cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

‏─═हई╬ عشق یا گناه | نینا ╬ईह═─

🕋°| ﷽ |°🕋 اسم رمان : #عشق‌یا‌گناه اسم نویسنده : #نینا ژانر : گی🏳️‍🌈 _درام_مهیج زین آروم کنارتخت‌خم‌شدوکفشای‌بهادروپاش‌کردوگفت: -پاهای قشنگی! همراه‌ماباشیدودوستتون‌داریم😍🥰

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
3 576
Obunachilar
+25124 soatlar
+2007 kunlar
+22730 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

Repost from N/a
Photo unavailable
#گی 👨‍👨‍👧‍👦#امپرگ👨‍🍼 #شوگرددی #پسره‌داره‌زایمان‌میکنه‌که..🙊 درد #زایمان داشت از پا در م میاورد جنین انقدر لگد میزد که حس میکردم همین الان هاست که شکمم پاره بشه❌🔴 از دست #ادوارد گرفتم هیچی آرومم نمیگرد🥵 آب گرم توی وان برام حکم اسید رو داشت هر چقدر زور میزدم سر بچه بیرون نمیومد پزشک هم از دور وایستاده بود و فقط میگفت #زور بزن 🧊 بلخره بعد از چند دقیقه طاقت فرسا بلخره سر دخترکم بیرون اومد❤️‍🔥 ادوارد به کمک پزشک بچه رو برداشتن آب وان #سرخ شده بود بعد از برداشتن دخترک چشم هام روی هم افتاد🔥 https://t.me/+LF1637_lNrJmNGM0 https://t.me/+LF1637_lNrJmNGM0 https://t.me/+LF1637_lNrJmNGM0 ساعت ۱۶:۳۰ بپاک
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
https://t.me/+pGytbaZOqJUxYjBk گپ چت دامیننت ها⚡️🔥
Hammasini ko'rsatish...
𝒟𝑜𝓂𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃₍ₛₘ₎

𓆘☠️.𝐖𝐞𝐥𝐜𝐨𝐦𝐞 𝐭𝐨 𝐭𝐡𝐞 𝐃𝐨𝐦𝐧𝐚𝐭𝐢𝐨𝐧.☠️𓆘 🔗 𝐏𝐕✖️ 🔗𝐁𝐢 𝐄𝐡𝐭𝐞𝐫𝐚𝐦𝐢✖️ 🔗 𝐌𝐞𝐝𝐢𝐚 𝐏𝐨𝐫𝐞𝐧/𝐒𝐦✖️ 🔗𝐁𝐚𝐡𝐬 𝐒𝐢𝐚𝐬𝐢✖️ 🔗𝐅𝐚𝐫𝐚𝐤𝐡𝐚𝐧✔

وقتی‌ اربابش‌ حمومه‌ دیدش میزنه و...😈😱 آب که از روی #سینه‌🍼 ارباب👺 پایین چکید #ناله‌ای خفه کردم و دست روی #دی_کم‌ کشیدم و به پسر کوچولوم‌🍆 نگاه کردم که در یه ضرب باز شد و.... ❌⚠تنبیه سنگین⚠️❌ https://t.me/+a0ksQ0MwHatkZDI0 https://t.me/+a0ksQ0MwHatkZDI0
Hammasini ko'rsatish...
بچه ها تخفیف امروز تموم میشه 😊
Hammasini ko'rsatish...
Photo unavailable
تخفیف عضویت vip به مناسبت عید قربان 😍              💥  🗣  توجه⚡️توجه🗣    🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥 با پرداخت ۳۵۰۰۰ تومن به جای ۴۵۰۰۰ تومن vip رو عضو شو بهترین فرصت حالاست...          🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 از فیش واریزیتون شات بگیرین و به ادمین بفرستین...         ادمین: @eshgyagonah         🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸          6037697640768492 رضایی ❤️❤️❤️❤️❤️❤️     
Hammasini ko'rsatish...
💠🔘💠🔘💠🔘💠🔘💠 🔘💠🔘💠🔘💠🔘💠 💠🔘💠🔘💠🔘💠 #فصل_سوم #برادری #پارت_۲۴۳ شهریار با همین زبون زدنهای کوچیک غرق لذت شده بودو هنوز صورتشو پوشونده بود … اطلس دیک شهریارو دستش گرفتو اروم سرشو داخل دهانش برد… شروع به مک زدن و بازی دادن با زبونش کرد … همزمان دستشو‌زیر پیراهن شهریار سر دادو شکمو پهلوهاشو نوازش کرد … شهریار اه عمیقی گفتو دست روی دست اطلس گذاشت … شهریار به کمرش قوصی دادو سرشو به عقب خم کرد … نا گهان در اتاق باز شد و منشیه شهریار که یه دختر جوون بود وارد شدو حین وارد شدن گفت : -جناب دکتر اگه میشه من زودتر !!!..... دختر بیچاره با دیدن صحنه جلوی روش لحظه ای خشکش زد و ادامه حرفش تو گلوش خفه شد … شهریار سرش به عقب خم شده بود و میتونست بهت زدگیه دخترو ببینه … خوشبختانه میز از در فاصله زیادی داشت و اطلس که پشت میز و شهریار بود زیاد قابل رویت نبود و نمیشد متوجه شد که دقیقا داره پشت میز چیکار میکنه … منشی که بی هوا وارد شده بود بلا فاصله با دیدن شهریار برگشت و بیرون رفت … همزمان هم شهریار با عجله و خجالت از روی میز بلند شدو سعی در پس زدن اطلس و پنهان کردن دیکش کرد و دست پاچگی خودشو جمع جور کرد … اما دیگه دیر شده بود و منشی از اتاق خارج شده بود … شهریار چون دست پاچه شد نزدیک بود از روی میز بیوفته اما اطلس پا گرفتن هردو پهلوی شهریار باعث شد اروم کنار میز سقوط کنه …
Hammasini ko'rsatish...
21👍 2
به دوست‌پسرش تج*اوز کردن و داره سعی میکنه حواسشو پرت کنه🔥❌ _ف...فواد؟🥺 _جان فواد؟ پسرک با #چهره‌ای جمع شده #نگاهش کرد و پرسید. _کاری...کرد با....من؟🥲❌ _نه #دورت بگردم! #ماهکم ترسیده؟ خاک تو سر من کنن که #دیر رسیدم.🔪 گفت و چند #بوسه روی #شکم #برهنه‌ی نیما گزاشت.❤️‍🩹 _گفت سوئدی! _بودم! پیام #اضطراریتو که دیدم اومدم! _از #سوئد؟ https://t.me/+MnYdGnwXsJQwM2Fk مردی که #قاچاقچی آدمه اما با دیدن #چشمای نیما بهش دل #میبازه و حالا #دشمناش میخوان با #دوست‌پسرش تهدیدش کنن😶‍🌫❌
Hammasini ko'rsatish...
00:05
Video unavailable
اربابی که برای تنبیه اسلیوش‌ روی دوچرخش‌ دیلدو‌ میذاره😱❌
https://t.me/+a0ksQ0MwHatkZDI0 ⛓⚰⛓⚰⛓⚰⛓⚰⛓ با اخمی که کرد روی دیلدو🍆 نشستم و با حس #کشیده شدن سوراخم‌🍑 #ناله‌ای کردم که کوبید تو صورتم: هیش! صدات نیاد...🤕😭 با بغض خودم رو بیشتر فشار دادم که #دیلدو کامل رفت داخل با*سنم:اومم‌..آی... https://t.me/+a0ksQ0MwHatkZDI0 همزمان با #دوچرخه🚲 ارباب، دور عمارت می‌چرخیدم و با هر تکونم‌ دیلدو داخلم‌ حرکت می‌کرد.💦☠ با دور بیستمی‌🚴 که زدیم برای پنجمین‌ بار ار^ضا شدم و بی‌حال روی زمین غلت خوردم که ارباب اومد بالا سرم و..‌‌ : بغلم کن🥺😱 ⛓⚰⛓⚰⛓⚰⛓⚰⛓ https://t.me/+a0ksQ0MwHatkZDI0
Hammasini ko'rsatish...
animation.gif.mp42.05 KB
Repost from N/a
https://t.me/+_7xfzLtgV24zNTVh گپ چت آزاد 💦🍓
Hammasini ko'rsatish...
𝑶𝒖𝒓 𝒃𝒍𝒖𝒆 𝒍𝒊𝒇𝒆🩵🦋

Welcome blue butterflies🩵🦋 Have fun together🏳‍🌈

00:06
Video unavailable
با دوست‌پسرش شرط می‌بنده که توی چهل دقیقه سه‌بار میتونه ار*ضاش کنه!🔥🙇🏻🚫 😔🔥😔🔥😔🔥😔🔥😔🔥😔🔥 #چپتر175 پسر کوچکتر با دست گوش‌های سرخش را پوشاند و چشم بست. 🫣❌ _نمی‌....دونم! صدای #خنده‌ی سهراب توی #گوشش پیچید‌. _محمد؟! الان خجالت کشیدی؟ کی بود دیروز توی من میکو...ممم ⭕️🫢 #حرفش با قرار گرفتن دستان او روی #دهانش نصفه ماند. _انقدر #بلند نگوووو! با چهره‌ای سرخ گفت و به صدای خنده‌ی سهراب افزایید. _دورت بگردم دردونه. همانطورکه #دستانش را کنار #میزد گفت و روی آنها را #بوسید. _ن...نکن! 🔞🙇🏻 خم شد و شروع به بوسیدن رگ گردنش کرد. _هومم...محمد؟! زودباش دیگه! دستان #محمد به موهایش #بند شدند و با کشیدن آنها #لبهایش را بوسید. _ #خوشمزم نه؟! 👅🔞 https://t.me/+MnYdGnwXsJQwM2Fk https://t.me/+MnYdGnwXsJQwM2Fk #پاورباتمی‌که‌‌هرلحظه‌دنبال‌به‌فاک‌دادن‌خودشه😈🤭 داستان دوتا #دوست که از یه رابطه #سوری شروع میشه و به یه #رابطه عاشقانه تبدیل میشه❤️‍🔥
Hammasini ko'rsatish...
1.90 MB
👍 1