𝐒𝐄.𝐗𝐘 𝐏𝐀𝐏𝐀👅

_نکنه از مردونگی راست نشده خوشت نمیاد روتو کردی اونور هوم؟ _اقا...الان اهالی خونه بیدار میشن لب گزید و پاهامو از هم باز کرد و رو شونه هاش گذاشت : _کسی نیست که صدای جیغاتو بشنوه...راحت جیغ بزن دختر جون ترسیده از حرفش سرمو عقب کشیدم که موهای قرمزمو چنگی زد. مردونگیشو به بهشتم مالید تا حدی که بهشت خودمم آب انداخت. با انگشت خیسی بهشتمو لمس کرد : _ مثل اینکه تو هم آماده خیس شدنی💦 مردونگیشو با چند ضربه... https://t.me/+m_gg4sXQH5Q3N2Zk https://t.me/+m_gg4sXQH5Q3N2Zk دختری که اهالی محله فکر میکنن شیطانه،با خان همخواب میشه❌

-اههه…استاد…اههه..خیلی کلفته ک***صم داره پاره میشه…اهههییی استاد روم خیمه زده بود و تندتند ک*.*یر کلفتشو توی سوراخ تنگ و باکره ام عقب جلو میکرد -اووف فک نمیکردم ج*نده دانشکده همچین ک*.*ص تنگی داشته باشه فاااک با دیدن خون روی ک*.*یر قطورش…👇💦🔞 https://t.me/+UJXGfeP-sdtlMDlk https://t.me/+UJXGfeP-sdtlMDlk برای نمره به استادش بکارتشو میفروشه و…👆🔞

ک...یـ‌رشو محکمتر تو کـ‌...صم کوبید و سینه هامو چنگ زد. خواهرم از لای در نگاه می کرد که چه جوری پسر شوهرش داره میگادم و اشاره می کرد بیشتر پاهامو باز کنم دستمو روی سینه ی نیوان کشیدم و سعی کردم بیشتر اغواش کنم... _اوف داری جرم میدی... خواهرم اشتباه کرد به جای تو رفت زیر خواب بابات شد نیشخندی زد و سیلی ای به رونم زد. _نظرت تر*یسام با خواهر جند*ت چیه؟ مارال که حرفشو شنید چشماش برقی زدن و یه دفعه درو باز کرد... https://t.me/+7HjDQukjXdFkMDA8 https://t.me/+7HjDQukjXdFkMDA8

-اههه…استاد…اههه..خیلی کلفته ک***صم داره پاره میشه…اهههییی استاد روم خیمه زده بود و تندتند ک*.*یر کلفتشو توی سوراخ تنگ و باکره ام عقب جلو میکرد -اووف فک نمیکردم ج*نده دانشکده همچین ک*.*ص تنگی داشته باشه فاااک با دیدن خون روی ک*.*یر قطورش…👇💦🔞 https://t.me/+UJXGfeP-sdtlMDlk https://t.me/+UJXGfeP-sdtlMDlk برای نمره به استادش بکارتشو میفروشه و…👆🔞

_نکنه از مردونگی راست نشده خوشت نمیاد روتو کردی اونور هوم؟ _اقا...الان اهالی خونه بیدار میشن لب گزید و پاهامو از هم باز کرد و رو شونه هاش گذاشت : _کسی نیست که صدای جیغاتو بشنوه...راحت جیغ بزن دختر جون ترسیده از حرفش سرمو عقب کشیدم که موهای قرمزمو چنگی زد. مردونگیشو به بهشتم مالید تا حدی که بهشت خودمم آب انداخت. با انگشت خیسی بهشتمو لمس کرد : _ مثل اینکه تو هم آماده خیس شدنی💦 مردونگیشو با چند ضربه... https://t.me/+m_gg4sXQH5Q3N2Zk https://t.me/+m_gg4sXQH5Q3N2Zk دختری که اهالی محله فکر میکنن شیطانه،با خان همخواب میشه❌

حاج میرحسین عمادی یه مرد معتقد و غیرتیه… کسی که عاشقش بوده بهش خیانت کرده و از تمام زنا متنفره. ولی دلش برای بیوه‌ی برادرزاده‌اش می‌لرزه و این تازه شروع ماجراس… رازک که از حاجی ۱۳ سال کوچیکتره به خاطر زنده موندن مجبور به ازدواج با حاجی میشه ولی بعد اتفاقی می‌افته که آرزو می‌کرد کاش مرده بود… https://t.me/+R5U_CJxTCtZiMTI0 https://t.me/+R5U_CJxTCtZiMTI0

ک...یـ‌رشو محکمتر تو کـ‌...صم کوبید و سینه هامو چنگ زد. خواهرم از لای در نگاه می کرد که چه جوری پسر شوهرش داره میگادم و اشاره می کرد بیشتر پاهامو باز کنم دستمو روی سینه ی نیوان کشیدم و سعی کردم بیشتر اغواش کنم... _اوف داری جرم میدی... خواهرم اشتباه کرد به جای تو رفت زیر خواب بابات شد نیشخندی زد و سیلی ای به رونم زد. _نظرت تر*یسام با خواهر جند*ت چیه؟ مارال که حرفشو شنید چشماش برقی زدن و یه دفعه درو باز کرد... https://t.me/+7HjDQukjXdFkMDA8 https://t.me/+7HjDQukjXdFkMDA8

- تنگی، قبلا سک...س داشتی!؟ با عجله سر تکان دادم. من باید آن چک لعنتی را می‌گرفتم و میراث یکتا نباید میفهمید من باکره هستم! - شل کن پس... اگه دردت گرفت جیغ نمیکشی، خوشم نمیاد... فقط ناله کن کوچولوم. سر تکان دادم اما با اولین ضربه سرم گیج رفت و جیغم در اتاق پیچید، گرمی خون را حس کردم اما با خشم دوباره خودش را درونم...💦🥲❌ https://t.me/+gjjLDNd9F9owNzg0 https://t.me/+gjjLDNd9F9owNzg0 دختری که به خاطر پول بکارتش و تقدیم یه پسر دخترباز می‌کنه و..😔🔞🔥

#𝙝𝙤𝙩_𝙥𝙖𝙥𝙖🔞🔥 #پارت56 _من نزارم چه طور قراره نزدیک شن؟! خداروشکر مث‌ سگ ازم میترسن! نفسشو تو صورتم فوت کرد و غرید: _برعکس تو! _من خوشگلم یا اونا؟! سوالم یهویی بود و حتی خودمم نمیدونستم چرا همچین سوال مسخره ای پرسیدم ازش! _خودت جوابو نمیدونی؟! _ولش کن...میدونم سوال چرتی بود یکم خسته شدم همش چرت و پرت میگم! اروم دستشو بالا برد و رو صورتم نشست و خون سریع زیر پوستم خزید! _به خاطر رفتارم....معذرت میخوام آنا! یکم عصبی بودم...به خاطر یه چیز دیگه _چی؟! _مغازه! دزد زده بهش....پلیس رسیده اما یکم طلا بردن عصبی بودم! _دزد؟! _اره اما حل شد حالا جای نگرانی نیست به شاگرده گفته بودم بعد نهار ببنده مغازه رو بره گوش نکرد دست کرد تو جیبش و جعبه کوچکی در اورد و درشو که باز کرد چشمام گرد شد! _خوشگله؟! با دیدن یه دستبند طلای سفید دو لایه لبام کش اومد و مچمو سمت خودش کشید _چند بار گفته بودی طلای زرد دوست نداری اینو امروز از کارگاه برام اورده بودن دیدم تو دست تو خوشگل میشه! دور دستم بستشو با شوق از هر جهت نگاش کردم _ نمیتونم ببینم..ولم کن...ولم کن.. آههه آخخخ درش بیاارر چنگ دستام دور گلوش سفت تر میشه و  محکم تر از قبل دیلدو کمریو داخلش میکوبم _ ببند دهنتو هناو تا وقتی نگی مامی وضع همینه چشات بستس پوشک میشی و هر روز این ک*ص تپلیت گاییده میشه دختر کوچولوی لجباز . با گریه جیغ میزنه: _ نمیگم نمیگمم عوضی آخهخهه درد دارههه پوزخندی میزنم و بی هوا شوکر برقیو مستقیم روی تپل ابدارش میزارم که مثل جنون زده ها تو بغلم شروع میکنه به لرزیدن و ..... https://t.me/+7XO7ca4vqVlmYjc8