✞ 𝑫𝒊𝑴𝒂𝒉 ✞
کسانی که با زخم من اشنایند. مرا با همین مثنوی میشناسند...🥀
Ko'proq ko'rsatish226
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
-27 kunlar
-5330 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
Photo unavailable
سینهام آینهای ست،
با غباری از غم
تو به لبخندی از این اینه بزدای غبار
آشیانِ تُهیِ دستِ مرا،
مرغِ دستانِ تو پُر میسازد
آه مگذار ، که دستان من آن
اعتمادی که به دستانِ تو دارد به فراموشیها بسپارد
آه مگذار که مرغان سپید دستت،
دستِ پرُ مهرِ مرا سرد و تهی بگذارد
من چه میگویم ، آه...
با تو اکنون چه فراموشیها؛
با من اکنون چه نشستنها، خاموشیهاست
تو مپندار که خاموشیِ من،
هست بُرهانِ فراموشیِ من
...🥀🙏
200
ﮐﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻝ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﻭ می شکست
ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ !
ﮐﺎﺵ می شد ﺭﻭﯼ ﻫﺮ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﮐﻤﺎﻥ
ﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻥ !!!
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻗﻠﺐ ﻫﺎ ﺁﺑﺎﺩ ﺑﻮﺩ
ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﻏﻢ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﺎﺩ ﺑﻮد
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﻝ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﮐﺎﺵ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪگی
ﺗﺎ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﻗﺎﺏ ﺑﻨﺪﮔﯽ
ﮐﺎﺵ می شد ﮐﺎﺵ ﻫﺎ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ
ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻏﺼﻪ ﻫﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﻮد
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻧﺒﻮﺩ
ﺭﺩ ﭘﺎﯼ ﮐﯿﻨﻪ ﻫﺎ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻧﺒﻮد..
ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺖ
ﻻﺍﻗﻞ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺭﺍ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ
...🥀🙏
https://t.me/+3tQ2oxyDrAAxNjQ0
✞ 𝑫𝒊𝑴𝒂𝒉 ✞
کسانی که با زخم من اشنایند. مرا با همین مثنوی میشناسند...🥀
300
Photo unavailable
دیدهای یک وقتهایی یکهویی دلت برایش تنگ میشود؟
دیدهای یکهویی حس میکنی از تمام جهان و کائنات، جدا افتادهای و حس غربت میکنی و دلت میخواهد به آغوش گرم و مهربان او پناه ببری؟
دیدهای ناگهان از بالغی مغرور، تبدیل میشوی به کودکی جسور و دلت میخواهد هر راهی را بروی و هرکاری را بکنی تا به او برسی و زیر نگاه امن و عاشقش، قرار بگیری؟
دیدهای ناگهان میفهمی که هیچکس برای تو، او نمیشود؟
دقیقا همانجا، همانجا که حتی با فکر کردن به او آرام میگیری و گذار ماهها و سالها، احساسات تو را نسبت به او، ریشهدارتر و عمیقتر کرده؛
عشق دقیقا یک چنین چیزیست؛
خالص، عزیز، امن
و غیرقابل جایگزین...
...🥀🙏
300
روزگاریست که ما را نگران میداری
مخلصان را نه به وضع دگران میداری
گوشهٔ چشم رضایی به منت باز نشد
این چنین عزت صاحب نظران میداری!
ساعد آن بِه که بپوشی تو چو از بهر نگار
دست در خون دل پرهنران میداری
نه گل از دست غمت رُست و نه بلبل در باغ
همه را نعرهزنان جامهدران میداری
ای که در دلق ملمع طلبی نقد حضور
چشم سرّی عجب از بیخبران میداری
چون تویی نرگس باغ نظر ای چشم و چراغ
سر چرا بر من دلخسته گران میداری؟
گوهر جام جم از کان جهانی دگر است
تو تمنّا ز گل کوزه گران میداری
پدر تجربه ای دل تویی آخر ز چه روی
طمع مهر و وفا زین پسران میداری؟
کیسه سیم و زرت پاک بباید پرداخت
این طمعها که تو از سیمبران میداری
گر چه رندی و خرابی گنه ماست ولی
عاشقی گفت که تو بنده بر آن میداری
مگذران روز سلامت به ملامت حافظ
چه توقع ز جهان گذران میداری؟!
#حافظ
...🥀🙏
https://t.me/+3tQ2oxyDrAAxNjQ0
✞ 𝑫𝒊𝑴𝒂𝒉 ✞
کسانی که با زخم من اشنایند. مرا با همین مثنوی میشناسند...🥀
200
در دل سنگت اگر جا نشوم مے میرم
یا بہ دیدار تو ، امضا نشوم مے میرم
چشم تو آینہ ے، روز و شبم مے باشد
من اگر ، در تو تماشا نشوم مے میرم
خواب آشفتہ ی شبهاے پریشانم اگر
من در آغوش تو رویا نشوم مے میرم
یا اگـر نیم نگاهے ، بہ منِ دل مُـرده
نڪنے و ، بہ تو احیا نشوم ، مے میرم
گم شدم در پسِ گیسوے شبت باورڪن
بزنے شـانه و پیدا نشوم ، مے میرم
منم آن ماهے و آغـوش تو شد دریایم
عاقبت ، راهیِ دریـا نشوم ، مے میرم
ڪهنہ رازم ، ڪـہ میـان دلِ تـو پنهـانم
از زبانت اگـر افشـا نشـوم ، مے میرم
دوستت دارم و ، میدانے و میدانم ڪه؛
نذرِ جـانِ تو ، مُهَیـا نشوم ، مے میرم
آفتابے ڪہ بہ ، گرماے تو جان مے گیرم
گیرِ شب باشم و ، فردا نشوم مے میرم
مثل یڪ سـروِ خرامان ،دل ما را بردی
بوتہ ے "پـونه" ام اَفرا نشوم مے میرم...
...🥀🙏
https://t.me/+3tQ2oxyDrAAxNjQ0
✞ 𝑫𝒊𝑴𝒂𝒉 ✞
کسانی که با زخم من اشنایند. مرا با همین مثنوی میشناسند...🥀
200
روزگاری عشق من بودی محبت داشتی
عاشقم بودی و با من میل صحبت داشتی
لحظه ای غافل نبودی، نازنین "یادش بخیر"
تا که بی من میشدی ،احساس غربت داشتی
آرزوهایت کنار من به معنا می رسید ..
روز یا شب با من دلخسته، الفت داشتی
بال پروازم تو بودی پرکشم تا کهکشان
درکنارم کِی کجا ، اندوه و حسرت داشتی؟!
شاعرچشمان تو بودم ،، میان هر غزل
"پادشاه قلب" من بودی و شوکت داشتی
من هنوزم عاشقم ،ای کاش تو مانند من
پای عهد بسته می ماندی و غیرت داشتی
بوده ام سنگ صبور دردهایت ای دریغ ...
غیرمن سنگ صبوری را به خلوت داشتی
...🥀🙏
https://t.me/+3tQ2oxyDrAAxNjQ0
✞ 𝑫𝒊𝑴𝒂𝒉 ✞
کسانی که با زخم من اشنایند. مرا با همین مثنوی میشناسند...🥀
200
رسمعاشق نیست با یکدل دو دلبر داشتن
یا ز جانان یا ز جان بایست دل برداشتن
ناجوانمردیست چون جانوسیار و ماهیار
یار دارا بودن و دل با سِکندر داشتن
یا اسیر حکم جانان باش یا در بند جان
زشت باشد نوعروسی را دو شوهر داشتن
شِکرستان کن درون از عشق؛ تاکی بایدت
دستحسرت چونمگس ازدور برسر داشتن
بندگیکن خواجه را تا آسمان بر خاک تو
از پی تعظیم خواهد پشت چنبر داشتن
ای که جویی کیمیای عشق؛ پرخونکن دوچشم
هست شرط کیمیا گوگرد احمر داشتن
تاکی از نقلکرامتهای مردان بایدت
عشوها همچون زنان در زیر چادر داشتن
از کرامت عار آید مرد را، کانصاف نیست
دیده از معشوق بر بستنُ، به زیور داشتن
...🥀🙏
https://t.me/+3tQ2oxyDrAAxNjQ0
✞ 𝑫𝒊𝑴𝒂𝒉 ✞
کسانی که با زخم من اشنایند. مرا با همین مثنوی میشناسند...🥀
200
با صدای صبح در من عشق نجوا میکنی
شعر میخوانی دلم را مست و شیدا میکنی
سفره ی دل میگشایی ترمه ترمه آفتاب
بر اجاق دل دو چای دبش بر پا میکنی
صد زبان سوسن به ذکر روی تو حمد وثنا
غنچه از لب میگشایی صد گره وا میکنی
من تو را امروز می خواهم که جانم بر لب است
تو مرا چون کودکی دلخوش به فردا میکنی
بوسه ای دارم طلب از روی لبهایت ولی
وعده ها بر من به وقت خواب و رؤیا میکنی
خوب می دانی که من دیوانه ات هستم ولی
دلبری هاااااا از دل مجنونِ لیلا میکنی
کاسه کاسه نور میریزی به حوض کهکشان
در هوای رقص خود جان را مصفا میکنی
دیده ی تر دارم و یک دل که صد دل عاشق است
بی تفاوت کفشِ رفتن را چرا پا میکنی؟
ناگهانِ بی گدار از من به من نزدیکتر
پیشِ چشمِ مردمانم خوب رسوا می کنی
هرچه میخواهی بکن من دوستت دارم ولی
میرسد روزی که چون من دیده دریا میکنی
#اڪــرمـ_نورانی
...🥀🙏
https://t.me/+3tQ2oxyDrAAxNjQ0
✞ 𝑫𝒊𝑴𝒂𝒉 ✞
کسانی که با زخم من اشنایند. مرا با همین مثنوی میشناسند...🥀
200
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.