𝑶𝒏𝒚𝒂𝒛 𝒍𝒊𝒇𝒆🤍
-𝐒𝗍α𝗋𝗍:𝟑𝟎/𝟑/𝟏𝟒𝟎𝟐- Wꫀᥣᥴׁ᥆me ȶ᥆ O𝖓yᥝz Pᥝᥣaᥴ𝘦 . . .🦩🫧 N᥆vꫀᥣ, ꫀ𝐝𝔦ƚ, ρɦt᥆, wᥣlpᥝρꫀ𐑩, ƚჩꫀme, 𝐌᥆ິ𝖒ꫀnƚ,᥉tᦅ𐑩y, ρ᥆᥉ȶ ƚჩꫀׁ ᥣ𝖎𝖋ꫀ ɦ𝘦 𝖓eꫀׁ𝐝s 𝔦᥉ ɦꫀ𐑩𝘦🤍🪬
Ko'proq ko'rsatish1 009
Obunachilar
-224 soatlar
-37 kunlar
+30230 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
Photo unavailableShow in Telegram
هشتگ برای بار پنجم به دست هر دو شون چک شد😭
البته یه خبر نگار هم باهاشون چک کرده🫠🫀
╭╴╴━ ━━ #𝗡𝗘𝗪 - #onyaz
🤍🪷
╰╴╴╴╴╴╴╴╴╴╴╴𝐎n𝗒Az𝐋𝐢𝖋ꫀ❤ 4😍 1💘 1
Photo unavailableShow in Telegram
پستی که یازگی هم لایکش کرده هم اد استوری
خودشم بر این باور داره پریــه
🧚♀️🌊
╭╴╴━ ━━ #𝗡𝗘𝗪 - #story - #yazgi
🤍🪷
╰╴╴╴╴╴╴╴╴╴╴╴𝐎n𝗒Az𝐋𝐢𝖋ꫀ❤ 4👍 1
استوری جدید گرلـم🧚♀️🐚
~
╭╴╴━ ━━ #𝗡𝗘𝗪 - #story - #yazgi
🤍🪷
╰╴╴╴╴╴╴╴╴╴╴╴𝐎n𝗒Az𝐋𝐢𝖋ꫀ1.40 MB
1.79 MB
❤ 3🌚 2👍 1
Repost from N/a
•|°اِگــ🔞ـلاف°|•
اجازهی عقب کشیدن نداد و سریع دستی پشت گردنم انداخت و با جلو کشیدن سرم، لبهام رو توی دهنش کشید و محکم مک زد.
با دست آزادش چنگی به بالاتنهام انداخت و همزمان با تغییر زاویه سرمون، وحشیانه به جونِ لبهام افتاد.
لحظهای عقب کشید و زمزمهی پر از هوسش با همون لحن خشدار و تحریک آمیز توی گوشم پیچید:
_لبات ولی طعم عسل میده. عسلی که به اندازه اون کهرباییها شیرینه!
نیشخندی زدم و با نفسنفس نگاهی توی صورتش چرخوندم. مرتیکه تا نفسِ آخرم رو بلعیده و از طعم لبهام دَم میزد!
_ دوست داری زیر این تن و بدن جر بخوری جوجه حنایی؟!
_همیشه زیاد حرف میزنی مستر! من عمل کردنو بیشتر دوست دارم.
_اینکه پارتنرت توی تخت ازت تعریف کنه رو دوست نداری؟
اجازهی حرف زدن نداد و گازی از گردنم گرفت و یکی از سینه سفیدمو از داخل بلوزم بیرون آورد و مثل یک نوزاد گرسنه مکید، که جیغم رو توی نطفه خفه کردم و مشتی به سینهی ستبرش زدم.
_ آخ وحشی! تعریف کردن که اینجوری نیست.
پیشونیاش رو به پیشونیام چسبوند و توی صورتم با خنده نفس زد:
_وحشی دوست نداری بیبی گرل؟!
منتظرِ جواب نشد و دستش سمتِ زیپ شلوارم رفت.
_چطوره با یه کارِ دیگه صدای آه و نالههات رو بلند کنم بیب؟
گفت و چشمهای شرورش رو توی صورتم انداخت.💦😈🔞
https://t.me/+CCtAl41NIOY4ZjFk
https://t.me/+CCtAl41NIOY4ZjFk
12پاک
جهت رزرو تبلیغات رمان کلیک کنید🤤👇
@Delbar_editm
Repost from N/a
ولم کن راستین. بهت میگم ولم کن لعنتی!!.
ولم که نکرد هیچ....بلکه بیشتر خودشو بهم چسبوند و همونطور که بینیش رو به بینیم میزد گفت:
_ولت کردم که الان زن اون داوود حرومزاده شدی. ولت کردم که دیگه نمیخوای نزدیکت باشم!!. پس....
مکثی کوتاه کرد و گفت:
_دیگه ولت نمیکنم.
اعصابم ناجور خورد شد.
_برو اونور بهت میگم. من شوهر دارم. و اتفاقا عاشقش هم هستم. گمشو از خونه ام. تموم شد اون دورانی که میمردم برات.
تموم شد.
انگار ضامن یه بمب رو کشیدم که باعث شد یهو رم کنه و با گرفتنم تو آغوش مردونش منو رو تخت بندازه .
طی حرکتی شروع کرد به بوسیدن لبام.
هرچقدر سعی داشتم تقلا کنم بازم نمیشد از زیر بدن تنومندش بیرون بزنم.
نمیدونم یهو چیشد که صدای داد بلندی رو شنیدم.
و اون صدا صدای کسی نبود جز.....
داوود!!!!.😱🔥🔞
https://t.me/+BnZZ7mQ_zHdkNjFk
https://t.me/+BnZZ7mQ_zHdkNjFk
https://t.me/+BnZZ7mQ_zHdkNjFk
12پاک
☺️وییویویویوی
به S` رو قاب گوشیش دقت کردید 😎🧚♀️؟
اینا همه نشونس
سعیتش🙂↔️ایش ما میفهمیم هرکاری کنید
❤ 15💘 2🔥 1💅 1
جـدید از ستـاره درخـشندهِ مـن🧚♀️✨
╭╴╴━ ━━ #𝗡𝗘𝗪 - #story - #yazgi
🤍🪷`
╰╴╴╴╴╴╴╴╴╴╴╴𝐎n𝗒Az𝐋𝐢𝖋ꫀ
❤ 13🤩 2😈 2💘 1
00:16
Video unavailableShow in Telegram
بـلهه بـله،انشالله تابستون دیگه🙂↔️😂🤌🏻
╭╴╴━ ━━ #𝗡𝗘𝗪 - #edit - #yazgi
🤍🪷`
╰╴╴╴╴╴╴╴╴╴╴╴𝐎n𝗒Az𝐋𝐢𝖋ꫀ
5.16 MB
❤ 6😈 4💘 4😁 1💅 1
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.