cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

جمهوری فدرال هوشنگ

t.me/JFhooshang1 کانال محمدرمضانی‌فرخانی آیدی تلگرام من: @FarXan70

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
299
المشتركون
-124 ساعات
-37 أيام
-430 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

Repost from سام گیوراد
07:08
Video unavailableShow in Telegram
آواز مخالف چهارگاه #صدیف_رامبد سنتور: مجید کیانی امشب هشتاد و نهمین زادروز این استاد بزرگ آواز و موسیقی ایرانی است
إظهار الكل...
YouCut_20240603_215436339.mp468.83 MB
4_5895398515672089876.mp34.83 MB
🌸🙏🌸
إظهار الكل...
Repost from N/a
دست می کشم روی سنگ سنگ قبرهایی رنگی سنگ قبرهایی سیاه و سفید سنگ قبرهایی دو در سه سنگ قبرهایی شش در چهار فاتحه ای می فرستم آلبوم قدیمی را می بندم #ساغر_شفیعی #چشمانت_اگر_نیلی_بود #انتشارات_مروارید
إظهار الكل...
2👌 1
Repost from N/a
00:46
Video unavailableShow in Telegram
23.43 MB
1
Repost from سایه‌سار
کویر وحشت یا جعبه‌های بنفشه در تازه‌ترین شماره‌ی مجله‌ی آگاهی نو اجمالا درباره‌ی تجلی مفهوم وطن در شعر شفیعی‌کدکنی نوشته‌ام: جلوه‌های وطن در شعر محمدرضا شفیعی‌کدکنی گونه‌گون است، و شاید بتوان طیف وسیعی از استعارات و تعبیراتی را در دفتر و دیوانش جست که شاعر با استخدام آنها حول محور وطن مضمون‌سازی کرده‌ است. اگر زیست شخصی و مشی حرفه‌ای و گفته‌های دانشگاهی و نوشته‌های گوناگون او را هم در کنار اینهمه پردازش شاعرانه از تنها همین یک مفهوم پیش چشم آوریم، نیک دریافتنی است که وطن، نظراً و عملاً و باطناً و ظاهراً ، مفهومی‌ست جدانشدنی از زندگی فکری و حیات شعری شفیعی‌کدکنی. اما جلوۀ این مفهوم بس گونه‌گون، نایکدست، و حتی گاه با دیگر جلوه‌ها متخالف است؛ تخالفی که در بطن خود این مفهوم نهفته است و، چون جامۀ بیان می‌پوشد، ناچار ظاهر می‌شود: گاه معشوقی است وفادار و گاه غدار، گاه دریایی است بلاخیز و گاه چمنی است سبز و ایمن. وطن چون خانواده، و بیش از همۀ دیگر اعضای خانواده چون مادر، است: از او بِدو می‌گریزی، قهر می‌کنی و بازمی‌گردی، می‌رنجی و می‌رنجانی‌اش، می‌سوزی و می‌سازی‌اش، می‌بخشی و می‌کشانی‌اش، و سرانجام بند و بنده و بندی اویی. شعر شفیعی (و هم زیست او) جلوه‌گاه عیان همین تلاطم‌ها و کشاکش‌هاست. اینجا تنها به دو سه نمونۀ مشهورتر اشاره می‌کنم که از فرط اشتهار در یادها چون مثل سائر مانده است: «سفر بخیر»، «کوچ بنفشه‌ها» و «گمشده»؛ وگرنه همین مقایسه و مطالعه را می‌توان به اشعار دیگر او هم بسط داد و به نتایجی نقادانه‌تر رسید. شاعر در شعر «سفر بخیر»، که علیرغم کوتاهی بس فشرده و متراکم از استعاره‌هاست، حول استعارۀ مرکزی «کویر وحشت» مضمون‌سازی کرده است: گون که گیاه بومی ایران است استعاره از انسان ایرانی، نسیم که شتابان و گذرنده است مسافر و مهاجر از ایران، و کویر وحشت استعاره‌ای تلخ و درشت (و چه‌بسا در تاریخ سرودن شعر، ناروا) از وطن است: «به کجا چنین شتابان؟» گون از نسیم پرسید. «دل من گرفته زینجا هوس سفر نداری ز غبار این بیابان؟» «همه آرزویم، اما چه کنم که بسته‌پایم...» «به کجا چنین شتابان؟» «به هرآن‌کجا که باشد، به جز این سرا سرایم» «سفرت بخیر! اما، تو و دوستی، خدا را چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی، به شکوفه‌ها، به باران، برسان سلام ما را.» زهری که از غلظت این استعاره می‌چکد، در شعر «گمشده» به قوامِ غم، حتی شاید بتوان گفت غمی مطبوع و خانگی، رقیق می‌شود و انسان ایرانی را در حالی منتظر و محصور درون مرزها تصویر می‌کند. مقایسۀ این دو استعاره با توجه به سال سرایش اشعار برای مخاطبان جوان‌تر این شعرها چه‌بسا شگفت‌آور باشد: در «سفر بخیرِ» دهۀ چهل و پنجاه ایران بیابانی است که هیچ‌گونه رشد و شکوفایی در خاکش محتمل نیست و فقط باید از آن مهاجرت کرد تا به شکوفه و باران رسید، اما در «گمشدۀ» دهۀ هشتاد می‌توان به‌هرحال در آن خاکِ میان خلیج فارس و خزر ماند و، هرچند نگران و مضطرب، امیدوارِ خبرِ بازآمدن شادی بود: طفلی به نام شادی، دیری است گم شده‎‌ست با چشم‌های روشن برّاق با گیسویی بلند، به بالای آرزو. هرکس ازو نشانی دارد، ما را کند خبر این هم نشان ما: یک‌سو خلیج فارس سوی دگر خزر. در «کوچ بنفشه‌ها» (۱۳۴۵)، که باز هم درونمایۀ مهاجرت از ایران در آن محوریت دارد، احساس شاعر نسبت به وطن این‌بار به حسرت می‌گراید: «ای کاش» عبارت عیان این دریغ است ولی از خشم و بیزاری در شعر نشانی نیست؛ برعکس، به لطف نفَس نوروز، راوی کوچ را هم زیبا می‌پندارد و در پایان‌بندی شعر با عبارات «روشنای باران» و «آفتاب پاک» نوعی پذیرش و آرامش را هم القا می‌کند. گویی نوروز، به مثابه یک عنصر پرقدرت تمدنی، سرانجام می‌تواند به‌نفع بقا و ماندگاری عمل کند و مانع ازدست‌رفتگی شود: ... ای کاش... ای کاش آدمی وطنش را مثل بنفشه‌ها (در جعبه‌های خاک) یک‌روز می‌توانست همراه خویشتن ببرد هرکجا که خواست. در روشنای باران، در آفتاب پاک. خشم، بیزاری، ناامیدی، امیدواری، عشق، وابستگی، غم دوری، حسرت.... اینها همه احساساتی است که هر انسان سالمی عمیقاً با دو وجودِ یکتا تجربه می‌کند: مادر و وطن؛ و شعر شفیعی‌کدکنی همواره یکی از رساترین راویان این رفتار بشری بوده است. https://t.me/Sayehsaar
إظهار الكل...
سایه‌سار

یادداشت‌های ادبی سایه اقتصادی‌نیا @Sayeheghtesadinia

2
00:50
Video unavailableShow in Telegram
4.29 MB
3👏 1
Photo unavailableShow in Telegram
1👏 1
. آینه‌‌ای بیخودم، غبار ندارم آنچه که بینم فروگذار ندارم نیمه‌ی خرداد شد و آخر عشق است فاصله‌ای با تو در بهار ندارم سرو خراسان یکی به باغ در آمد گفت دریغا که یار غار ندارم دست تو بالای دست و مکر تو بسیار خال لبی کو که گرفتار ندارم؟ گفت طمع کرده‌ای وصال و ندانست گوشه‌ی چشمی به انتظار ندارم دوش در آن بیت ذکر خیر تو آمد گفت به شرطی که آشکار ندارم گریه‌ام آمد به وضع خویش و نوشتم: زایش مهر است و من قرار ندارم گرچه تو را پیرهنی نیست به تن، من با تن مهتاب سر و کار ندارم چون تو حریفی در این سرای کهن من نابلد و شوخ و تازه‌کار ندارم گر تو بخوانی مرا، به دل بنشینم ور تو برانی ز خویش، عار ندارم ▪️ ▪️ وقت زیادی برای دوست نمانده وقت زیادی برای یار ندارم سرو من ای آه سبز در شب کولاک! جز تو در این سوز یادگار ندارم _بی همگانی! لذا قرار نداری! _بی همه‌چیزم که غمگسار ندارم قدر وضویی که در خیال بگیرم بر سر آن حوض، اختیار ندارم قدر پشیزی به نزد دوست_چه گویم_ منزلت و بلکه اعتبار ندارم هر کسی از ظنِّ خود گرفت امامی من که امامی به روزگار ندارم جهل مقدّس بنای جهل مرّکب عقل درستی در این دیار ندارم این همه جاکش، تمام عمر ندیدم این همه پفیوز، همجوار ندارم جن و پری را گرفته‌اند به بازی عالم و آدم که در کنار ندارم زخم انالحق اگرچه می‌زندم یار حافظ خویشم سری به دار ندارم یازدهم خردادماه ۱۴۰۲ | تهران ویراست سیزدهم خردادماه ۱۴۰۳ | تهران #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #نه_به_حجاب_اجباری #نه_به_اعدام #غزل #شعر_فارسی #شاعران_ایرانشهر #شعر_ایران #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #محمد_رمضانی_فرخانی https://t.me/JFhooshang1
إظهار الكل...
جمهوری فدرال هوشنگ

t.me/JFhooshang1 کانال محمدرمضانی‌فرخانی آیدی تلگرام من: @FarXan70

5💯 2🕊 1
Repost from م. موید
01:30
Video unavailableShow in Telegram
‌ 📌خطوط دست‌های تو دل‌آسایی من است م.مؤید، شاعر موج نو، در قسمت اول گفتگوی اختصاصی با رسانه آثاروما، به اثری از نزار قبانی، شاعر و دیپلمات سوری، گریزی می‌زند و به بررسی جنبه‌های ادبی آن می‌پردازد. (تماشای ویدیو یوتیوب)
إظهار الكل...
26.71 MB
6