cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

کتابخانه سیب🍎📚

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
1 039
المشتركون
+224 ساعات
+57 أيام
+2230 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

تمرین حضور خداوند/۶۰ بود، سود برد و درباره فیض عظیمی که خداوند به تازگی به وی ارزانی داشته بود تا او را مهیای دریافت جملگی آیین های تقدس بخش خویش کند، تأمل کند. از این رو، از آن لحظات بسیار سودمند، بهره برد و تا پایان از خداوند استقامت در محبت مقدسش را طلب کرد. وقتی راهبی از وی پرسید که چه می کند و چه چیز ذهنش را مشغول داشته، او پاسخ داد: «من کاری را می کنم که تا ابد انجام خواهم داد. من خداوند را تسبیح می،گویم او را می ستایم و از صمیم قلب دوستش می دارم. برادران، خلاصه دعوت و تکلیف ما این است: خداوند را بپرستیم و او را دوست بداریم بی آنکه نگران سایر امور باشیم.» راهبی خویشتن را به دست دعاهای وی سپرد و اصرار کرد تا از خداوند بخواهد که روح راستین نیایش را بر وی ارزانی دارد. لورنس به آن برادر گفت که باید مساعدت خویش را بر خداوند ارزانی دارد و سهم خویش را بجای آورد تا لایق دریافت آن باشد. این آخرین دیدگاهها و احساساتی بود که او بیان کرد. برادر لورنس روز بعد، دوشنبه ۱۲ فوریه ۱۶۹۱، ساعت ۹ صبح، بی هیچ سکرات مرگی و بدون از دست دادن قوای عقلانی اش و بی هیچ تشنجی در آغوش پروردگار جان سپرد و روح خویش را با در ستایش برادر لورنس رستاخیز/۶۱ آرامش و آسودگی کسی که به خواب می رود تسلیم خداوند ساخت. مرگ وی همچون خوابی شیرین بود که از رهگذر آن از این زندگانی محنت بار به حالتی خجسته و مبارک گذر کرد. چه آنکه اگر می توان در باب آنچه از پی مرگ می آید از رهگذر کردار مقدس مقدم بر آن به گمانه پردازی پرداخت، چه سان می توانیم درباره برادر لورنس احساس دیگری داشته باشیم؟ به آسانی و بدون تملق می توان نتیجه گرفت که مرگ وی در نزد خداوند گران مایه بود. پاداشی ابدی در پی داشت. فرجامش در زمره قدیسان است و هم اینک از شکوه متنعم است. بی شک به واسطه خداوند، ایمانش با روشن بینی، امیدش با مالکیت ابدی و محبت زمینی اش با محبتی آسمانی و تمام و کمال پاداش داده شده است.
إظهار الكل...
1
تمرین حضور خداوند/۵۸ کلمه ای، بدین شکل بر زبان آورد. او که به عظمت ایمان ره یافته و بدان آگاه گشته بود، بی وقفه خداوند را می پرستید و می گفت که پرستش عیناً جزوی از طبیعتش گشته است. یک بار به برادری گفته بود که دیگر به حضور خداوند در روح خویش باور ندارد، بلکه از رهگذر ایمان می توانست به راستی حضور صمیمی خداوند را مشاهده کند. ثبات امیدش کمتر مشهود نبود. در گذاری۱ که هر چیزی از برای هراس وجود دارد، آنچنان دلیر بود که به یکی از دوستانش که در این باره از وی پرسیده بود، پس داد: نه از مرگ می هراسم، نه از دوزخ، نه از داوری خدا و نه از هیچ یک از کوشش های شیطان. او در واقع می توانست شیطان را ببیند که دورتادور بسترش می چرخد، لیک او را به سخره گرفت! از آنجا که برادرانش از نیوشیدن چنین سخنان آموزنده ای مسرور می گشتند، پیوسته از او پرسش می کردند. یکی از برادران پرسید: آیا می داند که افتادن به دست خدای زنده چیز دهشتناکی است۲ چه آنکه هیچ کس نمی داند که شایستۀ محبت است یا که نفرت. پ.ن. ۱. اشاره به گذر او از دنیا به جهان آخرت. ۲. رساله به عبرانیان ۱۰:۳۱: «وه که چه هولناک است به دستان خدای زنده افتادن!» در ستایش برادر لورنس رستاخیز/۵۹ او گفت: «این سخن را تصدیق می کنم، اما نمی خواهم بدانم، چه آنکه اگر می دانستم رهسپار بهشتم، بیم آن داشتم که غره می گشتم.» او آنچنان خود را به خداوند وانهاد که با فراموش کردن خویش و صرفاً با در نظر داشتن خداوند و تحقق اراده اش، بارها گفت: «آری، چنانچه به هر دلیلی، کسی می توانست در دوزخ خداوند را دوست بدارد، و او می خواست مرا در آنجا منزل دهد، دل نگران آن نبودم؛ چه آنکه خداوند با من خواهد بود و حضورش آنجا را به بهشت بدل می سازد. من خویشتن را به وی وانهاده ام و او مطابق با رضای خویش با من رفتار خواهد کرد.» همچنانکه در زمان حیاتش خداوند را دوست می داشت، در هنگامه مرگش نیز او را به همان اندازه دوست می داشت. او بارها و بارها تمرین دوست داشتن [خداوند] را تکرار کرد و هنگامی که راهبی از وی پرسید که آیا از صمیم قلب خداوند را دوست می دارد، پاسخ داد: «اوه! چنانچه می دانستم که قلبم خداوند را دوست نمی دارد، همان دم آن را از سینه بیرون می کشیدم!» از آنجا که روزان و شبان لحظه ای تنها نماند و هر کمکی را که انتظار داشت از سوی برادران مهربانش دریافت کرد، مجال یافت که اندکی استراحت کند تا از آخرین لحظات زندگی که بسی ارزشمند
إظهار الكل...
تمرین حضور خداوند/۵۶ داد: «نه، متشکرم برادر عزیز. لطفاً، اجازه دهید از برای محبت خداوند اندکی رنج بکشم.» در این وضعیت دردناک، بارها با چنان احساسی گفت: «خدای من، تو را اندر میان ضعف؛هایم می پرستم. ای پروردگار، سرانجام می توانم از برای تو رنج برم. وه چه شگفت! تو را سپاس! بگذار رنج بکشم و همراه تو بمیرم.» سپس این آیات مزمور را تکرار کرد: Cor meum crea in me, Deus; ne projicias me a facie tun; redde mihi laetitiam salutaris tui, etc.۱ رنجی که در این وضعیت به دلیل دردناکی ناشی از برسام۲ در سمت راستش تحمل می کرد چنان شدید بود که اگر برادر تیماردار درست در لحظه مناسب از راه نمی رسید و متوجه آن نمی گشت و بی درنگ او را برنمی گرداند و دوباره توانایی اش را به منظور نفس کشیدن بازنمی گرداند، بی شک در می گذشت. آنچنان مشتاق این رنج کشیدن بود که همه آرامشش شده بود. گویا هرگز در شدیدترین حدت بیماری اش، لحظه ای پریشان نبوده است. سرور وی نه تنها در چهره اش، بلکه در نحوه سخن گفتنش نیز نمایان بود. پ.ن. ۱. مزمور ۵۱:۱۰: «خدایا، بهر من دلی پاک بیافرین، و روحی استوار در سینه ام احیان کن!... شادی نجات بخش خود را به من بازگردان. ۲. برسام، Plcurisy عفونتی که باعث التهابی دردناک در اطراف ریه ها می شود. در ستایش برادر لورنس رستاخیز/۵۷ این امر موجب گشت برخی از راهبانی که به ملاقتش می رفتند از وی بپرسند که آیا به راستی، اصلاً رنج می برد؟ او پاسخ داد: «مرا عفو کنید، من در رنجم. این برسامی که در پهلوی من است مرا جریحه دار می کند، لیک روحم بدان خشنود است.» آن ها به او پاسخ دادند: «اما ای برادر، چنانچه خداوند بخواهد تا ده سال دیگر این دردها را تاب آوری، آیا باز هم به انجام این کار خشنود بودی؟» او گفت: «نه تنها ده سال، بلکه اگر خدا بخواهد که تا روز داوری۱ دردهایم را تاب آورم با طیب خاطر رضایت می دادم؛ بنابراین همچنان امید دارم که او این فیض را بر من ارزانی دارد که همواره خشنود بمانم.» چنین بود بردباری ای که برادر لورنس در آغاز و در طول پیشرفت بیماری پنهان خویش که فقط چهار روز به طول انجامید، از خود نشان داد. با نزدیک شدن به هنگامه کوچش از این دنیا، شوقش افزون گشت. ایمانش زنده تر، امیدش راسخ تر و محبتش پرشورتر شد. می توان از روی اظهار شگفتی همیشگی اش بر زنده بودن ایمانش داوری کرد: «ای ایمان! ایمان!» او آن را بارها و بارها و بیشتر بدون افزودن پ.ن. ۱. روز داوری، Day of Judgment
إظهار الكل...
تمرین حضور خداوند/۵۴ طبق پیش بینی اش این اتفاق رخ داد. برادری که درباره اش صحبت کرده بود اگرچه در سلامتی کامل به سر می برد، اما روز بعد، همان روزی که برادر لورنس را به خاک سپردند، بیمار گشت و درگذشت و چهارشنبه بعد در همان گور به خاک سپرده شد! گویا محبتی که این دو برادر را در طول زندگی به هم پیوند داده بود، نمی خواست که آنها با مرگ از یکدیگر جدا شوند، چه آنکه در گورستان این اجتماع رهبانی جایی جز آنجا برای دفن وی یافت نشد! چهار یا پنج ماه پیش از آن، به چند نفر گفته بود که تا پایان ماه فوریه می میرم. او دو مکاتبه، به فاصله دو هفته، به یکی از خواهران فرقه راز مقدس۱ نگاشت. در پایان نامه نخست گفت: «بدرود.۲ امید که به زودی خداوند را ملاقات کنم.» مکاتبه دوم را دو روز پیش از بیمار شدنش، در تاریخ ۹ فوریه نگاشت. او نامه اش را با این جمله به پایان رسانده است: «بدرود. به لطف خداوند امید دارم که چندی دگر او را ملاقات کنم.» پ.ن. ۱. فرقه راز مقدس، Order of the Holy Sacrament فرقه مذهبی کاتولیک که در قرن شانزدهم در ایتالیا تاسیس شد. این انجمن در اصل به منظور ترویج و تعمیق ایمان و معرفت در اعضای خود تشکیل شد و به مثابه انجمنی رهبانی شناخته می شود. مهم ترین فعالیت اعضای این انجمن، برگزاری مراسم و آیینهای دینی مختلف کلیساست. ۲. بدرود، Adieu؛ به معنای «وداع» است اما و داعی پایانی. این کلمه را وقتی شخص بر زبان می آورد که دیگر در انتظار دیدار مجدد نیست. در غیر این صورت میگوید au revoir که تقریباً به این معناست که «خداحافظ تا هنگامی که دوباره یکدیگر را ملاقات کنیم.» در ستایش برادر لورنس رستاخیز/۵۵ همان روزی که به بستر بیماری رفت به برادری که از دوستان صمیمی اش بود، گفت که بیماری اش طولانی نخواهد بود و به زودی این دنیا را ترک می گوید. او به قدری از روز مرگش مطمئن بود که فردای آن روز که جمعه بود صریح تر صحبت کرد و به همان برادر گفت که دوشنبه پیش رو می میرد و دقیقاً همین اتفاق رخ داد. اما پیش از صحبت کردن درباره کیفیت مرگ برادر لورنس و آخرین دیدگاه ها و احساساتی که در بستر مرگ ابراز داشت، به ثباتی که در بیماری از خود نشان داد، بازگردیم. تنها خواسته اش این بود که از برای محبت خداوند رنج برد. بارها این سخنش را تکرار کرده بود که تنها اندوهش این است که هیچ رنجی نداشته، بنابراین با دانستن این موضوع تسلی می یافت که دست کم در برزخ از برای جبران گناهانش متحمل رنج خواهد شد. از این رو، او که از برای رنج کشیدن فرصت مناسبی درطول زندگانی اش یافته بود، اذن نداد که این فرصت مفری یابد. عمداً به پهلوی راست می چرخید، چه آنکه می دانست این وضعیت برایش بسیار دردناک است و می خواست که در آن وضعیت باقی بماند تا اشتیاق شدیدش به رنج را ارضا کند. برادری که تیماردار وی بود می خواست اندکی وی را تسکین دهد، اما او دو بار پاسخ
إظهار الكل...
تمرین حضور خداوند/۵۲ در واقع، اگر طبق گفته همین پیام آور، بردباری با محبت پیوند زیبایی دارد آنچنان که محبت وسیله حصول به کمال و بردباری تجلى بيروني کامل محبت است، آیا لزومی دارد سخن دیگری بگوییم تا بپذیریم که خداوند برادر لورنس را به مرتبه کمال ارتقا بخشید؟ روشن است که وی اندر میان بیماری های بسیار رنج آوری که به اذن خداوند با آنها مواجه شده بود، از این دو فضیلت بهره مند بود. از بیماری نقرس سیاتیک۱ که او را فلج ساخت و حدود بیست و پنج سال عذابش داد و به جراحتی در پایش انجامید و درد بسیار شدیدی برجای گذاشت، عبور می کنیم و به سه بیماری شدیدی می پردازیم که خداوند به سویش گسیل داشت تا وی را برای مرگ مهیا سازد و سزاوار پاداشی سازد که از برای وی تدارک دیده بود. دو بیماری نخست، او را شدیداً ضعیف ساخت، اما با بردباری تحسین برانگیزی آنها را تاب آورد و اندر میانه رنج هایش همان روحیه ای را که در اوج سلامتی از خود بروز می داد، حفظ کرد. در بیماری نخست، اندکی به مرگ تمایل نشان داد. وقتی با طبیبش صحبت می کرد و احساس کرد تبش اندکی کاهش یافته، به او پ.ن. ۱. نقرس سیاتیک، Sciatic gout ، نقرس سیاتیک به ویژه در دوران پیش از طب مدرن، زخم و بیماری بسیار وحشتناکی بود. د بوفورت در ادامه به ما می گوید که چگونه ارادت بسیار برادر لورنس به خداوند در طول این بیماریها آشکارتر گشت. در ستایش برادر لورنس رستاخیز/۵۳ گفت: «آقا معالجات شما از برای خوشایند من بسیار خوب و نتیجه بخش بوده است. [اما] شما صرفاً سعادت مرا به تعویق می اندازید!» در بیماری دوم، گویا اصلاً هیچ ترجیحی نداشت. نسبت به زندگی و مرگ بی تفاوت بود و به همان اندازه که مایل به زندگی کردن بود، کاملاً خود را به خداوند سپرده بود. او صرفاً آن چیزی را می خواست که مشیت الهی برایش مقدر کرده بود. اما در سومین بیماری که روحش از بدنش مفارقت کرد تا دگربار به یگانه محبوب اش در آسمان بپیوندد، نشانه های ثبات و تسلیم و سرور فوق العاده ای از خود بروز داد. از آنجا که مدت ها در آرزوی این لحظه مبارک بود، از ره یافتن بدان بسی احساس خشنودی می کرد. رؤیت مرگ که جسورترین انسان ها را به وحشت و در نهایت به حیرت می افکند، به هیچ وجه او را بیمناک نساخت. با چشمی مطمئن بدان نگریست و می توان گفت که دلیرانه با آن روبه رو شد. آندم که چشمش به بستر محقری افتاد که برایش مهیا کرده بودند، شنید که یکی از برادران گفت: «برادر لورنس، این پایان [کار] توست؛ باید بروی.» او پاسخ داد: «درست است. اینجا بستر مرگ من است لیک بی درنگ کسی از پی ام خواهد آمد که اصلاً انتظارش را ندارد.»
إظهار الكل...
تمرین حضور خداوند/۵۰ جدید، چه سان دیر دوستت داشتم!۱ برادرانم، شما چنین نکنید! شما جوان هستید، از این اعتراف صادقانه ام عبرت بگیرید که چه سان اندک از سالهای نخستین خدمتم به خداوند بهره مند گشتم. تمام عمر خویش را وقف محبت خداوند کنید؛ به شما اطمینان می دهم چنانچه زودتر به او معرفت می یافتم و آنچه را که اینک به شما می گویم زودتر به من می گفتند، از برای دوست داشتن خداوند این همه چشم به راه نمی ماندم. باور داشته باشید و تمام ایامی را که در محبت خداوند سپری نگشته باد رفته بر بدانید!» از آنجا که محبت به خداوند همان محبت به همسایه است، می توانیم از روی محبتی که لورنس نسبت به همسایه اش داشت، محبت او را به خداوند داوری کنیم. او طبق آنچه پروردگارمان در اناجیل۲ گفته است، باور داشت کوچک ترین خدمتی درحق کوچک ترین برادران مان، به حساب خود خداوند شمرده می شود.۳ در جملگی وظایف رسمی اش، به ویژه زمانی که در آشپزخانه مشغول بود، به خدمت کردن به راهبان هم رتبه اش توجه ویژه ای پ.ن. ۱. برگرفته از سخن قدیس اگوستین: «ای آن که زیبایی ات هم دیرینه و هم تازه است! عشق تو را چه دیر فراگرفتم.» اعترافات اگوستین، دفتر دهم. ۲. منظور انجیلهای چهارگانه است که چهار تصویر از زندگی عیسی مسیح را روایت می کند. ۳. متی ۲۵:۲۰: «به راستی شما را می گویم که هر آنچه با یکی از این کوچکترین برادران من کردید، با من کردید.» در ستایش برادر لورنس رستاخیز/۵۱ داشت. در آشپزخانه همه آنچه را که از برای تقویت بدن آن ها ضروری بود، مطابق با وضعیت فقرشان فراهم می کرد، از اینکه آن ها را آنچنان که گویی فرشته اند خشنود سازد مسرور می گشت. او در جملگی کسانی که به این وظیفه منصوب شدند، همین میزان توجه را برانگیخت. تا آنجا که در توان داشت به تهیدستان در نیازهایشان یاری می رساند. آنها را در مصائب شان تسلی می داد، با اندرزهای خویش یاری شان می کرد و ترغیبشان می کرد که هم زمان که از برای گذران زندگی کار می کنند بهشت را نیز کسب کنند. لب کلام اینکه هر آن کاری را که از دستش بر می آمد نسبت به همسایه خویش انجام داد و هرگز به کسی بدی نکرد. او از برای همه انسان ها، همه چیز شد تا جملگی شان را به خداوند رهنمون شود.۱ به گفته قدیس پولس محبت بردبار است۲ بر جملگی سختی ها ظفر می یابد و از برای کسی که آن را دوست می دارد هر رنجی را تاب می آورد. آیا می توانیم به بردباری برادر لورنس در [هنگام] ضعف هایش یا محبت کامل او نسبت به خداوند ظنین شویم؟ پ.ن. ۱. در اینجا د بوفورت، برادر لورنس را با پولس رسول مقایسه می کند که به کلیسای کرنت نوشت: «با ضعیفان ضعیف شدم تا ضعیفان را جلب کنم. با همگان همه چیز شدم تا به هر نحو تنی چند از ایشان را نجات بخشم.» ۲. رساله اول به کرنتیان ۱۳:۴.
إظهار الكل...
3
Photo unavailableShow in Telegram
قدیمیا خوب فهمیده بودن از زندگی چی میخوان. حیاط، حوض، آسمون، چندتایی هم درخت که به وقت و فصلش میوه‌هاشون رو بچینن و بشینن لب حوض لذتش رو ببرن. همینقدر آروم، همینقدر ساده، همینقدر قشنگ... #سلام عصر آدینه تان پر از داشتنی های دل پسند
إظهار الكل...
👏 2🥰 1
تمرین حضور خداوند/۴۸ داشت که احساسات قلبی اش را به گونه ای شرح می داد که گویی در سلامتی کامل بسر می برد.) خلوص محبتش آنچنان عظیم بود که آرزو داشت، چنانچه میسر می بود، خداوند نظاره گر اعمالی نباشد که از برای وی بجای می آورد، تا بتواند آن ها را صرفاً از برای مجد او و فارغ از هرگونه استردادی به سود خویش بجای آورد. باوجوداین، عاشقانه شکوه سر می داد و عادت داشت به دوستانش بگوید که خداوند هیچ یک از اعمالش را فرو نمی گذارد جز آنکه بی درنگ صد برابرش را پاداش می دهد، اغلب خداوند آن چنان احساسات شدیدی از الوهيتش را بدو ارزانی می داشت که گاه تحت تأثیر آن ها از پای در می آمد. عادت داشت از سر صمیمیت و انسی عادی بگوید: «پروردگارا، بسی فراوان است! برایم بسی فراوان است! استدعا می کنم که چنین تسلی ها و عنایاتی را به سوی گناهکاران و کسانی که اصلاً به تو معرفت ندارند گسیل داری تا آن ها را شیفته خدمت خویش سازی. لیک، دربارۀ خویش که سعادت داشتم از رهگذر ایمان به تو معرفت یابم، به نظرم که آن ها می باید از برایم بسنده باشد. اما خدای من، از آنجا که نشاید از دست غنی و سخی ای چون تو چیزی را رد کنم، عنایاتی را که در حق من روا می داری، می پذیرم. پس از ستاندن شان، از تو استدعا می کنم که مجال دهی در ستایش برادر لورنس رستاخیز/۴۹ آنچه را که به من ارزانی داشته ای، به تو بازگردانم چه آنکه تو خوب می دانی که من در پی این موهبتها و آرزومند آن ها نیستم، بلکه این خود تو هستی که در پی اش هستم و به کمتر از آن خشنود نخواهم شد!» این خلوص محبت و بی غرضی، صرفاً باعث شد قلبش بیشتر به آتش کشیده شود و شعله های این آتش الهی درونی که گاه جرقه هایش بیرون می جهید، افزون شود. اگرچه تمام تلاشش را می کرد تا شتابزدگی عظیم این سوزندگی درونی را پنهان سازد، لیک گاه از انجام آن ناتوان بود. برخلاف میلش، غالباً با چهره ای برافروخته دیده می شد. اما آندم که تنها بود، اذن می داد که تمامیت این آتش سر برکشد و بانگ بر می آورد: «پروردگارا، به قوای روحم وسعت و گشایش بیشتری ارزانی دار آنچنان که بیشتر به محبتت میدان دهم؛ یا آنکه با نیروی قدرت مطلق خویش مرا حمایت کن چه آنکه در غیر این صورت در شعله های محبت الهیات خواهم سوخت!» او اغلب با اظهار پشیمانی از فرصتی که در جوانی از کف داده بود در صحبت با برادرانش می گفت: «آه ای خدا، [ای] هم عتیق و هم
إظهار الكل...
1👏 1
تمرین حضور خداوند/۴۶ متکی باشد؛ بلکه با نادیده انگاشتن خود و جملگی منافع شخصی اش، فعالانه خویشتن را به آغوش رحمت بی کران افکند. هر چه شرایط بحرانی تر به نظر می رسید، امیدوارتر بود. او همچون صخره ای عظیم بود که امواج دریا بر آن می کوبید و در میان طوفان قوی تر می شد. این همان چیزی است که ما پیشتر، در اشاره به مصائب درونی او اندکی پس از ورودش به زندگی رهبانی، ملاحظه کردیم. چنانچه بر طبق گفته قدیس آگوستین۱ سعة اميد ما سنجة مقدار فیضی است که دریافت می داریم، پس درباره امیدی که خداوند به برادر لورنس افاضه کرده بود، بر طبق گفته کتاب مقدس [یعنی] امید داشتن در عین نومیدی۲ چه می توان گفت؟ به همین دلیل عادت داشت بگوید عظیم ترین مجدی که می توانیم بر خداوند ارزانی داریم این است که به کلی به توانایی خویش بی اعتماد باشیم و به پشتیبانی وی کاملاً اعتماد کنیم. این روشی است که صادقانه به ضعف خویش معترف میشویم و قدرت مطلق خالق را تصدیق می کنیم. پ.ن. ۱. قدیس آگوستین، Saint Augustine of Hippo لیس اگوستین ۳۳۰ (۳) اهل هیپو و یکی از مهمترین الاهی دانان است، او نویسنده اعترافات و کتابهای دیگر بسیاری است. ۲. رساله به رومیان ۲:۱۸  «در عین نومیدی امیدوار بود...» در ستایش برادر لورنس رستاخیز/۴۷ از آنجا که محبت ملکه و مبنای جملگی فضایل است و همه دیگر فضایل را از ارزش و بهای راستین شان بهرمند می سازد، پس شگفت نیست که فضایل برادر لورنس تا به این حد کمابیش کامل بود، چه آنکه محبت به خداوند تا بدان اندازه کامل بر قلبش سلطنت می کرد. طبق گفته قدیس برنارد۱ او تمام محبت خویش را به سوی این هدف الهی معطوف داشته بود. اگر ایمان وی را بر آن داشته بود که خداوند را حقیقت مطلق بداند، اگر امید وی را برآن داشته بود که خداوند را هدف غایی و سعادت کامل خویش بینگارد، محبت وی را بر آن داشته بود که پروردگار را کامل ترین موجود، یا به عبارتی دقیق تر، به مثابه خود کمال به حساب آورد. به هیچ روی خداوند را به منظور اهداف خودخواهانه اش دوست نمی داشت، خیر خواهی اش آنچنان بی غرض بود که حتی اگر هیچ رنجی به جهت پرهیختن و یا هیچ پاداشی به جهت پرداختن وجود نداشت باز هم خداوند را دوست می داشت، صرفاً خیر و مجد خداوند را می خواست و جملگی شرورش از تحقق اراده مقدس خداوند سرچشمه می گرفت. (چنانکه در آخرین بیماری اش ملاحظه خواهیم کرد، آن هنگام که تا آخرین نفس چنان روح آزادی پ.ن. ۱. قدیس برنارد، St. Bernard سنت برنارد کلرور (۱۱۵۳-۱۰۹۰) یک راهب سیسترسی بود. نوشته های محافظه کارانه وی در قرن هفدهم محبوبیت داشت.
إظهار الكل...
1
تمرین حضور خداوند/۴۴ داشت که همه دنیا را زیر پا بگذارد و به سخره بگیرد و آن را سزاوار کوچک ترین جایگاهی در قلبش نداند. ایمان او را به سوی خداوند رهنمون گشت، بر همه مخلوقات برتری بخشید و به جستن سعادتی که تنها در خداوند بود، واداشت. ایمان آموزگار بزرگ او بود و به تنهایی بیش از آنچه با خواندن تمام کتابهای جهان می توانست انجام دهد، به او آموخت. از رهگذر ایمان بود که خداوند را بی نهایت ارج می نهاد و از برای رازهای مقدس بسی احترام قائل بود، به ویژه از برای آیین مقدس عشای ربانی، جایی که پسر خداوند همچون پادشاهی سکنی دارد. او چنان عاشقانه مجذوب آیین مبارک۱ بود که پیش از مراسم، در شبانه روز ساعات بسیاری را به عبادت و ستایش خداوند سپری می کرد. از رهگذر همین ایمان بود که کلام خداوند را، کلیسا احکام مقدسش را، مهترانش را که به مثابه نمایندگان عیسی مسیح از آن ها اطاعت می کرد، ارج می نهاد.۲ بی گمان، او با چنان اطمینانی به حقایق ایمان باور داشت که اغلب می گفت: «جملگی سخنرانی های زیبایی که در باب خداوند می شنوم، آنچه را که خود پ.ن. ۱. آیین مبارک، Blessed Sacrament ۲. آیین مبارک (معروف به نان و شراب یا اتحاد روحانی با خداوند) شام آخر مسیح است. احکام کلیسا مناسک و آیین های آن بر اساس آموزه های کتاب مقدس و سنت کلیساست. مهتران برادر لورنس، دیریان (رئیس دیرش) و اسقف محلی و دیگرانی اند که به واسطه پاپ، در رم به اوج خود رسیدند. در ستایش برادر اورنس رستاخیز/۴۵ می توانم درباره او بخوانم، یا حتی آنچه را که می توانم احساس کنم، هیچ یک نمی تواند مرا خشنود سازند. زیرا از آنجا که او بی نهایت کامل است، در نتیجه غیر قابل توصیف است، هیچ دوره درسی ای آنقدر توانمند نیست که تصور کاملی از عظمت او به من ارائه دهد. این ایمان است که خداوند را بر من آشکار می سازد تا او را آن گونه که هست، بشناسم. من بدین طریق، در مدت زمان کوتاهی، بیشتر از آن چیزی می آموزم که در چندین سال آموزش مدرسه ای آموخته ام.» او عادت داشت بانگ برآورد: «ای ایمان! ای ایمان! ای فضیلت تحسین برانگیزی که روح آدمی را منور می سازی و او را به شناخت شخصی خالق رهنمون می شوی! ای فضیلت دوست داشتنی، چه سان اندک شناخته شده ای، و بلکه کمتر به عمل درآمده ای، چند شناخت تو بسی باشکوه و از نظر معنوی بسی سودمند است!» امید راسخش به خیر خداوند، اعتماد کودکانه اش به عنایت خداوند، و وانهادن تمام و کمال خویش به دستان خداوند زاییده این ایمان زنده بود، بی آنکه نگران باشد بعد از مرگ چه رخ می دهد. در بیشتر مواقع زندگی اش مایل نبود که به منظور نجات خویش، صرفاً منفعلانه بر نیروی فیض خداوند و شایستگی های عیسی مسیح
إظهار الكل...
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.