cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

اسرار دنیای درون _مهناز مشرقی

👈كل مسير سلوک از خود آگاهی به خداآگاهی يعني از منيت به سمت الوهيت و منيت دارای سه وجه است: تكبر، حرص و حسد 👈تمام مسير سير و سلوك يك سالك در رستن از وابستگي ها و رسيدن به وارستگي است و اینجاست که شادی و نشاط درونی را می توان تجربه کرد. @Atlase_chakr

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
574
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
-37 kunlar
+530 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

✨ تو هیچ کسی رو در دنیا جز خودت نمی توانی تغییر دهی ✨ تغییر تو، محیط پیرامون تو را تغییر می دهد، و توی این محیط یا اون شخص باید تغییر کند یا مجبور است که از این محیط حذف شود ... ✨اگر اوضاع زندگیت جذاب نیست معنی اش این نیست که زندگی مشکل دارد ، همه چیز در هستی سرجایش هست، شاید تو در مدار ۲ قرار داری... خودت را بکش بالا و برسون به مدار ۱۰ تا اتفاقت شیرین و دوست داشتنی رو تحربه کنی🙏❤️ https://t.me/MahnazMashreghi
Hammasini ko'rsatish...
2_5368374249989874964 (1).mp33.82 MB
🍃مراقبه یعنی امکانی برای تغییر خود
Hammasini ko'rsatish...
https://youtu.be/5bj0Hj7jW8c 📍سیستم ایمنی بدن اولین خط دفاعی ما در برابر بیماری‌ها و عفونت‌هاست. با توجه به پژوهش‌های علمی، می‌توان این سیستم حیاتی را از طریق مراقبه تقویت کرد. مراقبه می‌تواند به روش‌های مختلفی مراقبه می‌تواند به روش‌های مختلفی سیستم ایمنی بدن را تقویت کند. با کاهش استرس، افزایش فعالیت سلول‌های ایمنی، بهبود تنظیم ژنتیکی، کاهش التهاب، بهبود کیفیت خواب و افزایش تولید آنتی‌بادی‌ها، مراقبه می‌تواند بهبود کلی سلامت و مقاومت بدن در برابر بیماری‌ها را به همراه داشته باشد. افزودن مراقبه به برنامه روزانه، در کنار سایر عادات سالم، می‌تواند نقش مهمی در حفظ و تقویت سلامت #سیستم_ایمنی ایفا کند.🪴 لطفا تجارب خود را با ما به اشتراک بگذارید. 🌹
Hammasini ko'rsatish...
تقویت سیستم ایمنی

سیستم ایمنی بدن اولین خط دفاعی ما در برابر بیماری‌ها و عفونت‌هاست. با توجه به پژوهش‌های علمی، می‌توان این سیستم حیاتی را از طریق مراقبه تقویت کرد. مراقبه می‌تواند به روش‌های مختلفی مراقبه می‌تواند به روش‌های مختلفی سیستم ایمنی بدن را تقویت کند. با کاهش استرس، افزایش فعالیت سلول‌های ایمنی، بهبود تنظیم ژنتیکی، کاهش التهاب، بهبود کیفیت خواب و افزایش تولید آنتی‌بادی‌ها، مراقبه می‌تواند بهبود کلی سلامت و مقاومت بدن در برابر بیماری‌ها را به همراه داشته باشد. افزودن مراقبه به برنامه روزانه، در کنار سایر عادات سالم، می‌تواند نقش مهمی در حفظ و تقویت سلامت #سیستم_ایمنی ایفا کند. در اینجا، توضیح می‌دهیم چگونه مراقبه می‌تواند به تقویت سیستم ایمنی بدن کمک کند: #کاهش_استرس استرس مزمن می‌تواند به شدت سیستم ایمنی بدن را تضعیف کند. هورمون‌های استرس، مانند کورتیزول، در سطوح بالای مداوم، می‌توانند عملکرد سلول‌های ایمنی را مختل کنند. مراقبه با کاهش سطح استرس، به کاهش کورتیزول کمک می‌کند و از این طریق باعث تقویت سیستم ایمنی می‌شود. #افزایش فعالیت #سلول‌های_ایمنی مطالعات نشان داده‌اند که مراقبه می‌تواند فعالیت سلول‌های T و سلول‌های قاتل طبیعی (NK cells) را افزایش دهد. این سلول‌ها نقش مهمی در شناسایی و نابودی سلول‌های عفونی و سرطانی دارند. با افزایش فعالیت این سلول‌ها، بدن بهتر می‌تواند با عفونت‌ها و بیماری‌ها مقابله کند. #بهبود تنظیم ژن‌های مرتبط با #سیستم_ایمنی تحقیقات اخیر نشان داده‌اند که مراقبه می‌تواند بیان ژن‌های مرتبط با پاسخ ایمنی را تغییر دهد. این تغییرات ژنتیکی می‌تواند به تقویت پاسخ‌های دفاعی بدن در برابر تهدیدات خارجی کمک کند. #کاهش_التهاب التهاب مزمن می‌تواند منجر به مشکلات جدی سلامتی شود. مراقبه با کاهش استرس و تنظیم هورمون‌ها، می‌تواند سطح التهابات بدن را کاهش دهد. کاهش التهاب به بهبود عملکرد سیستم ایمنی کمک می‌کند و بدن را در مقابل بیماری‌های التهابی مقاوم‌تر می‌سازد. #بهبود کیفیت خواب خواب کافی و با کیفیت نقش کلیدی در حفظ سلامت سیستم ایمنی دارد. مراقبه می‌تواند به بهبود کیفیت خواب کمک کند، که به نوبه خود باعث تقویت سیستم ایمنی می‌شود. خواب خوب به بدن اجازه می‌دهد که سلول‌های ایمنی را بازسازی و تقویت کند. #افزایش تولید آنتی‌بادی‌ها برخی از مطالعات نشان داده‌اند که مراقبه می‌تواند سطح آنتی‌بادی‌های خاصی را که در مبارزه با عفونت‌ها نقش دارند، افزایش دهد. آنتی‌بادی‌ها، پروتئین‌های ویژه‌ای هستند که توسط سیستم ایمنی تولید می‌شوند و به شناسایی و خنثی‌سازی عوامل بیماری‌زا کمک می‌کنند.

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ دانی که پس از عمر چه ماند باقی مهر است و محبت است و باقی همه #هیچ 💫وقتی که تو نباشی، #خداوند هست. بگذارید داستان مشهور «سایه‌ی مقدس» را از صوفیان برایتان بگویم: زمانی مردی زندگی می کرد که چنان پاک و معصوم بود که فرشتگان از آسمان می‌آمدند تا ببینند که یک انسان چگونه می‌تواند چنین خداگونه باشد. این مرد فعالیت‌های معمولی روزانه‌اش را با انتشار فضیلت‌ها انجام می‌داد، درست همانگونه که ستارگان نورهایشان را می‌پراکنند و گل‌های عطرافشانی می‌کنند ــ بدون اینکه خودشان این را بدانند. زندگی روزانه‌اش را می‌شد در دو کلام خلاصه کرد: او می‌بخشید و #عفو می‌کرد. ولی این دو کلام هرگز از زبان او بیان نمی‌شد. این فضایل در لبخند او و در مهربانی و صبر و تحمل و بخشندگی او بیان می‌شدند. فرشتگان به خداوند گفتند: «خدایا، به او هدیه معجزات را عطا کن.» خداوند پاسخ داد: «از او بپرسید که چه آرزویی دارد.» فرشتگان از آن مرد مقدس پرسیدند: «آیا می‌خواهی که با لمس دست #تو بیماران شفا بیابند؟» مرد #مقدس پاسخ داد: «نه. من دوست دارم خداوند چنین کاری بکند.» - «آیا میخواهی که روح‌های گناهکار و دل‌های گمراه را به راه راست بازگردانی؟» - «نه، این ماموریت فرشتگان است. کار من این نیست.» - «آیا مایلی که الگویی از صبر باشی و توسط فضایل خود انسان‌ها را جذب کنی و اینگونه خداوند را ستایش کنی؟» مرد مقدس گفت، «نه. اگر مردم جذب من شوند، از خداوند غافل می‌شوند.» فرشتگان پرسیدند، «پس آرزوی تو چیست؟» مرد مقدس با لبخند پرسید: «من چه آرزویی می‌توانم داشته باشم؟ من می‌خواهم که خداوند برکت خودش را به من ببخشد؛ آیا با داشتن آن من همه چیز را نخواهم داشت؟» فرشتگان گفتند، «تو باید آرزویی را انتخاب کنی، وگرنه یکی بر تو تحمیل خواهد شد!» مرد قدیس گفت: «بسیار خوب. آرزوی من این است که من کارهای خیر زیادی انجام بدهم بدون اینکه حتی آن‌ها را بدانم.» #فرشتگان حیرت کرده بودند. باهم مشورت کردند و به این نقشه رسیدند که هرگاه سایه‌ی آن قدیس به پشت سر او و یا به دو طرف او برسد، تا که او نتواند آن را ببیند، آن سایه قدرت این را داشته باشد که بیماری را شفا دهد، دردی را دوا کند و اندوهی را برطرف سازد. از آن پس هرگاه که آن مرد خدا روی زمین راه می‌رفت، سایه‌اش که یا در پشت سر او و یا در دو طرف او روی زمین بود، قادر بود تا زمین‌های خشک را سبز کند، گیاهان پژمرده را تازه کند، به مزارع خشک آبرسانی کند، کودکان رنگ‌پریده را سرخ و تازه کند و به مردان و زنان خوشی و شادمانی برساند. آن مرد قدیس فقط به کارهای روزانه‌اش می‌رسید و مانند ستارگانی که نور می‌افشانند و گل‌هایی که عطر می‌پراکنند _ بدون اینکه از این‌ها هشیار باشند ــ‌ فضیلت‌های الهی را منتشر می‌ساخت. مردم که به این تواضع او احترام می گذاشتند در سکوت او را دنبال می‌کردند و هرگز در مورد معجزات او با وی سخن نمی گفتند. بزودی آنان حتی نام او را فراموش کردند و او را ”سایه‌ی مقدس“ می‌خواندند. این #غایت است: فرد باید یک سایه‌ی مقدس شود، فقط #سایه‌ای از خداوند. این بزرگترین انقلابی است که می‌تواند برای یک موجود انسانی رخ بدهد: #دگرگونی مرکز. تو دیگر مرکز خودت نیستی، خداوند مرکز تو شده است. تو مانند سایه‌ی او زندگی می کنی. تو قدرتمند نیستی، زیرا مرکزی نداری که قدرتمند باشی. تو با فضیلت نیستی؛ مرکزی نداری که فضیلت داشته باشی. تو بادیانت نیستی، مرکزی نداری که بادیانت باشی. تو فقط #نیستی، یک هیچی عظیم، بدون مرز و بدون مانع، تا الوهیت بتواند بدون مانع و بدون تفسیر و دست‌نخورده از میان تو عبور کند ــ تا الوهیت بتواند همانگونه که هست، ‌نه آنگونه که تو میخواهی باشد، از میان تو عبور کند. الوهیت از مرکز #تو عبور نمی‌کند ــ مرکزی وجود ندارد. آن مرکز گم شده است. معنی این سوترا همین است #اشو #یوگا_ابتدا_و_انتها مترجم: محسن خاتمی 🍃@MahnazMashreghi
Hammasini ko'rsatish...
attach 📎

7👏 1
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ دانی که پس از عمر چه ماند باقی مهر است و محبت است و باقی همه #هیچ 💫وقتی که تو نباشی، #خداوند هست. بگذارید داستان مشهور «سایه‌ی مقدس» را از صوفیان برایتان بگویم: زمانی مردی زندگی می کرد که چنان پاک و معصوم بود که فرشتگان از آسمان می‌آمدند تا ببینند که یک انسان چگونه می‌تواند چنین خداگونه باشد. این مرد فعالیت‌های معمولی روزانه‌اش را با انتشار فضیلت‌ها انجام می‌داد، درست همانگونه که ستارگان نورهایشان را می‌پراکنند و گل‌های عطرافشانی می‌کنند ــ بدون اینکه خودشان این را بدانند. زندگی روزانه‌اش را می‌شد در دو کلام خلاصه کرد: او می‌بخشید و #عفو می‌کرد. ولی این دو کلام هرگز از زبان او بیان نمی‌شد. این فضایل در لبخند او و در مهربانی و صبر و تحمل و بخشندگی او بیان می‌شدند. فرشتگان به خداوند گفتند: «خدایا، به او هدیه معجزات را عطا کن.» خداوند پاسخ داد: «از او بپرسید که چه آرزویی دارد.» فرشتگان از آن مرد مقدس پرسیدند: «آیا می‌خواهی که با لمس دست #تو بیماران شفا بیابند؟» مرد #مقدس پاسخ داد: «نه. من دوست دارم خداوند چنین کاری بکند.» - «آیا میخواهی که روح‌های گناهکار و دل‌های گمراه را به راه راست بازگردانی؟» - «نه، این ماموریت فرشتگان است. کار من این نیست.» - «آیا مایلی که الگویی از صبر باشی و توسط فضایل خود انسان‌ها را جذب کنی و اینگونه خداوند را ستایش کنی؟» مرد مقدس گفت، «نه. اگر مردم جذب من شوند، از خداوند غافل می‌شوند.» فرشتگان پرسیدند، «پس آرزوی تو چیست؟» مرد مقدس با لبخند پرسید: «من چه آرزویی می‌توانم داشته باشم؟ من می‌خواهم که خداوند برکت خودش را به من ببخشد؛ آیا با داشتن آن من همه چیز را نخواهم داشت؟» فرشتگان گفتند، «تو باید آرزویی را انتخاب کنی، وگرنه یکی بر تو تحمیل خواهد شد!» مرد قدیس گفت: «بسیار خوب. آرزوی من این است که من کارهای خیر زیادی انجام بدهم بدون اینکه حتی آن‌ها را بدانم.» #فرشتگان حیرت کرده بودند. باهم مشورت کردند و به این نقشه رسیدند که هرگاه سایه‌ی آن قدیس به پشت سر او و یا به دو طرف او برسد، تا که او نتواند آن را ببیند، آن سایه قدرت این را داشته باشد که بیماری را شفا دهد، دردی را دوا کند و اندوهی را برطرف سازد. از آن پس هرگاه که آن مرد خدا روی زمین راه می‌رفت، سایه‌اش که یا در پشت سر او و یا در دو طرف او روی زمین بود، قادر بود تا زمین‌های خشک را سبز کند، گیاهان پژمرده را تازه کند، به مزارع خشک آبرسانی کند، کودکان رنگ‌پریده را سرخ و تازه کند و به مردان و زنان خوشی و شادمانی برساند. آن مرد قدیس فقط به کارهای روزانه‌اش می‌رسید و مانند ستارگانی که نور می‌افشانند و گل‌هایی که عطر می‌پراکنند _ بدون اینکه از این‌ها هشیار باشند ــ‌ فضیلت‌های الهی را منتشر می‌ساخت. مردم که به این تواضع او احترام می گذاشتند در سکوت او را دنبال می‌کردند و هرگز در مورد معجزات او با وی سخن نمی گفتند. بزودی آنان حتی نام او را فراموش کردند و او را ”سایه‌ی مقدس“ می‌خواندند. این #غایت است: فرد باید یک سایه‌ی مقدس شود، فقط #سایه‌ای از خداوند. این بزرگترین انقلابی است که می‌تواند برای یک موجود انسانی رخ بدهد: #دگرگونی مرکز. تو دیگر مرکز خودت نیستی، خداوند مرکز تو شده است. تو مانند سایه‌ی او زندگی می کنی. تو قدرتمند نیستی، زیرا مرکزی نداری که قدرتمند باشی. تو با فضیلت نیستی؛ مرکزی نداری که فضیلت داشته باشی. تو بادیانت نیستی، مرکزی نداری که بادیانت باشی. تو فقط #نیستی، یک هیچی عظیم، بدون مرز و بدون مانع، تا الوهیت بتواند بدون مانع و بدون تفسیر و دست‌نخورده از میان تو عبور کند ــ تا الوهیت بتواند همانگونه که هست، ‌نه آنگونه که تو میخواهی باشد، از میان تو عبور کند. الوهیت از مرکز #تو عبور نمی‌کند ــ مرکزی وجود ندارد. آن مرکز گم شده است. معنی این سوترا همین است #اشو #یوگا_ابتدا_و_انتها مترجم: محسن خاتمی 🍃@MahnazMashreghi
Hammasini ko'rsatish...
attach 📎

‍ دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ دانی که پس از عمر چه ماند باقی مهر است و محبت است و باقی همه #هیچ 💫وقتی که تو نباشی، #خداوند هست. بگذارید داستان مشهور «سایه‌ی مقدس» را از صوفیان برایتان بگویم: زمانی مردی زندگی می کرد که چنان پاک و معصوم بود که فرشتگان از آسمان می‌آمدند تا ببینند که یک انسان چگونه می‌تواند چنین خداگونه باشد. این مرد فعالیت‌های معمولی روزانه‌اش را با انتشار فضیلت‌ها انجام می‌داد، درست همانگونه که ستارگان نورهایشان را می‌پراکنند و گل‌های عطرافشانی می‌کنند ــ بدون اینکه خودشان این را بدانند. زندگی روزانه‌اش را می‌شد در دو کلام خلاصه کرد: او می‌بخشید و #عفو می‌کرد. ولی این دو کلام هرگز از زبان او بیان نمی‌شد. این فضایل در لبخند او و در مهربانی و صبر و تحمل و بخشندگی او بیان می‌شدند. فرشتگان به خداوند گفتند: «خدایا، به او هدیه معجزات را عطا کن.» خداوند پاسخ داد: «از او بپرسید که چه آرزویی دارد.» فرشتگان از آن مرد مقدس پرسیدند: «آیا می‌خواهی که با لمس دست #تو بیماران شفا بیابند؟» مرد #مقدس پاسخ داد: «نه. من دوست دارم خداوند چنین کاری بکند.» - «آیا میخواهی که روح‌های گناهکار و دل‌های گمراه را به راه راست بازگردانی؟» - «نه، این ماموریت فرشتگان است. کار من این نیست.» - «آیا مایلی که الگویی از صبر باشی و توسط فضایل خود انسان‌ها را جذب کنی و اینگونه خداوند را ستایش کنی؟» مرد مقدس گفت، «نه. اگر مردم جذب من شوند، از خداوند غافل می‌شوند.» فرشتگان پرسیدند، «پس آرزوی تو چیست؟» مرد مقدس با لبخند پرسید: «من چه آرزویی می‌توانم داشته باشم؟ من می‌خواهم که خداوند برکت خودش را به من ببخشد؛ آیا با داشتن آن من همه چیز را نخواهم داشت؟» فرشتگان گفتند، «تو باید آرزویی را انتخاب کنی، وگرنه یکی بر تو تحمیل خواهد شد!» مرد قدیس گفت: «بسیار خوب. آرزوی من این است که من کارهای خیر زیادی انجام بدهم بدون اینکه حتی آن‌ها را بدانم.» #فرشتگان حیرت کرده بودند. باهم مشورت کردند و به این نقشه رسیدند که هرگاه سایه‌ی آن قدیس به پشت سر او و یا به دو طرف او برسد، تا که او نتواند آن را ببیند، آن سایه قدرت این را داشته باشد که بیماری را شفا دهد، دردی را دوا کند و اندوهی را برطرف سازد. از آن پس هرگاه که آن مرد خدا روی زمین راه می‌رفت، سایه‌اش که یا در پشت سر او و یا در دو طرف او روی زمین بود، قادر بود تا زمین‌های خشک را سبز کند، گیاهان پژمرده را تازه کند، به مزارع خشک آبرسانی کند، کودکان رنگ‌پریده را سرخ و تازه کند و به مردان و زنان خوشی و شادمانی برساند. آن مرد قدیس فقط به کارهای روزانه‌اش می‌رسید و مانند ستارگانی که نور می‌افشانند و گل‌هایی که عطر می‌پراکنند _ بدون اینکه از این‌ها هشیار باشند ــ‌ فضیلت‌های الهی را منتشر می‌ساخت. مردم که به این تواضع او احترام می گذاشتند در سکوت او را دنبال می‌کردند و هرگز در مورد معجزات او با وی سخن نمی گفتند. بزودی آنان حتی نام او را فراموش کردند و او را ”سایه‌ی مقدس“ می‌خواندند. این #غایت است: فرد باید یک سایه‌ی مقدس شود، فقط #سایه‌ای از خداوند. این بزرگترین انقلابی است که می‌تواند برای یک موجود انسانی رخ بدهد: #دگرگونی مرکز. تو دیگر مرکز خودت نیستی، خداوند مرکز تو شده است. تو مانند سایه‌ی او زندگی می کنی. تو قدرتمند نیستی، زیرا مرکزی نداری که قدرتمند باشی. تو با فضیلت نیستی؛ مرکزی نداری که فضیلت داشته باشی. تو بادیانت نیستی، مرکزی نداری که بادیانت باشی. تو فقط #نیستی، یک هیچی عظیم، بدون مرز و بدون مانع، تا الوهیت بتواند بدون مانع و بدون تفسیر و دست‌نخورده از میان تو عبور کند ــ تا الوهیت بتواند همانگونه که هست، ‌نه آنگونه که تو میخواهی باشد، از میان تو عبور کند. الوهیت از مرکز #تو عبور نمی‌کند ــ مرکزی وجود ندارد. آن مرکز گم شده است. معنی این سوترا همین است #اشو #یوگا_ابتدا_و_انتها مترجم: محسن خاتمی 🍃@MahnazMashreghi
Hammasini ko'rsatish...
✍️با #شادمانی رنج کشیدن آشتی دادن #رنج و #شادمانی کار دشواری نیست. وقتی می گویم شادمانه با رنج هایت روبرو شو، به ظاهر تناقض گویی می کنم. ذهن تو می ماند که چگونه می توان این دو را با هم جمع کرد؟ زیرا در نظر تو شادمانی و رنج متناقض اند. اما چنین نیست. رازش چیست؟ چطور می توان شادمانه رنج برد؟ نخست اینکه اگر فرار نکنی، اگر بگذاری رنجها باشند، اگر آمادگی رویارو شدن با آنها را داشته باشی، اگر خود را به غفلت نیندازی، آن گاه رنج خواهد بود، اما در پیرامون تو، در حاشیۀ تو. رنج به درون تو راهی نخواهد داشت. رنج بی اجازه ی تو نمی تواند به ساحت وجود تو قدم بگذارد. تو مرکز دایره ای و رنجها در محیط دایرۀ وجود تو چرخ می زنند. بنابراین اگر فرار نکنی و حضور رنجها را بپذیری، ناگهان درخواهی یافت که رنجهایت در حاشیۀ وجود تو هستند و نه در متن. گویی رنجهای کسی دیگرند و نه رنج تو. تو خود را شخص سومی خواهی یافت. با این دید است که شور و شادمانی ویژه ای سراسر وجودت را فرا می گیرد. زیرا یکی از #راز های زندگی را دریافته ای: اینکه تو سراسر #شادی هستی نه رنج. البته منظورم این نیست که برای خود رنج ایجاد کنی! بلکه اگر رنجی بود، آن را #مشاهده کن. به مرکز وجود خود نزدیک شو، متمرکز شو. ناگهان همۀ دشمنی ات با خویش محو می شود و تنها شور و سرمستی باقی می ماند. چنان خنکایی در مرکز وجودت نهفته است که حتی قله هیمالیا به حال آن غبطه می خورد. اورست نیز به این خنکی نیست. اورست #درون تو بلندتر و خنک تر است. بین تو و بدنت فاصله ای کیهانی است. شکافی غیر قابل پل زدن بین آنهاست. همۀ رنجهای تو در حاشیه و در بدنت روی میدهند. هندوها رنج را به #رویا تعبیر میکنند: گویی رویایی دارد در جایی دیگر و در سیاره ای دیگر دیده میشود. رنج اتفاقی نیست که در #تو رخ بدهد. هنگامی که رنج را #مشاهده کنی، رنجوری تو را ترک می کند و شادمانی ناب جایگزین میشود. #مشاهده #شادمانی #رنج 🍃@MahnazMashreghi
Hammasini ko'rsatish...
attach 📎

👍 1 1
✍️با #شادمانی رنج کشیدن آشتی دادن #رنج و #شادمانی کار دشواری نیست. وقتی می گویم شادمانه با رنج هایت روبرو شو، به ظاهر تناقض گویی می کنم. ذهن تو می ماند که چگونه می توان این دو را با هم جمع کرد؟ زیرا در نظر تو شادمانی و رنج متناقض اند. اما چنین نیست. رازش چیست؟ چطور می توان شادمانه رنج برد؟ نخست اینکه اگر فرار نکنی، اگر بگذاری رنجها باشند، اگر آمادگی رویارو شدن با آنها را داشته باشی، اگر خود را به غفلت نیندازی، آن گاه رنج خواهد بود، اما در پیرامون تو، در حاشیۀ تو. رنج به درون تو راهی نخواهد داشت. رنج بی اجازه ی تو نمی تواند به ساحت وجود تو قدم بگذارد. تو مرکز دایره ای و رنجها در محیط دایرۀ وجود تو چرخ می زنند. بنابراین اگر فرار نکنی و حضور رنجها را بپذیری، ناگهان درخواهی یافت که رنجهایت در حاشیۀ وجود تو هستند و نه در متن. گویی رنجهای کسی دیگرند و نه رنج تو. تو خود را شخص سومی خواهی یافت. با این دید است که شور و شادمانی ویژه ای سراسر وجودت را فرا می گیرد. زیرا یکی از #راز های زندگی را دریافته ای: اینکه تو سراسر #شادی هستی نه رنج. البته منظورم این نیست که برای خود رنج ایجاد کنی! بلکه اگر رنجی بود، آن را #مشاهده کن. به مرکز وجود خود نزدیک شو، متمرکز شو. ناگهان همۀ دشمنی ات با خویش محو می شود و تنها شور و سرمستی باقی می ماند. چنان خنکایی در مرکز وجودت نهفته است که حتی قله هیمالیا به حال آن غبطه می خورد. اورست نیز به این خنکی نیست. اورست #درون تو بلندتر و خنک تر است. بین تو و بدنت فاصله ای کیهانی است. شکافی غیر قابل پل زدن بین آنهاست. همۀ رنجهای تو در حاشیه و در بدنت روی میدهند. هندوها رنج را به #رویا تعبیر میکنند: گویی رویایی دارد در جایی دیگر و در سیاره ای دیگر دیده میشود. رنج اتفاقی نیست که در #تو رخ بدهد. هنگامی که رنج را #مشاهده کنی، رنجوری تو را ترک می کند و شادمانی ناب جایگزین میشود. #مشاهده #شادمانی #رنج 🍃@MahnazMashreghi
Hammasini ko'rsatish...
attach 📎

Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.