cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

دلـبر هوسـباز

"ببوس مرا به بوسه‌ی تو در رگ من خون می‌دَوَد" رمان بزرگسال و صحنه دار🔞 ژانر: عاشقانه‌، اروتیک🔞 پایان خوش💞 به قلم: Asra بقیه رمان های من👇🏼 @shinenovels تبلیغات👇🏼 @shinetabliq

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
19 640
Obunachilar
-10324 soatlar
-5687 kunlar
-1 72330 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

داشت *ص خیسمو جلو زن اولش می‌مالید💦❌ پاهام باز باز بود . _پرهام تا خودم انگشتش نکنم خیالم راحت نمیشه که تنگ و باکره س.. پرهام کمی عقب کشید و زن اولش وسط پاهام اومده بود .. هم زمان سه تا از انگشتاشو داخل #ک*ص باکره ام فرستاد و من جیغم بالا رفت . پرهام جلوی دهنمو محکم گرفت و زنش داشت تو #ک*ص تنگم تلمبه میزد .. _اوف عجب *صیه عین ک.ص دختر 18 ساله ‌ست... بکن تو دهنش *یرتو عشقم . اونجوری کم تر صداش در میاد . پرهام با یه حرکت #کی*ر کلفتشو تا ته حلقم فرستاد و ...🔞💦😱 https://t.me/+vA94oxBRYNAyN2Jk https://t.me/+vA94oxBRYNAyN2Jk
Hammasini ko'rsatish...
👀
Hammasini ko'rsatish...
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃 🛑🔵 اگه زیر ۱۸ سالی نیااااا که مناسب سنت نیستتتتتت 😡🛑🔵 #خان‌زن‌داره‌ولی‌عاشق‌خدمتکار‌خونشون‌میشه‌و‌یواشکی‌توی‌خواب‌زنش‌میکنه‌وباردارش‌میکنه 😳😳😳🤤💦 #خانی‌که‌به‌بهانه‌ی‌معاینه‌کردن‌دختره‌،انگولکش‌میکنه‌وبراش‌میخوره🖕🏿👅🔥💦🔞 #طغیــانگــــر ⚘#پارت13 🔴 با #لرز و ترس روی #تخت دراز کشیدم . خان پاهامو تا آخرین حد از هم بازکرد و بالا گرفت.. _پاهاتو باز نگهدار خودتم انقدر #سفت نگیر ...انگشتام توی #تپلت فرو نمیره باز کن میگم ... باز تر 🔵_اخه دیگه از این #بازتر نمیتونم ... سرش رو بالا گرفت و چند لحظه خیره ام شد .آب دهنمو #قورت دادم و با صورتی قرمز شده نگاهمو دزدیدم که گفت: _شُل نگیری دردت میاد ... دوست داری درد بکشی همینطوری خودتو سفت بگیر ! 🔴با دیدن خان با اون هیکل ورزیده اش بین پاهام #گرمای فوق العاده زیادی از #شهوت توی تنم جریان گرفت. با #درد بدی که از حرکت انگشتاش #بین_پاهام پیچید صورتم درهم شد : 🔵_آخ ... #آیییی درد داره ... _یکم دیگه تحمل کن عزیزم الان تموم میشه ... 🔴توی شوک عزیزم گفتن خان و بازی و #تلمبه زدن انگشتاش توی #تپلم بودم که #گرمای چیزیو #بین_پاهام حس کردم .#هینی کشیدم و پاهامو جمع کردم که خان جلوی #بسته شدن پاهامو گرفت و زبون #نرم و #داغش بین لبه های #ک..صم فرو رفت و #میک #محکمی به #گوشت وسط #تپلم زده شد ... 🔵نفس بریده جیغی از #هیجان و #لذت کشیدم که همون موقع در اتاق #باز شد و دریا ، #زن_خان ، با چشمای #گرد شده به دهن خان که در حال خوردن من بود خیره شد جیغی کشید و یهو ... #توجه_مهم ❌💢‼️ #این_رمان_برای_افراد_متاهل_است ⛔️🔞 https://t.me/+2LJn01p42I8yNGU0 https://t.me/+2LJn01p42I8yNGU0 دختری پرورشگاهی که توی #خواب توسط مردی #خشن و #زن_دار حامله میشه 🤰درحالیکه اصلا نمیدونه دیگه دختر نیست و ... 😱🤯🔥
Hammasini ko'rsatish...
#خانه_شهوت👅🔞 +اوووف...دختر باید سفید و تپل باشه دستش و تو شورتم برد و به ک..صم چنگ زد و با شهوت گفت: +من عاشق دخترای ایرانیم من خریدمت تا هر شب تختم و گرم کنی ولی #هلوت از الان حسابی آب انداخته دستش رو به #چوولم رسوند قسمت #تپلش رو توی مشتش گرفت: -اوف...لعنتی...ببین چه #گوشتی و خیسه.. معلومه واسه ‌ک.یر کلفتم #اب‌ انداخته هر روز باید زیرم #جرش بدم... پاهات و بده بالا ببینم‌ اون لا چی داری عروسک سکسی ... از ترس پدربزرگم فوری اطاعت کردم تا #قیمتم بیشتر بشه که یهو زبونش و کشید رو #چو..ولم برخورد ريش های بلندش به واژنم اونقدر حشریم کرد که برای چند لحظه نفسم قطع شد: -اههه.....تند تر بخورش....ممم دوباره زبونش و کشید رو تپلم و انگشتم کرد تو #رحمم👅 اینبار از شوک بیرون اومدم و جیغ بلندی کشیدم: -اره جیغ بکش دختر کوچولو ...میبینی چه حالی داره؟... این تاوان خوابیدن با یه مرد ک🍆ر کلفته تند تند تو ک_ص اکبندم #تلمبه می زد از شهوت جیغی کشیدم و #ک_ر بزرگش رو توی دهنم جا دادم با انگشت داخل #سوراخم می کرد و...😱💦🔞🤯 https://t.me/+dBpxVVoEnIw0YjM0 https://t.me/+dBpxVVoEnIw0YjM0 https://t.me/+dBpxVVoEnIw0YjM0 https://t.me/+dBpxVVoEnIw0YjM0 https://t.me/+dBpxVVoEnIw0YjM0 ❌❌❌ دختر ریزه میز که پدرش اونو میفروشه و زیر یه شیخ پولدار و خشن هر شب پاره میشه💦🍑🔞
Hammasini ko'rsatish...
#پارت_169 _ میمی هامو میخوری؟ اخم توی هم کشید و جدی پرسید: _ که چی بشه؟ هلو های سفید و اناریم رو جلوی دهنش بردم. _ آخه مامان‌جون میگه نوکش باید بزنه بیرون تا بتونم بچه شیر بدم ...خودش گفت بدم شب ها برام بمکی ... با نگاه مشکوکی به چشم های تیله ایم خیره شد. _ مامانم بهت گفته یا خودت حشر*ی شدی میخوای برات بخورم؟ تند سرم رو به طرفیت تکون دادم که سینه هام لرزید. _ نه ...کی گفته؟ حالا شاید خوشم بیاد از این کار اما به خاطر بچه‌ست ... شیطنت وار سینه چپم رو توی مشتش گرفت. _ از کدوم کار خوشت میاد؟ خجول کنار گوشش پچ زدم: _ همین زبونت رو دورش میچرخونی بعد محکم میخوری ...باعث میشه اونجام خیس بشه. زبونش رو بیرون اورد و دور نوک سینه‌م چرخوند. _ اینجوری؟ احساس خیسی توی شورتم کردم و دستم رو بین پام گرفتم تا به شورت توریم پس نده. _ آخ اره ...دیدی الانم خیس شدم ... طی یه حرکت منو زیر خودش کشوند و روم خیمه زد. _ بچه پرو ...تو هنوز یک ماه نیست عروس من شدی؛ از شب زفاف تا حالا هر شب کرم می‌ریزی بکنمت ...فردا صبح ناز و نوز میای بدنم درد میکنه! ترسیده پاهام رو دور کمرش حلقه کردم. _ خب ...خب تقصیر من چیه؟ باید یکم آروم تر خودتو بهم بکوبی ...میدونی چقدر نازم ورم میکنه؟ دستی به لای پام بردم که پس زد و خودش نازم رو مالید. _ همینجوری خیس میشی که آدم دلش نمیاد حشر*ی ولت کنه دیگه! مظلوم لبم رو جلو دادم. _ میمی هام رو که نخوری ...لااقل اونجامو بخور ...نمیبینی آب افتاده ... https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk گندم دختری ۱۷ ساله که عروس یه تاجر جذاب و ثروتمند میشه! پسری که خوشش از جنس زن نمیاد، اما شیرین زبونی های گندم کاری می‌کنه که پسره جذبش بشه و...🙊🔞💦 https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk https://t.me/+GeEUyjE3k7tiOTdk #ممنوعه_بزرگسال🔥🤤 شب زفاف دختره رو راهی بیمارستان می‌کنه🫢🥲
Hammasini ko'rsatish...
عـ‌ـ‌روسـ‌ـ‌ کـ‌وچـ‌ولـ‌و🔥

﷽ ممنوعه/ رده سنی بزرگسالان🔞 شروع رمان👇🏼 t.me/c/2081616126/3

رمان سکسیِ الهه‌ی شهوت🔞 سینه هاش به نظر خیلی سنگین میومدن با دستم کمی فشارشون دادم که از نوکش شیر سرازیر شد و آخش هوا رفت. - چند وقته زایمان کردی؟ - دو ماهه خانم. - خوبه... نترس قرار نیست سینه درد بگیری شیر سینه هات تخلیه میشه. به سمت ک.صش رفتم، خیسِ آب بود. طبیعی بود چون خیلی وقته سکس نداشته. رز دستمال مرطوبی رو بهم داد تا پاکش کنم. - خانم ها این که خیس باشید اصلا بد نیست اما دلم میخواد در طول آموزشات خودداری رو هم یاد بگیرید. تقریبا همشون تحریک شده بودن. بعضی ها با خجالت و شرم، بعضی ها هم با تحقیر نگاه میکردن. - خب همونطور که میبینید واژنش رنگ خوبی داره، اما به دلیل زایمانی که داشته به شدت قیافه بدی گرفته که خب قابل تغییره! کمی با چ.وچ.ولش بازی کردم تا دوباره خیس بشه و بعد انگشتمو وارد سوراخش کردم ولی به شدت گشاد بود طوری که در لحظه ی اول چهار انگشتم کاملا وارد می‌شد. _سوراخ واژنش هم بدجور گشاد شده باید تنگ بشه! دخترا داشتن با دقت یاداشت میکردن. خیسی واژنشو کمی به سمت پایین سوق دادم و انگشتمو دورانی روی سوراخ پشتش کشیدم که دوباره تقلاهاش شروع شد. - تورو خدا خانم التماس میکنم نه... باهام این کارو نکنید... آبروم رفت! دست دیگه‌مو رو چ.وچ.ولش گذاشتم و محکم فشار دادم که ساکت شد. انگشتمو با فشار وارد سوراخ باسنش کردم. اونقدر تنگ بود که سریعا جیغ زن دراومد. کمی ک.صش رو مالش دادم تا دردش رو فراموش کنه و بعد شروع کردم به حرکت دادن انگشتم. معلوم بود که تا حالا از این سوراخ به کسی نداده! - دقت کنید که وظیفه شما آماده نگه داشتن تمام نقاط بدنتونه! من شما رو با تک تک نقاط لذت بدنتون آشنا میکنم و شما به هیچ وجه نباید از این لذت غافل بشید! زن داشت به ارگاسم میرسید که دست از کار کشیدم... https://t.me/+9DfoVAv_meQzNDI5 https://t.me/+9DfoVAv_meQzNDI5 https://t.me/+9DfoVAv_meQzNDI5 https://t.me/+9DfoVAv_meQzNDI5 مادام زنی که با ورود به دنیای سیاست مسئولیتی رو به عهده میگیره مسئولیت آموزش لذت جنسی به زن های شیخ های عرب اما... ارحام مردی دو رگه ایرانی عرب که بدجوری دنبال پیدا کردن سرنخ و زمین زدن کله گنده های عربه اتفاقی با مادام، زنی که به عنوان الهه‌ی شهوت ازش یاد میکنن، آشنا می‌شه... رمان به شدت اروتیک و سکسی مناسب بزرگسالان‼️❌🔞🔞
Hammasini ko'rsatish...
الهه‌ی شَهـوَتـــ🔞

من الهه‌ی شهوتم! میتونم کاری کنم وسط ناله هات التماسم کنی که ارضات کنم🔞 رمان به شدت اروتیک و صحنه دار مناسب بزرگسالان🔞❌

#مـدرســه_69🔞🔥 #پارت_84 تو کلاس 2دختر و 3پسر کاملا برهنه که همه توهم بودن به حالت 69بودن و یکی از پسرا داشت تماشاشون میکرد و جق میزد.باور کنم اینجا مدرسه اس؟ یکی از دخترا از زیر پسره بیرون اومد و کی.رش رو تو دست گرفت و تو دهنش برد.جوری با ملچ و پر سر و صدا براش ساک میزد که من از این طرف چشمام گرد شد. دوتا دیگه از پسرا یکی از دخترای مو کوتاه رو بینشون گرفت و با حرفای رکیک و شهوت انگیزی، سر تا پاش رو لیس میزدن. کل سالن بوی شهوت و منی گرفته بود و محو صحنه ای بودم که دوتا پسر همزمان از عقب و جلو کی.راشون رو تو ک.ص دختره فرو کردن  که از شدت شوک دست روی دهنم گذاشتم. چشمام خمار شد و برای اینکه کار دست خودم ندم به عقب رفتم ولی کمرم با برخورد چیزی به پشت سرم، وحشت کردم. هنوز صدای ناله های پر از لذت دخترا تو گوشم بود که دست همون شخصی که بهش خورده بودم معلمم بود و دستش از زیر دامنم رد کرد و روی ک.صم نشست... https://t.me/+6aH12Pgd7RowNzhk https://t.me/+6aH12Pgd7RowNzhk
Hammasini ko'rsatish...
داشت *ص خیسمو جلو زن اولش می‌مالید💦❌ پاهام باز باز بود . _پرهام تا خودم انگشتش نکنم خیالم راحت نمیشه که تنگ و باکره س.. پرهام کمی عقب کشید و زن اولش وسط پاهام اومده بود .. هم زمان سه تا از انگشتاشو داخل #ک*ص باکره ام فرستاد و من جیغم بالا رفت . پرهام جلوی دهنمو محکم گرفت و زنش داشت تو #ک*ص تنگم تلمبه میزد .. _اوف عجب *صیه عین ک.ص دختر 18 ساله ‌ست... بکن تو دهنش *یرتو عشقم . اونجوری کم تر صداش در میاد . پرهام با یه حرکت #کی*ر کلفتشو تا ته حلقم فرستاد و ...🔞💦😱 https://t.me/+vA94oxBRYNAyN2Jk https://t.me/+vA94oxBRYNAyN2Jk
Hammasini ko'rsatish...
👍 1
#مـدرســه_69🔞🔥 #پارت_84 تو کلاس 2دختر و 3پسر کاملا برهنه که همه توهم بودن به حالت 69بودن و یکی از پسرا داشت تماشاشون میکرد و جق میزد.باور کنم اینجا مدرسه اس؟ یکی از دخترا از زیر پسره بیرون اومد و کی.رش رو تو دست گرفت و تو دهنش برد.جوری با ملچ و پر سر و صدا براش ساک میزد که من از این طرف چشمام گرد شد. دوتا دیگه از پسرا یکی از دخترای مو کوتاه رو بینشون گرفت و با حرفای رکیک و شهوت انگیزی، سر تا پاش رو لیس میزدن. کل سالن بوی شهوت و منی گرفته بود و محو صحنه ای بودم که دوتا پسر همزمان از عقب و جلو کی.راشون رو تو ک.ص دختره فرو کردن  که از شدت شوک دست روی دهنم گذاشتم. چشمام خمار شد و برای اینکه کار دست خودم ندم به عقب رفتم ولی کمرم با برخورد چیزی به پشت سرم، وحشت کردم. هنوز صدای ناله های پر از لذت دخترا تو گوشم بود که دست همون شخصی که بهش خورده بودم معلمم بود و دستش از زیر دامنم رد کرد و روی ک.صم نشست... https://t.me/+6aH12Pgd7RowNzhk https://t.me/+6aH12Pgd7RowNzhk
Hammasini ko'rsatish...
ک.ص بدون مو و صورتیش توی خواب نبض می زد ح.شری خم شدم و ک.صشو بو کردم بوی توت فرنگی می داد انگشتمو روی چوـچولش کشیدم و زبونی روی شیار ک.صش کشیدم که تو خواب ناله ای کرد و غیر ارادی ک.صشو بیشتر به دهنم چسبوند -ج.نده سگ ح.شری زده بالا ک.یر درازمو از توی شورتم بیرون کشیدم و چند بار روی چو.چول خیسش کوبیدم -آه فاک ابشار راه انداختی ترسا ک.یرمو توی ک.صش فرستادم و با اولین تلم.به چشماش باز شدن خشن موهاشو تو مشتام گرفتمو وادادش کروم رفت و برگشت ک.یرمو توی سوراخش تماشا کنه تلمبه های عمیق و سرعتیم ناله و جیغشو در اورده بود و در اخر با تنگ شدن ک.صش دور ک.یرم به ارگاسم رسید و....❌🔞💦 https://t.me/+vA94oxBRYNAyN2Jk https://t.me/+vA94oxBRYNAyN2Jk
Hammasini ko'rsatish...
👍 1