cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

کنج خلوت

حرف‌های معمولیِ محمد.

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
224
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
-17 أيام
-230 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

به چشم کینه‌توزان اصغر و اکبر نمی‌آید علی باشی کفایت می کند تا دشمنت باشند…
إظهار الكل...
5
تو هم شادابی‌ام را دیدی وُ هرگز نفهمیدی که چون نیلوفری گل کرده‌ام در برکه‌ای از خون
إظهار الكل...
6
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
11
Repost from کنج خلوت
دی‌شب نشسته بودم، در حوالی نزدیک دیوار پای منبرِ منبری. پسرک ۵-۶ ساله‌ای دست در دست پدر آمد. سمت چپ ما نشستند. جلوشان هم مردی کمی چاق با لباس عزا و عینکی با فریم مشکی، نشسته بود. پسرک از سمت چپ-به آن که دقایقی بعد فهمیدم عمویش است-نزدیک شد. چشمانش را از بغل یواشکی دید. دوباره عقب آمد. می‌خواست عمو را بترساند شاید. دوباره از سمت راست رفت. لبخند شیرینی زده بود؛ با همان لب‌هایی که در قسمت جنوب شرقی‌اش هنوز تکه‌ای از شیرینی مربایی که دم در خورده بود، وجود داشت. عمو را یک‌ دفعه صدا زد. نیش عمو هم-حتما طبق روال همیشه- تا بناگوش باز شد. تا آخر روضه ازین عشق بازی این عمو و برادر زاده حظ بردم. راستی شب ششم محرم بود دی‌شب. منبری روضه‌ی قاسم را می‌خواند. خیلی دقیق می‌خواند. مقتل را می‌گویم. عمو حسین! چه کشیدی در آن لحظات؟ قاسم پسر حسن (ع) تکه‌‌های بدنش را که زیر سُم اسب‌ها رفته بود را بغل گرفته بودی… وقتی می‌خواند، پسرکِ شیرینی مربایی خورده، در بغل عمویش داشت بازی می‌کرد. حال عجیبی داشت. حال عجیبی. درد درد «ما آن‌جا خیلی گریه شدیم»
إظهار الكل...
12
.
إظهار الكل...
3
"چشم‌ها، چشم‌ها، نمی‌دانی..."
إظهار الكل...
12
00:27
Video unavailable
"همه‌چیز تمام می‌شود." این لحظه‌ها، روزها، جوانی، درس، کار، مشکیِ موها، عمرمان، شب‌های کش‌دار، ابتداهای لذیذ، انتهاهای جان‌فرسا، گریه‌های طولانی، لبخند‌های مجروح، تنهایی، تنهایی، همه و همه... " همه‌چیز تمام می‌شود." آن لبخندها، آن قهقهه‌ها، تمامِ روزهای گرم، گعده‌ی شبانه با چای، آغوش محبوب، کلمات نغز دلبرانه، بوها، بوهای مست‌کننده، زیبایی‌های بی‌حد، آسملانِ آبی، قرصِ ماه، "همه‌چیز تمام می‌شود." روزی چشم باز می‌کنی و عزیزانت هم رفته‌اند. اگر شانس بیاوری یا نمی‌دانم شانس نیاوری شاید، خودت باشی قبل آن‌ها و نرفته باشی، تمام می‌شوند. با خودت تکرار کن! "همه‌چیز تمام می‌شود" "همه‌چیز تمام می‌شود" "همه‌چیز تمام می‌شود"
إظهار الكل...
4.57 MB
16
"تمام محاسباتم نشان می‌دهد وقت شاعر شدن است."
إظهار الكل...
02:25
Video unavailable
26.24 MB
11
00:32
Video unavailable
5.51 MB
14
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.