cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

ɴᴏᴠᴇʟ•||•𝗞𝗵𝗮𝗻𝘇𝗮𝗱𝗲𝗵

‹رُمٰآنـٖ خٰآنٰزآدٖهٰ› برای نابودے اܩ هیچ سلاحـے نیاز نیست فقط!. اگر دلت می آید؛برو..🥀 📌ایٰٖنـ رمٰانٖـ بَٖرـ اَسآسٰٖـ وآقٖعیٰتٰـ نٖیسٰتـ... "𝒦ℴ𝓈𝒶𝓇"𝒻𝒶𝓉ℯ𝓂ℯℎ" 🕸️http://t.me/HidenChat_Bot?start=5617068388

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
486
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
-67 أيام
-1730 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

Repost from N/a
#پسری‌که‌زنشو‌قاتل‌میدونه‌ولی‌متوجه‌نمیشه‌که‌خودش‌قاتل‌بچه‌اش‌میشه با کمربند به جونم افتاده بود! دستمو حائل شکمم کردم تا بچم آسیبی نبینه.هنوز نمیدونست #حاملم. _لعنتی تو باعث شدی زنم بره تو باعث شدی زندگیم نابود بشه. حرف‌ها رو با داد میگفت و ضربه های محکم و پی در پی به پشتم میزد +خواهش میکنم آرمان ولم کن من کاری نکردم که،من... _ساکت شو ببند دهنتو به چه جرأتی اسم منو صدا میزنی؟ با هق هق ازش میخواستم تموم کنه ولی گوشش بدهکار نبود ضربه ی محکمی به کمرم زد که سگگش به استخون پشتم خورد تیری شدیدی گرفت که جری تر شد و بهم حمله کرد به جونم افتاده بود با مشت و لگد به بدنم میکوبید و ضربه میزد _صدات‌و‌ببر،فکر کردی من تورو زن خودم حساب میکنم؟تو فقط کنیز این خونه ای فهمیدی؟ مشت محکمش روی شکمم فرو اومد....نفسم بند اومد انگار دنیا جلوی چشمام سیاه شد حس میکردم لباسمو بین پاهام خیس شد،فقط صدای داد آرمان شنیدم... _آرمان...بچم.... دستمو رو شکمم گذاشتم سرگیجه امونمو بریده بود و باعث شد بیوفتم. _ترنم؟ترنم این خون چیه؟تو حامله ای؟ چشمام داشت بسته میشد که.... https://t.me/+bW-DdyL6Ox0wZDg0 #‌دختر‌ه‌بیچا‌ره‌حا‌مله‌بود‌😱💯 ۱۷
إظهار الكل...
Repost from N/a
هفتا #دختر_اشراف‌زاده که خوشی زیر دلشون رو میزنه و دزد دریایی میشن دزدان دریایی به این خوشگلی هیچ جایی ندیدی و نخوندی🤭 #خوشگل و #مهربون که حسابی دل میبرن خودشون گنجن و دنبال گنجم میگردن💎 ولی این دزد دخترا میشن #کراش یه مشت پسر #جذاب و #مغرور😎 و یه عاشقانه‌ی #جنجالی میسازن درست وقتی تو یه #جزیره‌ی دور افتاده گیر میوفتن..😉 https://t.me/+Mcb97Zrg7xA2YjY8 ۱۲
إظهار الكل...
Repost from N/a
من هاکانم❤️‍🔥 دورگه‌ی ایرانی ترک تباری که مدل معروف برندای مده و عکساش همیشه رو جلد مجله‌هاست، فن زیاد دارم و خیلیا بهم پیام میدن که حتی سین نمیخوره اما وقتی اون دختر ناشناس بهم ویس داد و برای اولین بار صداشو شنیدم عجیب دلم براش رفت!🥹 اون خیلی چیزا ازم می‌دونست ولی یه عکسم تو اینستاگرامش نداشت، دلم می‌خواست ببینمش اما نشد و هیچ جوره پا نمی‌داد، خیلی دنبالش گشتم اما هیچی به هیچی و انگار عمدا می‌خواست ناشناس بمونه... بعد چند سال اتفاقی توی ایران دیدمش! می‌خواست انکار کنه همون دختریه که مدتها باهم تو فضای مجازی حرف زدیم، صورتشو هیچوقت بهم نشون نداده بود و همیشه از زیرش در می‌رفت اما منی که در به در دنبالش گشته بودم محال بود صداشو یادم بره... بد موقعی اومده بود؛ من وسط یه انتقام قدیمی گیر کرده بودم، داشتم با دخترعمش ازدواج می‌کردم و با اومدنش آتیش عشقی که ناتموم مونده بود رو توی دلم شعله‌ور کرد، به خاطر محافظت از خودشم که شده سعی کردم ازش دور بمونم اما اون فنچِ لوند با دلبریاش کاری کرد نتونم دوریشو تحمل کنم و کشوندمش خونم تا دم به دم خفتش کنم...🔞🤤 https://t.me/+APyJ1DNnxqw3ZTc8 صب بپاک
إظهار الكل...
Repost from N/a
دختره میفهمه هیچ کدوم از اطرافیانش انسان نیستن😱😱 #میراث_تاریکی 🖤 با احتیاط، سرمو عقب کشیدم و دستمامو از پشت گردناشون به جلو کشیدم و روی شاهرگاشون نگه داشتم! با حس نکردن نبضی زیر دستم، نگاه ترسیدمو بینشون چرخوندم که علیحان مچ دستمو گرفت و از خودش جدا کرد! علیحان: لیلی... لیلی: شما چرا نبض ندارین؟ لیلی: آدمای زنده نبض دارن... شما چرا نبض ندارین؟ علیحان: لیلی... خیلی چیزا هست که نمیدونی... لیلی: مثلا اینکه شما آدمای عادی نیستین؟ لیلی: شما کی هستین؟ چی هستین؟ نکنه بلایی سر پسر عموهای من ... "... پدرت، عموت..." با یادآوری دوباره حرفای اون زن، حرفمو نصفه گذاشتم! لیلی: بابام و عموم... مهدی: بذار توضیح بدیم لیلی... آره... ما آدمای عادی نیستیم ... ولی همونایی هستیم که همیشه پیشت بودیم و باهم بزرگ شدیم... سرمو به طرفین تکون دادم! علیحان: فقط از یه جایی به بعد تغییر کرد... ما هیولا نیستیم لیلی! https://t.me/+fN95Xiwo3r0zMzBk https://t.me/+fN95Xiwo3r0zMzBk ۱۲ شب پاک
إظهار الكل...
Repost from N/a
#رمان_معجزه_من یه رمان هات و طنز متفاوت پرستاری میخوای؟ بیا اینجا 👇 یه دختر خل و چل داریم به اسم نیلوفر که نیاز به کار داره! یه جناب سرگرد  خشک و افسرده و ناامید داریم به اسم اردلان که از دنیا بریده! چرا چون تو تصادف همسرش و از دست داده و خودشم ویلچر نشین شده! الانم از دار دنیا یه پسر کوچولوی شیطون  به اسم امیر سام داره! خب حالا چی میشه اگه دخترمون بشه پرستار این آقا؟؟ نیلوفر ِ خل و چل خوش خنده کجا؟ اردلان ِ بداخلاقی که خنده رو یادش رفته کجا؟ حالا این وسط ماجرا ها داریم با امیرسام و مادر بزرگش که از روستا میاد و میخوان هر طور شده  نیلوفر رو شوهرش بدن به اردلان.... https://t.me/+VQUNYZ7NC8ZkMGQ0 https://t.me/+VQUNYZ7NC8ZkMGQ0 ۱۹
إظهار الكل...
Repost from N/a
به دختره میگه جیغ بزن بقیه پیدامون کنن🤦‍♀😂😂😂 آرن: جیغ بزن!! چپ چپ بهش نگاه کردم! نرگس: خدا بیامرزتت، کاملا از دست رفتی! کلافه چشم بست و خودشو تکون داد ولی ذره ای تکون نخورد! آرن: جیغ یه خوناشام، حکم ناقوس مرگو برا گرگینه ها داره چون بقیه خوناشاما رو هم اینجا میکشونه و ابن یعنی... آغاز یه جنگ! نرگس: تموم‌شد؟ خیلی تاثیرگذار بود! حالا یه تکونی به تن لشت بده؛ مثلا گرگینه است نمیتونه خودشو نجات بده! غرشی از ته گلوش کرد و با تکونی، زنجیرای دورشون به رخم کشید! آرن: چه انتظاری ازن داری؟ با هر تکونم این زنجیرای نقره، تا مغز استخونم میسوزونه! تنها راه نجاتمون تویی که به هیچ جات گرفتی! نرگس: یعنی من جیغ بزنم، همه چی حله؟؟ آرن: ارههه فقط زود باش زوووددد!! https://t.me/+fN95Xiwo3r0zMzBk https://t.me/+fN95Xiwo3r0zMzBk ۱۹ پاک
إظهار الكل...
Repost from N/a
#رمان_معجزه_من دختره خنگ میره پرستار مرد معلولِ هات و جذابی میشه 🔞🔞🔞🔞🔞 لباشو عمیق تر بوسیدم و گفت: خنگول منی تو 😍 با حرص گفت : من خنگم؟ + این یکیو هستی بخدا. - خـــــــیلی بدی من کجا خنگم. به پهلو خوابیدم و دستم و گذاشتم روی مردون..گیم و گفتم: این چیه؟ + شلوار. بلند خندیدم و گفتم: خب زیرش چیه؟ - شورت. + داری نزدیک میشی،بعدش چیه؟ - خب پاهات. + خنگی دیگه. میگم اینجا چیه؟ - آهــــا اینجا همونجاس که جیش میکنی. نتونستم جلو خندم و بگیرم و بلد زدم زیر خنده و گفتم: خب اسم اونجایی که جیش میکنم چیه؟ - اممم خب همسایمون بچه کوچیک داشت بعد میخواست بهش یاد بده که جیش کنه میگفت اگه جیش نکنه دودولشو هاپو میبره. فکر کنم اسمش دودوله. پوکر نگاهش کردم و گفتم : جان ِمن واقعنی مشنگ میزنی یا خودتو به مشنگی میزنی؟ - وا یعنی چی؟ + کلا اندازه گاو سرت نمیشه از زندگی زناشویی. https://t.me/+VQUNYZ7NC8ZkMGQ0 ۱۵
إظهار الكل...
وقتی حال نداری و نمیتونی پارت بنویسی ، میشینی پارتای آینده رو تصور میکنی و قند تو دلت آب میشه>>>>💓🐥😂
إظهار الكل...
🙉 20🍓 7🤗 3🫡 2 1
قرار بود پارت داشته باشیم ولی من از معده درد زیر سرمم...🫠💔بازم شرمنده
إظهار الكل...
😢 36 1
..•دُختَرَایِ مِهرَبونَم•.. ..•تاجِ سَرَا•.. روزِتون مُبارَک باشِه [🐚🫠]
إظهار الكل...
😍 27 3❤‍🔥 2