cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

ٖؒ﷽‌کلبـہ شعرو בکلمـہ و موسیقی‌ٖؒ﷽

🌹🌹🌹سلام دوستان بهتر از جان بهترین کانال شعرو دکلمه😍😍😍🌹🌹🌹نمایشنامه👌شعر❤️ پس با ما همراه باشید 🌹 ❤️در کانال ارتباط با مدیرت کانال @aliazarm1364 https://t.me/Mahfel_Shero_deklame

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
357
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
-387 kunlar
-5230 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

یاد گرفتم این بار که دستانم یخ کرد، دستان کسی را نگیرم! جیب هایم مطمئن ترند.!! دنیا رو می بینی؟ حرف حرف میاره، پول پول میاره، خواب خواب میاره ولی 'محبت'، "خیانت" میاره! کاش همه میدانستن دل بستن به "کلاغی که "دل" دارد، بهتر است از "طاوسی که زیبایی" دارد!! کاش میشد انگشت را تا ته حلق فرو کرد و بعضی دلبستگی ها را یکجا بالا آورد!!!!وفاداری آدم ها رو "زمان" اثبات می کنه نه "زبان"!!! زندگى به من آموخت: که"هيچ چيز از هيچ كس بعيد نيست"!!!! این جمله رو هرگز فراموش نکن : "برای دوستت دارم بعضی ها؛ "مرسی" هم زیاد است! #حسین_پناهی
Hammasini ko'rsatish...
غصه از حد بگذرد، سیر از جهانت می کند صبر هم سر می رود لبریزْ ، جانت می کند وقتی از  روح و تنت آزردی و عاصی شدی ! میشود مفقود جسمت بی نشانت می کند سایه ای وقتی نباشد می شوی یک بی پناه بی پناهی ، ریشه هم در استخوانت می کند آن کسی را که خودِ تو ،  اعتبارش داده ای آخِرش بی حرمت و ، بی خانمانت می کند دور شو از آدمِ ، بی ریشه و اصل و نسب زهرِ رسوایی و کین ، در استکانت می کند آبرویت را نریزی ، پای هر بی بُته ای ساده در جان رخنه کرده بی امانت می کند  صبر ایّوبِ زمان ، ضرب المثل بوده ولی ؛ صبرِ دردی که کشیدی امتحانت می کند یک سخن از "پونه" را ، آویزهٔ گوشت بکن رحم بر نامرد کردی ، قصدِ جانت می کند #افسانه_احمدی_پونه
Hammasini ko'rsatish...
زخمی و دیوانه‌ام میخواستی، دیدی شدم.. با همه بیگانه ام میخواستی، دیدی شدم.. گرچه جز دلدادگی جُرمی ندارم،، باز هم.. عشقِ معصومانه‌ام میخواستی، دیدی شدم.. مستی‌ام را شب‌به‌شب لبریز از رنگِ شراب.. تا لبِ پيمانه‌ام میخواستی، دیدی شدم.. کوهِ آتش بودی امّا، مست و شیدا تا سحر.. دورِ خود پروانه‌ام میخواستی، دیدی شدم.. رفتی و،، من‌ ماندم و،، دیوار و زانوی غمم.. بیکس و بی‌شانه‌ام میخواستی، دیدی شدم.. کَشتی جانم به طوفانِ بلا در هم شکست.. اینچنین ویرانه‌ام میخواستی؟ دیدی شدم.. مثل قلبِ قاصدک،، در دستهای سردِ باد.. تا ابد بی‌خانه‌ام میخواستی؟ دیدی شدم.. اشکِ غم را مثل باران، در میان چشمِ دل.. دانه دانه دانه‌‌ام میخواستی؟ دیدی شدم.. نیستم دیگر کنارت، قصّه‌ام پایان گرفت.. مثل یک افسانه‌ام میخواستی،، دیدی شدم.. #نگار‌‌_حسینی🌱 #غزل
Hammasini ko'rsatish...
دل از من بردی ای دلبر به فن آهسته آهسته تهی کردی مرا از خویشتن آهسته آهسته کشی جان را به نزد خود ز تابی کافکنی در دل به سان آنکه می‌تابد رسن آهسته آهسته ترا مقصود آن باشد که قربان رهت گردم ربایی دل که گیری جان ز من آهسته آهسته چو عشقت در دلم جا کرد و شهر دل گرفت از من مرا آزاد کرد از بود من آهسته آهسته به عشقت دل نهادم زین جهان آسوده گردیدم گسستم رشته جان را ز تن آهسته آهسته ز بس بستم خیال تو تو گشتم پای تا سر من تو آمد خرده خرده رفت من آهسته آهسته سپردم جان و دل نزد تو و خود از میان رفتم کشیدم پای از کوی تو من آهسته آهسته جهان پر شد ز حرف فیض و رندی‌های پنهانش شدم افسانهٔ هر انجمن آهسته آهسته #فیض_کاشانی ✨✨✨✨✨✨✨✨
Hammasini ko'rsatish...
Photo unavailableShow in Telegram
○ "دلم باران" دلم دریا دلم لبخند ماهی ها دلم اغوای تاکستان به"لطف مستی انگور" دلم بوی خوش بابونه می خواهد دلم یک باغ "پر نارنج" "دلم آرامشِ تُردو لطیف صبح شالیزار" دلم صبحی سلامی عشقی نسیمی عطر لبخندی نوای دلکش تار و کمانچه از مسیری دورتر حتی... دلم شعری سراسر دوستت دارم دلم دشتی پر ازآویشن وگل پونه می خواهد دلم مهتاب می خواهدکه جانم را بپوشاند دلم آوازهای سرخوش مستانه می خواهد                        دلم تغییر می خواهد           دلم  "تغییر" می خواهد... ✍#نیما یوشیج
Hammasini ko'rsatish...
عجب صبری خدا دارد
Hammasini ko'rsatish...
4_5821345071806546909.mp314.09 MB
شده عشقت به کسی بیشتر از حد باشد هرچه خوبی بکنی با دل تو بد باشد تو به ایمان برسی ، اینکه کسی جز او نیست او بعکس تو به هر چیز مردد باشد تو به هر در بزنی تا که به دست آوری اش و جوابش به تو یک عمر ، فقط رد باشد بنشینی دو سه تا شعر بگویی که مگر یکی از این همه شعری ، که بخواهد باشد همه دلداده ترین فرد تو را بشناسند او به دلسنگ ترین فرد زبانزد باشد شده از نم نم باران دلت خیس شوی؟ دائما مشق تو ، آن مرد نیامد ، باشد؟ تو ندیدی که چه سخت است بیبینی عشقت پیش چشمان تو ، با او که نباید ؛ باشد چه کنم با دل دیوانه که با این همه ، باز سعی دارد که به این عشق مقید باشد بهتر این است که من هم بپذیرم ، آری بپذیرم که محال است و باید باشد #فريبا_عباسي ✨✨✨✨✨✨✨✨
Hammasini ko'rsatish...
لیلی بنشین خاطره ها را رو کن لب وا کن و با واژه بزن جادو کن لیلی تو بگو،حرف بزن،نوبت توست بعد از من و جان کندن من نوبت توست لیلی مگذار از دَم ِ خود دود شوم لیلی مپسند این همه نابود شوم لیلی بنشین، سینه و سر آوردم مجنونم و خونابِ جگر آوردم مجنونم و خون در دهنم می رقصد دستان جنون در دهنم می رقصد مجنون تو هستم که فقط گوش کنی بگذاری ام و باز فراموش کنی دیوانه تر از من چه کسی هست،کجاست یک عاشق ِ این گونه از این دست کجاست تا اخم کنی دست به خنجر بزند پلکی بزنی به سیم آخر یزند تا بغض کنی،درهم و بیچاره شود تا آه کِشی،بندِ دلش پاره شود ای شعله به تن،خواهرِ نمرود بگو دیوانه تر از من چه کسی بود،بگو آتش بزن این قافیه ها سوختنی ست این شعر ِ پُر از داغ ِ تو آتش زدنی ست ابیاتِ روانی شده را دور بریز این دردِ جهانی شده را دور بریز من را بگذار عشق زمین گیر کند این زخم  سراسیمه مرا پیر کند این پِچ پِچ ِ ها چیست،رهایم بکنید مردم خبری نیست،رهایم بکنید من را بگذارید که پامال شود بازیچه ی اطفالِ کهنسال شود من را بگذارید به پایان برسد شاید لَت و پارَم به خیابان برسد من را بگذارید بمیرد،به درَک اصلا برود ایدز بگیرد،به درَک من شاهدِ نابودی دنیای منم باید بروم دست به کاری بزنم حرفت همه جا هست،چه باید بکنم با این همه بن بست چه باید بکنم لیلی تو ندیدی که چه با من کردند مردم چه بلاها به سَرم آوردند من عشق شدم،مرا نمی فهمیدند در شهرِ خودم مرا نمی فهمیدند این دغدغه را تاب نمی آوردند گاهی همگی مسخره ام می کردند بعد از تو به دنیای دلم خندیدند مردم به سراپای دلم خندیدند در وادیِ من چشم چرانی کردند در صحن ِ حَرم تکه پرانی کردند در خانه ی من عشق خدایی می کرد بانوی هنر، هنرنمایی می کرد من زیستنم قصه ی مردم شده است یک تو، وسط زندگیم گم شده است اوضاع خراب است،مراعات کنید ته مانده ی آب است،مراعات کنید از خاطره ها شکر گذارم، بروید مالِ خودتان دار و ندارم، بروید لیلی تو ندیدی که چه با من کردند مردم چه بلاها به سرم آوردند من از به جهان آمدنم دلگیرم آماده کنید جوخه را، می میرم در آینه یک مردِ شکسته ست هنوز مرد است که از پا ننشسته ست هنوز یک مرد که از چشم تو افتاد شکست مرد است ولی خانه ات آباد، شکست در جاده ی خود یک سگِ پاسوخته بود لب بر لب و دندان به زبان دوخته بود بر مسندِ آوار اگر جغد منم باید که در این فاجعه پرپر بزنم اما اگر این جغد به جایی برسد دیوانه اگر به کدخدایی برسد ته مانده ی یک مرد اگر برگردد صادق،سگ ولگرد اگر برگردد معشوق اگر زهر مهیا بکند داوود نباشد که دری وا بکند این خاطره ی پیر به هم می ریزد آرامش تصویر به هم می ریزد ای روح مرا تا به کجا می بری ام دیوانه ی این سرابِ خاکستری ام می سوزم و می میرم و جان می گیرم با این همه هر بار زبان می گیرم در خانه ی من پنجره ها می میرند بر زیر و بم باغ، قلم می گیرند این پنجره تصویر خیالی دارد در خانه ی من مرگ توالی دارد در خانه ی من سقف فرو ریختنی ست آغاز نکن،این اَلَک آویختنی ست بعد از تو جهانِ دگری ساخته ام آتش به دهانِ خانه انداخته ام بعد از تو خدا خانه نشینم نکند دستانِ دعا بدتر از اینم نکند من پای بدی های خودم می مانم من پای بدی های تو هم می مانم لیلی تو ندیدی که چه با من کردند مردم چه بلاها به سرم آوردند آواره ی آن چشم ِ سیاهت شده ام بیچاره ی آن طرز نگاهت شده ام هر بار مرا می نگری می میرم از کوچه ی ما می گذری، می میرم سوسو بزنی، شهر چراغان شده است چرخی بزنی،آینه بندان شده است لب باز کنی،آتشی افروخته ای حرفی بزنی،دهکده را سوخته ای بد نیست شبی سر به جنونم بزنی گاهی سَرکی به آسمانم بزنی من را به گناهِ بی گناهی کشتی بانوی شکار، اشتباهی کشتی بانوی شکار،دست کم می گیری من جان دهم آهسته تو هم می میری از مرگِ تو جز درد مگر می ماند جز واژه ی برگرد مگر می ماند این ها همه کم لطفی ِ دنیاست عزیز این شهر مرا با تو نمی خواست عزیز دیوانه ام،از دست خودم سیر شدم با هر کسِ همنام ِ تو درگیر شدم ای تُف به جهانِ تا ابد غم بودن ای مرگ بر این ساعتِ بی هم بودن یادش همه جا هست،خودش نوش ِ شما ای ننگ بر و مرگ بر آغوش شما شمشیر بر آن دست که بر گردنش است لعنت به تنی که در کنار تنش است دست از شب و روز گریه بردار گلم با پای خودم می روم این بار گلم ✨✨✨✨✨✨✨✨
Hammasini ko'rsatish...
00:02
Video unavailableShow in Telegram
🌸ســـــــــــلام 💖 صبحتون بخیر 🌸امیدوارم 💖 چهارشنبه تون 🌸پر از زیبایی و امیـد 💖و دلتون سرشار از 🌸مهـر و شـور زندگی باشه 🌸امیـدوارم روزتون 💖از بهترین و قشنگترین 🌸لحظات و موفقیت ها‌ لبریز باشه  💖 چهـارشنبه تون زیبـــــــــــا ❤️❤️❤️❤️
Hammasini ko'rsatish...
1.04 MB
00:47
Video unavailableShow in Telegram
صائب تبریزی » غزل شمارهٔ ۴۱۹۳ هردم نه بی سبب دل ما رقص می کند کز شوق کعبه قبله نما رقص می کند بی آفتاب ذره نخیزد ز جای خویش از خود نه جسم خاکی مارقص می کند وجد وسماع صوفی صافی ز خویش نیست این استخوان به بال هما رقص می کند مشت گلی چه نقش تواند بر آب زد از زور می پیاله مارقص می کند آن راکه مطرب از دل پر جوش خود بود دایم چو بحر بی سروپا رقص می کند گردی که از گرانی تعمیر شد خلاص در پیش پیش سیل فنا رقص می کند خونین دلان کجا وسماع طرب کجا این شاخ گل ز باد صبا رقص می کند پیر وجوان ز هم نکند فرق شور عشق اینجا فلک به قد دوتا رقص می کند بی شور عشق در تن ما نیست دره ای هر قطره زین محیط جدا رقص می کند پیچیده است درد طلب هرکه را بهم داند که گردباد چرا رقص می کند داریم عالمی ز خیالش که نه سپهر در تنگنای سینه ما رقص می کند ما مانده ایم در ته دیوار ورنه کاه از اشتیاق کاهربا رقص می کند صائب ز زاهدان مطلب وجد صوفیان شاخی که خشک گشت کجا رقص می کند 💐🙏🏻❤️
Hammasini ko'rsatish...
4.73 MB
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.