Science and Religion
🔷در این کانال هدف ما نقد و بررسی علمی آتئیسم و پرداختن به فلسفه علم است. نظرات و مطالب مفید خود را با ما به اشتراک بگذارید. ادمین ها: @boroojerdiann @Aref_Hoveizi
إظهار المزيد1 377
المشتركون
-224 ساعات
-17 أيام
-630 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
مطلب ارزشمندی است ( کلمه به کلمه اش)
فونت فایل pdf خوب نیست، توصیه میکنم دوستان با لینک اخر فایل، مطلب را در سایت اسو مطالعه کنند.
👍 4❤ 1
Repost from حباب؛ نوشته/گفتههای یاسر میردامادی
فایل پیدیاف «خداناباوری یا خداباوری: کدامیک پدیدهها را بهتر تبیین میکند؟»، کِوین وَلییِر، ترجمهی یاسر میردامادی @YMirdamadi
Atheism and Theism as Model Choices.pdf1.99 KB
❤ 1
شاید هم بشود گفت از منظر فرگشت که بر اساس خوانش ارتودکس نئوداروینیسم فاقد هیچ جهت و معناست " تکامل یافته تر بودن" که عبارتی است معطوف به ارزشگذاری فاقد مفهوم است، بنابراین گزارههایی مانند "مغز انسان تکامل یافتهتر از مغز موش صحرایی یا مغز مامولک هست." یا "مغز انسان تکامل یافتهتر از مغز موش صحرایی یا مغز مامولک نیست." نه صادق هستند و نه کاذب بلکه مهمل و فاقد معنا هستند.
اما این به معنای ان نیست که از منظر دیگری نتوان مغز انسان را با مغز موش یا مامولک مقایسه کرد و درباره تکامل یافتهتر بودن هر یک بحث کرد. آیا محصول فرگشت بودن مغز این دو موجود به معنای آن است که تنها در چهارچوب مکانیسمهای فرگشت درباره آنها میتوان اظهارنظر کرد؟
Repost from Theismschool
Photo unavailableShow in Telegram
انتخاب طبیعی ما را هدف خودش قرار نداده است. ما فقط نوع جالبی از جانور با سازگاریهای خاصی هستیم که به ما امکان داده که زنده بمانیم و در محیطهای خاصی تولید مثل کنیم. جانوران دیگر از انسانها پستتر نیستند. آنها نیز بهطور منحصربهفرد و موثر با محیط خود سازگار شدهاند. مغز شما تکامل یافتهتر از مغز موش صحرایی یا مغز مارمولک نیست. بلکه صرفا به صورت متفاوتی تکامل پیدا کرده است.
عکس بخشی از کتاب تکامل و رفتار انسان از جان کارترایت
نوشته بخشی از کتاب هفت و نیم درس درباره مغز از خانم لیزا فلدمن بارت
@science4lifee
Repost from رَوا | روانشناسی دین
01:55
Video unavailableShow in Telegram
رَوا در نظر دارد مجموعهای از مطالب و پادکستها را حول موضوع "خشونت و دین" منتشر کند. در این ویدیو، دکتر مهدی نساجی توضیحاتی مقدماتی را در این زمینه ارائه میدهد.
با ما در رَوا همراه باشيد.
رَوا | روایتی روادارانه از روانشناسی دین
https://t.me/Ravaschool
43.59 MB
👍 2
پینوشت:
[1] Leeming, D. A., Madden, K., & Marlan, S. (Eds.). (2014). Encyclopedia of psychology and religion (pp. 827-830). Springer US.
[2] David A. Leeming
[3] James W. Jones
[5] Tamil
[6] Ramayana
[7] Mahabharata
[9] Zimbardo
[10] Waller
[11] Bandura
[12] Aum Shinrikyo
[13] Splitting
[14] Rene Girard
[15] Girard, R. (1977). Violence and the Sacred, trans. Patrick Gregory (Baltimore, 1977), 49.
این حالت چنان فزونی گرفت که آزمایشی که بنا بود دو هفته به طول بینجامد ظرف شش روز متوقف شد. آزمایشهایی از این دست نشان دادند که قرار گرفتن در گروههای خشن، چگونه به سادگی میتواند افراد را به سمت رفتارهای ظالمانه و آزارگرانه سوق دهد؛ حتی اگر در غیر این صورت، هیچ نشانی از این رفتارها را نتوان در این افراد یافت.
والر[10]چهار عامل روانی_اجتماعی را معرفی میکند که ممکن است افراد معمولی را مستعد انجام رفتارهای شرورانه کنند. نخستین عامل، عامل ژنتیک است. بر این اساس، تمامی انسانها، آمادگی ژنتیکی مشخصی برای انجام رفتارهای خشونت بار دارند که انتخاب طبیعی آن را شکل دادهاست. این ممکن است در برخی بسترهای مذهبی به سمت قومگرایی و شکلگیری ذهنیت «ما در برابر آنها» برود. عامل دوم والر به نقش فرهنگ در شکلدهی به این خصایص ذاتی اشاره دارد که منجر میشود تا ما حتی بیش از پیش مستعد انجام رفتارهای شرارتبار شویم. از جملهی مهمترین «نظام باورهای فرهنگی» میتوان به برخی انواع باورهای مذهبی راجع به قدرت، دوگانگی گروههای خودی و غیرخودی و اهریمنانگاری افراد غیرباورمند، اشاره کرد. از باورهای دینی حتی ممکن است در توجیه قتل نیز استفاده شود. این موضوع با تقویت قوممحوری و بدنام کردن گروه غیرخودی، میتواند منجر به نوعی «عدم التزام اخلاقی» در پیروان دین شود؛ در این حالت ممکن است پیروان این رفتارها را موجه و ثواب نیز بدانند. عامل سوم، «فرهنگ سنگدلی» است که در آن، افرادی که در اثر عوامل ژنتیکی و تعالیم فرهنگی خود مستعد ارتکاب به خشونت هستند، به عنوان آدمکش پرورش مییابند. با افزایش سرسپردگی فرد نسبت به این فرهنگ که ضمن آشنا کردن تدریجی او با اعمال فجیع، این اعمال را برایش عادی میسازد و با اجرای مناسک خاصِ عضویت در گروه، به تدریج وجدان فرد بیحس یا سرکوب میشود. ورود به چنین گروههایی منجر به دادن مسئولیت و فردیتزدایی از اعضا میشود که بهنوبهی خود به آنها اجازه میدهد تا ناشناس دست به اقداماتی بزنند و همچنین ایشان را تحت فشارِ غیرقابل مقاومت گروه قرار میدهد. عامل چهارم والر، مربوط به انسانیتزدایی از قربانیانِ بالقوهی این خشونتها و خارج کردن ایشان از دایرهی همدلی و شفقت انسانی است. گروههای انسانی راههای مؤثر فراوانی برای انسانیتزدایی و اعتبارزدایی از مخالفان خود دارند. این ادوات میتوانند نیرومندترین ابزار انسانها برای «به محاق بردن اجتماعی» گروه دیگری شوند.
بندورا[11]تأکید داشت که انسانها پیش از ارتکاب به افعال شنیع نیاز به توجیه اخلاقی این اعمال دارند. او چنین میگوید که «تبدیل شدن افراد جامعهپذیرشده و معمولی به جنگآورانی متعهد نتیجهی تغییر ساختارهای شخصیتی ایشان، سائقهای خشونت یا استانداردهای اخلاقی نیست. بلکه حاصل بازتعریف شناختیِ اخلاقیات قتل و کشتار است.» بندورا میگوید که دین می تواند تبدیل به محملی شود برای بهدست دادن این توجهیات اخلاقی برای خونریزی.
مقالات روانشناختی اخیر، بر فرایندهای گروهی و مقایسهی رویههایی تمرکز دارند که افراد را به انجام اعمال خشونتبار وا میدارند. گروههایی که خشونت دینی را روا میدارند نیز مورد پژوهشاند. باید توجه داشت که تمام اعضای جامعهای که در آن خشونت دینی رخ میدهد عضو این گروههای خشن نبوده و تمام اعضای این گروهها نیز مرتکب خشونت نمیشوند. بنابراین روانشناسیِ خشونت دینی نمیتواند تماماً منکر عوامل فردی شود.
تفاوت افراد در میزان پذیرندگیشان نسبت به این پیامهای خشونتبار ، مورد توجه روانشناسان بالینی بودهاست. پژوهشی که در خصوص خشونت دینی میان سه گروهِ جهاد (مسلمانان)، اوم شینریکو[12](بوداییان ژاپنی) و آمریکاییهای آخرالزمانباور (مسیحیان) در سال 2008 انجام شد، نشان داد که زمانی دین منجر به افزایش رفتار خشونتبار افراد میشود که بر القای احساس شرم و تحقیر تأکید کند، جهان را به پیروانی که خیر مطلقاند و دیگرانی که تماماً شر اند تقسیم کند، هنگامی که مخالفان خود را مشتی اهریمن بخواند و پیروان خود را به جنگ با این اهریمنان برانگیزد، وقتی که خشونت و خونریزی را اصلیترین راه تطهیر و پالایش بداند، زمانی که سرسپردگانشان بهدنبال ارتباط یا اتحاد با افراد یا نهادهای قهری و سرکوبکننده باشند، زمانی که رفتارهای خشونت بار را با استفاده از باورهای الهیاتی خود توجیه کرده و هنگامی که به تعصب و رفتارهای مستبدانه دامن بزند. فرایندهای روانشناختی همچون دوپارهسازی[13] یا همان سفید و سیاه دیدن افراد، میل شدید به تطهیر و پالایش خود، نیاز به قطعیت مطلق، میل به فرافکنی خشم و بدنامکردن گروه غیرخودی، نیز میتوانند افراد را مستعد اعتقاد به باورهای خشن سازند.
رَوا | روانشناسی دین
خشونت و دین
June 5, 2024 by Rava
بخش اول
سابقهی بروز خشونت از جانب گروههای دینی تندرو، سابقهای طولانی است که در زمان حاضر با فعالیت گروههایی همچون طالبان و داعش، پررنگتر نیز شدهاست. در قالب مجموعهای از نوشتار/ پادکستها به رابطهی محتمل میان خشونت و دینداری از منظر روانشناختی پرداخته خواهدشد. این پرسش مهم مطرح است که آیا ادیان، خشونت مذهبی را افزایش دادهاند یا برعکس، ابزارهایی برای کنترل خشونت بودهاند و شاید هم در شرایط مختلف هر دو حالت محتمل باشد. ضمناً این پرسش نیز قابل طرح است که در صورت رابطهی مثبت میان دینداری و خشونت، آیا این رابطه از جنس رابطهی علّی است یا همبستگی؟ یعنی آیا این دو، علت یکدیگرند یا به دلایلی تنها با هم نسبت دارند؟ در مجموع، رابطهی دینداری و خشونت رابطهای پیچیده است که روانشناسانِ دین به آن پرداختهاند و البته دیدگاههای مختلف و بعضاً متضادی هم مطرح شدهاست. روا، در راستای بسط دانش روانشناسی دین، به این موضوع از جنبههای مختلف خواهد پرداخت.
برای تدوین نخستین متن/ پادکست، به سراغ کتاب دائرةالمعارف روانشناسی و دین[1] به سرپرستی دیوید ای.لیمینگ[2]،مدخل خشونت و دین، نوشتهی جیمز دبلیو. جونز[3]، رفته ایم و ترجمهای از این نوشته را با اندکی تلخیص و ویرایش تقدیم مینماییم. لطفا توجه کنید که آنچه از پی میآید تنها بیانگر یکی از نظرگاههای متفاوت و متضادی است که در این موضوع وجود دارد.
با ما در رَوا همراه باشید.
خشونت و دین
همهی ادیان نمادها و استعارههایی مرتبط با جنگ و خشونت دارند. روایتهای خونین جنگها، غارتها، تجاوزها و فتوحات در سراسر اسفار نخستین تورات دیده میشود. در عهد جدید نیز صحنهی خونین به صلیب کشیده شدن مسیح، استعارههای پولس از نبرد معنوی دائمی و تصاویری از فرجامین نبرد خونین خیر و شر در کتاب مکاشفات یوحنا وجود دارد که برای مسیحیانِ معتقد به آخرالزمان اهمیت بسیار دارد. جنگهای صلیبی، دادگاههای تفتیش عقاید قرون وسطی و جنگهای دینیِ رخ داده در اروپا به دنبال جریان اصلاح مذهبی، همگی بخشی از تاریخ مسیحیت است. در کتاب پالیِ[4] تواریخ ایام، روایتهای بسیاری از جنگها و فتوحات پادشاهان بودایی آمدهاست که در کمپهای بوداییان سریلانکایی در جنگ با جمعیت تمیل[5] آن منطقه نیز مدام نقل میشد. سال 1959 بود که یکی از نخستوزیران سریلانکا به دست یک راهب بودایی به قتل رسید. بوداییان تبت نیز داستانهای فراوانی از جنگافروزیها دارند؛ در معبد مقدسشان نیز تصاویر بسیاری از خدایان و موجودات نیمه الهی تشنه به خون دیده میشود. همچنین تبار کهنی از راهبان جنگآور بودایی در چین و ژاپن وجود دارد. افسانههای هندو چون رامایانا[6] و ماهاباراتا[7] نیز سرشار از نبردهای افسانهای جنگاوران و قهرماناناند.
تأمل در زمینهی رابطه خشونت با روانشناسی افراد نشان میدهد که رابطهای میان محیط افراد و خشونتورزی آنها موجود است. این بدان معناست که جنایتهای هولناک ممکن است تحت تأثیر محیط، به دست مردم معمولی اتفاق افتد. الهیدانان، قرنهاست که این حرف را زدهاند و روانشناسان اجتماعی نیز به شواهدی برای تأیید آن دست پیدا کردهاند.
بخشی از پژوهشهای روانشناسی اجتماعی بیان میکنند که علت رفتار خشونتآمیز را میتوان در پویایی گروهها یافت؛ مثلاً آزمایش فرمانبرداریِ میلگرم[8] و زندانِ زیمباردو[9] که دو مورد از پرارجاعترین پژوهشهای روانشناسی اجتماعی است. در آغاز دههی 1960، میلگرم، 40 مرد معمولیِ ساکن نیوهیون ایالت کنتیکت آمریکا را در آزمایشگاه خود فراخواند و از ایشان خواست تا اگر آزمودنی دیگر در به یادآوری گروه کلمهها اشتباه کرد، شوکهای الکتریکی افزایش یابندهای را به آنها وارد کنند. البته آزمودنیِ دیگر دستیار پژوهشی میلگرم بود و در واقع شوک دریافت نمیکرد. اکثر داوطلبان در پاسخ به درخواست آزماینده، شدت شوکهای وارده به آزمودنی دیگر را در صورت پاسخ نادرست به سؤال، تا حد آسیبزایی افزایش دادند. حتی زمانی که آزمودنی وانمود میکرد که آسیب جدی دیدهاست، داوطلبان همچنان در تبعیت از دستورات آزماینده، شوکها را تا حد تقریباً مرگبار افزایش دادند.
در سال 1971، در دانشگاه استنفورد، فیلیپ زیمباردو، گروهی از دانشجویان مردِ معمولی مقطع لیسانس را گردهم آورد و بهصورت تصادفی به دو گروه نگهبان و زندانی تقسیم کرد. سپس این افراد را در زندانی ساختگی قرار داد. هر داوطلبی که اختلال روانشناختی واضحی داشت نیز از آزمایش کنار گذاشته میشد. با گذشت چند روز، یکسومِ نگهبانان، نسبت به زندانیانی که میدانستند مانند خودشان تنها عدهای دانشجوی لیسانس بودند، بهنحوی فزاینده مستبد، ظالم و آزارگر شدند.
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.