cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

اندیشه های عرفانی

تو جان مایی، ماه سمایی فارغ ز جمله اندیشه هایی

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
302
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
-17 أيام
-830 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

00:10
Video unavailableShow in Telegram
2.42 KB
00:13
Video unavailableShow in Telegram
ای ماه چنین شبی تو مهوار مخسب در دور درآ چو چرخ دوار مخسب بیداری ما چراغ عالم باشد یک شب تو چراغ را نگهدار مخسب 🍃🌷🍃 #مولانا
إظهار الكل...
4.42 MB
00:06
Video unavailableShow in Telegram
‌ نشسته‌ام به عزای چراغِ مُردۀ خود بیا که سوگ مرا ای ستاره! سور کنی هنوز می‌شود از شب گذشت و روشن شد اگر تو _طالعِ موعودِ من!_ ظهور کنی تراکم همۀ ابرهای زاینده! بیا که یادی از این شوره‌زار دور کنی کبوترِ افقِ آرزو! خوشا گذری بر این غریب، بر این برجِ سوت‌وکور کنی چه می‌شود که شبی ای شکیبِ جادویی عیادتی هم از این جانِ ناصبور کنی؟ نه از درنگ... ز تثبیتِ شب هراسانم اگر در آمدنت بیش از این قصور کنی #حسین_منزوی
إظهار الكل...
1.72 MB
00:08
Video unavailableShow in Telegram
یارم بھ سَرا  آمَد اے شب مگذر امشَب
راحم‌ٺبریزے
یک طرف من ، یک طرف دل ، زار مست افتاده ایم .... گو چه کردی بر دلم ؟اینگونه زار افتاده است ،
راحم_تبریزی
إظهار الكل...
2.34 MB
01:01
Video unavailableShow in Telegram
عشق او رگی با جان من دارد
#انوری
بنشین... که تو را نیست کسی... یارتر از من.!
#هلالی_جغتایی
إظهار الكل...
4.80 MB
🖤 کاش آن زمان سُرادِقِ گردون نگون شدی     وین خرگهِ بلندْ ستون، بی‌ستون شدی   کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه   سیلِ سیه که رویِ زمین قیرگون شدی   کاش آن زمان ز آه جهان‌سوزِ اهل بیت یک شعلهٔ برقِ خرمنِ گردونِ دون شدی کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان سیماب‌وار گویِ زمین بی‌سکون شدی کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک   جان جهانیان همه از تن برون شدی کاش آن زمان که کشتیِ آل نبی شکست     عالم، تمام غرقهٔ دریای خون شدی     گر انتقام آن نفتادی به روز حشر   با این عمل معاملهٔ دهر چون شدی؟      آل نبی چو دستِ تظلم برآورند    ارکان عرش را به تلاطم درآورند      ترکیب بند #محتشم_کاشانی
إظهار الكل...
attach 📎

Repost from استاددرون
آدمهایی که چشم دیدن شما را ندارند یا اهمیتی برای شان نداشتید هر کاری برای شان بکنید جوری شما را نقد و به تصویر حسادت و نفرت و... میکشند که حتی اگر روی آب راه بروید خواهند گفت: شنا بلد نیستید آنوقت وقتی دارید در میان اینجور آدمها زندگی میکنید توقع دارید که شما را درک کنند یا بفهمند یا بابت خدمات و شیرین کاری ها ای که راه انداختید بشکن بزنند و هورا سر دهند؟ حتی اگر گوهر شدید و دور و بر تان را گرفتند مطمئن شوید که همانند معدن طلایی شدید که پس از استخراج و بهره برداری، تنهای تان میگذارند پس نتیجه میگیریم که حتی اگر دور و بر تان را گرفتند بقدری بی چشم و رو هستند که وقتی شما را دوشیدند زیر پای تان را جوری خالی میکنند که نفهمید بلا گیر کدامین شان شدید مثال بقدری زیاد است که نمیدانم چه مثالی بزنم که مختص شرح و حال پریشانی های شما باشد چون هر کدام تان، به هر قصد و هر غرض و مرضی که دست به خدمت زدید تا بهره ناچیزی ببرید پس از کلی خدمت رساندن، مواجه با گربه صفت های جورواجور بی چشم و روی پستی شدید که هر کدام شان، پس از اینکه حسابی شما را دوشیدند دلیل منطقی محکمه پسندی تراشیدند و جوری پس تان زدند تا ضمن ناکام ماندن، انگشت نمای خلق هم شدید یعنی هم همه چی تان را گاه دادید هم دل صابون زده تان، ناکام ماند هم به اشد مجازات محکوم و توی چشم خلق، خار شدید پس هر کدام تان، با اینکه مظلوم و معصوم و بی نقشه و بی گناه نبودید آنها زرنگ تر از شما بودند و پس از اینکه دست تان را خوانده بودند سرکیسه تان کردند و مثل تف به بیرون پرتاب تان کردند اگر صدای تان هم درآمد و توقع یا شکایتی کردید گفتند در دهان تان را ببندید که اگر نبندید اهداف تان را منعکس و آبروئی برای تان نمیگذارند که نفهمی کردید و آبروی تان را هم بردند حالا جواب بدهید که کدامین تان حق بودید؟؟؟ با کمال تاسف باید بگویم که هیچکدام تان حق نبودید چون همانطور که شما با هدف پیش رفتید آنها هم خر خودشان را شناختند و با هدفی فوق اهداف تان شما را پذیرفتند یعنی رو دست خوردید خواستم مثل نزنم اما ناچارم یک مثال چاشنی نوشته ای که ارائه دادم بکنم به فرزند زن مطلقه ای خدمت کردید تا مادرش را بدست بیاورید و کامروا شوید مادر تن داد یا صیغه تان شد و به مراد دل تان رسیدید پس از اینکه همه مال و اموال تان را از آن خودشان کردند وقتی مصرف کننده شدید و پس تان زدند و وارد رابطه با دیگری شدند نگویید که دست بچه طلاق را گرفتیم یا یتیم نوازی کردیم یا کار خیر و یا کار... کردیم و کتک یا گوز و لگد قسمت مان شد بگویید ننه بچه طلاق یا بچه یتیم را دیدیم و شهوت مان بالا زد و هر چه بر سرمان درآوردند حق مان بود o.m-m.h.saghandy 1403/4/20
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
🍁 ‌‌‌‌‌‌‌ تفاوت میان آدمها و انسان ها: آدم ها زنده هستند، انسان ها زندگی می‌کنند! آدم ها می‌شنوند، انسان ها گوش می ‌دهند! آدم ها می‌بینند، انسان ها عاشقانه نگاه می کنند! آدم ها در فکر خودشان هستند، انسان ها به دیگران هم فکر می ‌کنند! آدم ها میخواهند شاد باشند، انسان ها می ‌خواهند شاد کنند! آدم ها، اسم اشرف مخلوقات را دارند؛ انسان ها، اعمال اشرف مخلوقات را انجام می ‌دهند! آدم ها انتخاب کرده اند که آدم بمانند؛ انسان ها تغییر کردن را پذیرفته اند تا انسان شوند! آدم ها و انسان ها هردو انتخاب دارند، اینکه آدم باشند یا انسان، انتخاب با خودشان است. نیازی نیست انسان بزرگی باشیم، انسان بودن خود نهایت بزرگیست... انتخاب شما چیست؟می خواهید یک آدم معمولی باشید یا یک انسان.. ❤️
إظهار الكل...
Repost from استاددرون
محکوم به زندگی با آدمهایی شدید که دوست دارند حقیقت را از زبان شما بشنوند ولی هیچ کدام شان، صادق نیستند...!!! پس از خواسته های راست خواهان دروغگوئی که با شما صادق نیستند درس عبرت بگیرید و با صداقت خواهی ها ای که راه انداختند جوری بازی شان بدهید تا روزگار راست گوئی تان، جوری پیش نرود که در میان اینهمه صداقت خواه دروغگوئی که خودشان نمیخواهند صادق باشند به زیر کشیده شوید این جمله سنگین و معما دار را به استحضار فهم تان نرساندم که آنها را بشناسید و پوز شان را به خاک بمالید بیان کردم تا به ذهن تان بسپارید که بخواهید و نخواهید و یا تو کت تان برود و نرود با اینجور آدمهایی وارد رابطه و معامله و معاشرت و یا... شدید پس با کوته فکری های احمقانه ای که پیش گرفتید توی پر پست من نزنید و نگویید: مجبور مان که نکردند تا با اینجور آدمها، وارد رابطه و... شویم قدرت اختیار داریم و با کسانی وارد رابطه و... میشویم که مثل خودمان صادق باشند...!!! علامت تعجب گذاشتم تا توی پر تان بزنم و مطمئن تان کنم که اگر آدم صادقی بودید صادق طلب نشده بودید پس چوب های صداقت تان را جلوی هم بیندازید و کوتاه بیایید یا به باور ذات کاذب تان ایمان بیاورید تا بتواند همدیگر را تحمل کنید یا مجبور به تحمل هم شوید تا امورات تان بگذرد مثلا" یکی را انتخاب و شرط گذاشتید و آنهم شروط را قبول کرد و وارد رابطه ای شدید شماها ای که اینجور روند های شرطی را پیش گرفتید به مرور که با هم پریدید چی دیدید و خروجی آن شرط و شروط ها، چی از آب درآمد یا چه تجربه شکننده ای را به دنبال داشت؟ متوجه دروغ ها ای زیادی شدید که موهای تن تان سیخ شد و از جا کنده شدید و جیغ کشیدید اما بعد که کمی آرم شدید و به خودتان تکانی دادید توی دل تان گفتید: خودمان هم دست کمی از او نداشتیم الان قیافه حق بجانب به خودتان نگیرید و نگویید که خودمان هم مثل او یا حتی بدتر او نبودیم چون بودید ولی دل تان نمیخواست که او هم مثل شما دروغ نگوید پس اکثر شکراب شدن ها و جدائی ها ای که پیش آوردید بخاطر ذات دروغ گوی صادق طلب تان بود کاش پی به ذات تان میبردید و وقتی موجه با دروغی میشدید کوتاه میآمدید تا روزگار تان بگذرد نه اینکه جدا شوید و متوسل به دروغ گوی دیگری و دیگری و دیگری شوید و به نقطه خوفناک زندگی تان برسید که در تنهائی بمیرید حاجی که خودش صادق نبود و با دهها زن دیگر رابطه داشت اما طالب صداقت بود زن پاکدامن و صادقی اختیار کرد گذشت و گذشت تا به میانسالی رسیدند در حالیکه همچنان با زنها رابطه داشت و روی سر زنش قسم میخورد متوجه شد که زنش هم در رابطه ای بوده است وقتی که در اوج کهولت سن، به زنش نیاز داشت زنش را طلاق داد و به روزگار افتادگی و بدی دچار و در تنهائی مرد قبل از اینکه زنش را طلاق بدهد از من مشورت گرفت هر چه بش گفتم همانطور که خودت صادق نبودی، زیر سبیل رد کن و دست به طلاق نزن، گوش به حرفم نداد و کار خودش را کرد و به بدبختی و فلاکت افتاد تا مرد و تمام شد متاسفانه روزگار خیلی از صداقت خواهان، اینجوری شده است اگر هم چیزی ندیدند سرشان را زیر برف کرده بودند که نبینند ببخشید که رک نوشتم چون واقعیت بود و واقعیت را باید رک نقد میکردم تا توی رگ های صداقت طلب تان جاری شود وقتی خلاف آن ثابت شد کوتاه بیایید o.m-m.h.saghandy 1403/4/19
إظهار الكل...
Repost from استاددرون
اگر مرنج و مرنجان را درک میکردید یک سری چاشنی های خیلی ساده و پیش پا افتاده هم به آن اضافه میکردید که بتوانید مثلا" با اینکه احساس دارید و احساساتی میشوید احساسات تان را مدیریت و تحت تاثیر جملات منفی و حتی مثبت گول زننده و مشابه اینها قرار نگیرید روح و روان و جسم تان، تراز و مسیر زندگی برای تان سهل و آسانتر میشد ولی با اینکه در جست جوی اما و اگر های پیچیده و حل آن بودید به کد های هستی، توجه نکردید تا پس از رمز گشایی، کمتر عذاب بکشید مرنج و مرنجان، یکی از آن کد های مهم جهان هستی میباشد که چون کشف کد و رمز نکردید رنج بردید و رنج دادید یا رنج دادید و رنج بردید تا باعث بروز خشم و کینه و نفرت و کارما و تهی شدن تان شد و ذهن و روح تان را درگیر و آلوده و جسم و آینده تان را در معرض خطر قرار داد پس نتیجه میگیریم جدا از رنج بردن ها ای که عذاب آور بود رنج دادن و آسیب زدن یا زخم زدن هم عذابی به مراتب بالاتر از رنج بردن را به دنبال داشت چون تبدیل به کارما و بعضا" تبدیل به کارمای اجدادی شد که بعضا" بقدری پیچیده شدند که هیچ راه درمانی ندارند پس اگر دو نکته فوق را، مد نظر قرار میدادید به روزگاری دچار نشده بودید که متوسل به استاد نماهای معنوی درب و داغون تر از خودتان بشوید چون وقتی خودشان توی مشکلات خودشان ماندند چطور میتوانند استاد شما بشوند؟ کاش پس از کشف هر کدی، از عقاید خودتان بهره میگرفتید تا پس از رمز گشایی، آرام بگیرید پیدا کردن کد و رمزگشایی کد هم، خیلی سخت نیست مثلا" همانطوری که سر تان را بابت نیایش خم کردید برای شاد کردن دلها ای که منتظر یک لبخند یا یک اشاره ای هستند تا با ابراز احساساتی که بروز میدهید شاد شوند را پاس بدارید و به شاد کردن نیازمندانی که به عشق دادن های لحظه ای یا بی وقفه تان نیاز دارند، بپردازید چون وقتی بتوانید دلی را شاد کنید یعنی توانستید از خیلی از ایگوها عبور کنید البته شاد کردن دلها هم مراتب خاص خودش را دارد نمیشود همه را با یک چوب زد و یک معادله کلی را ارایه داد در شاد کردن دلها و نیت شما از همه چیز مهمتر است تا نیایش های تان، جوری به دل معبود تان بنشیند که رنگ و لعاب پذیرش به خودش بگیرد و قبول درگاه حق شود پس اگر هوس عرفان و نیایش کردن و مشابه اینها کردید هوس کنید و هر چقدر که خواستید نیایش و... بکنید اما جوری تک بعدی نشوید که وظایف و مراودات انسانی تان را به چالش بکشد چون یک عارف و انسان معنوی، زندگی و معنویت را در لابلای همین زندگی های عادی جستجو میکند و وقتی یافت و در مسیر قرار گرفت دست از کنکاش بر نمیدارد یعنی همیشه در حالت آماده باش است اگر توانستید زندگی معنوی همراه با زندگی عادی روزانه خودتان را انجام دهید به این مهم ارتقا یافتید که مسیر زندگیتان را با قلق خودتان کشف کردید نه اینکه استادی از گرد راه نرسیده، به شما راه و روش زندگی را بیاموزد تا به همان چیزی هم که میخواستید، نرسید یا جوری اهداف تان را زیر سوال ببرد که از اهداف تان فاصله بگیرید دو بعدی و چند بعدی شدن هم، الکی نیست که در دست اقدام قرار دهید تا به واسطه چند بعدی شدن، لقب انسان کامل بگیرید چون ورود به هر بعدی، قوانین خاص خودش را دارد اگر عرضه اقدام نداشتید که خودتان را به درجه ای از فهم و شعور برسانید که مرید یا استاد اختیار نکنید و مرید و استاد خودتان باشید به هر استاد یا پیری که نظر کردید یا از هر کسی که در یکی از ابعاد دلخواه شما، به درجه استادی رسیده بود مثل شاگردی که دنبال معلومات است کمک معلومات بگیرید تا معلومات تان بالا برود اما فریفته آن استاد یا پیر و یا فلان کس نشوید که به سرتان بزند تا ضمن معلومات گرفتن، مرید شخصی یا محفل و فرقه ای شوید چون مرید شدن به مثابه تسلیم و برده شدن است یعنی همه اختیارات ریز و درشت خودتان را در سبد اخلاص میگذارید و به استادی میسپارید تا به مرور جوری استثمار استاد شوید که مغز و ذهن شما شود و هیچ اختیاری از خودتان نداشته باشید o.m-m.h.saghandy 1403/4/19
إظهار الكل...
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.