cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

دبیرستان شهوتـ

-‏یه جوری برام ناله کن که موقع تلمبه زدن کنترلمو از دست بدم و وحشی تر بشم💦🍓

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
9 160
Obunachilar
-18824 soatlar
+3397 kunlar
-16230 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

Repost from N/a
_آهههه ویل... آههه محکمتررر آههه اوومم... پورن استار هات و جذابم حسابی #کصمو خیس کرده بود و آب دهنش از روی #کصم با هر تلمبه اش کش میومد.... _اوووف آههه #کص تنگ و صورتیت دور #ک*یرم تنگ شده آهه الانه که آبم بیاد دوست داری آبمو بریزم تا از یه پورن استار حامله بشی اووف ؟! از حرفاش بیشتر حشری شدم و آه و ناله کردم #پستون هام از مانتو بیرون زده بود و حسابی از آب دهن اقا‌معلم خیس شده بودن ویلیام دوباره حشری به #پستون هام نگاه کرد و خم شد و نوکشونو مکید که #کصمو مالیدم به #کیرش که محکمترر توی #ک**صم تلمبه زد.... _اوووف ج‌نده حشریم آروم بگیر بزار نوک #پستون هاتو بخورم تا #کصت بتونه #کیرمو بیشتر توی خودش جا بده... سرشو اوردم بالا و باهاش لب بازی کردم که یهو با پاچیدن آبش توی #ک**صم....💦🔞🍑 https://t.me/+W1UzB6_sc5w2MGI0 پورن استار کی‌رکلفت #ک*ـص تپل دختر باکره رو جر میده...👆🏼💦🔞🍑
Hammasini ko'rsatish...
- می‌خوام کـ.ص آبدارم رو بلیسی، اینو می‌تونی؟ همینطوری نگاهم می‌کنه و من اونقدری شهوتم بالا زده که عین خیالم نیست نمی‌تونم باهاش سکس کنم... فقط به فکر ارضا شدنم. چشماشو رو هم می‌ذاره و من روی دهنش می‌شینم - زبونت رو بکن تو عماد.... دو ساله هیچی نرفته توش می‌خاره... نمی‌تونه حتی درست بخوره و من کم مونده هق بزنم که در اتاق باز می‌شه و با دیدن برادر شوهرم....💦🔥 https://t.me/+8UUIiDWRlcg4MmI8 https://t.me/+8UUIiDWRlcg4MmI8 زن داداش شهوتیش رو جلوی داداشش ارضا می‌کنه👅💦
Hammasini ko'rsatish...
کــْیـٖــنـٓــٓـه‍ 🐦‍🔥🔥𝐯𝐢𝐩

این رمان برای سنین زیر 20 مناسب نمی‌باشد🔞🚫 نویسنده: طلا

#سک‌س_دو_برادر_با_زنش #تریسام🍆💦 بینشون داشتم جون می‌دادم برسام داشت تو #سوراخ کونم تلمبه میزد آیهان توی #بهشتم از دو طرف داشتم #جر می‌خوردم🔥 -افففف میدونی چند وقته تو کف #بهشت و #کونتم -بکنش داداش #مال خودته! سرمو رو شونه ای آیهان گذاشتم #لباشو بوسیدم خودمم از این #رابطه‌ی سه نفر خوشم اومده بود #میخواستم همیشه منو #بکنن🔞 آیهان و برسام #مردونگی هاشونو ازم کشیدن بیرون جاهاشونو عوض کردن 😍💦 ایندفعه آیهان توی #کونم #تلمبه میزد برسام سرشو برد سمت #بهشتم شروع کرد به #زبون زدن #بهشتم جوری میخورد و #مک میزد حس می‌کردم الاناس که #کنده شه👅 -اه برسام اروم... اففف... اییییی -جون عشقم #ناله کن آیهان تفی روی مردونگیش انداخت فرو سعی کرد فرو کنه توی سوراخ کونم💃 -آیهان. میترسم! -فقط قراره کمی درد بکشی خواستم بلند شدم که یهو همه ی مردونگیشو فرستاد توم حالا دوتا مردونگی داشت توی سوراخ کونم تلمبه میزد حس می‌کردم مقعدم پاره شده داره خون میاد... https://t.me/+8B0f-uD5hVIyYzlk https://t.me/+8B0f-uD5hVIyYzlk پارت_واقعی_سرچ_کن 💦🔞
Hammasini ko'rsatish...
داستان «متنی»

مخزن داستان سسکی زیر ۱۸ نیاد🔞

#رمانی‌دارای‌صحنه‌های‌اروتیک‌ارباب‌برده‌ای🔞💦 ارباب بین #پام نشست و طنابی رو دور مچ پاهام بست و انتهای #طناب رو به سقف بست که #پاهام جلو دیدش اویزون موند. با ترس بهش خیره شدم: -ارباب...#ارباب من کاری نکر... هنوز حرفم تموم نشده بود که با #شلاق نازکی که دستش بود روی #کلیتوریسمم #ضربه زد که جیغ بلندی کشیدم: -خفه شو برده کوچولو! و#کیوم های درشتی رو به #سینه‌هام وصل کرد که از دردش #ناله کردم. ارباب چاک #کلوچم و باز کرد و #لوله باریکی رو با احتیاط داخل #رحمم کرد. آنقدر #درد داشت که بی‌وقفه شروع به جیغ زدن کردم،خم شد و روی #چوچولم و بوسید و دستم و روی بهشتم گذاشت: -زود باش خودت و ارضا کن تا کمتر درد بکشی،می‌خوام با تخمکات بچه #بکارم تو شکمت! با این حرفش زیر #گریه زدم و ترسیدم خواستم چیزی بگم که با دستکش میله فلزی و داغی رو برداشت و همین که به سمت #بهشتم اورد .... 💦 https://t.me/+JMuyU7KQ-vZiMWZk رمان ارباب و‌برده‌ای می خونی🤭🤫🔞 ایران دختر رعیتی که ارباب روستا اون‌رو به عمارت راه می‌ده و‌خدمتکارش می‌کنه، هرروز ترتیبش می‌ده ولی...😱🔞♨️ #بدو_جوین_بده❌❌
Hammasini ko'rsatish...
_تو کی هستی ؟؟؟ بهم می‌خنده و دوباره نوک #سینمو به دهن میگیره ،با دستام میخوام از خودم دورش کنم ولی دستامو بالای سرم نگه میداره و سرشو تو گردنم فرو می‌کنه و چنان میمکه انگار میخواد جونمو بگیره _آههههه...ن..نک...نکن...تو...کی هستی ؟؟ +صاحبه #ک‌‍‌‍*صت دیگه بیشتر از این نمیتونستم تحمل کنم پامو آوردم بالا تا #بکوبونم وسط پاش ،پیش دستی کرد و همون پام رو گذاشت رو شونه ش _نه نه نه نکن.....خواهش..میکنم +آرومم کن _اخه مرتیکه پفیوز مگه من بیکارم تو رو.....اخخخخ کیرشو فرو کرد تو #باسن گردم و آروم فشار میداد،برای یه ثانیه نفسم رفت _درش بیار عوضییییی....می...سوزه +خیلی #تنگی ،یکم تحمل کن الان جا باز می‌کنه _آههههه....درد داره درش بی....ار 💦https://t.me/+LtHoZRN71VI0ZDM8 #زود_عضو_کانالشو_تا_لینکش_منقضی_نشده❌🔥
Hammasini ko'rsatish...
🔞شکــــ𝒉𝒐𝒓𝒏𝒚ـــــلات🔞

انقدر تن و بدنتو لیس بزنم که صدای نفس نفس زدنات در بیاد🔥😈 نویسنده: محدثه (شکوفه شب) تبلیغات:

https://t.me/tabligh_Chocolate

Repost from N/a
_اومم آقا مدیر #کــ‌یرت خیلی خوشمزس اومم آهه اوففففف دوست دارم توی #کـ*صم وقتی داری تلمبه میزنی می‌کنمششش💦💦 #کـ‌ـیر آقا مدیر با حرفای حش‍*‍ری کنندم سیخ تر شد که با شهوت بیشتر توی دهنم فرو کردم و حسابی بالا پایینش کردم.. -عااحححح آقا مدیر بسه الان #آبم میاد💦 مکی به سر #کـ**ـیرش و تخماش زدم که صدای ناله هام بلند شده بود و توج بودم که یهو در کلاس... https://t.me/+2-SDU0Fp_WM2N2Rk #سک‌س‌توی‌دانشگاه‌با‌مدیرکی‌رکلفت💦🔞🍑
Hammasini ko'rsatish...
#سک‌س_دو_برادر_با_زنش #تریسام🍆💦 بینشون داشتم جون می‌دادم برسام داشت تو #سوراخ کونم تلمبه میزد آیهان توی #بهشتم از دو طرف داشتم #جر می‌خوردم🔥 -افففف میدونی چند وقته تو کف #بهشت و #کونتم -بکنش داداش #مال خودته! سرمو رو شونه ای آیهان گذاشتم #لباشو بوسیدم خودمم از این #رابطه‌ی سه نفر خوشم اومده بود #میخواستم همیشه منو #بکنن🔞 آیهان و برسام #مردونگی هاشونو ازم کشیدن بیرون جاهاشونو عوض کردن 😍💦 ایندفعه آیهان توی #کونم #تلمبه میزد برسام سرشو برد سمت #بهشتم شروع کرد به #زبون زدن #بهشتم جوری میخورد و #مک میزد حس می‌کردم الاناس که #کنده شه👅 -اه برسام اروم... اففف... اییییی -جون عشقم #ناله کن آیهان تفی روی مردونگیش انداخت فرو سعی کرد فرو کنه توی سوراخ کونم💃 -آیهان. میترسم! -فقط قراره کمی درد بکشی خواستم بلند شدم که یهو همه ی مردونگیشو فرستاد توم حالا دوتا مردونگی داشت توی سوراخ کونم تلمبه میزد حس می‌کردم مقعدم پاره شده داره خون میاد... https://t.me/+8B0f-uD5hVIyYzlk https://t.me/+8B0f-uD5hVIyYzlk پارت_واقعی_سرچ_کن 💦🔞
Hammasini ko'rsatish...
داستان «متنی»

مخزن داستان سسکی زیر ۱۸ نیاد🔞

- لای ک.صت و باز کن بشین رو دهن شوهرت...👅 با شهوت انگشتامو روی شیار ک.صم می‌کشم و چ.وچ.ولمو رو دهن عماد می‌ذارم - آهههههه.... ک.صم باد کرده می‌خوام ک.یر جفتتون بره توش...💦👅 https://t.me/+8UUIiDWRlcg4MmI8 https://t.me/+8UUIiDWRlcg4MmI8 تری.سام با شوهر و برادر شوهر هاتم💦👅
Hammasini ko'rsatish...
کــْیـٖــنـٓــٓـه‍ 🐦‍🔥🔥𝐯𝐢𝐩

این رمان برای سنین زیر 20 مناسب نمی‌باشد🔞🚫 نویسنده: طلا

#پارت_۱ _نوید پسرم پردشو بدوز یه کاری کن کسی متوجه نشه کی از تو به ما نزدیکتره هم پسر خواهرمی هم دکتری دنیام مثل خواهر خدابیامرزت میمونه آبروشو بخر خاله جون بچس خریت کرده اگه باباش بفهمه سرشو بیخ تا بیخ میبره نگاهم رفت سمت دختر کوچولو سرش پایین بود و ناخنشو میجوید معلوم بود استرس داره تو این چند سال که ندیده بودمش حسابی ترگل ورگل شده بود لحظه شماری میکردم تا بدنشو لخت ببینم _شورتتو در بیار رو این تخت بخواب پاهاتو باز کن یهو شوک زده بهم نگاه کرد و روبه مامانش گفت: _زشته مامان من نمیخوام جلو آقا نوید لخت شم مامانش رفت سمتش و گفت: _دربیار شورتتو دختر نوید دکتره محرمه جای داداشته بزار تا بابات نفهمیده درستش کنه گریش گرفته بود رو به مامانش گفتم : _خاله بیرون باشید خودم درستش میکنم مامانش که رفت بغلش کردم و گذاشتم رو تخت با این که سنش کم بود اندام پری داشت همین طور که بغلش کردم باسنشو مالوندم خیلی گوشتی و نرم بود میخواستم  هر چه زودتر بهشتشو ببینم https://t.me/+o0ltaeNSRy82MTI0
Hammasini ko'rsatish...
#پارت_۱ _نوید پسرم پردشو بدوز یه کاری کن کسی متوجه نشه کی از تو به ما نزدیکتره هم پسر خواهرمی هم دکتری دنیام مثل خواهر خدابیامرزت میمونه آبروشو بخر خاله جون بچس خریت کرده اگه باباش بفهمه سرشو بیخ تا بیخ میبره نگاهم رفت سمت دختر کوچولو سرش پایین بود و ناخنشو میجوید معلوم بود استرس داره تو این چند سال که ندیده بودمش حسابی ترگل ورگل شده بود لحظه شماری میکردم تا بدنشو لخت ببینم _شورتتو در بیار رو این تخت بخواب پاهاتو باز کن یهو شوک زده بهم نگاه کرد و روبه مامانش گفت: _زشته مامان من نمیخوام جلو آقا نوید لخت شم مامانش رفت سمتش و گفت: _دربیار شورتتو دختر نوید دکتره محرمه جای داداشته بزار تا بابات نفهمیده درستش کنه گریش گرفته بود رو به مامانش گفتم : _خاله بیرون باشید خودم درستش میکنم مامانش که رفت بغلش کردم و گذاشتم رو تخت با این که سنش کم بود اندام پری داشت همین طور که بغلش کردم باسنشو مالوندم خیلی گوشتی و نرم بود میخواستم  هر چه زودتر بهشتشو ببینم https://t.me/+o0ltaeNSRy82MTI0
Hammasini ko'rsatish...