cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

𝐇🔞𝐑𝐍𝐘 𝐂𝐎𝐔𝐏𝐋𝐄 🫦

انقدر براش بخوری که بدنش به لرزش بیفته و آبش بپاچه تو صورتت💦🍓 • پارت‌گذاری روزانه و منظم • ژانر: #عاشقانه_طنز_کلکلی_بزرگسالان👅💦 #انتقامی_لیتل_ددی⛓️🎀 به‌قلم: #فاطمه_س_م

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
19 010
Obunachilar
-9624 soatlar
-6727 kunlar
-3 35030 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

Repost from N/a
_ #کـ.ص تو هم مثل مادرت سفید و تپلیه؟👅 https://t.me/+zIrwB4C8UoIzYWVk https://t.me/+zIrwB4C8UoIzYWVk با صدای شاهرخ هینی کشیدم و حوله رو جلو تنم گرفتم. جلو اومد و از دستم کشید، جیغی زدم. _اووم مال تو خوشمزه تر بنظر میرسه خواستم فرار کردم که دستش و برد بین پام وکـ.صـم و چنگ زد. _چطوره تا مادرت خونه نیست این ک.ص صورتی و افتتاح کنم هوم؟ تنم و به دیوار سرد حمام چسبوند و #کـ.یر شق شدش و داخلم فرو کرد.🥵 🍒
Hammasini ko'rsatish...
00:04
Video unavailable
#پارت‌‌گروهی‌ممنوعه💦🔞 سک*س دبیرستانی🍑💦 _یالا جمع بشید خانم معلم میخواد #ک*صشو نشون بده پسرا آهه صدای حش‍*‍ری و دست به ج.ق عدنان #ک*صمو خیس کرد.. پسرا با شهوت *یراشونو دراورده بودن و خیره به پ.ستون های لخت و گنده ام ج.ق میزدن.. _آههه اومم عدنان بیا جلو و با #ک*یر کلفتت توی #ک*ص خانم معلم ح‌شریت تلمبه بزن اومم آهه همه معترض داد زدن که محکم زدم روی میز و شورت قرمزمو کندم که #ک*ص تپل و صورتیمو دیدن و آب دهنشون ریخت.. عدنان سریع *یرشو از پشت وارد *صم کرد که یهو در باز شد و با دیدن مدیر... https://t.me/+s0xqh6WV0R0xMjI0 https://t.me/+s0xqh6WV0R0xMjI0 دانش آموزای معلم ح.شری با دیدن *ص تپل معلمشون شق میکنن و..😱👅🍆
Hammasini ko'rsatish...
4.57 KB
Repost from N/a
#پارت_۱❌🔞  #ܭܠߊ‌ܚࡍ_ܢܚܭܚࡍ 👅 - پاهات رو باز کن، توت فرنگی تو ببینم... با شرم پاهام باز کردم که تف کرد لای #توتفرنگیم و سر آ❗️لتش گذاشت توش. - آی...عمو درد میکنه... - چقد #تنگی تو دختر، اصلا نمیره تو...! ازم در آورد دوباره تف کرد رو توت فرنگیم و آهسته آ.لت گنده اش رو کرد توم که از درد و لذت آه کشیدم. دستش گذاشت روی دهنم و گفت: - هیشش خانم کوچولو، مگه بهت نگفتم نباید کسی از راز مون خبر دار بشه هوم؟ با چشم های اشکی سر تکون دادم که شروع کرد خودش رو عقب جلو کردن توم و.... https://t.me/+Gq7EdnlPpFNmMzlk https://t.me/+Gq7EdnlPpFNmMzlk https://t.me/+Gq7EdnlPpFNmMzlk معلم ک🔞یر کلفتش توی کلاس ک😈ص شو خشن میگ.اد... 😈  🍑
Hammasini ko'rsatish...
ܭܠߊ‌ܚࡍ ܢܚܭܚࡍ |🔞 𝐬.𝐞.𝐱 𝐜𝐥𝐚𝐬𝐬

عشق همون لحظه است که صدای ناله هامو با لبات خفه میکنی🔥🫦

Repost from N/a
00:03
Video unavailable
- خب کوچولو برای آقا معلمت خیس شدی هوم؟ انگشتش رو تو ک🍓صم چرخوند، تا انگشت سردش لای پا خیسم💦 رفت آهی کشیدم - وای آقا چقدر حس خوبی داره. - برات بمالم؟ آره #بمالم هیوا کوچولو؟ انگشتش رو که بین خیسی پام تکون داد کمرمو خم کردم و نالیدم: وای عمو لطفا تندتر! اوووف میخاره! سر انگشتش رو یه فشار ریزی داد که از لذت و درد جیغی کشیدم که با ترس دستش رو محکم روی دهنم گذاشت. https://t.me/+Gq7EdnlPpFNmMzlk https://t.me/+Gq7EdnlPpFNmMzlk اووووووف به معلمش ک.ص میده😛
Hammasini ko'rsatish...
1.14 KB
Repost from N/a
- .صم ورم کرده دارم می میرم؟! لنگامو داد بالا و دستشو روی چ.ـوچولم کشید -نبض میزنه #ک.ص صورتیت ح.شری شدی دختر کوچولوم؟ -آه ددی خیلی خوبه میشه دوباره دست بزنی؟ یه انگشتشو توی #سوراخم فرستاد که آخی گفتم و بعد بین پام خم شد زبونش که روی چو.چولم لرزید سیاهی چشمام بالا رفتن -آه آخخخ تندتر ددی خیلی حال میده انگشت دومشم اضافه کرد و تند تند تلم.به زد که حس کردم جیشم داره میاد و وقتی اب سفید رنگی توی دهنش پاشید....❌🫦🔥 https://t.me/+hicgy8rl70dmMjY0 https://t.me/+hicgy8rl70dmMjY0 دختره ی خنگ ح.شری آب بهشتشو با جیش اشتباه گرفته🍓💦
Hammasini ko'rsatish...
𝐊𝐢𝐬𝐬 𝐤𝐢𝐧𝐠💦

عشق یعنی حـ شری که میشه بیاد بگه درش بیار میخواامش🔥😋 به قلم: yas

Repost from N/a
-پره های .صتو باز کن پردتو چک کنم! با خجالت پره هاشو باز کردم و دکتر سرشو برد پایین نفس داغش می خورد به #ک.صم و حالی به حالیم میکرد -خیس کردی می خوای پاکش کنم؟ فکر کردم میخواد با دستمال خشک کنه ولی وقتی داغی زبون مخملیشو روی ک.صم حس کردم ناله ی بلندی کردم -آه دکتر نکن... سیلی روی رونم زد و زیپ شلوارشو باز کرد -دکتر محرمه بچه جون #قمبل کن! https://t.me/+hicgy8rl70dmMjY0 https://t.me/+hicgy8rl70dmMjY0 #هات🔥 #ممنوعه🫦🍑
Hammasini ko'rsatish...
🫦از تخفیف طلایی vip جا نمونید🫦 ❤️#اشتراکvip همه‌ی رمان‌هام #تخفیف خورده😀 🫶🏻🔞رمان‌های من👇🏻👙 1⃣روسالکا، رابطه ممنوعه و داغ فاحشه‌ای سرکش با جناب سرگردی مذهبی و مقید👙(چنل اصلی به دلیل صحنه‌های ف.یلتر شده، الان فقط چنل vip موجوده، رمان در چنل vip از پارت ۵۰۰ گذشته و رو به اتمامه) 2⃣یاسمین، س*ک*س ممنوعه مردی متعصب و هات با خاله‌ی ناتنیش🍒(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، چنل اصلی به دلیل صحنه‌های باز فیل‌.تر شد و الان فقط چنل vip در دسترسه) 3⃣هورنی‌میلف، س.ک.س داغ و خشن زن ح.شری با حاجی مذهبی و مقیدی که اوستای پسرشه🍒 4⃣هیاهوی برکه، عاشقانه‌ای هیجانی در دنیای گرگینه‌ها💋🐈‍⬛(این رمان #کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده، ۷۰ پارت اول رمان در چنل عیارسنج موجوده، مبتونید مطالعه کنید و اگر خوشتون اومد بعد vip رو تهیه کنید) 5⃣هورنی‌کاپل، س.ک.س خیص کننده دختری ها.ت و شه‌.وتی که لیتل استاد خشنش که ۱۳ سال ازش بزرگتره میشه اما میفهمه که...🔞🍌 6⃣بنام‌شهو.ت، شوگر پولداری که چون از خو.ن فوبیا داره میده پرده بیبی سکسیشو پسر برادرش بزنه، اما اولین سکس خشن دانوش و #زن‌عموش و...🍑(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 7⃣اهورا، یه طلبکار ح.شری که قصد داره بدهی بدهکارشو، با گ.اییدن سوراخای تنگ و داغ دختر ها.ت و لوند بدهکارش صاف کنه😈🔞(این رمان #کامل‌شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) 8⃣س.ک.س‌.گروپ، یه پسر فقیر اما ح.شری که  به خاطر اینکه پولی جمع کنه تا بتونه با دختری که عاشقشه ازدواج کنه، مجبور میشه با خانم و دخترخونه‌ای که مادرش توش کار میکنه #تریسا🔥م بره، اما یه شب که همزمان داره با این مادر و دختر #متاهل س‌.ک‌.س میکنه... ♥️🌓برای دریافت اینک چنل هرکدوم از رمان‌ها و یا دریافت چنل vip رمان‌ها، به ادمین پیام بدین📥 *آیدی ادمین جهت خرید اشتراک vip👇🏻 @Advip_gandomroman2
Hammasini ko'rsatish...
قاضی شهوتی🔞⚖ #Part_1 دستش رو به ک.صش رسونده بود و آروم نفس نفس میزد. عرق سردی روی پیشونیش بود و تو همون حال استرس زا شروع به مالوندن اون صورتی و تپلش کرد که حتی وقتی تو زندون بود تمیز و بدون مو بود! ک.صش رو میمالوند و از ترس این که صداشو سربازا بشنون لباشو مدام گاز میگرفت. بدنش بی حد و مرز سکسی و کردنی بود.. هیچوقت نمیشد باور کرد که اون یه قاتل بود! قاتلی که روز معاشقه با شوهرش اونو به قتل رسونده باشه. زنی که اونقدر ح.شریه که حتی توی حبس هم نمیتونه ح.شر خودش رو کنترل کنه! آب از ک.ص تپل و صورتیش سرازیر بود و حرکت دستش تند تر و تند تر میشد از داغی زیاد روسریشو درآورد و موهای لختش روی صورتش ریخت. خیلی زیبا بود! خیلی خیلی.. ماهرانه انگشتش رو وارد سوراخش کرد و شروع به تلمبه زدن تو ک.ص خودش کرد. انقدر توی لذت خود ارضاییش محو بود که متوجه نبود من دارم از چشمی در اتاق بازداشتگاه بهش نگاه میکنم و تموم حرکاتش رو زیر نظر دارم. حتی خودم هم نمیتونستم درک کنم چرا این وقت شب به اینجا اومدم و یه زن متهم به قتل رو زیر نظر گرفتم! https://t.me/+3U72xd5jy4k0YjZk https://t.me/+3U72xd5jy4k0YjZk https://t.me/+3U72xd5jy4k0YjZk https://t.me/+3U72xd5jy4k0YjZk فاحشه‌ی قاضی داستان یه قاضی با نفوذ ۳۴ سالست که تو عمرش هیچ زنی نتونسته قلبشو تسخیر کنه. تا این که یه روز لا به لای پرونده های جنایی به یه پرونده‌ی قتل برمیخوره! پرونده ای که قاتل اون زن ۱۹ ساله ای هست که همسرش رو به طور مشکوکی به قتل رسونده! ترنم قاتل پرونده‌ی همسر کشی در عین لوند بودن و هورنی بودنش انقدر مظلومه که برای اولین بار دل و ایمون قاضی پرونده ، حاج حارث ارجمند رو میلرزونه و باعث میشه آقای قاضی جذاب قصه از هیچ تلاشی برای نجات دادن جان ترنم چشم پوشی نمیکنه اما... رمان دارای صحنه های بزرگسال است🔞🔥
Hammasini ko'rsatish...
فاحـشه‌ی قاضـی🔞⚖

آقای قاضی با پوست سفید سوتین مشکی بسته بود، خودت بودی نمیکردیش؟ 🔞👅💦

#پارت_147 ♨️♨️  افسونگر   ♨️♨️ -منووو ببووووس...لبامو بخور....زبونمو.... سرش رو صاف کرد و بعد بی فوت وقت لبهاشو گذاشت روی لبهام. آااااخ که چقدر دنبال این فرصت کوفتی بودم! پاهامو دور تنش حلقه کردم و دستهامو  قاب صورتش ... چنان حریصانه و با ولع لبهاشو میبوسیدم که انگار دوای درد بی درمونم! لبهاشو باز کرد و من اینبار زبونشو تو دهن فرو بردم. داغ بود و خیس و مزه ی هوس و شهوت میداد..... دلم میخواست بدنم رو لمس بکنه.سینه هام بماله و آتیش بین پاهام رو خاموش بکنه... دلم‌میخواست غرق بشه تو این رابطه... مزه ی جسمم بره زیر زبونش و دیگه نتونه ازم دل بکنه! اما اون انگار واسه خودش چهارچوب خاص تعیین کرده بود. آخه به جز رابطه ی دهانی به پیشرفت دیگه ای فکر نمیکرد! خودم دستهاش رو گرفتم و گذاشتم روی سینه هام... خیلی سریع زبونم رو که داشت می مکید رها کرد و با عقب برون سرش دستهامشو عقب کشید.... نفس زنون بهش خیره شدم و پرسیدم: -چرا ادامه نمیدی!؟ قفسه  ی سینه اش آهسته بالا و پایین شد. خودم اینو حس کرده بودم که سعی داره از یه سری خط قرمزها عبور نکنه اما من میخواستم عبور کنه ... لبهاشو ازهم باز کرد و گفت: -تا همینجا کافیه! یقه تیشرتمو دادم پایین و یه دونه قفل سوتینم رو که از جلو بسته  میشدو باز کردم و دوباره دستهاشو گرفتم و گذاشتم رو ی سینه هام و گفتم:..... https://t.me/joinchat/AAAAAFBtcqPjwCACAjCJYw
Hammasini ko'rsatish...
#خاله_حشری_من🔞💦🍓 حیف این ک.ص نیست خاله جون؟؟ زیادی صورتی و تپله، ک.یر شوهر خاله سیرت نمیکنه که انقدر واسم آب انداخته..... https://t.me/+f4Q1x108d1g1ZDdk https://t.me/+f4Q1x108d1g1ZDdk - چی.....چیکار میکنی نیما؟!!! دستامو چرا بستی؟ حشری لیسی به ک.ص تپل و سفیدش زدم که تنش لرزید و آب خوشمزش از سوراخ تنگش زد بیرون - آههه آخ....دیوونه شدی نیما بیا دستامو باز کن احمق - زودباش خاله جون بگو که تو هم دلت میخواد سوراخت با ک.یر کلفتم جر بخوره شوکه نگاهم کرد که انگشتمو رو چو.چ.ول خیسش مالیدم که سعی کرد پاهاشو ببنده که همزمان  دوتا از انگشتامو تو سوراخ واژنش هل دادم و جیغ بلندی کشید. - نیما من خالتم....خجالت بکش تو هنوز خیلی بچه ای الان شوهرم میاد!!! حرصی سیلی محکمی به پستون های گندش زدم و ک.یر ش.ق کردمو تو دهنش هل دادم - ک.یر خواهرزادتو قشنگ سا.ک بزن خاله جون امشب عقب و جلوتو میخوام یکی کنم خواست پسم بزنه که سینه هاشو تو چنگم گرفتم و حشری گفتم: - اووووف عجب پستون هایی داری خاله جون همین امشب حاملت میکنم، میخوام با پستون های گندت به کل بچه های مدرسمون شیر بدی........😱😱🔞 https://t.me/+f4Q1x108d1g1ZDdk https://t.me/+f4Q1x108d1g1ZDdk نیما، پسر بچه ی دبیرستانی که از ح.شر زیاد خاله ی متاهل ناتنی سکسیشو لخت میکنه و دور از چشم شوهر خالش جفت سوراخاشو جر میده و پستون های گندشو مثل بچه کوچولو ها میک میزنه.......👅💦
Hammasini ko'rsatish...