nightly truth

نخستین حقیقت شریف بودا این است که وقتی رنج می‌کشیم ، بدان معنا نیست که چیزی اشتباه است. چه تسکینی! بلاخره یک نفر حقیقت را گفت. زیستن در روزگار سخت پِما چودرون @nightlytruth

زیستن در روزگار سخت پِما چودرون @nightlytruth

خداناباوری به این معناست که سرانجام دریابیم دایه مهربانی که بتوانیم رویش حساب کنیمذوجود ندارد. شما دایه ای خوب استخدام می‌کنید و او می‌رود. خدا ناباوری درم این نکته است که فقط دایه‌ها نیستند که می‌آیند و می‌روند. همه زندگی این گونه است . این یک حقیقت است و حقیقت ناراحت کننده است. زیستن در روزگار سخت پِما چودرون @nightlytruth

تفاوت میان خداباوری و خداناباوری این نیست که آیا شخص به خدا اعتقاد دارد یا نه. این موضوعی است مربوط به همه ، که شامل بودایی ها و غیر بودایی ها می‌شود. خداباوری ایمانی راسخ است به اینکه دستی برای گرفتن وجود دارد ؛ اگر ما کا. های درستی انجام دهیم ، شخصی از ما مراقبت و قدردانی خواهد کرد. این یعنی فکر کنیم وقتی به پرستار نیاز داریم ، همیشه دایه ای مهربان وجود خواهد داشت . همه ما مایلیم از زیر بار مسئولیت هایمان شانه خالی کنیم و قدرت را به چیزی بیرون از خودمان تفویض کنیم. خداناباوری ، یعنی با ابهام و عدم قطعیت به آرامش برسیم بی آنکه نیازمند چیزی بیرونی برای محافظت از خود باشیم. زیستن در روزگار سخت پِما چودرون @nightlytruth

زیستن در روزگار سخت پِما چودرون @nightlytruth

عکسی از ونگوگ که احتمالاً برای اولین بار می‌بینید. نزدیک‌ترین و شفاف‌ترین عکس از او در واقع. کانال تصویر و زندگی

هیچوقت نه مسجد و نه صدای اذان و نه وضو و اخ و تف انداختن و دولا راست شدن در مقابل یک قادر متعال و صاحب اختیار که باید به زبان عربی با او اختلاط کرد در من تأثیری نداشته است! بوف کور صادق هدایت @nightlytruth

▪️اسلاوی ژیژک ـــ همان‌گونه که به ما قهوهٔ بدون کافئین، آبجوی بدون الکل و بستنی بدون کالری می‌دهند٬ تلاش خواهند کرد تا ما را به معترضین اخلاق‌گرایی بی‌خاصیت تبدیل کنند. 🎥 @CinemaParadisooo

در فاصله‌ی سال‌های ۱۹۴۲ و ۱۹۴۴، «دادگاه خلق برلین» ۴۹۳۳ نفر را به جرم بیان «لطیفه‌های مأیوس‌کننده» درباره‌ی حزب نازی به مرگ محکوم کرد. در سال ۱۹۴۴، ماریان الیز کِی، کارگر کارخانه‌ی مهمات‌سازی در برلین، به جرم تضعیف جنگ «از طریق سخنان مغرضانه» اعدام شد. جرم او چه بود؟ تعریف این لطیفه‌ برای همکارانش در کارخانه‌ی مهمات‌سازی: هیتلر و گورینگ بالای برج مخابراتِ برلین ایستاده‌اند. هیلتر می‌گوید که دلش می‌خواهد کاری بکند تا اهالیِ برلین شاد شوند. گورینگ می‌گوید: «خب چرا نمی‌پَری پایین؟» یکی از همکاران ماریان که این لطیفه را اتفاقی شنید به مسئولان محلی گزارش داد، و این خبرچینی به اعدام ماریان انجامید. aasoo.org/fa/articles/4167 @NashrAasoo 🔺