cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

Aasoo - آسو

@Nashraasoo فرهنگ، اجتماع و نگاهی عمیق‌تر به مباحث امروز تماس با ما:‌ 📩 [email protected] 🔻🔻🔻 آدرس سایت: aasoo.org اینستاگرام: instagram.com/NashrAasoo فیس‌بوک: fb.com/NashrAasoo توییتر: twitter.com/NashrAasoo

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
26 727
المشتركون
+2124 ساعات
+697 أيام
+28130 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

دو نماد شرّ در برابر هم: نازی‌گرایی یا استعمار؟ 🔻 ✍️ برای انسانِ اروپایی پس از جنگ جهانی دوم، نماد شرّ سیاسی «نازی‌گرایی» و به میزان کمتری «استالین‌گرایی» بوده است. برای سال‌ها بر سر این موضوع میان چپ غیراستالین‌گرای غربی و راستِ آزادی‌خواه توافق وجود داشت. از حدود دهه‌ی هشتاد در آمریکا متفکرانی ظهور کردند که عمدتاً ریشه‌ی عرب یا هندی داشتند و کوشیدند جبهه‌ای تازه در جریان چپ بگشایند. آن‌ها وضعیت مردمان کشورهای مستعمرات سابق و نگاه غرب به تمدن‌ها و فرهنگ‌های غیرغربی را به موضوع اصلیِ کار فکریِ خویش بدل کردند. روشنفکرانِ ضداستعمار البته دهه‌ها قبل کارِ خود را آغاز کرده بودند، و می‌توان از میان آنان به کسانی همچون فراتنس فانون، امه سزر و آلبر ممی اشاره کرد. اما در آمریکا بود که این متفکرانِ جهان‌ سومی توانستند در نهادهای مهم دانشگاهی جای بگیرند و از این طریق مشروعیت و اعتباری فراتر از جریانی روشنفکری در حاشیه‌ی فرهنگ پیدا کنند. این متفکران به‌تدریج مکتبی را بنیان گذاشتند که امروز مطالعات پسااستعماری خوانده می‌شود. ✍️ تصویر آمریکا از خود پس از جنگ جهانی دوم این بود: ما فاتح جنگ بودیم، سربازانِ شجاع ما سیاه‌کار‌ترین حکومت مستبد تاریخ مدرن را در آلمان شکست داد. ما ناجیِ حقیقی آزادی در قلب قرن بیستم بوده‌ایم. حمایت از یهودیان و دولت اسرائیل نیز ادامه‌ی منطقی این روایت است. گر چه پسااستعمارگرایان تلاش زیادی در واسازیِ این روایت کرده‌اند، اما باید گفت این روایت تا حد زیادی درست است. هر دانشجوی دکترای کم‌استعدادی در ادبیات تطبیقی یا مطالعات سینما بلد است ظرف ده دقیقه با چند ارجاع به دریدا و فوکو و گرامشی و غیره این روایت را «وا بسازد»، اما باید گفت اگر از لحن فخرفروشانه‌ی این روایت بگذریم، هسته‌ی اصلیِ آن حقیقت دارد. بله آمریکا اروپا و بلکه جهان را از شرّ حکومت مستبد سیاه‌کار هیتلر نجات داد. این ژنرال آیزنهاور و سربازان شجاعش بودند که برای آزادی جنگیدند. در این جمله چیز اغراق‌آمیزی وجود ندارد. دانشجویان آمریکایی می‌توانند تا ابد از آمریکایی بودنِ خود شرمنده باشند، اما تاریخ را نمی‌توان تغییر داد. ✍️ اگر از شروری که این چپ دانشگاهی تولید کرده و می‌کند بگذریم، باید گفت نکته‌ای در خور تأمل در آن وجود دارد: آیا توجه به نازی‌گرایی و کمونیسم و دو نماد آن، هیتلر و استالین به عنوان دو نماد استبداد در قرن بیستم، ما را نسبت به جنایت‌های استعمار نابینا نکرده است؟ آیا تاریخ استعمار از قضا پیش‌تاریخِ دولت‌های تمامیت‌خواه قرن بیستم نبوده است؟ این تحلیلی است که هانا آرنت در کتاب خاستگاه‌های تمامیت‌خواهی تا حدی به آن نزدیک می‌شود: گذر از استعمار اقتصادی به مرحله‌ی امپریالیسم به‌عنوان یکی از ریشه‌های تمامیت‌خواهی. آیا بسیاری از جنایاتی که آلمان هیتلری در دهه‌های سی و چهل قرن بیستم انجام داد پیشتر در مستعمرات آلمان در آفریقا تمرین نشده بود؟ آیا نسل‌کشی مردمانِ «هِرِرو» در نامیبیا را که به دستور ژنرال لوتار فون تروتا انجام شد و به مرگ حدود یکصدهزار نفر انجامید، نمی‌توان «پیش‌درآمدی بر هولوکاست» دانست؟ @NashrAasoo 💭
إظهار الكل...
دو نماد شرّ در برابر هم: نازی‌گرایی یا استعمار؟

روایت مسلط در غرب تنها نازی‌گرایی و استالین‌گرایی را نماد شرّ سیاسیِ تاریخ مدرن می‌داند، اما به تاریخ استعمار توجهی ندارد و این از فهمی ناقص و غرب‌محور از تاریخ مدرن ناشی می‌شود.

👏 13👍 8👎 4😢 1
«دانشجویانِ دختر با ترکیبی از تاپ و چفیه، برای پایان یافتن جنگ غزه شعار می‌دهند. پرچم‌های فلسطین بالا می‌رود و دانشجویان با پلیس درگیر می‌شوند. پسرها کاملاً روی خود را پوشانده‌اند، گویی برای جنگی چریکی آماده می‌شوند. مأمور پلیس استاد فلسفه را دست‌بسته همراه خود می‌کشد. مأموری دیگر دانشجویی را مثل گربه‌ای خانگی که خراب‌کاری کرده است، بلند می‌کند و می‌برد. دانشجویان در چمنِ دانشگاه اردو زده‌اند و آفتاب می‌گیرند، گاهی با رسانه‌های مهم مصاحبه می‌کنند و از خواسته‌هایشان می‌گویند. عکسی منتشر می‌شود از دختران دانشجو که با گیسوان افشان به سجده افتاده‌اند، ظاهراً نماز می‌گزارند. گاهی شعارهایی یهودستیزانه به گوش می‌رسد و چیزهایی درباره‌ی حماس و حمله‌ی ۷ اکتبر، اما در کل به نظر نمی‌رسد که با جنبشی یهودستیز مواجه باشیم. آیا بیشتر ترکیبی است از «بازیگوشیِ جوانی و چپ‌بازی»؟ آیا موضوع به این سادگی است؟ آیا پشت این صحنه‌ها نکته‌ای قابل تأمل وجود دارد؟ چه چیزی در این اعتراضات شنیدنی است و چه چیزی دورریختنی؟» aasoo.org/fa/notes/4752 @NashrAasoo 🔻
إظهار الكل...
👍 12👎 4👏 1💔 1
📚 آسو، جمعه ۱۰ ماه مه در برلین در «نمایشگاه کتاب بدون سانسور» شرکت خواهد داشت. در غرفه‌ی آسو، نسخه‌ی چاپی تازه‌ترین کتاب‌های منتشر شده از سوی ما را تهیه و با همکاران آسو گفتگو کنید. با حضور علیرضا روشن و کاظم کردوانی و معرفی کتاب‌های خواب فرهاد در بیداری و نجف، حلوای انگشت‌پیچ. 🕛 از ساعت ۱۱ تا ۲۰ 📍Pangea Haus Bei der Iranischen Gemeinde in Deutschland e.V. Trautenaustraße 5 | 10717 Berlin @NashrAasoo 🔺
إظهار الكل...
👍 13 4
بچه‌ها سلام، نامه‌ی فرزاد کمانگر به دانش‌آموزانش 📽 مهتاب گریمشاو به یاد فرزاد کمانگر، معلم جوان کُرد که در روز ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ به دار آویخته شد. @NashrAasoo 🔺
إظهار الكل...
💔 54 16😢 10👍 3
گفت‌وگوهای زندان و جنبش مهسا🔻 🔸 به نظر می‌رسد که شما مخالف «انقلاب» هستید، اما با استراتژی گذار موافقید. تصور می‌کنم که منظورتان از گذار، تحول به نظم سیاسیِ جدید و دموکراتیک باشد، آن‌گونه که آقای میرحسین موسوی تجویز می‌کنند ولی اذعان دارند که در این شرایط نمی‌دانند که چنین گذاری چگونه قرار است رخ دهد. اگر چنین است، برایم جالب است بدانم که استراتژی گذار از حیث نظری با انقلاب چه تفاوتی دارد؟ به نظر می‌رسد که شما «انقلاب» را به معنای براندازیِ قهرآمیز می‌دانید و از آن دوری می‌جویید. با توجه به تجربه‌ی دردناک این نوع انقلاب‌ها در قرن گذشته که با خود خشونت، بی‌ثباتی، ناامنی، و آسیب به زیرساخت اقتصادی را به همراه آوردند، موضع شما قابل درک است. اما در ادبیات جنبش‌ها و سیاست‌های مبارزه‌جویانه (contentious politics) بحثی هست حول اینکه آیا انقلاب لزوماً با براندازی و خشونت همراه است، آن‌گونه که هانتیگتون می‌دید؟ به عبارت دیگر، آیا تغییرات ساختاری از طریق بسیج مردمی و خیزش‌های سیاسی ضرورتاً باید با خشونت و تخریب همراه باشد؟ 🔸 پرسش اصلی این است که خشونت یعنی چه؟ بسیاری از خشونتِ فقر، خشونتِ روانی و البته از خشونتِ جنسی صحبت کرده‌اند، و بعضی دیگر از آسیب رساندن به اموال و حتی اخلال در نظم عمومی، مانند آتش زدن لاستیک اتومبیل در خیابان‌ها، سخن گفته‌اند. گفتنی‌ها درین‌باره زیاد است. ولی باید به‌اختصار تأکید کنم که در مباحث جنبش‌های اجتماعی و انقلابی، خشونت کلاً به معنای آسیب زدن به جسم و جانِ انسان‌ها تعریف می‌شود. با این توصیف، اصل امتناع از خشونت در مبارزات اجتماعی و سیاسی عبارت است از امتناع از وارد کردن آسیب به جسم و جانِ انسان‌های دیگر، چه انسان‌هایی که خارج از معادله‌ی مبارزات هستند و چه آن‌هایی که در مقابل حرکت اعتراضی دست به خشونت می‌زنند. در ادبیات سیاسی، اصل امتناع از خشونت در مقابل عملیات مسلحانه مطرح می‌شود، اما محدود به آن نیست. در این معنا، اختلال در نظم عمومی مانند آتش زدن لاستیک اتوموبیل لزوماً از مصادیق خشونت نیست، بلکه شکلی از نافرمانیِ مدنی به شمار می‌رود. می‌بینیم که قضیه‌ی خشونت خیلی بغرنج‌تر از آن است که این روزها در رسانه‌ها و گفتار سیاستمداران جاری است. 🔸آیا نمی‌توان تصور کرد که جامعه خسته شود، مردم مهاجرت کنند یا به قول معروف «آهسته بیایند و آهسته بروند»، و در کل برگردند به زندگیِ خصوصیِ خودشان و کاری به کار سیاست نداشته باشند؟ تردیدی ندارم که می‌توان پاسخ‌های مستدلی به این پرسش‌ها ارائه کرد. ولی به هر حال باید به این سؤالات پرداخت. برای مثال، می‌توان پرسید آیا اصولاً امتناع شهروندان ایرانی از سیاست تحت حاکمیت ولایی-نظامی مقدور است؟ آیا زنان می‌توانند به زندگیِ خودشان بپردازند و کاری به کارِ حاکمیت نداشته باشند؟ من فکر نمی‌کنم که چنین چیزی محتمل باشد. به این علت ساده که این حاکمیت است که دست از سرِ مردم برنمی‌دارد و نمی‌گذارد آن‌ها به زندگیِ عادیِ خود مشغول باشند. به این دلیل که، به زبان عامیانه، مردمِ ما عادی‌اند ولی حاکمیت غیرعادی. فقط کافی است در این روزها نگاهی به خیابان‌ها و میادین و پارک‌ها، و به کافه‌ها و فروشگاه‌ها و دانشگاه‌ها بیندازیم تا ببینیم گشت ارشاد و دیگر دولتیان با زنان و مردانی که لزوماً نمی‌خواهند کاری به کارِ سیاست داشته باشند چه می‌کنند. به عبارت دیگر، «خروج» شهروندان ایرانی از کارزار سیاست، حتی اگر چنین بخواهند، نامحتمل است، دقیقاً به این علت که حاکمیت زندگی‌کردن را سیاسی کرده است. @NashrAasoo 💭
إظهار الكل...
گفت‌وگوهای زندان و جنبش مهسا

همکار گرامی جناب آقای دکتر مدنی، با سلام و آرزوی سلامتی و سرافرازی. متأسفم که این یادداشت را در زمانی می‌نویسم که شما در بند و تبعید به سر می‌برید. کاش وضعیت چنان بود که می‌توانستیم روی نیمکت پارکی در تهران به گفت‌وگو بنشینیم. ولی گویی چنین اشتیاق معمولی در کشور ما به آرزو تبدیل شده است. امیدوارم که روزی چنین فرصتی فراهم شود. اخیراً گفت‌وگوی خواندنی و پربار شما با آقای حسین رزاق را که در زندان صورت گرفته با اشتیاق فراوان خواندم. این گفت‌وگو مباحث مهمی را درباره‌ی وضعیت اجتماعی و سیاسیِ ایران پس از خیزش «زن،…

👍 30 22
«اخیراً گفت‌وگوی خواندنی و پربار شما با آقای حسین رزاق را که در زندان صورت گرفته با اشتیاق فراوان خواندم. این گفت‌وگو مباحث مهمی را درباره‌ی وضعیت اجتماعی و سیاسیِ ایران پس از خیزش «زن، زندگی، آزادی» مطرح می‌کند. من با بسیاری از دیدگاه‌های شما در این گفت‌وگو همدلی دارم. تحلیل روشنِ شما نشانگر درک عمیق از دینامیک بغرنج جنبش‌های اجتماعیِ ایران است. در اینجا مایلم با عنایت به برخی از نظرات شما که شاید نیاز به تدقیق و تأمل داشته باشند پرسش‌هایی را مطرح کنم و نکاتی را در میان بگذارم. با این امید که قابلیت اندیشیدن داشته باشند و گفت‌وگوهای بیشتری را موجب شوند.» aasoo.org/fa/articles/4750 @NashrAasoo 🔻
إظهار الكل...
👍 9
رپ فارسی؛ روایت بی‌‌تعارف یک دوران مهیب🔺 🎶 امید احسانی «در این پادکست در جستجوی پاسخ این پرسش هستیم: چرا رپ فارسی مهم است و باید به عنوان یکی از مهم‌ترین جریان‌های هنری و اجتماعی ایران آن را واکاوی کرد؟» aasoo.org/fa/podcast/3815 @NashrAasoo 🔻
إظهار الكل...
👍 14👎 4
۳۰۰ سال پس از تولد کانت از او چه می‌توان آموخت؟ 🔻 🔸در دنیای احتمالیِ دیگری، دنیایی شاید پیش‌بینی‌پذیرتر از دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم، به جای اینکه هر روز صبح با عجله جدیدترین اخبار جنگِ روسیه در اوکراین را مرور کنم، مرتباً اخبار پیش‌بینیِ وضع آب و هوا را دنبال می‌کردم. در چنان دنیایی مشتاقانه چشم به راه سفر به کالینینگراد می‌بودم، سفری که از مدت‌ها قبل به منظور شرکت در جشن تولد امانوئل کانت ــ فیلسوفِ محبوبم، و ظاهراً یکی از فیلسوفانِ محبوبِ ولادیمیر پوتین ــ برای آن برنامه‌ریزی کرده بودم. در چنان دنیایی بلیتی برای پرواز به کالینینگراد از طریق مسکو در اواخر ماه جاری رزرو می‌کردم، و چشم‌بسته و احساساتی درباره‌ی ورود به زادگاه کانت خیال‌پردازی می‌کردم ــ رفتاری که چندان در شأن یک کانتی نیست. 🔸 به نظر کانت، آزاد بودن یعنی اینکه بتوانیم به شیوه‌ای نقادانه از علایق و تمایلاتمان فاصله بگیریم و از خود بپرسیم که آیا این علایق و تمایلات به تفکر روشن‌اندیشانه کمک می‌کنند یا نه: به قول کانت، آزادی یعنی «خروج انسان از صغارتی که خود بر خویش تحمیل کرده است.» فرایند روشن‌اندیشی متکی بر سه اصل است: مستقل اندیشیدن، اندیشیدن از منظری عام و همگانی، و منسجم اندیشیدن. به عقیده‌ی او، چنین اصولی را می‌توان از طریق «کاربرد عمومیِ خرَد» متحقق کرد، یعنی شیوه‌ی کاری که با کاربرد «خصوصیِ» خرَد توسط افراد در حرفه‌ی خود (مثلاً به‌عنوان دانشجو، آموزگار، پزشک، سیاستمدار، وکیل یا مدیر سرمایه‌گذاری) تفاوتی بنیادی دارد. دومی مبتنی بر پذیرش صلاحیت شخصِ صاحب‌نظر است، در حالی که اولی مستلزم نگرش نقادانه، بی‌طرفانه و کثرت‌گرایانه است. 🔸کانت صلح‌طلب بود اما ساده‌لوح نبود. برتراند راسل، فیلسوف بریتانیایی، در جستار معروف «آینده‌ی صلح‌طلبی» (۱۹۴۳) بین صلح‌طلبیِ مطلق و نسبی تمایز قائل می‌شود. به عقیده‌ی راسل، از منظر صلح‌طلبیِ مطلق، «گرفتن جانِ انسان در هر شرایطی نادرست است». از منظر صلح‌طلبیِ نسبی، «بدی‌های جنگ تقریباً همیشه بیش از آن است که جمعیتِ هیجان‌زده در آغازِ جنگ می‌پندارند»؛ و هرچند بعضی جنگ‌ها ارزشِ جنگیدن دارد اما در مواردی مثل جنگ جهانیِ اول «بدی‌های حاصل» از آن بیش از بدی‌های امتیاز دادن و مصالحه‌ی لازم برای جلوگیری از جنگ است. نظام فکریِ کانت به چنین محاسباتی تن نمی‌دهد: صلح‌طلبیِ او بیشتر اصول‌گرایانه است تا پیامدگرایانه. با وجود این، کانت و راسل بر خلاف بنیان‌گذارانِ مسیحیتِ اولیه صلح‌طلبی را به این معنا نمی‌دانند که «اگر کسی به گونه‌ی راستِ تو سیلی زد، گونه‌ی دیگرت را به طرفِ او بگردان»، همان آموزه‌ای که سنتِ «جنگ عادلانه» در پاسخ به آن پدید آمد. به عقیده‌ی حامیان نظریه‌ی «جنگ عادلانه»، برگرداندن گونه‌ی دیگر فقط در مورد خشونت علیه افراد معقول است، نه حمله به کل گروهی از آدم‌های بی‌گناه. به قول اگوستین، یکی از نخستین مروجان نظریه‌ی «جنگ عادلانه»، «این بی‌عدالتیِ طرفِ مقابل است که مسئولیتِ جنگِ عادلانه را بر عهده‌ی انسانِ خردمند می‌گذارد.» @NashrAasoo 💭
إظهار الكل...
۳۰۰ سال پس از تولد کانت از او چه می‌توان آموخت؟

  در دنیای احتمالیِ دیگری، دنیایی شاید پیش‌بینی‌پذیرتر از دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم، به جای اینکه هر روز صبح با عجله جدیدترین اخبار جنگِ روسیه در اوکراین را مرور کنم، مرتباً اخبار پیش‌بینیِ وضع آب و هوا را دنبال می‌کردم. در چنان دنیایی مشتاقانه چشم به راه سفر به کالینینگراد می‌بودم، سفری که از مدت‌ها قبل به منظور شرکت در جشن تولد امانوئل کانت ــ فیلسوفِ محبوبم، و ظاهراً یکی از فیلسوفانِ محبوبِ ولادیمیر پوتین ــ برای آن برنامه‌ریزی کرده بودم. در چنان دنیایی بلیتی برای پرواز به کالینینگراد از طریق مسکو در…

👍 25 7
«جهان‌وطن‌گراییِ کانت مبتنی بر این ایده است که کره‌ی زمین در اصل ملکِ مشترکِ همه‌ی انسان‌ها است. کانت تصریح می‌کند که چون اکنون تعامل جهانی به حدی رسیده است که «نقض حق در یک جای کره‌ی زمین، در همه‌جای آن احساس می‌شود»، مفهوم جهان‌وطن‌گرایی نه مسئله‌ای اخلاقی بلکه مسئله‌ای سیاسی است. چون حقوق خصوصی، عمومی، بین‌المللی و جهان‌وطنی به یکدیگر وابستگیِ متقابل دارند، وقتی یکی از آن‌ها را مورد تردید قرار دهیم بقیه هم محل تردید می‌شوند.» aasoo.org/fa/articles/4728 @NashrAasoo 🔻
إظهار الكل...
👍 18 7
نمونه‌ی شگفت‌انگیز توماج صالحی؛ دیکتاتورها رستگار نمی‌شوند 🔻 🎙 هربرت مارکوزه، چهره‌ی شاخصِ مکتبِ فرانکفورت در دهه‌ی شصت میلادی، یکی از اولین­ کسانی بود که متوجه شد در موسیقیِ عامه‌پسندی که بر توده‌ی مردم تأثیر می‌گذارد، غایت مطلوب چیز دیگری است. یعنی مواجهه‌ی زیبایی‌شناسانه با این نوع موسیقی نیاز به موازین جدیدی دارد و شاید به همین دلیل در مورد هم‌سراییِ ترانه‌های باب دیلن در تجمعاتِ سیاسی-اجتماعیِ دانشگاه­ها آن جمله‌ی معروف را گفت :«وقتی در تجمعاتی علیه جنگ ویتنام شرکت کردم و دیدم و شنیدم که آن‌ها ترانه‌های باب دیلن را می‌خوانند، گفتنش سخت است، یک‌جورهایی احساس کردم که در واقع امروز این تنها زبانِ انقلابی است که باقی مانده.» 🎙 در فاصله‌ی شهریور ۱۴۰۰ تا شهریور ۱۴۰۱، یعنی تا پیش از آغاز جنبش ژینا، و در زمانی که پرونده‌ی اولِ او روند حقوقی‌اش را می‌گذارند، توماج هفت ترانه‌ی اعتراضی منتشر کرد. یکی از مهم‌ترینِ آن‌ها «شلاق» بود که با همکاریِ جاستینا تولید شد. بخشی از ترجیع‌بند ترانه این بود: «با اختیار زندگی کن بگو حجاب بی‌حجاب». این رپ در ۲۰ تیرماه، یعنی حدود دو ماه پیش از آغاز جنبش ژینا، منتشر شد. این ترانه‌ مشخصاً از برابری و آزادی‌خواهی در مقابله با حکومت و حجاب حرف می‌زد، موضوعی که دو ماه بعد با قتل ژینا به خیابان‌ها کشیده شد. اندکی پس از آغاز جنبش، در ۱۴مهرماه، توماج ترانه‌ی «میدون جنگ»، و سپس در اول آبان، ترانه‌ی «فال» را منتشر کرد و در نهایت در هشتم آبان دستگیر شد. 🎙 توماج صالحی بخشی از هنری است که ارائه کرده. یعنی اگر مؤانست اخلاق و زیبایی‌شناسی را عامل اعتلای اثر هنری بدانیم، درهم‌تنیدگیِ زندگیِ سیاسیِ اخلاق‌مدارانه‌ی توماج با ایده‌هایی که در ترانه‌هایش مطرح شده‌اند، رویداد هنریِ چشمگیری را رقم می‌زند. مواجهه با این رویداد فراتر از وجه زیبایی‌شناسانه‌ای است که قرار است به لذت بینجامد، و بیشتر شبیه به شکل دومی از تجربه‌ی زیباشناختی است که اولین بار ادموند برک و سپس امانوئل کانت مطرح کردند: مواجهه با «امر والا» که می‌تواند متفاوت از تجربه‌ی مواجهه با «امر زیبا» باشد. مواجهه با «امر والا» می‌تواند سترگ، باشکوه و حتی ترسناک باشد. @NashrAasoo 💭
إظهار الكل...
نمونه‌ی شگفت‌انگیز توماج صالحی؛ دیکتاتورها رستگار نمی‌شوند

توماج صالحی بخشی از هنری است که ارائه کرده. یعنی اگر مؤانست اخلاق و زیبایی‌شناسی را عامل اعتلای اثر هنری بدانیم، درهم‌تنیدگیِ زندگیِ سیاسیِ اخلاق‌مدارانه‌ی توماج با ایده‌هایی که در ترانه‌هایش مطرح

👍 37 23💔 2👏 1