cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

استاددرون

"کلیه منافع این کانال صرف امور خیر میگردد" آزاد و رها استادخودت باش وخودت،خودت را استادی کن مشابهت نام کانال و نام مدیر هیچ ربطی با موارد مشابه دیگر ندارد جهت برقرار تماس با عبد حکیم : @ostadto

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
357
المشتركون
-124 ساعات
-47 أيام
-1330 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

اگر گاهگاهی رایحه خوشی به مشام تان رسید که هم عجیب هم هر چه گشتید موفق به کشف منشا آن بوی خوش نشدید مطمئن شوید که این بویی که تبدیل به رایحه ای خوش برای تان شد و به مشام تان رسید جزو بوهای طبیعی و عادی نبود بوی نزدیک شدن یا ورود همزاد تان بود که برای جذب شما، سیاست کرده بود و از روی بوهای خوش مشابه بهشتی نسخه برداری و برای تان انتشار داد تا پس از اینکه به مشام تان رسید و خوش تان آمد و مست بوی شان شدید شما را با دستگاه های محک زن غیبی، محک بزنند و پس از اینکه شدت مستی تان را مورد ارزیابی و اندازه گیری دقیق قرار دادند یا بهتر است بگویم پس از اینکه شدت پسند و تحریک شدن و آبریزش تان را که محاسبه کردند بسته به ابراز احساساتی که با به وجد آمدن های تان، بروز دادید به شما نزدیک و نزدیکتر شوند پس نکته مهمی که نمیبایست از قلم ذهن تان میانداختید این نکته مهم و حائز اهمیت بود که این بوهای خوش، تحریک کننده ها ای برای وسوسه کردن شما بود یعنی با انتشار دادن بوهای خوش، به شما نزدیک میشوند و همین که بوی خوش شان را پذیرفتید و در آن حل شدید جوری به شما نزدیک و به شما حال های عاشقانه اساسی میدهند که بسته به جنسیت زنانگی یا مردانگی که دارید بقدری شهوت تان را برانگیخته و حال تان میآورد که عصاره شهوت تن تان را تا ته خالی و ارضاء کامل تان میکنند که هم با هیچ کسی تجربه نکردید و نخواهید کرد هم وقتی شیره شهوت جان تان را کشیدند نای بلند شدن ندارید چون با یک آدم سکس نکرده بودید که راحت بلند شوید و به امورات تان بپردازید با یک جن عصاره کش، سکس کرده بودید سکس با جن هم که همان همزاد های تان بودند عواقب جبران ناپذیری داشت چون اگر پس از ارتباط گرفتن با همزاد، همزاد تان، شما را با کسی یا کسانی و حتی همسری که داشتید، ببینند مخصوصا" بعد از هم خوابی با همزاد، اگر وارد رابطه ها ای شوید یا ازدواج کنید یا حتی دوستی اختیار کنید که باعث صمیمیت عمیق شما شود بقدری یکدنده و حسود هستند که بد جوری بخشم میآیند و بلائی بر سرتان میآورد که از هم جدا شوید و طلاق بگیرید اگر با پافشاری ها، سماجت کردید و جدا نشدید و با زن یا شوهر یا هم رابطه ای یا دوست تان ماندید مامور مرگ تک تک کسانی که به شما نزدیک شدند، میشوند یا اگر مانع بود و موفق نشدند که دور و بری های تان را حذف کنند با شقاوت قلب، به خودتان حمله و مرگ تان را رقم میزنند یعنی کسانیکه همزاد شان را پذیرفتند و گذاشتند همزاد شان با آنها ور برود تحت هیچ شرایطی، نمیتوانند رابطه عاشقانه بجز با همزاد شان داشته باشند حالا فهمیدید که وقتی برای رفع و رجوع مشکلات همزاد پنداری تان، من را انتخاب و به من مراجعه و از من تقاضای کمک کردید چرا با سوالات زیر پوستی، به روانکاوی تان پرداختم و شما بدون اینکه متوجه عمق فاجعه و منظور من بشوید با بدبینی ها، جبهه منفی گرفتید و معلومات من را زیر سوال بردید و به اشد مجازاتی که حق من نبود محکوم کردید؟ حال اگر زنده هستید و هنوز دارید نفسی میکشید که بعید میدانم که باشید و بتوانید مطالب من را بخوانید شماها ای که مخاطب جدید من شدید بدانید که دلیل سوالات و روانکاوی ها ای که معمول داشتم این مهم بود که 99 درصد همزاد های تان که به شما نزدیک شدند همزاد عاشق هستند و فقط یک درصد از آنها، نقاش خوب یا بد نادر بعضی از آدمها شدند که همین یک درصد هم در هاله ای از ابهام است که اگر بخواهم به آن یک درصد بپردازم هم از تمامی علوم های متافیزیک و عرفان و مشابه های دیگر، دوری میکنید هم باید پست دیگری بنویسم که با اینکه در پست های قبلی اشاره کردم اگر عمر باقی بود بعدها مینویسم و برای تان انتشار میدهم تا بخاطر موکل دار شدن و...، دنبال اینجور چیزها نروید راه کار چیست؟ به محض اینکه، سرو کله بوی رایحه خوش به مشام تان رسید از این بوی خوش، جوری ابراز تنفر کنید که همزاد تان بفهمد که خوشتان نیامده است یعنی یا در خانه ای که زندگی میکنید یا هر مکانی که قرار گرفتید و بوی خوشی به مشام تان رسید از آن مکان، خارج شوید یا حواس تان را جوری پرت کنید که همزاد تان، پیش خودش بگوید و به این باور برسد که نیازی به همزاد ندارید تا از شما دور شود چنانچه با این دو عمل، موفق به دور کردن همزاد تان نشدید اگر جزو آدمهای حساس ارزشی و... نیستید به من مراجعه کنید و پس از اینکه با من در میان گذاشتید و با روانکاوی، مهر تائید بر داشتن همزاد زدم خودتان و همزاد تان را به من واگذار کنید و تا روزی که بوی خوش نفرستاد یا فاصله نگرفت با من همنشین فرضی مجازی شوید تا من با قدرت مافوق تری که نسبت به همزاد تان برهم زدم و دارم وقتی وجود من را در کنار تان حس کرد بفهمد که با مافوق تر از خودش طرف شده و برود و دیگر برنگردد یا بهتر است بگویم که دور شود چون آدم بی همزاد نداریم...!!! o.m-m.h.saghandy 1403/4/8
إظهار الكل...
2❤‍🔥 1💯 1
آدمهایی که حساس و غیرتی هستند روزی، روند نامردی های روزگار، بلائی بر سر ذهن حساس شان میآورد که سرشان به سنگ میخورد و به خودشان میآیند ولی حیف که آن روز، از آن روزهایی برای شان میشود که دیگر دیر شده است ممکن است شمایی که در حال مطالعه پست من هستید اول راه و حساس و غیرتی باشید مثلا" اگر هم رابطه ای تان را با آشنا و یا غریبه ای ببینید که دارند با هم میخندند احساس میکنید که عشق هم شدند و دنیا را به آتش میکشید آیا با این حساسیت ها و غیرت بازی ها ای که پیش گرفتید مطمئن هستید که این روند، تاریخ مصرف ندارد؟ من مطمئنم همه حساسیت ها و غیرت بازی ها ای که خرج دادید و حتی جون تان را وسط کار زار آن گذاشتید تاریخ مصرف داشت و روزگار روابط تان، به روز و روزگاری میرسد که حتی اگر با چشم ببینید که در حال عشق بازی کردن، با دیگری هستند به نقطه ای از درک و فهم غریبی میرسید که بغل دادن های شان، بقدری برای تان بی اهمیت و بی خیال شان میشوید که حتی حاضر نخواهید شد چوبی بردارید و برای جنگ آماده شوید چه برسد به اینکه شال و کلاه کنید و دنبال شان بگردید تا ببینید کجا و با کی هستند و در حال چکاری هستند چون ذات گذر زمان، بد قلق است و این ذات بد قلق، بقدری عجیب و غریب و بعضا" ترسناک میشود که ممکن است بجای اینکه مثل قبل، حساس شوید و رگ غیرت تان بالا بزند قرمساق هم بشوید...!!! پس قبل از اینکه با اینهمه وقت گذاشتن و سوز دل زدن های بیهوده، روان تان را جوری برهم بریزید که عمر تان را کوتاه کند و جوری دیر شود که عاقبت، تبدیل به یک قرمساق تمام عیار شوید از همین الان، دست از حساسیت ها و غیرت بازی های تان بردارید و عادی با طرف تان برخورد و معمولی شوید که سن تان که بالا رفت روزگار مراودات تان به جائی ختم نشود که قرمساق شوید چون اگر روندی که پیش گرفتید ادامه دار شود وقتی توی سن افتادید و توان حرف زدن و مبارزه نداشتید دست به انتقام میزنند و دق دلی های شان را جلوی روی تان خالی میکنند و دق میکنید و دق مرگ میشوید من مطمئنم حتی اگر جانی برای تان باقی مانده باشد و همچنان حساس و غیرتی باشید برای موارد حساسیت برانگیزی که شما را بارها از هم پاشید چون کاری از دست تان بر نیامد بجای مبارزه، خیلی گریه ها کردید و زار ها زدید اما این زار زدن های حساسیت برانگیز، شما را پوست کلفت کرد اگر پوست کلفت تان نکرد و هنوز تا بیاد میآورید به زیر گریه میزنید و... مطمئن باشید که هنوز نقص های زیادی دارید و باید نقص های تان را برطرف کنید تا هیچوقت به دلایل قبلی که برایش گریه ها کردید و زار ها زدید دیگه اشک تان در نیاید و زار نزنید برای اینکه بتوانید نقص های تان را برطرف و خودتان را درمان کنید باید به خودتان بیایید و به خودتان تلقین کنید که انتخاب مان اشتباه بود یا گل مان را با بد شانسی برداشتند یا قسمت مان همین بود یا هر چی که بود روزگار مان همین شد و باید همین را زیر سبیل بگذاریم و بپذیریم پس نگویید که در میان اینهمه آدم خوب، چرا قسمت مان این شد؟ چون اگر بگویید و دل بکنید با هر کس دیگری هم که بشوید همین آش و کاسه میشود...!!! تعجب نکنید و نگویید چرا؟ چون شیوه های انتخاباتی در درون تان حک و حل و فصل شده است که با هر شیوه ای که دست به هر انتخابی بزنید بدتر از قبلی را انتخاب و از آب در میآید پس بگویید بهتری قسمت نمیشود و قسمت ما همین بود پس برای همین که قسمت شد مرگ یکبار و شیون هم یکبار است پس وقتی آن چیزی که در رویاهای تان متصور شده بودید از آب در نیامد و بهم ریختید گریه کردن، حق مسلم شماست تا گریه کنید و خالی شوید اما وقتی ماتم گرفتید و گریه های تان را کردید و تمام شد خودتان را مطمئن کنید که دفعه بعد که مشابه همین مشکل تکرار شد بخاطر مشکل قبلی، اشک تان در نمیآید که اشکی بریزید من نمیدانم که عمق پست نوشته من را گرفتید و بکار تان آمد یا نیامد اما نکته ای در دل پست من بود که اگر توجه کرده باشید چنانچه به مشکل برخوردید و خواستید جدا شوید و با دیگری شروع کنید دیگری هم همین میشود مگر اینکه خواسته های درونی تان را تغییر دهید که بسی سخت است o.m-m.h.saghandy 1403/4/7
إظهار الكل...
💘 2💔 1👀 1
چیزی که باعث فلاکت و نابودی تان میشود افتادن توی خلاف و اشتباه کاری و چیزهائی که عرف جامعه نبود، نیست ماندن و مدفون شدن زیر آن است یعنی وقتی خواستید با تجربه و فهم اشتباهی که برهم زدید خودتان را خیلی زود، بالا بکشید تا نجات پیدا کنید و بقیه عمر تان را مثل آدم خوبها زندگی کنید بدانید که آدمیزاد بودید و بخاطر نیازهایی که داشتید رسم روزگار، شما را به بیراهه ها و ناکجا آباد ها ای برد پس با فهمی که برهم زده بودید چاره ای جز آن نداشتید اما در اوج بی راهه ها رفتن، میبایست با سیاست فهمی، فهم دیگری قاطی فهم غلط تان میکردید یعنی درایت عقل میکردید تا ضمن پنهان کاری، مراقب خودتان میبودید تا توی غلط کردن های تان، باقی نمانید مثلا" اگر بخاطر نیازهای ریز و درشتی که داشتید تن به هرزگی و فاحشگی دادید و تنها دارایی تان که تن تان بود را به باد حراج گذاشتید و تن فروش شدید جوری تن تان عرضه کنید که وقتی که خواستید خودتان را جمع و جور کنید و با پولی که بدست آوردید به خانواده و جمع باز گردید بدون هیچ حاشیه ای که همه چی تان را برباد برده باشد بر گردید و زندگی شرافتمندانه ای آغاز کنید یعنی جوری خودتان را تابلو نکرده باشید که روئی برای برگشت نداشته باشید یا اگر کسب و کار خلافی مثل فروش مشروبات الکلی و مواد مخدر و مشابه اینها پیش گرفتید با شبکه ها و فرقه های مخوف، وارد معامله نشوید که راههای پس و پیش تان بسته شود با اشخاصی کار کنید که اگر خواستید ادامه ندهید راحت بتوانید جدا شوید و بتوانید با سرمایه ای که بدست آوردید زندگی آبرومندی شروع کنید و سری توی سرها در بیاورید پس با توصیفی که گذشت توجه داشته باشید که خیلی ها ای که یکهو غیب شدند ولی پس از مدتی، یکهو با جیب های پر پول ظاهر شدند و بچشم تان آمدند از راه درست، غنی نشدند از راههای نادرست، پول جمع کردند یعنی پا در راه خلاف گذاشتند و پس از اینکه پولی بدست آوردند خلاف را کنار گذاشتند و به خانواده و محل زندگی شان بازگشتند تا زندگی آرامی را در کنار خانواده و هم محله ای های شان ادامه دهند پس بجای اینکه روی شان حساس و باریک شوید که از کجا بدست آوردند روی فهم با درایت عاقلانه ای که برهم زده بودند تمرکز کنید و به آنها نمره 100 بدهید چون اینها، جزو معدود موفق شده ها ای میباشند که به نوعی توانستند خودشان را مدیریت کنند یا توبه کردند یا آنقدر پیش خدا قرب داشتند که دست حق پشت شان بود و یاری شان کرد چون پس از اینکه غرق شدند پاک شدند و نجات یافتند پس الان که برگشتند و پیش شما هستند از شماها ای که مرتکب هیچ خلافی نشدید زلال و پاک تر هستند پس حتی اگر از گذشته شان چیزی دیده بودید را نادیده بگیرید و به رخ شان نکشید چون اگر به رخ شان بکشید و باعث عذاب شان بشوید که خجالت زده یا فراری شوند حتی اگر جزو بهترین های عالم هستی باشید خدا و کائنات خدا از شما روی بر میگردانند من با تجربیاتی که داشتم خلاف کاران پاک شده را مقدس تر از مقدس نماها دانستم و مورد ستایش شان قرار دادم حتی گاهی که به مشکل بر میخورم بجای اینکه امام و امامزاده ای را واسطه خدا کنم تا رفع مشکل شود روح درگذشته آنها را واسطه خدا قرار دادم و نتایج خوبی هم گرفتم چون این به دریا رفته های پاک شده بودند که به دریا زدند و مصیبت های طوفان را دیدند و پاک تر از هر پاکی شدند و مثل یک حاجت دهنده، برایم شدند و به داد من رسیدند شما هم که بارها به بارگاه امامان شرفیاب شدید و نتیجه ای نگرفتید برای یکبار هم که شده، خواسته های ریز و درشت تان را بردارید و با خلوص نیت، سر قبر یکی از آنها حاضر و مطرح کنید من مطمئنم اگر حتی بقدر کمی خیرات یا فاتحه ای، با تمرکز فوق العاده ذهن، نثار شان کنید شما را ناامید نمیکنند امتحان کنید و نتیجه آنرا برای من بنویسد تا راه کارهای بیشتری به شما بدهم پس باور کنید که آب در کوزه های تان بود و تشنه لب، راهی بلاد غربت شدید تا سیراب تان کنند اما متاسفانه تشنه لب تر برگشتید و خستگی سفر توی جان تان ماند به این نکته هم توجه کنید مثلا" به کربلا رفتید و سفر زیارتی تان را توی فضای مجازی انتشار دادید انتشار سفر ایراد نداشت که به مراد دل تان نرسیدید و دست خالی برگشتید ایراد در یاد کردن، همکاران بود تا وقتی برگشتید هوای شما را، بیشتر داشته باشند در صورتیکه آن همکاران، اعتقادی نداشتند و پشت سرتان حرفهایی زدند که کل سفر زیارتی تان را زیر سوال برد که حاجت نگرفتید و با باری پر از خستگی برگشتید کاش به نکات ریزی که تاکید میکنم توجه میکردید یا وقتی به کربلا رفتید در خونه چند تا از اولیای خدا را که زدید در خونه حر بی یزید که در 9 کیلومتری کربلا، در منطقه ای بنام کمالیه بود و کسان دیگری هم که مثل او بودند را میزدید چون دست کمی از اولیای خدا نداشتند و بهتر حاجت میدادند پس قبول کنید که غافل شدید و غفلت از خودتان بود و... o.m-m.h.saghandy 1403/4/6
إظهار الكل...
👍 2💋 2💯 1👀 1
هیچ آدم عاقلی به روانشناس مراجعه نمیکند(2) قسمت دوم یک جمله میگویم اما به خودتان نگیرید و از جمله من ناراحت نشوید اگر یک جو عقل توی کله های مبارک تان بود وقتی مشکل دار میشدید مشکلات تان را بر میداشتید و به کناری میکشیدید و به خودتان میگفتید هیچ آدم بی مشکلی خلق نشد که من مستثنی باشم پس مشکل مال آدمیزاد است و من بی مشکل نیستم اما وقتی داری عقل هستم و مشکلات پیش آمده را بهتر از هر کس دیگری میفهمم و میتوانم مشکلات خودم را خودم حل کنم چرا مشکلات خودم را بردارم و به دیگری واگذار کنم که با اینکه من را نمیفهمد یا شناختی از من ندارد عقل کل من شود و به حل مشکلات من بپردازد و اقدام کند؟ پس نتیجه بگیرید که هیچ آدم عاقلی، عقل خودش را بر نمیدارد و نزد هیچ روانشناسی نمیبرد تا روانشناسی با سوال از خودتان، روانکاوی تان کند و برای تان چاره ای بیندیشد یعنی با روانکاوی، رازهای تان را از حلقوم تان بیرون بکشد و پس از اینکه پی به رازهای نهفته ای که برای هیچکس تعریف نکرده بودید، برد به رازهای تان دست درازی و با دستکاری رازهای تان، راه کاری بدهد تا بلکه مشکلات تان فرو کش کند و رفع شود مگر خودتان چلاق یا بی عقل بودید که هم راز تان را نگویید هم بهتر از هر روانشناسی، مشکلات تان را بفهمید و حل و فصل کنید چون حتی اگر روانشناسی کمک تان هم بکند بعضی از آنها، از وکیل های دورو پیش گرفتند و پس از اینکه تخلیه اطلاعاتی تان کردند ممکن است روزگار تان را سیاه کنند پس مهم فوق را هم در نظر بگیرید و بر روی سرتان که درد نمیکرد الکی دستمال های جورواجور نبندید تا قوز بالا قوز نشوید o.m-m.h.saghandy 1403/4/5
إظهار الكل...
❤‍🔥 2💋 2👍 1🔥 1
هیچ آدم عاقلی به روانشناس مراجعه نمیکند(1) قسمت اول رشته روانشناسی را برای تنبل های جامعه خلق نکردند تا پس از گذراندن دروس علوم انسانی که راحت پاس میشد تنبل ها، بروند و پاس کنند و مدرک دانشگاهی بگیرند تا هم سری توی سرها در بیاورند هم آب و دون شان بشود روانشناسی، یکی از رشته های مهم و نیاز جامعه بود تا با معلومات های خوش ذوق جامعه، وارد دانشگاه ها شوند و علوم مهم روانشناسی را بیاموزند و پس از اینکه قلق های نفوذ را آموختند با خوشرویی خودشان ترکیب و به مردمان جامعه شان که سردرگم شدند کمک کنند تا سردرگمی های ساده ای که میشد با روانکاوی و حرف درمان کرد را درمان کنند تا مشکلات شان بقدری شدت نگیرند که روانی و نیازمند روانپزشک شوند و سر و کارشان به تیمارستان ختم و در دیوانه خانه ای محبوس شان کنند ولی متاسفانه کاری که نمیبایست، میشد شد و این فرمان با اهمیت، در دست مشتی بی خاصیت تنبل قرار گرفت و با ندانم کاری ها ای که معمول داشتند یا بهتر است بگویم با بی خیالی و بی توجه ای و اهمیت ندادن ها ای که در اوج حماقت کردن و بی شعوری ها ای که برای منم منم زدن های شان، پیش گرفتند خیانتی بر علیه بشریت کردند که جبران نشدنی بود چون پس از اینکه این رشته را انتخاب نبودند وقتی خواستند وارد بازار کار روانشناسی بشوند گزینشی در کار نبود که گزینش شوند و فرمان این امر مهم را در دست هر کسی ندهند رشته روانشناسی، رشته ساده و راحتی بود که راحت پاس و مدرک گرفتند و تبدیل به شغلی برای شان شد ولی بجای اینکه به خودشان بیایند و به سلامتی مراجعین شان توجه کنند از بس که در فقر دست و پا زده بودند یا طعم بی پولی را چشیده بودند از موقعیتی که برای شان فراهم شده بود به پولهای مراجعین شان توجه و بدون اینکه ثمری بدهند بر پر پول تر شدن جیب های شان توجه و در عین حالی که پول میگرفتند تا خدمترسانی کنند خدمات چندانی که چشم گیر باشد ارائه ندادند چون وقتی از یک طرف کار درمان مراجعین شان بالا گرفت و از طرف دیگر پولی برای پرداخت نداشتند دکتر روانپزشکی را معرفی و به روانپزشک پاس دادند تا بروند و دیگر بر نگردند پس نتیجه میگیرم که روانشناس ها ای که میبایست کاری کنند که کار مراجعه کننده های شان، به تیمارستان ختم نشود پول گرفتند و خدمت نکردند و مرتکب جنایت های خوفناک غیر جبرانی بر علیه مردمان جامعه شان شدند وقتی با خیانت کردن های شان، مشتریان شان را از دست دادند بجای اینکه به خودشان بیایند و کار و کردارهای ناپسند خودشان را زیر سوال ببرند و عذاب بکشند چون وجدان را قی کرده بودند و وجدانی برای فکر کردن نداشتند تا با وجدان های نداشته شان به خودشان بیایند و راه کاری ارائه دهند که برای مراجعین بعدی شان، چنین اتفاقات ناگواری نیفتد با نیرنگ، ترفند ها زدند و با کلمات روانشناسی تازه بازی دیگری راه انداختند تا با پولهای مشتی روانشناس دوست جدید، خوشی که برهم زده بودند برهم نخورد و جیب های شان، پر پول بماند پس روانشناسان، وقتی چیزی برای گفتن ندارند و بازار شان کساد میشود روی روان ها ای که قبلا" روانی و به تیمارستان فرستاده بودند نمیتوانند راه بروند تا ته مانده جیب شان را خالی کنند شما که بی خبر از کار و کردار های قبلی شان هستید گزینه های تازه شان میشوید و اکتشافات روانشناسی را به رخ تان میکشانند و میگویند علم روانشناسی معتقد است که مثلا" کسانی که زود عصبی میشوند قلب مهربانی دارند چون این عصبی ها، بیشتر محبت کردند و کمتر محبت دیدند پس عصبی ها به جزئیات، بیشتر دقت میکنند که باعث میشود تا با کمترین ناهماهنگی ها، بهم بریزند روانشناسی، حتی اگر هم چنین جملاتی را درست گفته باشد همگانی نیست و میبایست در دست اقدام تحقیقات دانشگاهی خودش قرار میداد نه اینکه برای خالی کردن جیب کسانی که عصبی در خانه دارند جیب بدوزند و گزینه کنند و به خورد عصبی داران جامعه بدهند تا خانواده های که عصبی دارند یا مردم به افراد عصبی و دیوانه ای که معلوم نیست از کدامین خرابه، مدرک محبت نحس شان را گرفتند و توی جامعه ول شدند یا از کدامین دیوانه خانه ای، فرار کردند که خشم شان را محبت ببینند و به آنها احترام بگذارند و عصبی پرور شوند یا بگویند که بخاطر کسی، از خواب و ورزش و تفریح و خانواده و زندگی تان نزنید مگر میشود؟ چون گاهی، در شرایطی قرار میگیرید که باید تغییر معادله بدهید تا روزگاری را که با آدمها پیش گرفتید گیر ندهند که سخت بگذرد پس هم روانشناسی غلط زیادی کرد هم کسانی که اینجور مطالب را میخوانند و انتشار میدهند و به خورد هم میدهند... این پست ادامه دارد o.m-m.h.saghandy 1403/4/5
إظهار الكل...
💯 2👍 1😍 1💔 1
زنان با اینکه فرشته های زمینی هستند(3) قسمت سوم اگر گاهی به عمق هق هق گریه های زنان توجه میکردید باید عقل تان را همان موقعی که هق هق میکردند بکار میانداختید تا بفهمید هق هق گریه های ادامه داری نبود بلکه شبیه امضا گرفتن یا دریافت گواهی امضا، برای پنهان کاری و یا رسیدن به اهداف و مقاصد و فلان و فلان های شان بود هرزه ها ای که هق هق های معنادار زنانه را تجربه کردند از بس باش دست و پنجه نرم نمودند و رشوه دادند و استفاده ها بردند به این باور رسیدند که زنان، کارگردانان و نقش بازان حرفه ای هستند که نقش های شان را خودشان انتخاب و کارگردانی و بازی میکنند به همین خاطر، میگویند: روی هیچ زنی حساب دراز مدت باز نکنید و دنبال زنی که خوب باشد، نگردید چون بر اساس تجربیاتی که بدست آوردند به علم یقین رسیدند که موجودی بنام زن خوب، خلق نشد که بلند شوید و دنبال زن خوبی بگردید و بیابید یا خودش سر بخورد توی زندگی تان و قسمت تان شود چون خمیر مایه ذات زنان را جوری طراحی نمودند و ساختند که حتی اگر شما را عاشقانه و با تمام وجود، دوست داشته باشند وقتی چشم شان به جمال بهتر تری آشنا شد جلوی چشم شان، تیره و تار میشوید و جوری شما را میبینند که انگاری، وجود نداشتید یا اگر بودید منبعد، غریبه ای بیش نیستید اگر بخواهید حماقت کنید و شیوه جدیدی اتخاذ کنید تا رای شان را بزنید که برگردند و دوباره به شما رای بدهند و با شما شروع کنند اگر توان مالی و یا قدرت داشته باشند تبدیل به تف تان میکنند و مثل تف، به بیرون پرتاب تان میکنند و گرنه دنبال جادوگر و دعانویس و حک کننده طلسم و مشابه اینها میگردند تا بیابند و نسخه جدائی یا مرگ تان را بپیچند یا بخاطر ناقص بودن عقل شان، عشق پنهانی موقت یا دائم قاتلی میشوند تا شما را بکشند و از شر تان نجات یابند یا با فرصت یابی ها ای که برای شان فراهم میشود مثلا" وقتی بیمار شدید و پرستار تان شدند از موقعیت پیش آمده استفاده و کاری میکنند که هم بمیرید هم مردن شما را تماشا کنند و هم حظ ها ببرند هم مجلس دار مراسم عزای تان شوند که هیچکس نفهمد که قاتل بودند یا اگر موفق به دیدن مرگ تان نشدند جوری زمین گیر تان کنند که روبروی تان بایستند و تف توی صورت تان بیندازند و به قصد مرگ شما را بزنند پس اگر زنی شما را به هر دلیلی، نخواست یا به شما پشت کرد برای نگه داشتن آن زن، دست به هیچ تلاشی نزنید و جوری فراموشش کنید که انگار، نبوده است با همه اینهائی که از زبان هرزه ها نوشتم هرزه ها با اینکه زنان بسیاری را تجربه کردند و و شناختند زنها را دوست دارند و از اینکه زنها هستند خوشحال هستند شما هم که زنها را شناختید مثل هرزه ها سیاست کنید و از اینکه هستند خوشحال باشید و بهره کشی کنید و بهره ها ببرید اما هیچوقت، باور شان نکنید فقط بفهمید که دارید با چه موجوداتی زندگی میکنید چون حتی اگر افتاده شوید و تکیه گاه تان بشوند که عاقبت میشوند تکیه گاه خوبی برای تان نمیشوند من مطمئنم با تجربیاتی که داشتید مطالب من را هم قبول هم به چالش میکشید چون زنان ذات عاشقانه ای دارند و همین که به شما عشق دادند لبریز عشق شان که شدید کل پست من را نفی میکنید از طرفی، تصور اینکه روزی زنان و مردان، مجزا از هم زندگی کنند به کابوس هولناک میماند از طرفی خواهید گفت حالا اگر هرزه ها، اینقدر به زنها بد بدبین نبودند چه ها میکردند پس تو روح دو روی شان که از زنان لذت ها بردند و به بدترین شکل زنان را به چالش کشیدند شاید هم عقل تان را بکار بیندازید و بر اساس تجربیاتی که بدست آوردید بگویید: زنها درست است که عاشق میشوند اما همان زن عاشق، اگر روی برگرداند که بر میگرداند فقط به کشتن مرد راضی میشوند زنی را دیدم که وقتی شوهرش را کشت آنقدر دق دلی از شوهرش داشت که به کشتن راضی نشد و هر روز به سر قبر او میرفت و روی قبر ش نجاست میکرد پس متاسفانه اینها حقیقت های نا گفته ای بودند که دیدید و نمیتوانید انکار کنید چون زنان میخواهند تمام آزادی و روح مرد شان را تسخیر کنند که با اینکه در حرف راحت است در عمل، وحشتناک است یا خواهید گفت: با اینکه جنس زن پیچیده است برای آقای خانه هم غذاهای خوشمزه درست میکنند هم خانه را برای مرد بهشت میکنند هم قانع هستند پس با این وجود، چرا به درجه ای میرسند که به مرگ مرد شان راضی میشوند و میخواهند او را بکشند یا سر به تن مرد شان نباشد؟ ولی با اینکه سوال شد زنان زیادی را دیدم که بخاطر ثروت مرد دیگری، ترک عشق کردند و ثروت برای شان مهمتر از عشق شد پس عشق شان هم به چالش کشیده شد با اینکه نوشتن این پست، خیلی وقتم را گرفت امید درس گرفته باشد راستی، چرا مردها اینقدر بدبخت هستند که باید برای یک لحظه خوشی، کلی لذت بدهند و فراری شوند؟ o.m-m.h.saghandy 1403/4/4
إظهار الكل...
💯 3💔 2👌 1😭 1
زنان با اینکه فرشته های زمینی هستند(2) قسمت دوم بخاطر این حرف و حدیث ها نبود که ذهن دختران امروزی، نسبت به دختران 45 سال پیش، پیشی گرفتند و فرق کردند ذهن خواسته های دختران امروزی، همان ذهن و ذهنیت های ماقبل بود چون اگر پای درد و دلهای مادران سالمند شده تان نشسته باشید رک و پوس کنده، بر زبان آوردند که پدرتان انتخاب ما نبود و ما هم دل داشتیم و دلمان دیگری را میخواست اما یا کسی را که میخواستیم به خواستگاری مان نیامد یا اگر آمدند خانواده های مان، ایراد گرفتند و مثلا" گفتند: مرد کار نیستند و نپذیرفتند که آخر و عاقبت مان، بابای فلان شده شما شد پس وقتی ذهن و ذهنیت های قدیمی ها با امروزی ها فرق نداشت مشکل دختران امروزی، از کجا بود که شوهر نکرده، زیر این و آن خوابیدند؟ مشکل از نحوه تفکر والدین دختران امروزی بود که از یکطرف به دختران شان اطمینان کردند و از طرف دیگر آزادی های بی حد و مرزی به دختران شان دادند پس بیایید و نتیجه بگیرید که نقص در عقل های ناقص خاص طلب بود و عقل شان هیچ فرقی نکرده و اگر قدیمی ها هم به دختران شان اطمینان کرده بودند و از این آزادی ها داده بودند همان قدیم، عادی شده بود تا نگویید که دختران امروزی، چشم دریده و... شدند چون از خمیر مایه ذات جدا نشدنی شان بوده و تغییر نکردند و تا ابد ادامه دارد پس بخاطر اینست که با آزادی ها ای که والدین شان به آنها دادند دختران امروزی، عقل های ناقص شان را به دل خاص طلب شان سپردند یعنی قدم در راه دلهای شان گذاشتند این دلهای لامصب هم که هیچ مرزی نداشتند اگر هم مرزی داشتند عقل که ناقص بود وقتی عقل ناقص بود دلم دلم ها به وسط آمد و با دلم دلم کردن ها ای که مرسوم شده بود مرزهای حجب و حیا و شرم و ادب و اخلاق را زیر پا گذاشتند و شکستند و به پسران تنوع طلبی که میدانستند قصد ازدواج نداشتند یا وعده ازدواج میدادند به امیدی پا دادند حتی از مرزها عبور کردند و با اینکه میدانستند شوهرشان نمیشوند بخاطر اینکه دل لامصب شان این مدلی را میخواست حتی به مردانی که زن داشتند پا دادند همه پا دادن های اولیه هم به این علت بود که شکل و قیافه شان، مشابه شکل و قیافه دلخواه شان بود که در ذهن شان حک شده بود دل خاص طلب هم که چیزی حالیش نیست بخاطر دل خاص طلب شان یا شهوتی که همه وجود شان را فرا گرفته است قبل از اینکه زن بشوند یا تک پر بغلی شدند یا تنوع طلب بغل های متفاوتی شدند که میدانستند شوهر شان نمیشوند ولی با عقل ناقص و آزادی که والدین شان به آنها داده بودند با این و آن پریدند تا بلکه یکی از این موارد، خاطر خواه شان شوند و... حتی اگر فرض بر این بگیریم که به قصد ازدواج، بغل دادند بغل کاذب یا بغل های دروغین متفاوتی را به وعده دهنده ها ای دادند که دروغ میگفتند پس با اینکه دختر بودند به دروغ شنیدن عادت کردند حال شما، دوست دارید یکی از این دخترانی را که تجربه های زیادی داشته را برای ازدواج انتخاب کنید و به او دروغ نگویید؟ اگر دروغ به چنین دختری نگویید و دلش را بدست نیاورید مطمئن باشید که پس از مدتی، دشمن خانگی شما میشود حالا که موضوع دروغ گفتن به زن را برای تان باز کردم متوجه منظور من شدید؟ جدا" مردان، حتی مردان هرزه، خیلی مظلوم هستند...!!! چون باید دروغ بگویند و لذت ببرند مردان ساده و حتی مردانی که ساده نیستند مجبور شدند که ترجیح بدهند که همه خانم ها را زیبا خطاب کنند زنان ساده و حتی زنان پخته، باور میکنند اما زنان سخت، از بس از دروغ گفتن لذت میبرند میخندند و میگذرند گویا مردان ساخته شدند تا حدس بزنند و شکست بخورند و زنها ساخته شدند که برای هر چی که باقی ماند استفاده ببرد یعنی زنان حتی از مرگ مردان هم لذت میبرند به این نکته توجه کنید هرزه ها، معتقد و به علم یقین رسیدند که زنی که هر ماه خونریزی میکند و نمیمیرد قابل اعتماد نیست...!!! هر چند، زنان هم متفاوت هستند اما در واقع، ترکیبی از بهترین ها و بدترین ها هستند چون هم مرد را جادو و تسخیر میکنند هم مرد را به وحشت میاندازند مردان خسته و کوفته به خانه میآیند یا در فکر بدبختی های فردای شان، میخوابند تا کمتر فکر کنند یا به تماشا کردن برنامه های تلویزیون میپردازند تا کمی سبک شوند اما زنان که خستگی همسران شان را درک نمیکنند وقتی شوهران شان را در آن حالات میبینند ذهن شان فعال میشود و تصمیمات عجیب و غریبی میگیرند مثلا" تصمیم میگریند که مردهای شان را بپذیرند یا دور بیندازند یا بکشند یا ترک شان کنند یا میگویند کی شود صبح شود و بروند تا به عشق های پنهانی شان بپردازند و... این پست ادامه دارد o.m-m.h.saghandy 1403/4/3
إظهار الكل...
💯 3👌 1👀 1💘 1
زنان با اینکه فرشته های زمینی هستند(1) قسمت اول اگر توی چشم های شان، جوری تبدیل به خار آزار دهنده شوید که با اینکه شما آنها را میخواهید ولی آنها شما را نخواهند یا با ارسال مهر و محبتی، پس از اینکه توجه شان را جلب کردید وقتی خمار و عاشق تان شدند توی خماری رها و انتخاب شان نکنید و پس شان بزنید یا زنانی را که بر گزیدید با خوش خیالی ها ای که برای خودتان راه انداختید جزو اموال تان دانستید و ضمن اینکه توجه ای به آنها نکردید لگد هم به پر و بال شان بزنید یا پس از اینکه مال تان شدند و به شما اعتماد کردند و اعتماد سازی ها ای که معمول هر رابطه ای بود صورت دادند یا به هر شکلی، سیاست کردند و وقتی اعتماد تان را جلب نمودند غفلت کردید و راحت ترین گزینه ای که قسم خوردن روی سرشان بود را انتخاب و بی خیال شان شدید یا به کل از شان غافل بشوید و... با توصیفی که گذشت چنانچه زخمی شان کنید با اینکه ظاهرا" ضعیف هستند اگر بخواهند از فرشته بودن شان، فاصله بگیرند از درون، از فرشته بودن شان روی بر میگردانند و تبدیل به فرصت طلب های پیش بینی نشده فوق العاده بدی برای تان میشوند که در عمق ذهنیت های پنهانی که برای تان برهم زده بودند به روی خودشان نمیآورند تا بفهمید ولی آنقدر سیاست میکنند تا موقعیت مناسبی بیابند و زهر شان را روی شما ها ای که قلب شان را بدرد آورده بودید خالی کنند پس بخواهید و نخواهید حتی اگر نتوانند انتقام بگیرند یا بلائی بر سرتان بیاورند به صورت ذهنی هم که ممکن شده است فرشتگان عذاب و جلاد و قصابی برای تان میشوند که اگر فرصتی بیابند یا به موقعیت بهتری برسند که بتوانند انتقام بگیرند شک نکنید که حتی با دندان های شان، شریان رگ های تان را پاره میکنند و خون شما را میخورند و پس از اینکه بی جان شدید در کمال آرامش، بدن شما را به میخ قصابی میکشند و قصابی تان میکنند و هر تیکه از بدن تان را به جاهای مختلفی میبرند و چال تان میکنند یا حس انتقام، جوری شعله ور شان میکند که با خیالی راحت، تیکه های بدن تان را در دیگ بزرگی میگذارند و با حوصله و دقتی که مثال زدنی نیست شما را میپزند و و وقتی ذغال تان کردند از بدن ذغال شده تان، روغن مومیایی میگیرند و برای اینکه هم لذت ببرند هم سالم تر بمانند بدون اینکه یاد تان کنند روغن تان را به تن شان میمالند و حتی به خودشان نمیگویند که روغنی که باعث شادابی و سلامت شان شد روغن مومیایی شده بدن شما بود پس وقتی کاری کردید که زنان شما را نخواستند و پس تان زدند هیچ اثری از شما، در ذهن شان باقی نخواهد بود که حتی ذره ای یاد تان کنند من توصیه اکید میکنم که اگر خواستید زنان را به وضوح بشناسید گاهی همنشین هرزه ها ای بشوید که زن اختیار نکردند و زنان روسپی را برای تخلیه غرایز شان ترجیح دادند اگر با هرزه ها همنشین نشدید من همنشین شدم و گوشه ای از تجربیات شان را به استحضار تان میرسانم تا شاید در روابطی که پیش گرفتید بکار تان بیاید به یک شرط که بدانید با دروغ بار آمدند یعنی با دروغ گفتن، گول شان زدند از دروغ گفتن به چنین زنانی، ترس به دل تان راه ندهید...!!!! حتم در حالت علامت تعجب قرار گرفتید و برای تان سوال شد که وقتی دختر آفتاب مهتاب ندیده ای اختیار کردیم تجربه ای نداشته است که دروغ بار آن کرده باشند و ما دروغ بار او کنیم...!!! وقتی این جمله را گفتید من در حالت تعجب قرار گرفتم...!!! چون شما خوش باور بودید و نمیدانستید که آفتاب مهتاب ندیده است پس شک نکنید و مطمئن شوید که حتی به گونه ای نادر، در حدی که لازم به دروغ داشت آفتاب مهتاب دیده است برای اینکه بهتر متوجه منظور من شوید به این نکته توجه کنید ذهن زنان شگفت انگیز است اما عجیب اینجاست که این ذهن شگفت انگیز، دائمی نیست یعنی ذهن زنان در نوسان است پس نیازمند دروغ هستند تا دروغ بشنوند و از دروغ های شما لذت ببرند مثلا" با اینکه دوست شان ندارید دوست دارند بشنوند که دارید میگویید که دوست شان دارید و عاشق شان هستید و.... پس نتیجه بگیرید که زنان دوست دارند با بکار بردن کلمات ناب دروغین شما، حاکم شوند و شما را تسخیر کنند بنابراین هرزه ها، زنان را خوب شناختند که به روسپی ها توجه و با کلمات دروغین، تعداد روسپی ها را بالا بردند 45 سال پیش را اگر یادتان باشد دختر روسپی نداشتیم اگر هم میبود بقدری کم بود که به چشم نیامد اما امروزه که توی کوچه های پشتی پرسه میزنید ماشین های مختلفی را میبینید که پارک میکنند و دختر کوچه بعدی را پیاده میکنند تا رد گم کنند ولی یکهو متوجه میشوید که ای دل غافل، کوچه بعدی که 10 خانه بیشتر ندارد 5 دختر از 5 خانه، روسپی شدند و فقط شما باخبر شدید چرا در طول این 45 سال، یک فاحشه خانه، تبدیل به کوچه ها ای پر از فاحشه خانه شد؟ این پست ادامه دارد o.m-m.h.saghandy 1403/4/2
إظهار الكل...
💔 3💘 2💯 1
به اطلاع شماها ای که از دنیا سیر شدید میرسانم شما عددی نبودید که از دنیا سیر و سرد شدید و رو به دنیا کردید و به دنیا گفتید: دنیای کثیف و نامرد و فلان شده یا ناز و ناز نازیم، من دیگه تو را شناختم و از دست کار و کردارهای خوب و بد تو خسته شدم یا دنیا جونم جونم از بی وفا ای ها و ظلم و جور تو، به لبم رسیده و میخواهم زودتر از قرار معلوم، قرار را برهم بزنم و تو را به خودت بسپارم و ترکت کنم یعنی ای دنیای لعنتی، حریف تو که جون سخت بودی که نشدم حریم خودم که میشوم پس خودم را با شیوه ای خاص، میکشم و تو را با تمام نگرانی ها یا نقشه ها ای که در سر داشتی تا بیشتر مورد آزار اذیت قرارم بدهی، در نجاست هایت که به نظر بعضی شیرین آمده بود تنها میگذارم و از پیش تو میروم تا دیگه هوس دیدن تو، بر سرم نزند و تو را نبینم در پست قبل، شرح دادم که دنیا خوشبخت بوده و خواهد بود این شما بودید که وارد گذرگاه دنیا شدید و بدبختی خودتان را رقم زدید پس بجای اینکه، گیر به دنیای خوشبخت بدهید گیر به خودتان بدهید که هرآنچه بر سرتان آوار شد از خودتان بود خیلی از آدمهایی که به قصد خودکشی، به من مراجعه کرده بودند از من طلب مشاوره کردند تا راه کاری بدهم که دل شان به زندگی خوش شود و دست به خودکشی نزنند بجای اینکه به آنها، امیدهای الکی بدهم مغز هسته درونی شان را برای شان باز کردم چون حقیقت ها ای در هسته مرکزی درونی شان بود که وقتی چشم دل شان باز شد و دیدند به زندگی لجن مال شده شان، دلخوش کردند و دیگر به خودکشی فکر نکردند پس هر وقت هوس خودکشی کردید اگر افرادی مثل من را ندارید که به شما کمک کنند و شما را به درون تان ببرند تا همه چی درون تان را، با چشم دل ببینید و منصرف شوید تمرکز فوق العاده ذهن را یاد بگیرید و به درون تان سفر کنید تا همه چی تان را ببینید و منصرف شوید خواهید پرسید که این تمرکز فوق العاده ذهن چیست؟ دست به هر کار و و اقدامی که میخواهید بزنید در حالت خضوع و خشوع کامل قرار بگیرید مثلا" وقتی در حالت دیدن فیلم و سریال و بازی فوتبال و مشابه اینها قرار گرفتید وقتی در آنها حل شدید که هیچ چیزی تمرکز تان را برهم نزد و با دقت دیدید در تمرکز فوق العاده ذهن بودید که هیچی بجز آنها را ندیدید یا وقتی وارد محفل عاشقانه ای شدید یا به تنهائی، برای تخلیه کردن غریزه های تان اقدام نمودید بجز موردی که به شما لذت میداد چیز دیگری وارد ذهن تان نشد که ارضاء شدید و تا دل تان خواست حظ ها بردید چون اگر در حالت عشقبازی یا تخلیه غرایز، ، فکر تان در جای دیگری به رقص درآمده بود هیچ لذتی نبرده بودید که ارضاء هم بشوید پس تمرکز فوق العاده ذهن، کار سختی نبود که مثلا" بروید درس هیپنوتیزم و... را یاد بگیرید مشابه همان تمرکزی که در دیدن فیلم و بازی و عشق بازی و... کسب کردید به دیگر امورات تان وارد کنید تا متمرکز شوید مثلا" سوال میکنید که در نماز، چطوری متمرکز شویم؟ یا برای ورود به درون چطور متمرکز بشویم؟ و.... پاسخ همان بود که دادم حال خواهید پرسید که درون مان چه خبر است که وقتی وارد درون مان شدیم دست به خودکشی نخواهیم زد و با عشق زندگی میکنیم؟ ارتباط با روح تان است یعنی وقتی عظمت روح تان را دیدید و باش رفیق شدید و باهم ور رفتید بقدری حظ میبرید که اگر روزی هزار بار شما را شکنجه بدهند هوس خودکشی نمیکنید حتی اگر بگویم این شکنجه ها تبدیل به لذت میشوند شاید باور نکنید چون وقتی خودتان را شناختید همانند فولاد سختی میشوید که هیچی و هیچ کسی نمیتواند شما را بازی دهد یا شما را از پای درآورد خیلی از خودکشی ها، از شکست های عشقی بود وقتی خودتان را شناختید پس از اینکه پاسخ منفی شنیدید عددی حساب شان نمیکنید که به خاطر پاسخ های منفی شان، دست به خودکشی و... بزنید و... o.m-m.h.saghandy 1403/4/1
إظهار الكل...
👌 5🕊 1💯 1💔 1
روند زاد و ولد های تان، جوری رقم خورد که در سیاره ثابت زمینی که در اصل، برای تان یک توقف گاه بود چشم به این جهان پهناور گشودید تا مدتی بمانید و پس از اینکه بر روی زمین حل و فصل شدید بمیرید و ادامه سفر دهید و در سیاره دیگری، دوباره متولد شوید و بدون این که بفهمید چی به چی شد تمام جهان هستی را سیر کنید و این سفرها، یک جائی به پایان برسد یا دوباره و حتی چند باره، تکرار شوند قصه تان از اینجا شروع شد که وقتی در یکی از این گذرگاه های جهان، که زمین بود توقف کردید کالبد معناداری برای تان ساخته شد که باورش کنید و متوجه نشوید که از کجا آمدید و به کجا خواهید رفت پس معمای عجیب تمام سفرهای تان، از ورود به یک کالبد جدید شروع شد تا هیچوقت نتوانید سفرهای گذشته ای را که داشتید را بیاد بیاورید این فراموشی ها هم، دست شما نبود دست سازنده روح تان بود که برای روح تان رقم زد یعنی روح مادر، ذهن روح تان را مخدوش و جوری عمل کرد که مطمئن شوید که زمین خانه شماست و محل گذر نیست شما هم باور کردید که زمین خانه شماست در صورتیکه، واقعیت نداشت و زمین یک توقف گاهی در یک گذرگاه بود که پای تان به این توقف گاه باز شد پس زمین با اینکه ثابت بود به بعضی از آدمهایی که در آن توقف کردند حالها داد و حال بعضی ها را گرفت ثابت باقی میماند ولی آدمهایی که بر روی زمین توقف کردند ثابت نماندند پس اسم زمین، با اینکه دنیا بود عملا" توقف گاهی بیش، برای آدمها نبود پس نتیجه بگیرید که در دنیای زمینی که پا گذاشتید درست بود که اسمش دنیا بود اما فقط یک ایستگاه حال بده یا حال بهم زنی، برای عبور تان بود ولی وقتی در این دنیا متولد شدید زمین را توقف گاه، فرض نکردید و خودتان را صاحب و همه کاره زمین فرض کردید و مطمئن شدید که این توقف گاه، دنیای واقعی و ابدی شماست پس بخاطر همین باور غلط بود که در ایستگاه دنیا، خیمه زدید و در آن جا خوش کردید تا خوش بگذرانید یا بسوزید و بسازید حضور تان بر روی زمین گذشت و گذشت تا اینکه متوجه مرگ و میر های همنوعان تان شدید اینجا بود که به زیر کشیده شدید و رفته رفته، باید به این نتیجه میرسیدید که بیخودی به زمین، دلخوش کرده بودید یا همه سوختن ها و ساختن ها و...، واقعیت داشتند چون باید باور میکردید که زمین مال شما نبود و فقط توقف گاهی در یک گذرگاه بود تا بخوبی یا بدی، از آن عبور کنید چون ماقبل تر از شما، این گذرگاه را تجربه کرده بودند و رفتند میبایست شما هم تجربه و عبور میکردید حال که ایستگاه زمین را بخوبی یا به بدی تجربه کردید متوجه شدید که این دنیا بود که ابدی شد نه شما که رهگذر بودید؟ پس دنیا، همیشه خوشبخت بوده و خوشبخت باقی میماند ولی برای شما که به این دنیا رسیدید اگر هم خوشبختی نسبی داشت تا دل تان خواست بدبختی داشت ولی در عمق این مطلبی که ارائه دادم نکته مهمی وجود داشت که برای اینکه سخت نگذرد دنیا را چگونه دیدید؟ اگر دنیا را یک ایستگاه موقت بدانید دنیا همان چیزی برای تان میشود که دیدید پس ایستگاه دنیای تان را تبدیل به یک بینش کنید تا یک بینش شود اگر آفریننده بینش خوبی باشید یعنی دنیا را یک ایستگاه موقت بدانید تا حد و حدودی، خوشبخت میشوید و بیش از اینکه سخت گذشت سخت نمیگذرد ولی اگر بینش تان را نسبت به این دنیا تغییر ندهید یعنی اگر دنیا را یک توقف گاه موقت ندانید عذاب میکشید پس درست بود که آفریننده ای داشتید ولی آفریننده این ایستگاه دنیا، میبایست خودتان میشدید تا دنیا به کام تان شود نه شما به کام دنیا شوید اکثر بدبختی ها ای که دارید با آن دسته پنجه نرم میکنید بخاطر اینست که گیر دادید به آفریننده تان تا دست رحمتی روی سرتان بکشد یا ناجی بفرستد تا بیاید و روبراه تان کند در صورتیکه آفریننده، شما را آفرید و خودتان را به خودتان واگذار کرد یعنی شما را کاشت و رها کرد تا خودتان به خودتان بیایید و خودتان را پیدا کنید و باعث سربلندی یا فلاکت خودتان بشوید یعنی خودتان دست بکار شوید و خودتان را جوری خلق بسازید که سیخ و کباب زندگی تان، باهم نسوزد یعنی از بس گیر به خدا دادید سیخ و کباب زندگی های تان را، با هم سوزاندید تا ایستگاه زمین، ایستگاه عذاب تان شود و هیچ لذتی از این توقف گاه نبرید پس شایسته است که چیزهای تان را که توی خدا فرو کردید از خدا بیرون بکشید و دنیای تان را خودتان بسازید و از آن لذت ببرید در حال ساخت دنیای تان، به خدا و شیطان و کائنات و هیچ موجودی، کار نداشته باشید چون هیچکدام شان، کاری بکار شما ندارند این خودتان هستید که خدا و شیطان هم شدید و همدیگر را بالا و پائین کشیدید یا چوب توی آستین همدیگر کردید پس باید درایت عقل کنید تا از همنوعان تان بهره ببرید نه اینکه به همنوعان تان فرصت بدهید تا شما را به زیر بکشند o.m-m.h.saghandy 1403/3/31
إظهار الكل...
❤‍🔥 2🕊 2👍 1👀 1
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.