cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

 ▪️دَِلَِنَِوَِشَِـَِتَِـهَِ▪️

 ▪️دَِلَِنَِوَِشَِـَِتَِـهَِ▪️ .در حوالی این سیاهی دلم روشن است که تو احتمالا برای نوازش موهایم امشب می آیی...  |﷽|   ┄┄•┄•┄┄•┄┄•┄┄•┄┄•┄┄•┄┄• #رومان💋👫 #استوری✍️📜 #پروفایل📸👀 #موزیک🎻🎶 #بیو🫦🖇️ لف ندی بیصداکن🔇 "•••••••••••••"•••••••••••"  

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
230
Obunachilar
+124 soatlar
-17 kunlar
Ma'lumot yo'q30 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

ایستوری#فیک زمان بگذره و یه چیزایی برات عادی میشه که فکر می‌کردی بدون اونا هیچی نیستی..
Hammasini ko'rsatish...
2.81 MB
7.40 MB
7.42 MB
1👌 1💯 1
بتاب خورشیدم بتاب...! پرده های شب را کنار بزن...! باز کن پای صبح را به خانه‌ام... #صبح_بخیر @DELNAWASHTA2024
Hammasini ko'rsatish...
1🥰 1👏 1
گاهی به خیالِ منِ بیچاره سفر کن! من تشنه ی این مرحمتِ گاه به گاهم.. @DELNAWASHTA2024
Hammasini ko'rsatish...
💔 2👏 1😇 1
‌ شانس را بیخیال شو ، خودت فرصت‌ هارا بساز... ‌
Hammasini ko'rsatish...
1👏 1💯 1
1🥰 1💯 1
پنج پارت تقدیم تون عزیزان 🥰 واکنش یادتون نرع🤗 @DELNAWASHTA2024
Hammasini ko'rsatish...
1🥰 1👏 1💯 1
#شیوا_رحیمی✎ #معجزهٔ_عشق #پارت_پانزدهم عجب ای دگ باز چی‌ مایه از مه یک همی کم بود خیلی سرد و خشک جوابیو بدادم: -خو خبی زحل-شکر خوبم . میفهمم مادرمه و خاله مه اینا به خونه شما آمدن به خواستگاری تو ، مه هم از همی خاطر زنگ زدم که بتو بگم به هیچ عنوان قبول نمیکنی ‌و بهمی دفعه اول اونار جواب میدی فهمیده شد؟ دختری نبودم که به کسی بی احترامی کنم ولی وا حال کسی که پا خو از گلیم خو دراز میکد از هفت جدو آبادیو تیر میشدم بخصوص وقتی کسی بمه کاری امر میداد یا مر وادار به انجام او کار می‌کرد البته هیچ کس جرعت همچین  کاری ندیشت چون مر میشناسم ولی زحل خانم پا رو دم شیر گذاشته بود. خیلی ریلکس گفتم: -آخی یعنی فک میکنی با ای رفتار گند خو میتونی مر بترسونی و کاری بسر مه بزور انجام بدی نوچ نوچ تو هنوز سپیده نشناختی زحل که حسابی ازی گپ مه داغ کده بود بعد از یک مکث کوتاهی گف: زحل-ها میتونم بفهمییییدی حالی هم زود میری و جواب رد میدی به خاله ، کیهان فقط از مننننه از مه بعد از تمام شدن گپ یو مه هنوز مات گپ آخریو بودم که انگار خودیو هم متوجه شد زحل-هان چیه یعنی فک کدی کیهان کشته مرده تو هس ن بابا عشق اول و آخر کیهان منم ما همدیگه دوست داریم و کسی نمیتونه مار از هم جدا کنه حتی آدمایی مث تو وقتی ای گپا از زحل شنیدم عصابم خیلی بهم ریخت چون تا چند دیقه پیش که پیش خانم امینی بودم به مادر مه میگفت  یک روز بخاطر اتاق کامپیوتر مکتب که دچار مشکل شده بود مجبور شدم به کیهان بگم بیایه و یک چکی بکنه چون او کار با کامپیوتره خیلی بلده بود  و سپیده از اونجی دیده و خیلی شیفته یو شده خانم امینی راس میگف او روز خب دقیق یادمنه ولی چهره کیهان از یادم برفته او روز وقتی کیهان آمد به اتاق کامپیوتر و مشغول شد خانم امینی برفته بودن  اداره و صنف ما هم  کامپیوتر دیشتیم بهمی خاطر همه شاگردا جلوتر از استاد برفتم اتاق کامپیوتر مه هم که اول نمره بودم به اول ایستادم وقتی داخل اتاق شدم کیهانه دیدم اول خیلی هول کدم  ولی وقتی متوجه شدم که مشغول درست کدن کامپیوتر ها هس به دخترا گفتم که بریم به صنف دخترا داشتن میرفتن مه هم رو خو دور دادم که برم  ولی یکی مر از پشت صدا زد: -میبخشیم وقتی نگاه کدم دیدم همو پسره که کمپیوتر ها تیار میکنه گفتم: -بفرمایین -میشه همی ‌به دست خو بگیرین خاطری مه دستم بنده از رو ناچاری قبول کدم -باشه تقریبا ۵ دیقه طول نکشید که گف: -تشکر تمامه -خاهش میکنم ماستم برم که گف: -اسم مه کیهان هس عجب بمه چی که اسم تو کیهان هس -خوشبختم کیهان-و اسم شما؟ عجب آدمیه تو از اسم مه چی مایی‌عجب گیری کردم🤦🏻‍♀️😑 -اسم مه سپیده کیهان-ببخشین سپیده خانم ولی امروز نمیشه کمپیوتر کار کنین چون مشکل پیدا شده مه هم کوشش خو بمردم ولی نشد باید به تیم تخنیک‌ کار بگیم تا مشکله حل کنه -خب پس شما چکاره اییم؟ کیهان-بمه مادرمه گفتن بیا بلکم بتونی تیار کنی ولی نشد -مادر شما؟😳 کیهان- ها میبخشین یادم رف بگم خانم امینی مادر مه میشن
Hammasini ko'rsatish...
#شیوا_رحیمی✎ #معجزهٔ_عشق #پارت_چهاردهم خانم امینی-بیا دخترمه پیش مه بشین با دست خو به پهلو خو اشاره کد که خالی بود و منم برفتم و رو مبل دو نفری که حالی خانم امینی و مه اور پر کده بودیم جا گرفتم او دوتا زن دگ نمشناختم یکی شبیع خانم امینی بود و یکی دگ از خانم امینی جوون تر معلوم می‌شد خانم امینی-خب دخترمه چی رقم بود امتحان ها تو بخیر تیر شد؟ -ها شکر مث همیشه همه امتحان‌ها خوب دادم خانم امینی-همیشه موفق باشی دخترمه انشاالله به امتحان کنکورم هم هر رشته خوش داری بفتی -تشکر از شما الهی آمین از وقتی پا خو به سالون قدیشتم او زنی که شبیع خانم امینی هس خیلی بد بد مر نگاه میکد والا فقط که پیر کشتگی دیشته باشه خودی مه به همی فکرا بودم که خانم امینی رو به مادر گفتن: خانم امینی- ببخشیم دگ از اول یادم رفت که معرفی کنم اینا چکاره مه میشن و بطرف او دو زن اشاره کرد مه که تا حال کنجکاو بودم که بفهمم اینا چه نسبتی با خانم امینی دارن گوشا خو تیز کدم مادر-خاهش میکنم مشکلی نیه میتونیم حالی معرفی کنین خانم امینی-اینا که شبیع مه هستن خوهر کلون مه میشن و پهلو اینا خوهر شو مه میشن یعنی عمه کیهان جان خووو پس ای زنی که از مه قرض و طلب مایه خوهر خانم امینی هس ایشش دگ عمه کیهان جان؟ یعنی اسم شادوماد ما کیهانه😂 ای خدا ایشته فکرا مزخرفی میکنم 🤦🏻‍♀️😂 به همی فکرا بودم که خانم امینی روبمه گفتن: خانم امینی-البته سپیده جان نا گفته نمونه اینا هم خوهر مه میشن هم مادر زحل صنفی تو میشن بری یک لحظه مات بموندم یعنی ای زن مادر زحل بود؟ یعنی زحل خوهر زاده سر معلم ما بوده و ما بی خبر؟ یعنی مه به زحل و مادریو چی هیزم تری فروختم که ایته خشن مر نگاه میکنن؟ کوشش کدم که خونسردی خو حفظ کنم ولی ذهن مه پر از سوال بود ای خدا😫 -خوو خوشحال شدم از دیدن شما زحل جان خوبن مادر زحل که تا حال چوپ بود گف: مادر زحل-ها شکر خوب بود سلام هم میگفت ای خدا اینا چی از جون مه ماین که ایته خدی مه رفتار میکنن🤦🏻‍♀️ -علیکم السلام شما هم سلام برسونیم بریو خانم امینی با مادر در مورد قرار بعدی گپ میزدن و مادر  قبول نمیکدن بالاخره بعد از یک عالمه عذر و زاری قبول کدن خانم امینی که خیال یو ازی بابت جمع شد شروع کد به تعریف کدن از بچه خو ایته که معلومه کیهان  داکتر  تشریف دیشت و از خو کلینیک شخصی دیشت به‌به‌ نظر نشی آقا کیهان مادر-سپیییییده هوش تو کجایه موبایل تو زنگه با صدا عصبانی مادر از عالم فکر و خیال پرت شدم به زمان حال و باشرمنده گی گفتم: -ببخشیم هوشمه نبود و زود از جمع اینا دور شدم وقتی داخل اتاق خو شدم بدون ازی که به شماره توجه کنم تماسه وصل کدم -بلی -سلام خبی سپیده -علیک شما؟ -زحل هستم
Hammasini ko'rsatish...
#شیوا_رحیمی✎ #معجزهٔ_عشق #پارت_سیزدهم ساحل-دختره وحشی آدم همیته تلافی میکنه ببین چکار کدی دیوونه -خب کدم یادتونه گفتی اگ دست تو بمه رسید اور میبوسم‌ ساحل-بخدا مگری به گیرم نفتی میکشم تور دختره نفهم بعد ازیکه تمام سالون و آشپزخونه اور برد خو کش کدم خودخو پرت کدم داخل اتاق خو و دروازه هم قفل کدم ساحل-وا کو در میگم سپیییده -البد مغز خر خوردم که در وا کنم ب رو تو ساحل-باز به یاد تو میدم -برو بابا که مایم خاو شم بعد ازیکه ساحل از پشت دروازه اتاق مه رفت منم پشت میز کامپیوتر خو شیشتم و شروع کدم به دیدن عکسا فامیلی خو خب شد وقتی ساحل به دنبال مه میدوید مادر طبق پایین بودن خدی خاله مهتاب 🤭😂 تقریبا ده دیقه می‌شد که داشتم عکسا قدیمی خو نگاه میکدم که یکی به دروازه اتاق مه تک‌تک کرد اول فک کدم که ساحله ولی صدا مادر خو که شنیدم راحت شدم از پشت میز بلند شدم رفتم دروازه باز کدم مادر-بیا به سالون مهمون آمده میگه خانم امینیم سر معلم تو با گپ مادر یادم از دیروز آمد که آدرس خونه ما گریفت رو به مادر گفتم: -ها دیروز به رو درواسی قرار گریفتم و مجبور شدم آدرس خونه بدم مادر که متوجه خجالت و معذب بودن مه شدن و با یک لبخند مهربانی گفتن- مادر-غمی نداره دخترمه ، مه کو میفهمم که دخترمه قصد بدی ندیشته وقتی ای دلداریا از مادر شنیدم خیلی خوشحال شدم و یک لبخند دندان نمایی زدم مادر-حالی هم خودخو آماده کو و بیا سالون ،خاله مهتاب زحمت چای آوردنه بکشید تو فقط بیا بشین و از نتیجه امتحان‌ها پرسان کو از خانم امینی -چشم مادر جان مادرمه برفتن و منم لباس راحتی ها خو بیرون کدم رفتم سراغ کمد لباسا خو هودی سرخی که دیروز خریدم با یک شلوار کوبا به رنگ سیاه انتخاب کدم بعد از تعویض کدن لباسا خو موها خو د‌م اسبی بسته کدم رفتم جلو میز آرایش خو یک رژ لبی و یک کرم مرطوب کننده استفاده کدم اصن نیاز به آرایش ندیشتم با ایگذر مقبولی که مه دارم و بخوصوص پست سفید مه که از دور چشمک میزنه 😌 بعد ازیکه عطر شنل خو به مچ دست و گردن خو پاشیدم رفتم بیرون از حق نگذریم خدایی با او هودی سرخ و شلوار سیاه جذب واقعا بی نظیر شده بودم از راه رو گذشتم و رسیدم به سالون همه گرم قصه کدن بودن کسی متوجه مه نشد که منم با صدای شیوا خو سلام کدم -سلام به همه همه سر ها بطرف مه دور خورد خانم امینی بعد ازیکه سر تا پا مه از زیر نظر تیر کد چشمایو از خوشی برق میزد به دل خو گفتم: -حتما میگه عروس مه ایشته مقبولیه😑😂 از فکرم مر خنده گریفت و کوشش کدم به یک لبخند اکتفا کنم وقتی نزدیک اینا شدم با خانم امینی و دوتا زن دگه هم که بودن دست دادم و احوال پرسی کدم
Hammasini ko'rsatish...
#شیوا_رحیمی✎ #معجزهٔ_عشق #پارت_دوازدهم بعد از شب بخیر گفتن به همه رفتم طرف اتاق خو سر خو رو تخت قدیشتم هدفونه بزدم به گوشا خو و گوشی خو وردیشتم بعد پلی کدن آهنگ رفتم تل مه شماره ناشناسی بمه پ داده بود رویو فشار دادم که بتونم پیاما یو بدون سین کدن بخونم که متوجه شدم زحله یادم آمد که امروز گف بمه زنگ بزن وقتی خونه رفتی بمه چه چری مه زنگ بزنم فقط که خلی اور خوش دارم کلا چت یو پاک کدم از ته گوشی خو اووف ایشته راحت شدم دختره افاده یی اول پروف خو عوض کدم بعد داخل کانالی که همه دوستا صمیمی بودیم  فعالیت کدم از تل بیرون شدم و رفتم ته انستا وااای اینجی چی حاله 😂 مهسا زیبا تمنا به ردیف اول استوریا بودن منم یک ویدئویی استوری کدم و هر سه تا اینا تگ کدم بعدیو عکسی مه امروز به ارگ گریفتم پروف انستا خو کدم بعد از چند دیقه ور رفتن خدی گوشی بالاخره مر خاو برد ……. صبح با صدا آهنگ از ته گوشا مه بیدار شدم وی خدا جو ای صدا آهنگ از کجایه به همی گیرودار بودم که متوجه شدم که دیشب تا صبح هدفونه ته گوش مه بوده و آهنگ میخونده🤦🏻‍♀️😂 اول گوشی خو به شارژ زدم بعد رفتم رو خو شستم سعت نگاه کدم ۸:۳۰ بود خاو مه پره شده بود واسه او خاوی که سر شام شدم منم رفتم سالون بساط صبحانه داخل آشپز خونه بود بابامه رفته بودن شرکت مادرمه هم به سالون بودن بری خاله مهتاب میگفتن که طبق پایینه صافی کاری کنن -سلام صبح بخیر مادر-علیک دختر مه صبح تو بخیر -تنکیو رو خو بطرف خاله مهتاب کدم -مونده نباشیم خاله جان خوبین خاله مهتاب -زنده باشی سپیده جو ها شکر خوبم تو ایشتنی سعت خاو -مه هم خوبم تشکر -مادر ساحل کجایه؟ مادر-به اتاق خو هس هنوز خاوه با ای گپ مادر حس خبیثی مه گل کد -فعلا مه میرم اتاق خو باز میام صبحانه میخورم مادر-باشه از سالون دور زدم داخل راه رو و دستگیره دروازه ساحله آروم پایین کدم داخل اتاقیو سرک کشیدم دیدم پشت یو به سمت در هس و رویو بطرف کلکین کلونی که به تراس راه داره داخل اتاق شدم و  از رو میز گیلاسی‌ که تا نصفه آب بود وردیشتم  آهسته آهسته نزدیک تخت یو شدم و تمام محتویات داخل گیلاسه به رویو خالی کدم که از شدت ترس و سرما یک جیغ بلندی کشید وقتی رو خو دور داد و دید منم مث برق سه فاز از جا خو وخیست منم اور فرصت ندادم و فراره بر قرار کدم ساحل پشت سر مه میدوید و میگف:
Hammasini ko'rsatish...
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.