بِسوی روشنایی | 🇵🇸
مطالب ناب دینی، داستانها، آیات و احادیث، اقوال بزرگان و معلومات های مفید و انگیزشی بیایید باهم بِسوی روشنایی بشتابیم! ارتباط با ادمین t.me/BChatBot?start=sc-1298234-Zv2lh2V اولین پُست کانال t.me/ToTheLight8/5 گروه پاسخ به سوالات شرعی @Rahe_Rastegariy
Ko'proq ko'rsatish308
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
+17 kunlar
+730 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
#دین_و_سعادت_در_زندگی
با خدا باش
صحراهای سوزان عربستان را با پای برهنه میپیمود. دوازده سال بیشتر نداشت غم و دردهای بزرگی که در زندگی تجربه کرده بود، او را شخصی صبور و پخته نشان میداد.
قلبی داشت به وسعت دریا که با همه نداری و بیکسی میدانست خدایی هست که او را تنها نمیگذارد، و اینچنین جبرئیل بال گشود از هفت آسمان فرود آمد و گفت: "اقراء..."
و مهر نبوت از آن هنگام چون نوری بر پیشانی او حک شد.
حس با خدا بودن حس خوشبختی و امیدی دوباره برای زندگی.
"لقد کان لکم فى رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیرا "
ⱼₒᵢₙ↷
t.me/ToTheLight8
❤ 4
#۳۶۵_روز_با_پیامبر
روز ١٦١ - راهب و سَلَمه
پس از آمدنِ پیامبرمان ﷺ به مدینه، زندگی هر روز زیباتر و متفاوتتر از روز پیش بود. مسلمانان از این امر خشنود بودند. دوست داشتند زیباییِ اسلام را با همگان به اشتراک بگذارند. آنان برای ایمانِ آوردن مردم به پیامبرمان ﷺ با جان و دل تلاش میکردند.
روزی جوانان مدینه با راهبــی حرف میزدند. جوانی به نام سلمه، حرفهای راهب را به او یادآوری میکند و میگوید:
"یادتان میآید چند سال پیش جلو خانه ما سخنرانی کردید. از حرفهایتان متأثر شده بودم. مدتها تحت تأثیر حرفهای شما بودم."
راهب و دیگران با دقت به سَلَمه گوش میدادند. حضرت سلمه به سخنانش ادامه داد:
"با شیفتگی به حرفهایتان گوش میدادیم. شما به ما گفتید که پیامبری از مکه مبعوث خواهد شد. او روزی به مدینه خواهد آمد و حرفهای شما را تأیید خواهد کرد. راهب محترم! شما نبودید که این حرف ها را میزدید؟"
راهب گفت: "بله، من بودم."
سلمه ادامه داد:
"اکنون پیامبری که منتظرش بودید از مکه آمده و در میانِ ماست. چرا از او پیروی نمیکنید؟"
راهب گفت: "خوب، اما او آدمِ شماست. آن پیامبری نیست که ما منتظرش بودیم!"
چه دلیل احمقانهای! راهبی که سالها پیش، از آمدن پیامبرمان ﷺ خبر داده بود، حالا چون از نژاد خودش نبود؛ در پیروی از او مقاومت میکرد. سَلَمه جوان اگرچه از این رفتار دوگانه راهب خیلی عصبانی شد؛ اما بر خودش مسلط بود. راهبی را که با وجود علمش به نبوتِ پیامبرمان ﷺ از روی عناد او را قبول نمیکرد، رها کرد و نزدِ دوستانش بازگشت.
* عناد - کینهتوزی، بدخواهی
ادامه دارد، إِنشَاءَاللَّهُ
ⱼₒᵢₙ↷
t.me/ToTheLight8
❤ 3
[برخی افراد] هنگام مرگ به یاد میآورند که فراموش کردند زندگی کنند!
#ادهم_شرقاوی
ⱼₒᵢₙ↷
t.me/ToTheLight8
❤ 3
#اقوال_علما_و_سلف_صالح
نامه ی زیبای ابوالدرداء به سلمان فارسی (رض)
یحیی بن سعید قطان می گوید:
"ابوالدرداء به سلمان فارسی رضی (رض) نامه نوشت که: به سرزمین مقدس بیا، سلمان در جوابش نوشت: سرزمین مقدس هیچ کس را مقدس نمی کند، بلکه عمل انسان او را مقدس میکند."
📚 موطا ۲/۲۳۵ ، المجالسة وجواهر العلم ۴/۶۹
ⱼₒᵢₙ↷
t.me/ToTheLight8
❤ 3
از عبدالله بن سلام رضیاللهعنه در مورد علت اسلامآوردنش سؤال شد، گفت:
به چهرۀ رسولالله صلیاللهعلیهوسلم نگریستم، یقین پیدا کردم که چهرۀ یک انسان دروغگو نیست.
#ادهم_شرقاوی
ⱼₒᵢₙ↷
t.me/ToTheLight8
❤ 3