901
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
+47 kunlar
+2130 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
#حرف حق
با استوری ها و تکست های مذهبی گذاشتن
فقط گوشیتون میره بهشت
لطفا یکم رو اعمالتون کار کنید
#شعر_و_متن
🍃🌸
👏 2🔥 1
به نام نامی ات مادر
که دوستت دارم به جان و دل
#شعر_و_متن
🍃🌸
👍 1🔥 1👏 1🙏 1
دست دراز کرده ام
به خاطرات کودکی
و
چه زیباست برایم
که هرچه بود از تلخی
و
ترشی روزگار،
به وقت مرورشان شیرین شده اند
در گذر زمان.
#شعر_و_متن
🍃🌸
🔥 2
گویند چون خزانه ی انوشیروان عادل را گشودند،
لوحی دیدند که پنج سطر بر آن نوشته شده بود؛
هر که مال ندارد، آبرو ندارد
هر که برادر ندارد، پشت ندارد
هر که زن ندارد، عیش ندارد
هر که فرزند ندارد، روشنی چشم ندارد
هر که این چهار ندارد، هیچ غم ندارد...!
"عبید زاکانی"
#شعر_و_متن
🍃🌸
🔥 2
#حکایت
گفته بود یا گُلی، یا هیچکس!
خبرش مثلِ بمب، ترکید و توی فضای کوچک روستا پیچید. پچ پچ ها، همه درباره ی گُلنسا بود و آن پسرکِ شهری. کسی نمیدانست از کجا و کِی، ولی میگفتند پسره عاشق گُلی شده، یک دل نه ها، صد دل! گُلی؟ دخترکِ خوشگلِ پایین ده بود، با موهای طلایی و کک مکهای قهوه ای و چشم های سبزِ مهربان و یک دل، درست به بزرگیِ دریا. گوشهایش نمیشنید، حرف هم نمیزند، ناشنوا بود و نا گویا، از همان موقعِ تولد...
پدر و مادر نداشت، از خیلی سال پیش، رفته بودند به رحمت خدا. گلی بود و خواهر و برادرهایی که همه سر خانه و زندگیشان بودند، به کسی هم نیاز نداشت البته! شیر دختری بود برای خودش؛ بلد بود گلیم هایی که خودش میبافَد را، از آب بکشد بیرون.
ازدواج نکرده بود، خودش نمیخواست! میترسید...
از تب های تندی که زود به عرق بنشیند، میترسید و همین هم بود که تا آن موقع، مانده بود خودش و تنهائیش و حوضش.
تا اینکه یک روز، خبر پیچید یک پسرک شهری، آمده و عاشق گلنسای ما شده، گفته یا گُلی، یا هیچکس!
خبرش مثلِ بمب، ترکید و توی فضای کوچک روستا پیچید.
میگفتند برای عروسی آمده بوده روستا، که دیده گُلی را و بعد دل داده به سکوتِ دلنشینِ دخترکِ لپ گلیِ دهاتِ ما.
گُلی؟ شنیدیم که قبول نکرده، که گفته است یک کلام، نه! پسرک عاشق پیشه؟ کوتاه نیامده!
نتیجه؟ یک سالِ تمام، آنقدر رفته و آمده و گل بر سر راه گذاشته و پیغام و پسغام فرستاده و نامه در حیاط انداخته، تا همه را ذله کرده، گُلی را هم! انقدری که دلش به رحم بیاید، که فرصتی بدهد به دلِ عاشقِ بیچاره اش...
بعدترها هم شنیدیم که گُلی، برادرش را فرستاده شهر، پیِ پسره و خانواده اش؛ که بگوید گُلی، همینی است که هست! با همه ی حُسن ها و ایرادهایش، با همه ی خوبیهایش، با همه ی بدی هایش...
که نکند بعدها، همین ها بشوند چماق و سر کوفتِ سر دخترک و جواب گرفته بود که هرچه هست، حُسن است و خوبی، ما ایرادی ندیده ایم، ما بدی ای نشنیده ایم.
همین هم شد که بساطِ عروسی به پا شد توی روستا و انگار عروسیِ دخترِ تک تک اهالی باشد، همه شاد بودند، همه صاحب مجلس بودند انگار...
حالا، سالها از آن روزها میگذرد. عشق گلی و آن پسرکِ لجباز، در گذرِ زمان کهنه نشد و تبِ تندشان، به عرق ننشست که هیچ، انقدر ماندگار بود و حقیقی، که شد نقلِ هر مجلس و محفل، شد ضرب المثلِ اهالی...
این روزها توی روستا، کسی اگر بگوید عاشق شده ام، همه میپرسند چقدر؟ انقدری هست که هرکسی هرچه گفت،
بگویی یا فلانیِ خودم،
یا هیچکس؟
#شعر_و_متن
🍃🌸
🔥 2❤ 1
و چکه می کند از من
هنوز حسرت تو..!
#امیرحسین_اثنی_عشری
#شعر_و_متن
🍃🌸
🔥 2
پاسخ بده از این همه مخلوق چرا من؟
تا شرح دهم از همهی خلق چرا تو
#محمدعلی_بهمنی
#شعر_و_متن
🍃🌸
🔥 3
🌾
@asharparsi
تو زیباتری
زیباتر از تمام کتابهایی
که نوشتهام و
خواهم نوشت
زیباتر از تمامِ شعرهایی
که سرودهام و خواهم سرود
آه محبوبم....!
تو حتی از خودت هم زیباتری....
#نزار_قبانی
#جان دلم
#شعر_و_متن
🍃🌸
🔥 2
🌾
@asharparsi
.
ذکر میکنم امروز و هر روز:
"هر کجا باشم خداوند آنجاست"
و آدمی
و قلبِ آدمی
چه آسوده ست با تو!
آرام و خاموشم ، تا تو سخن بگویی
خدا به همراهتان
#شعر_و_متن
🍃🌸
🔥 1
میگویم جانِ دل؟
شما که پا قدمتان خوب است ،
می شود بیایید ؛
پا به قلبِ ویرانه ی ما بگذارید ،
و هیچوقت قصدِ ترکش را نکنید؟
آخر میدانید چیست؟
شما که نیستید ،
کار و بارِ دلِ بی نوایمان
از رونق افتاده...!
#نیلی_ق
روزتون در بر دوست
#شعر_و_متن
🍃🌸
🔥 1
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.