Metalman

امامان جمعه باید کار عملی بکنید تا جایزه را بگیرید! در این موضوع کار عملی می‌تواند شامل تهیه مکان جفت گیری، آدم برای جفت گیری و توجیه آنها برای جفت گیری باشد😂 @metalman1

خدایان، حکم خدایی خود را از بندگان گرفتند. خدای بدون بنده که خدا نیست، یک جور بلاکچین اتبات تایید خدا، توسط بندگان، خدا را خدا می‌کرد. اگر شما پنجاه میلیون نفر داشته باشی که صرفا فقط امید واهی ( نه واقعی) به همستر داشته باشند آنگاه مجبوری در برابر آن پنجاه میلیون نفر فتوای حرام بودن را کنار بزنی و عقب نشینی کنی... @metalman1

ادامه از پست قبل... جامعه کوتاه مدت، محصول چیست؟ از پست اول.‌‌.. جامعه ی خیال‌پرداز محصول چه؟ هر دوی اینها احتمالا جایی جواب داده اند که به سمت آنها هجوم برده ایم! دوگانگی فرهنگی و سرگردانی میان ملیت و مذهب، اجازه خلق داستان معنا دار فرهنگی در حد یک فیلم هالیوودی اثر گذار را نداده است. خیال زلف یار، فرصت کار را گرفته و افسانه جهنم و بهشت معنی حال روزگار ... اکنون دنیا، به « دو روز دنیا» کات شد طوری که تصمیم بلند مدت در آن گرفتن ابلهانه به نظر می‌رسید. عاقب جاودان آخرت نیاز چنان دچار تناقض و شک بود که فراتر از تفکر چوپانی را پوشش نمی‌داد. علاوه بر این، اقلیم ایران زمین خودش به تنهایی بخش مهمی از علل را مهیا می کند. طمع در منابع و موقعیت این اقلیم همواره نیروهای قدرتمند جهان را برای کسب منفعت از دو مورد بالا مجاب، تشویق و مجاز کرد و ایرانیان را به مرزهای افراط در هر دو لبه کشید. جامعه کوتاه مدت را ممکن است امروز در بخش های دیگر جهان نیز ببینیم. جامعه خیالپرداز را هم میتوان یافت. خصوصیت و وجه تمایز جامعه ایرانی که حاصل از فرایند بالاست، بی داستانی است. جوانان امروز ایرانی، بی داستان است. خودش را قاطی هر داستانی هم که می‌کند، پوزیش مخصوص این کارکتر شتر گاو پلنگی را نمی یابد. می ماند در بن بست است، مهاجرت می کند اوضاع بدتر است، اکت سیاسی بلند نیست، اسطوره سیاسی فرهنگی اخلاقی معاصرش نهایتا یک شاخ اینستاگرامی در ته رنگینک جهانی همان اینستاگرام است! بیچاره این کوتاه مدت خیالپرداز، در داستان کوتاهش(اگر داستانی باشد) خیالی هم حتی پرورش نمی یابد... جمیع نیروهای موثر( پول به دست و اسلحه به دست) در داخل و خارج هم همین را می‌خواهند. @metalman1

این که دغل‌بازی در ایران قدمت باستانی داره یک واقعیته. اما ازین نباید نتیجه گرفت که «مشکل ایرانی‌ها این است که دغل‌بازند». دین‌داری ایرانی از دغل‌بازیش هم قدیمی‌تره. ما زمانی در این سرزمین دستگاه پیچیده دین سازمان‌یافته رو طراحی کردیم، که در تمدن‌های همزمان جاهای دیگه دنیا، هنوز مشغول تراش دادن نی بودند که باش برای دام‌شون حصار درست کنند. وقتی به زعم خودت داری «ردیابی خلقیات» انجام میدی، باید از باز کردن درهای پشتی واهمه نداشته باشی. درِ پشتی «شهوت یک‌شبه پولدار شدن» در ایران، طمع نیست. در پشتی باز میشه به حکومتی که خود تلاش، به عنوان یکی از بیسیک‌ترین مفاهیم زندگی، رو به بن‌بست رسوند، و اقتصاد و دانش و منطق رو به شوخی گرفت، و نتیجه‌ش این شد که هر عمل رندومی میتونه مفیدتر از کار کردن باشه! در پشتی حکومت باز میشه به ذهنیتی که در اون مردمی که تا دیروز مشغول چوپانی بودند، ناگهان حس کردند دنیا به اون‌ها نیاز داره تا نجات پیدا کنه و راه نجات هم در مذهب این چوپان‌ها نهفته‌ست! ذهنیتی که در اون آدم‌هایی که دست چپ و راست‌شون رو تشخیص نمی‌دادند و همزمان می‌خواستند به ابرقدرت‌های جهان نشون بدن صراط مستقیم از کدوم طرفه! در پشتی این ذهنیت باز میشه به فلسفه‌ای که به رسمیت شناختن عقلانیت رو یک ناکامی قلمداد می‌کنه. یعنی تمام ابزارهای تفکر و تفلسف رو به کار می‌گیره تا بگه اگه عقل رو به رسمیت بشناسیم زندگی رو میبازیم! در پشتی این فلسفه باز میشه به پدیده‌ای ایرانی-هندی که می‌تونیم اسمش رو بذاریم «هژمونی خیال». خیال در ذهن همه انسان‌ها شکل می‌گیره، اما حد فاصل کوه‌های ارمنستان تا جلگه‌های بنگلادش، منطقه‌ایه که خیال در اون هژمونی داشته، و دارد. به این معنی که امکان نداشته در این منطقه زندگی کنی و مناسبات خیال‌مبنا روی زندگیت آثار فیزیکی نداشته باشه. طوری که انگار دنیای فیزیکی تعادل رو باخته و خیال به محدوده‌ش تجاوز کرده. اتفاقی که اختصاصا برای ما افتاد این بود که هژمونی خیال در این منطقه رو وارد دستگاه حکمرانی کردیم. و با پیچیده‌تر شدن حکمرانی و نفوذش به نسج زندگی، هژمونی خیال از کانال حکومت به خودمون برگشت‌. مثل حالتی که سر دودکش رو از پشت‌بام بیارن وصل کنند به پنجره. اینکه حسن صباح در الموت پناه گرفت برای این نبود که در کل سرزمین‌های اسلامی کوه بهتری برای ایجاد پایگاه وجود نداشت. دلیلش این بود که بستر فکری چنین پایگاهی، اینجا بود، نه هیچ‌جای دیگه‌ای. اینکه ایرانی میل به فعالیتی که ممارست میخواد نداره، در ژن او نهفته نیست‌. اگه درهای پشت سرش رو باز کنی می‌بینی که خودش پله پله سیستمی پروراند که انتهای اون برسه به جایی که فعالیتی که ممارست میخواد، به دیوار بیفایدگی بخوره. در طول تاریخ‌مون چه بسیار نخبه‌هایی بوده‌اند که با سونامی پوچگرایی جامعه مواجه شده و خودشون رو باخته‌اند. از وزیر گرفته تا دانشمند، از فیلسوف گرفته تا هنرمند. چون هژمونی خیال چنان قویه، که فیزیک به حقارت افتاده، و هر فعالیتی در چارچوب منطق فیزیک، پوچ به نظر میرسه. این کاریه که ایران با خودش کرده. نه اینکه در بیست سی سال گذشته چیزی شکسته باشه و چیزی از زیر چیز دیگری در رفته باشه و ازین قبیل.‌

ادامه در پست بعد... @metalman1

چطوری یعنی؟ دو تا پاسدار بودن، شدن چهار تا میشه صد درصد، اگر دوتا دیگه هم پیدا کنیم میشه دویست درصد؟ خوب اینها در چه سطحی از سواد و موقعیت اجتماعی بودن؟ مهم نیست،عدد مهم است. کدام نقطه ی جغرافیایی از کشور هستند؟ مهم نیست عدد مهم است. دیازپام ده خورانده اند خلق را... عدد بده... @metalman1

سال ۱۴۰۰ قراری یکسان بین جمعی کثیر است که آن را قرنی نو و شروعی نو می شمارند. قدرت خدایان حاصل از بندگان ایشان است. خدای ۱۴۰۰ دیگر آن خدای ۱۴۰۰ سال پیش نیست.آنچنان که گوسفندان چشم به چوپان دارند، چوپان را نیز در پی خود می کشانند! پیشه چوپانی قائم به گوسفندان است! گوسفندان دیجیتال، متصل به جی پی اس و اینترنت، چوپانی انالوگ و منولوگ را بر نمی تابند و اگر چوپان از پی آنها نرود، آنها گم نمی شود بلکه چوپان پیشه خود را از دست می دهد. این هشداری محکم به آنهایی است که در قرون پیش مانده و چشم به چوپانی دارند که بیش از گرگ ها آنها را دریده و هر بار قربانگاه را تقدیس کرده و مرگ را مقدس خوانده است! گوسفندانی بسیار اینک می‌دانند که گرگی در این دشت خرم نیست و هرجا که جوی خونی جاریست، چوپان چوبداری به قصابی ایستاده است! قلیلی اما هستند در این علفزار که به فریب علفی دیگر ، الهی العفو گویان گردن به ریسمان شبانان دارند و آخرین رونق بازار غصابان را مهیا می کنند. می کشند! کشته می شوند! و آن را مقدس می پندارند! چه زبردست است شیطان! بلاکچین قرن نو با آرا غیر متمرکز و غیر قابل مهندسی، خدای نو، چوپان نو، دیکتاتور نو نخواهد آفرید و معدود باز ماندگان پیشبن را نیز از روی حافظه سیستم پاک خواهد کرد چرا که دیگر تاییدی نمی‌گیرند! این قرن از تمام قرون گذشته به ماهیت معنا نزدیک تر است. پیش به سوی ادراک غیر متمرکز در فقیه و کشیش و خاخام و ... @metalman1

پرسیدم چرا حرام است؟ گفت اولا حرام گوشت است این حیوان موزی و دوم اینکه در مرحله اول بازی لخت است که جز صور قبیحه حساب می شود🙈 سوم این شک هست که این همان خر دجال ( خر خرما رین🙈) باشد که تحت پوشش این ظاهر، ظهور کرده که امت اسلام را بفریبد بدون اینکه شناسایی شود، چهارم اینکه همین حالا برای ما شاخ شده و علیرغم حرام اعلام شدن، مسلمان به او علاقه بیشتری نشان می‌دهند تا به فتوای ما... پنجم... گفتم قانع شدم... آقا کسی اکانت همستر منو میخره!؟ من نمیخوام برم جهنم! دلم هم نمیاد مفت ازش بگذرم🙈 @metalman1

مسلمانان داشتند همه با هم می جهنمیدند که حکم رسید! چه می‌کردند مسلمین اگر نداشتند شما را !؟ @metalman1

آه چقدر سخت است مرجع تقلید بودن و نظر دادن در مورد همستر کامبت! نود سال از عمرت را به بررسی مباحات و مستحبات و کتافات و مطهرات پرداختی و ناگهان سر کله ی یک همستر مجازی پیدا می شود که از هر مرجع تقلیدی فالورش بیشتر است. لامصب بیشتر به یک رقیب می ماند تا موضوعی برای یک حکم شرعی! سخت است حکم به حلال و حرامش دادن! نمی شود با آفتاب و آب و خاک حلالش کرد! حرامش هم کنی، نمیشود چون خودش حالا امام امتی شده که خمس و ذکات نمی‌گیرد و خیراتی را وعده می‌دهد که مربوط به همین جهان و نقد است وعده چندان بعیدی نیست خلاصه سبیل فالور ها را بهتر از فقها چرب می کند و وعده عذابی هم به کسی نداده است... مستحب و مکروه مجازی هم که شک برانگیز است و مقلد بیچاره را بر سر دو راهی وجه و نقد و حرف نسیه قرار می‌دهد... کار سختی دارند فقها با پدیده های نوظهوری مثل بلاکچین و ماینینگ که نه زنجیر در آنهاست و نه معدنی! @metalman1