داداشه میگه تو راست کن من قول میدم دختره چپ نشه
_اونجای من از مال خر هم دراز تر و کلفتره
من یه بدنسازم نه یه آدم معمولی چطور برا من یک دختر ریزه میزه فرستادنن اونم یه بچه 15 ساله ی باکره رو؟
این بچه زیر من میمیره داداش
_والا اون دست بیل تو اگر خودی نشون داد من قول میدم این دختره هیچ کاریش نشده
_آیهان
_چیه خب تو اصلا راست میکنی که نگران چپ شدن این دخترهی
_اومد و من راست کردم این و میخوایی چیکار کنی؟
_تو راست کن من قول میدم این چپ نشه بابا این دختره خاله اش فاحشه خونه داره گول باکره بودنش و نخور یه عمر لنگ های هوای بقیه رو دیده اصلا از کجا معلوم ترمیمی نباشه
از پشت شیشه نگاهی به دخترک انداخت
سینه های درشت و اندام زنانه اش نشان از تازه کار بودن نمیداد اما چشمهای درشت آبی رنگش با آن استرس و نگرانی آیکان را به شک می انداخت
_گول چهره اشو نخور داداش من صدتا زن و زیر و رو کردم این و یافتم
آزمایشم گرفتم ازش تر و تمیزه
برو یه ناخونک بهش بزنن ببین چیزت وامیسته اگه اوکی بود بکش زیرت اگرم نه ردش میکنم بره دیگه چته تو
جوری بور گرفته انگار تحریکم میشه آقا 35 ساله یک خاندان درگیر چیز تو ان
بعد تو نگران حال این دخترهی برو برو تو اگه راست شد دل یه طایفه رو شاد میکنی
با اخم به لودگی های برادرش چشم غره رفت حق داشتند تحریک نشدنش شده بود قوز بالا قوز
او آیکان ورناکا بود وارث ثروت بزرگ ورناکا ها ثروتی که دردش را دوا نکرده و هیچ مرد و زنی نتوانسته بودن تحریکش کند
و حالا با درز کردن این خبر در اینترنت در مرز فرو پاشی آبرو و مقامش بود.
_اگه تحریکم نکرد بهش دست نزنید بفرستش یه جای امن دور از خاله اش چهرهاش یه جوریه که دلم نمیخواد برگرده به اون جهنمی که توش بوده......
https://t.me/+hz7fzY7yhyE5NzQ0
https://t.me/+hz7fzY7yhyE5NzQ0
به محض اینکه وارد اتاق شد مجذوب چشمهاز دخترک شد
_لخت شو
_چی؟
_گفتم لخت شو
_من...خب....
_لخت میشی یا برمیگردی پیش خاله ات
دخترک ترسیده سر بالا آورد و چشمهای خیس لب زد
_نه لخت لخت میشم
_بدو تا شب وقت نداریم خانم....
رایا با استرس تند تند لباس خوابی که به زور تنش کرده بودند رو در آورد و با گونه های سرخ شده دست روی ممنوعه هاش گذاشت
آیکان با حس تیر کشیدن کشاله رانش به طرف رفت و دست هاشو کنار زد بدن کوچولو صورتیش باعث شد بدنش منقبض بشه سرش و لای موهای دختر برد و گفت:
_چه بوی خوبی میدی تو تا حالا با کسی بودی کسی بهت دست زده دستمالیت کرده
لحن مالکانه مرد باعث شد رایا تند و با خجالت سرشون تکون بده بگه
_نه
_چطور ممکنه تو توی فاحشه خونه بزرگ شدی
_از دست خاله ام فرار میکردم اما این سری گفت اگه نیام پیشتون من و میفرسته پیش اون مرداها تا همه باهم منو.....
صدای وحشت زده رایا باعث شد آیکان مالکانه دست دور شونه هاش بپیچه
_هیس گریه نکن کوچولو تو پیش منی نمیزارم کسی بهت آسیب بزنه
_یعنی خودتونم چیز نمیکنید باهام
_چیز؟
_آره دیگه از اون کارا
آیکان بدن تحریک شده اش رو به پهلوی رایا فشرد
_به نظرت میشه باهات چیز نکرد وقتی بعد یه عمر عطرت من و مست کرده
_نه ......
https://t.me/+hz7fzY7yhyE5NzQ0
https://t.me/+hz7fzY7yhyE5NzQ0
توی پارت بعدی دختره و پسره باهم بعلهههههه
#پارت_۱۳۶ رو جستجو کنید تا پارت بعدی و بخونید
ادامه پارت👇
https://t.me/c/1562208165/4840