✼ ҉ معجزـہ من ҉ ✼
❤️🔥یه رمان طنز عاشقانه پرستاری❤️🔥 📜پارت گذاری منظم و روزانه 📜 🪷به قلم نیلوفِری🪷
Ko'proq ko'rsatish2 771
Obunachilar
-2124 soatlar
-1487 kunlar
-39930 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
Repost from N/a
این رمان خوراک کسایی که عاشق رمان #تاریخی هستند ❤️🔥
داستان از یه محافظ ملکه شروع میشه که حاضره جون خودشو بذاره اما یه تار از سر موی ملکه کم نشه 👸
از اون طرف پسر داستان رهبر یه گروه شورشی علیه سلطنت هست که می خواد خاندان سلطنتی قتل عام کنه 🥷
حالا چی میشه اگر این دو عاشق هم شند ؟!🔥
برای خواندن این داستان #تاریخی و #هیجانی 👇
https://t.me/+qNmVzM3rhUIxMGJk
۲۱
4700
Repost from N/a
- شنیدم نمیدونی بابای بچهت کیه!
دود سیگارش را توی صورتم فوت کرد و پوزخند زد:
- یعنی هیچی از اون #شب رویایی که با هم گذروندیم یادت نمیآد؟ اونموقع که خیلی از کارم راضی بودی. اونوقت الآن میگی یادت نیست؟ اشکال نداره، گفتی انقدر داره بهت خوش میگذره که میخوای #فیلم اون لحظه رو ثبت کنی.
با چشمانی گرد شده به فیلمی که از من و خودش توی اتاق خوابش گرفته بود، نگاه کردم.
- #شوهر آشغالت همین بلا رو سر زنم آورد. التماسهاشو نادیده گرفت و بعد از اینکه بهش تج'اوز کرد، #جنازهشو تحویلم داد. حالا نوبت توئه که #تقاص پس بدی.
https://t.me/+P6tfHtZRuqhjNzg0
به قصد انتقام به دختره نزدیک میشه و... 🔥
۲۱
7800
Repost from N/a
ببینید دختره بدجنس رمانمون با اینکه عاشق امید شده ولی چجوری بهش جواب میده😂😭
- غزاله... فکراتو کردی؟
میدونستم منظورش چیه اما خودمو به اون راه زدم و با ابروهای بالا رفته پرسیدم:
- راجب چی؟
- راجب خودمون... قرار یک ماه پیشمون و یادت نرفته که... گفتی فقط به یه شرط حاضری باهام زندگی کنی و جدا نشی.
اهوم کشداری گفتم و کمی از نوشیدنیم نوشیدم. میدونستم این بی تقاوتیم خیلی حرصش میده اما خودشو کنترل میکنه!
در آخر طاقت نیاورد و گفت:
- خب جوابت چیه؟
خبیث جواب دادم:
- جوابم به زودی میاد دم در و تو تحویلش میگیری... درخواست طلاق!
چند دقیقه فقط با بهت بهم خیره شد و تنها صدایی که سکوت بینمون و میشکست صدای گوش نواز قطرات بارون بود.
یکدفعه انگار به خودش اومد و طغیان کرد:
- تو جدیی غزاله؟ آخه چرا؟ من که همه تلاشمو کردم لعنتی... من نمیزارم تو از پیشم بری.
با اخم بلند شدم و غریدم:
- تو خودت این حق انتخاب و به من دادی پس بهتره سر حرفت بمونی
- هیش آروم گربه چموشم... من اینجام نترس!
امید و غزاله دختر عمو و پسرعمویی که به خاطر مسائلی به اجبار با هم ازدواج کردن. امید عاشق غزالهس و برای بدست آوردن قلبش هر کاری میکنه و اما....🔥‼️
https://t.me/+h-gt9qeOGRg1MzE0
۱۸
4000
Repost from N/a
نیک مظاهری، خواننده ای معروف که بعد از آخرین کنسرتش به یه مهمونی دعوت میشه ولی خبر نداره که قراره اونجا همه ی زندگیش زیر و رو بشه…😓❌
https://t.me/minabanoo95
این یه مهمونی عادی نبوده، سکس پارتی بوده…سویچ پارتی بوده و میزبان مهمونی، نیک رو مجبور می کنه با وجود داشتن زن و بچه، با دختر بزرگترین اسپانسر موسیقی ایران بخوابه درحالیکه هیچ رضایتی نداشته.
تو قانون هیچ بند و تبصره ای برای تجاوز به مردا نیست؟نه نیست و خب همه چیز بر علیه نیک میشه.
اون متهم میشه به تجاوز و داشتن خانه ی فساد و حکمش میشه اعدام در ملأعام!
❌💯🔞
https://t.me/minabanoo95
https://t.me/minabanoo95
#توصیه_ویژه_نویسنده
لیــــــرا ♥︎
من قصه گوی عشقم…♥️ | مینا منتظری | پیج اینستاگرام: www.instagram.com/minamontazeriii رمان ها: عشق همین حوالیست… باغ آلوچه، لیرا، نقطه ویرگول مجموعه داستان کوتاه ملکه برفی
10000
Repost from N/a
00:04
Video unavailable
من کیوانم!
حاذقترین دندانپزشکی که تو فرانکفورت وجود داره ...
وقتی دانشجو بودم طی یه سانحه، تصمیم میگیرم از همه چیز و همه کس دور شم پس ایران رو ترک میکنم...
و بالاخره بعد از ۱۰ سال به هدفم میرسم و روز و شب فقط کار میکنم و وقتم رو با مریضام سپری میکنم...
سمت هیچ دختر و رابطهای نمیرم. جوری که حتی دوستام باورشون میشه که هیچ حس مردونهای ندارم !!!!!
اما یه روز دختر ریزه میزهای پا به مطبم میذاره که چشمهای عسلی رنگش، دنیامو زیر و رو میکنه و سرسختیای که ذاتا توی وجودش بود، کل سد دفاعیم رو درهم میشکنه...
و من برای اولین بار جذب دختری میشم که بعد از سی و دو سال تمام حسهای مردونهام رو بیدار میکنه و...🙊🔥
https://t.me/+YUAsj9HaJ7w1MjE8
https://t.me/+YUAsj9HaJ7w1MjE8
- چشمات میتونه بیاحساسترین مرد هارم از پا در بیاره دختر جون!
https://t.me/+YUAsj9HaJ7w1MjE8
#قلم_قوی
(فقط کافیه دو پارت اول رو بخونید!)
توصیهی ویژه♨️
✅ پارتگذاری منظم و روزانه🌹
3.62 KB
10300
Repost from N/a
-فیلم سکسی زیاد می بینی ؟!
با تعجب نگاش کردم.که فیلتر سیگارش رو تکوند. و خنده تو گلویی کرد.
-آخه دخترا معمولا زیاد می بینن...تو خلوت...!
نگاه گستاخش رو به سرتاپام دوخت و موشکافانه پچ زد:
-البته دخترا....!
باورم نمیشد من الان تو اتاق معروف ترین و پرحاشیهترین خواننده شهر بودم.کسی که همه دنیا پشت سرش حرف میزد.
لبهام جمع کردم و با پرخاش توپیدم:
-نخیرم...خوبه منم بگم شنیدم خوانندهها اوضاعشون خوب نیست....یه دختر سالم از تو خونه شون سالم بیرون نمیره...!
گوشهی چشماش چروک های ریز دوست داشتنی پیدا شد.وقتی میخندید همیشه این طور دلبری میکرد.دستی به سینهاش کشید که نگاهم را به سینه پهنش کشوند.
-خب راست گفتن....ولی نه هر دختری...!بعضی دخترا دلت میخواد تمام عمرت بدی بلکه مال تو باشن....
انگار داشت با کنایه حرف دلش رو میزد.سکوتم که دید چشمک شیطونی زد:
-نگفتی میبینی ؟!اگر میبینی چه ژانری دوست داری؟
-من کلا دوست ندارم....!
-منم به نظرم این فیلمها برای بچههاس...وقتی ما خودمون از این فیلمها واردتریم چرا فیلم ببینیم...؟!
هجوم خون رو به گونههام حس کردم.چطور میتونست با یه زن متاهل اونم تو دفترش این جوری حرف بزنه.
نزدیکم شد.بوی عطر گرون قیمتشو رو با تمام وجود حس کردم و نفسهای تشنهاش که تموم اتاق رو گرفته بود.
تا به خودم بیام سرش رو جلو آورد و خُمار لبهاش جلو آورد.
بیاختیار دستم روی سینهاش نشست و پسش زدم.
-من متاهلم....من یه زن شُوهردارم بفهمم...!
کلافه سرش رو عقب برد و به موهاش دست کشید و نفسشو کلافه بیرون داد.
قلب من مثل یه گنجشک ترسیده میزد و اون انگار کمر به قتل وجدان من بسته بود.
-برام مهم نیست متاهلی...مهم اینکه من دست رو هر دختری بزارم باید اون مال من بشه....!
https://t.me/+h_AKv7lClMQyOGE0
https://t.me/+h_AKv7lClMQyOGE0
https://t.me/+h_AKv7lClMQyOGE0
https://t.me/+h_AKv7lClMQyOGE0
https://t.me/+h_AKv7lClMQyOGE0
❌❌❌
11900
Repost from N/a
ببینید دختره بدجنس رمانمون با اینکه عاشق امید شده ولی چجوری بهش جواب میده😂😭
- غزاله... فکراتو کردی؟
میدونستم منظورش چیه اما خودمو به اون راه زدم و با ابروهای بالا رفته پرسیدم:
- راجب چی؟
- راجب خودمون... قرار یک ماه پیشمون و یادت نرفته که... گفتی فقط به یه شرط حاضری باهام زندگی کنی و جدا نشی.
اهوم کشداری گفتم و کمی از نوشیدنیم نوشیدم. میدونستم این بی تقاوتیم خیلی حرصش میده اما خودشو کنترل میکنه!
در آخر طاقت نیاورد و گفت:
- خب جوابت چیه؟
خبیث جواب دادم:
- جوابم به زودی میاد دم در و تو تحویلش میگیری... درخواست طلاق!
چند دقیقه فقط با بهت بهم خیره شد و تنها صدایی که سکوت بینمون و میشکست صدای گوش نواز قطرات بارون بود.
یکدفعه انگار به خودش اومد و طغیان کرد:
- تو جدیی غزاله؟ آخه چرا؟ من که همه تلاشمو کردم لعنتی... من نمیزارم تو از پیشم بری.
با اخم بلند شدم و غریدم:
- تو خودت این حق انتخاب و به من دادی پس بهتره سر حرفت بمونی
- هیش آروم گربه چموشم... من اینجام نترس!
امید و غزاله دختر عمو و پسرعمویی که به خاطر مسائلی به اجبار با هم ازدواج کردن. امید عاشق غزالهس و برای بدست آوردن قلبش هر کاری میکنه و اما....🔥‼️
https://t.me/+b37MH0aA6iUyYWU0
۱۸
1600
Repost from N/a
- صدای آه و ناله هات دیشب نذاشت درست بخوابم.
یخ بسته نگاهش کردم و به سختی گفتم:
- ببخشید...دیشب کابوس می دیدم!
سورن کمی قهوهاش رو مزه مزه کرد:
- والا تا جایی که من خبر دارم توی کابوس آه آه نمی کنن...بیشتر جیغ میزنن!
لبم رو از خجالت محکم گزیدم و ای کاش نفهمه که من دیشب خواب معاشقه با او را دیده بودم.
سورن با خنده گفت:
- فقط شبا یادم بنداز بینمون یه بالشت بذارم بالاخره این ازدواج صوری و خوابای تو یکم خطریه!
حرصم گرفت:
- نترس قرار نیست بهت تجاوز کنم جناب سرگرد!
قهوهاش را روی میز گذاشت:
- والا با چیزی که من از تو دیدم بعید نیست!
وحشت کردم و چشم هایم درشت شد:
- چرا؟ تو خواب کاری کردم؟
سورن سر کج کرد با نگاهی به لب های تر شدهام، با لحن معناداری گفت:
- خودت چی فکر میکنی؟
خواب رو از سرمون پروندی...اگه دلت میخواد، من مشکل ندارم...زبونت درازه...اما فکر کنم لبات طیادی شیرین باشه؟ نظرته بچشمشون؟ این همه سال چشم و گوش بسته موندیم، یه فیض از این محرمیت ببریم؟
ازدواج صوری یه سرگرد مذهبی با یه دختر لوند🔥🤤
🔥دختره فقط جلوی جناب سرگرد سوتی میده اونم سوتی های مثبت هجده⛔
https://t.me/+pmfEZChjc4Q2Zjhk
۱۷
11610