cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

جیم.

در خَم زلف تو آن خال سیه دانی چیست؟ نقطهٔ دوده که در حلقهٔ جیم افتادست ..... https://t.me/BChatBot?start=sc-453752-bhvEQT7

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
661
Obunachilar
-424 soatlar
+847 kunlar
+15730 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

پیوسته به آرزو تو را باید خواست عطار
Hammasini ko'rsatish...
« طاهره عزیز؛ این روش قابل دوام نیست، من در میان دودلی سرگردانم، در وسط دو راهی واقع شده ام این غم سنگینی که مثل سم مهلکی هستی و وجود مرا می‌خورد و می‌کاهد عاقبت مرا خواهد کشت. می‌دانی چیست؟ همه اینها دست توست تو مرا نیمه جان کرده‌ای، در حالیکه مرده ام زندگی می‌کنم؟ آیا باورت نیست؟» -از نامه های غلامحسین ساعدی به طاهره‌.
Hammasini ko'rsatish...
« طاهره عزیز؛ این روش قابل دوام نیست، من در میان دودلی سرگردانم، در وسط دو راهی واقع شده ام این غم سنگینی که مثل سم مهلکی هستی و وجود مرا می‌خورد و می‌کاهد عاقبت مرا خواهد کشت. می‌دانی چیست؟ همه اینها دست توست تو مرا نیمه جان کرده‌ای در حالیکه مرده ام زندگی می‌کنم؟ آیا باورت نیست؟ » -از نامه های غلامحسین ساعدی به طاهره‌.
Hammasini ko'rsatish...
در طالع من نیست که نزدیک تو باشم می‌گویمت از دور دعا گر برسانند سعدی
Hammasini ko'rsatish...
شود آیا که فراموش کنم چشم تورا؟ @deleimaan
Hammasini ko'rsatish...
11_Afsaneye_Chashmhayat_Homayoun_Shajarian_Alireza_Ghorbani_Mahyar.mp315.84 MB
Photo unavailableShow in Telegram
«آیدا جانم؛ بدترین روزهای عمرم را می گذرانم. فشار تهی دستی و فشار آن زن بی انصاف بی رحم از طرف دیگر، فشار بانک که پول سفته اش را می خواهد و فشار بی غیرتی و وقاحت این مرد شارلاتان که دو ماه عمر مرا به امروز و فردا کردن تلف کرده است، همه مرا در منگنه گذاشته اند. از صفر می باید شروع کنم، اما برای آن که به صفر برسم خیلی باید بکوشم. مع ذلک نفس گرم تو، وجود تو، عشقت و اطمینانت مرا نیرو می دهد. پر از امید و پر از انرژی هستم. تو را دارم و از هیچ چیز غمم نیست. از صفر که هیچ، از منهای بی نهایت شروع خواهم کرد و از هیچ چیز نمی ترسم. من در آستانه ی مرگی مأیوس، در آستانه ی “عزیمتی نابهنگام” تو را یافتم؛ وقتی تو به من رسیدی من شکست مطلق بودم، من مرده بودم. پس حالا دیگر از چه چیز بترسم؟» -از نامه های احمد شاملو به آیدا.
Hammasini ko'rsatish...
Repost from جیم.
«آیدا جانم؛ بدترین روزهای عمرم را می گذرانم. فشار تهی دستی و فشار آن زن بی انصاف بی رحم از طرف دیگر، فشار بانک که پول سفته اش را می خواهد و فشار بی غیرتی و وقاحت این مرد شارلاتان که دو ماه عمر مرا به امروز و فردا کردن تلف کرده است، همه مرا در منگنه گذاشته اند. از صفر می باید شروع کنم، اما برای آن که به صفر برسم خیلی باید بکوشم. مع ذلک نفس گرم تو، وجود تو، عشقت و اطمینانت مرا نیرو می دهد. پر از امید و پر از انرژی هستم. تو را دارم و از هیچ چیز غمم نیست. از صفر که هیچ، از منهای بی نهایت شروع خواهم کرد و از هیچ چیز نمی ترسم. من در آستانه ی مرگی مأیوس، در آستانه ی “عزیمتی نابهنگام” تو را یافتم؛ وقتی تو به من رسیدی من شکست مطلق بودم، من مرده بودم. پس حالا دیگر از چه چیز بترسم؟» -از نامه های احمد شاملو به آیدا.
Hammasini ko'rsatish...
در هوس خیال او، همچو خیال گشتم وز سر رشک نام او، نام زخ قمر برم مولانا
Hammasini ko'rsatish...
آنک ز تاب روی او نور صفا به دل کشد و آنک ز جوی حسن او آب سوی جگر برم
Hammasini ko'rsatish...
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.