𝐁𝐢𝐭𝐜𝐡 𝐥𝐨𝐯𝐞𝐫🔞
اون دختری باش که دوست پسرت نتونه از کردنت سیر بشه💧🔞 ژانر رمان: اروتیک🔞 نویسنده: nobody
Ko'proq ko'rsatish22 376
Obunachilar
+15324 soatlar
+2 9327 kunlar
+9 84030 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
#part4
شوهرخالم سر ک.یرش رو از توی ک.ص خالم بیرون کشید و به ک.ص من مالید
که هیجان زده خودم رو شل کردم و با غرور و عشوه به خاله حرصی نگاه کردم که با فرو رفتن ک.یر کلفت و دراز شوهرخالم صدای ناله ام بلندشد
_اه..اهههه.اخخ شوهرخاله خیلیییی کلفته یواشتررر اههه...اخخ
شوهرخالم از شنیدن ناله هام سرعت تلمبه هاش رو توی ک.صم بیشتر کرد
خاله با حرص ک.یر شوهر خاله رو از ک.صم بیرون کشید و با ک.ون روی ک.یر شوهرش نشست
_من بهتر از اون سلیطه سواری میکنم!
https://t.me/+b_bh-npYfYlmMWRk
https://t.me/+b_bh-npYfYlmMWRk
سک.س گروهی با خاله و شوهرخالش🔞👅🫣👆
3 88360
#قاضیحشری🔞💋
_ک.صمو بخورر آه.. اههه آره همونجا رو لیس بزن اقاییی قاضییی اومم چه زبون داغی دارییی
پاهاش رو روی شونه ام انداختم و زبونم رو بیشتر توی ک.صش لوله کردم با اینکه یه زن بیوه بود اما ک.ص تپل و تنگی داشت
_اوممممم اخخ چقد زبونت داغههه آخخ
اههه اومم آخ فاکک عوضی
شلوار و شورتم رو پایین کشیدم و ک.یرم رو با تفش خیس کردمو خیلی یهویی توی ک.ص تنگش فرو کردمو شروع کردم تلمبه زدن
_اه..اههه.ااههه..اخخخ همینهه جرمم بده ک.یر تو خیلی کلفت تر از شوهر خدابیامرزمه اومم ک.یر تو رو بیشتر دوسدارم
حشری از تعریفاش ک.یرم رو از ک.صش دراوردم و توی ک.ونش فرو کردمو..😱💦
https://t.me/+IGsdHt_JkysyNTc0
https://t.me/+IGsdHt_JkysyNTc0
3 52220
#مدرسه_شهوت👅🔞
+اوووف...دختر باید سفید و تپل باشه
آقای معلم دستش و تو شورتم برد و به ک..صم چنگ زد و با شهوت گفت:
+من عاشق دخترای سفیدم
از این به بعد هر روز تو کلاس میکنمت ولی هلوت از الان حسابی آب انداخته
دستش رو به چوولم رسوند تپلم رو توی مشتش گرفت:
-اوف...لعنتی...ببین چه #گوشتی و خیسه..
معلومه واسه ک.یر کلفتم #اب انداخته
هر روز باید زیرم #جرش بدم...
پاهات و بده بالا ببینم اون لا چی داری عروسک سکسی ...
از ترس اینکه بچه ها نیان فوری پاهام و باز کردم که یهو زبونش و کشید رو #چو..ولم
برخورد ريش های بلندش به واژنم اونقدر حشریم کرد که برای چند لحظه نفسم قطع شد:
-اههه.....تند تر بخورش اقا معلم....ممم
هر روز زبون بزن به نانازم
دوباره زبونش و کشید رو ک..صم و انگشتم کرد تو #رحمم
اینبار از شوک بیرون اومدم و جیغ بلندی کشیدم:
-اره جیغ بکش دختر کوچولو ...میبینی چه حالی داره؟...
هر روز یکاری میکنم نانازت اینجوری خیس بشه
تند تند تو ک_ص اکبندم تلمبه می زد از شهوت جیغی کشیدم و ک_ر بزرگش رو توی دهنم جا دادم با انگشت داخل #سوراخم می کرد که در کلاس باز شد...😱💦🔞🤯
https://t.me/+pC8u7v5Q6645NjJk
https://t.me/+pC8u7v5Q6645NjJk
https://t.me/+pC8u7v5Q6645NjJk
https://t.me/+pC8u7v5Q6645NjJk
❌❌❌
معلم مدرسه که دختر ریزه میزه رو هر روز تو کلاس میکنه و 💦🍑🔞
2 86280
00:07
Video unavailable
#part23
از لای در با چشم های گردشده به شوهرخاله نگاه کردم که چجوری پاهای خاله رو روی شونه هاش انداخته بود و سرعتی توی ک.صش تلمبه میزد.
ناخواسته دستم توی شورتم رفت و شروع به مالوندن ک.صم کردم.
ک.ص خاله خیلی سفید و گوشتی بود و از همه بیشتر ک.یر شوهرخالم حشریم میکرد
خیلی دراز و کلفت بود همینجوری داشتم ک.صم رو میمالیدم و چشم هام رو بسته بودم که دستی توی شورتم رفت و صدای شوهرخاله شوکه ام کرد
_چرا به جای مالوندن ک.ص سفیدت نمیدی شوهرخالت ک.صت رو بکنه؟!
https://t.me/+0cBhBgKsA-JmZTY0
https://t.me/+0cBhBgKsA-JmZTY0
https://t.me/+0cBhBgKsA-JmZTY0
https://t.me/+0cBhBgKsA-JmZTY0
سک.س با شوهرخاله اش🔞💋💦
3.92 KB
2 99380
صدای زنگ خونه به گوشم خورد و طبق معمول که فکر کردم مامانمه، درو باز کردم و بدون این که منتظر شم رفتم دوباره تو تختم بخوابم!
همه چیز عادی بود تا این که مثل همیشه مامانم چراغارو روشن نکرد، منم صدا نکرد که پاشو چقدر میخوابی.
دو به شک پتو رو زدم کنار و از جام بلند شدم و چراغارو روشن کردم اما هیچ کس تو خونه نبود ترس داشت تو بدنم میپیچید که صدای مردونه ای از پشت سر باعث شد زهرم بترکه و جیغ فرا بنفشی بزنم:
- داد و قال کنی مردی!
برگشته بودم و خیره بودم به مرد قد بلندی چشم ابرو مشکی که لباسش با خون یکی بود و ناخواسته پاهام شل شد و روی زمین افتادم چون تو دستش اسلحه داشت!
- تو... تو کی دیگه
نفس نفس میزد و به پنجره خونه خیره شد و گفت: - پاشو برو دم پنجره ببین ماشین مشکی شاسی بلنده هنوز هست... یالا
کاری که بود کردم و لب زدم: - کسی نیست.
خیره بهم گفت: - فقط تویی اینجا؟
سری به تأیید تکون دادم که بی حال روی مبل نشست و نفس نفس میزد و ناخواسته جلو رفتم به زخمش خیره شدم، جای چاقو بود!
خواستم بهش دست بزنم که مچ دستمو محکم گرفت. تو چشمای درشتش خیره شدم و لب زدم: - خونریزیت زیاده باید بری بیمارستان.
متعجب نگاهم کرد: - دکتری؟
- پرستارم
تفنگ و گرفت روی سرم و به زخمش اشاره کرد:
- پس خودت حل و فسخش کن وگرنه من نفسای آخرمو بکشم توام میکشی... فهمیدی؟
ترسیده نگاهش کردم و سر تفنگ و با دست پایین آوردم و همون لحظه نگاهم به ساعت مارکدار خدا تومنیش خورد و لب زدم:
- من نمیتونم این باید بره بیمارستان من...
تفنگ و باز رو سرم گذاشت و حرصی گفت:
- یه کاریش بکن که من فقط به فردا برسم
- باشه الکل توی کابینت، سوزن و نخ بخیه هم... باید برم اونارو بیارم.
با شک نگاهم کرد و میدونستم نا نداره بلند شه و آروم لب زد:
- ببین من کم آدمی نیستم، من زنده نمونم جنازم تو خونه ی شما پیدا شه یه ایل آدم دنبالت میفتن که توام بمیری.
یا حتی اگه لو برم یه غلط اضافه کنی بازم یه خاندان دنبالتن که جبران کنن برات.
بدون ذره ای شوخی حرف میزد. سرفه کرد و به سختی ادامه داد:- حالا فکر کن، من از این جا زنده بیرون برم چی میشه، لطفت و هیچ وقت فراموش نمیکنم چون یه جون و زندگی بهت بدهکار میشم. منم از بدهی بدم میاد خانوم پرستار... میگیری که چی میگم؟
تند سری به تایید تکون دادم ناخواسته دوست داشتم کمکش کنم، حسم میگفت آدم بدی نیست و من هیچ وقت حسم بهم دروغ نگفته بود و این شروع داستان زندگی عاشقانه و شاید مهیج من بود...
https://t.me/+fPIloIf4aUIzZTVk
https://t.me/+fPIloIf4aUIzZTVk
(دو ماه بعد)
صدای زنگ خونه باعث شد سمت در برم و این بار از چشمی نگاه کردم هیچ کس نبود فقط سبد گل بزرگی جلوی خونه بود!
درو متعجب باز کردم خیره به سبد بزرگ گل رز شدم و با دیدن پاکت نامه ای برداشتمش که روش نوشته بود:
( وقت این رسیده که بدهیمو صاف کنم خانوم پرستار... شنبه شب جلو بیمارستان بعد شیفت کاریت منتظرتم!
ماشینم یه فراری مشکی!
یه مانتو آبی داری، اونو بپوش!)
با چشمای گرد شده چند بار پلک زدم. آدرس بیمارستان و شیفت کاری منو از کجا میدونست...
https://t.me/+fPIloIf4aUIzZTVk
https://t.me/+fPIloIf4aUIzZTVk
https://t.me/+fPIloIf4aUIzZTVk
❤ 2❤🔥 1
2 869200
🍓💦🍓💦
💦🍓💦
🍓💦
💦
#هفت_کوتوله🔞
#پارت_1
_روی شکم بخواب و باسنت رو بده بالا تا سوراخ هات باز تر بشن.
یکی شون دست های سیاهش رو روی کمرم گذاشت و من رو به شکم خوابوند و اونی که دستور داده بود پشتم ایستاد و انگشتای زبرش رو به ک.صم کشید.
دیگه نتونستم تحمل کنم و "آه" آرومی از بین لب هام خارج شد.
اون کسی که روی تخت نشسته بود و با لختی بدنم جق میزد، بلند شد و جلوم ایستاد و دیک کوچولوش رو به لبم نزدیک کرد و غرید:
_دندون نمیزنی فهمیدی؟ بیشتر مک بزن خوشم میاد!
موهامو تو انگشت های کوچیک و تپلش چنگ گرفت و سرم رو به دیکش برد.
کل اتاق بوی شهوت گرفته بود و من باورم نمیشد که بین هفت کوتوله دراز کشیده بودم و نوبتی میخواستن به قول خودشون منو "بگا" بدن.
رئیس شون روی صندلی نشسته بود و با اون قد کوتاهش پا روی پا انداخته بود و دود پیپش رو بیرون داد و با صدای بمی دستور داد:
_کی.راتون کوچیکه پس دوتایی میتونید تو جلوش فرو کنید و دوتا هم عقب!
لبخندی بهم زد و خیره تو چشمای خمارم، ادامه داد:
_میخوام تخت رو از ارگاسم سفید برفی خیس کنید! بوی ارضاش تا 3روز باید تو اتاق بمونه.
قد کوتاهِ سیاه پوست چونه مو تو دستش گرفت و لب کلفتش رو روی لبم نشوند و وقتی همزمان چیز کوچیکی روی سوراخ باسن و واژنم حس کردم، آه پر از شهوتم تو دهن اون کوتوله سیاه پوست پخش شد.
6تاشون همزمان لای پاهام و باسن و سینه هام فرو رفتن و من از لذت صدای ناله هام بلند شد و به خودم پیچیدم و چشمای خمارم رو به رئیسشون دوختم که شلوار و باکسرش رو از پاش در اورد و تا چشمم به آلتش افتاد لحظه ای شوک شدم!
این قد و هیکل چطوری میتونست همچین آلتی داشته باشه؟!
https://t.me/+CRZDXvcguf9jNjE0
https://t.me/+CRZDXvcguf9jNjE0
https://t.me/+CRZDXvcguf9jNjE0
رَستا تو بیمارستان روانی کار میکنه و اون هرشب خواب میبینه با هفت کوتوله سکس های هات میبینه و تو خواب پرده بکارتش رو رئیس کوتوله ها زده. یه روز وقتی میره تیمارستان یه بیمار روانی رو میارن که همه ازش وحشت دارن و رَستا با دیدن اون بیمار روانی که شباهت عجیبی با رئیس کوتوله ها تو خوابش داره شوکه میشه و اون بیمار روانی هم با دیدن اندام رَستا...🔞🙈💦
هفت کوتوله🔞
انقد خوب بلد باشه ارضا کنه که واس هیشکی جز خودش خیس نکنم🫦💦 این رمان مناسب افراد +24سال🔞
❤ 2
3 946220
#قاضیحشری🔞💋
_ک.صمو بخورر آه.. اههه آره همونجا رو لیس بزن اقاییی قاضییی اومم چه زبون داغی دارییی
پاهاش رو روی شونه ام انداختم و زبونم رو بیشتر توی ک.صش لوله کردم با اینکه یه زن بیوه بود اما ک.ص تپل و تنگی داشت
_اوممممم اخخ چقد زبونت داغههه آخخ
اههه اومم آخ فاکک عوضی
شلوار و شورتم رو پایین کشیدم و ک.یرم رو با تفش خیس کردمو خیلی یهویی توی ک.ص تنگش فرو کردمو شروع کردم تلمبه زدن
_اه..اههه.ااههه..اخخخ همینهه جرمم بده ک.یر تو خیلی کلفت تر از شوهر خدابیامرزمه اومم ک.یر تو رو بیشتر دوسدارم
حشری از تعریفاش ک.یرم رو از ک.صش دراوردم و توی ک.ونش فرو کردمو..😱💦
https://t.me/+IGsdHt_JkysyNTc0
https://t.me/+IGsdHt_JkysyNTc0
❤ 2
5 54370
#part4
شوهرخالم سر ک.یرش رو از توی ک.ص خالم بیرون کشید و به ک.ص من مالید
که هیجان زده خودم رو شل کردم و با غرور و عشوه به خاله حرصی نگاه کردم که با فرو رفتن ک.یر کلفت و دراز شوهرخالم صدای ناله ام بلندشد
_اه..اهههه.اخخ شوهرخاله خیلیییی کلفته یواشتررر اههه...اخخ
شوهرخالم از شنیدن ناله هام سرعت تلمبه هاش رو توی ک.صم بیشتر کرد
خاله با حرص ک.یر شوهر خاله رو از ک.صم بیرون کشید و با ک.ون روی ک.یر شوهرش نشست
_من بهتر از اون سلیطه سواری میکنم!
https://t.me/+b_bh-npYfYlmMWRk
https://t.me/+b_bh-npYfYlmMWRk
سک.س گروهی با خاله و شوهرخالش🔞👅🫣👆
6 090110
ک.صِ خیسم و به دهن شوهرخاله فشردم.
-آه بخور ک.صم و سیامک، واسه تو خیس کردم.
چو.چولم و وارد دهنش کرد و محکم مکید.
انقدر خورد که آبم با فشار پاچید رو صورتش.
اینبار نوبت من بود، ک.یرشو بین دستام گرفتم و تا تخماش وارد دهنم کردم.
-اوووم آبنباتت چه خوشمزست..آههه
https://t.me/+b_bh-npYfYlmMWRk
https://t.me/+b_bh-npYfYlmMWRk
4 82160
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.