emotionless

اسیر بودن در عینِ آزادی، غمگین بودن در عینِ شادی، تنها بودن در عینِ شلوغی، غریب بودن در عینِ آشنایی.

- لطفا من رو ببر، ببرم هرجایی که خودت می‌خوای بری؛ مهم نیست که کجا باشه.

سوگواری بهایی است که بابت شجاعت دوست داشتن دیگران می‌پردازیم. -اروین یالوم

عزیزم، من می‌دونم که آدم‌ها زمان‌هایی که خوب نیستن، زمان‌هایی که تاریکن، ممکنه کارهای زیادی انجام بدن یا رفتارهایی نشون بدن که دوست داشتنی نیست. خودم هم همینطور. اما من دوست دارم حتی در این زمان‌ها هم کنارت باشم و بهت گوش بدم، حالت رو بپرسم، درباره‌ی روزت بشنوم، نگرانی‌هات رو بشنوم و باهات قهوه بخورم، آهنگ گوش بدم، در شهر پرسه بزنم و در نهایت تو رو در آغوش بکشم. دوست داشتم بدونم و بدونی، که هرچقدر هم سخت و پیچیده، هرچقدر هم تاریک و سرد، ما همدیگه رو داریم و تنها نیستیم و این شاید مشکلی رو حل نکنه، اما کفایت می‌کنه و بالاخره کنار هم از پسش بر‌می‌آیم.