cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

𝗛𝗼𝗿𝗻𝗲𝘆🍓💦

مثلا پاهاشو سفت حلقه کنه دور کمرت نذاره بکشی بیرون ابتو خالی کنی توش💦 پارت اول ناپدری سک*سی: https://t.me/c/1855723966/1599 پارت اول هورنی سیسی: https://t.me/c/1855723966/1349 خرید وی‌آی‌پی: https://t.me/c/1855723966/1888

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
13 169
Obunachilar
+1 07924 soatlar
+4487 kunlar
+1 10830 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

•| مذه‍بیِ شهوتے💦👅 |• #پارت_41 موهام رو به چنگ کشیده بود و همچنان حالت داگی بودیم که گفتم: از کجا بلدی انقد خوب بکنی... با نفس نفس گفت: تو این موقعیت چرا یادت افتاده اینو بپرسی...؟ - اخه مثلا بچه مثبتی اما یه طوری میکنی که اون همه دوست پسرم با روابط متعدد نمی کردن. از کجا بلدی...نکنه زیر ابی می رفتی مثل الان؟ - خب ما هم یه جاهایی زیر ابی می ریم. - پس همه اش خدا و پیغمبر میکنید واسه ما خودتون تپه نریده نذاشتید هان. برم گردوند - تو که نمی‌خواستی بدون کاندوم بکنی. - حالا که  مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم. پسر بسیجی دانشگاه‌ سر مچ شون رو موقع سک.س گرفته حالا میگه اگه میخوای به کسی نگم باید منم با دختره س.ک.س کنم و...💦🔞🫣🔥 https://t.me/+cM-YBlU90EY0ZGVk https://t.me/+cM-YBlU90EY0ZGVk
Hammasini ko'rsatish...
- اوممم مامانی بین پاهات خیلی نرمه لای نازمو باز کردم که راحت تر برام بخوره زبون کوچولو و گرمش روی چ.یچیلم حرکت میکرد و منو بیشتر و بیشتر ارضا میکرد. توی اتاقش نشسته بودیمو اون داشت بین پاهامو واسم میخورد. اروم اروم دودول ناز و خوشگلشو میمالیدم تا برای کردنم‌حاضر بشه با‌حس اینکه حاضره بهش گفتم روم بخوابه و بعد خودشو واردم کنه با مالیدن دودلش به چ.وچ.ولم ناله ای کردم که یهو‌خودشو... https://t.me/+R7IFXou0AWk2ODI0 https://t.me/+R7IFXou0AWk2ODI0 نامادری از شهوت زیاد با پسر شوهرش تو خونه رابطه داره🔞🔞
Hammasini ko'rsatish...
آل*تش بزرگ و کلفت شده بود داخلش نبض میزد خیلی داغ بود..... مشخص بود خیلی تحریک شده...... باید زودتر تمومش می کردن دیگه واقعا جون نداشت.... می دونست بوسه هاشون خیلی تحریک کنندست سرشو بلند کرد..... صورت سایروس گرفت و محکم بوسیدش.... تکون محکمی خورد عمیق تر آلتشو داخل کرد..... لباشو محکم گاز گرفت و ار*ضا شد لبای لعنتیش کشنده بودن...... باید مجبورش می کرد روزی یبارو واسش سا*ک بزنه.... شوکه شکمشو لمس کرد : لعنتی چقد داغهههه..... دارم می سوزممم...‌ درش بیارررر..... اههههه.... آبش خیلی داغ بود https://t.me/+99OwyzqoutY3ZGI0 https://t.me/+99OwyzqoutY3ZGI0
Hammasini ko'rsatish...
- اه تند تر بدو تا بابات نیومد زبونش و تند تر روی ک.ص خیس و باد کرده ام کشید که ناله ای کردم. - پاهات و باز کن بشینم روش پسر کوچولوی مامان پاهاش و باز کرد که روی ک.یر کوچولوش نشستم. مشغول حرکت شدم که ممه هام و چنگ زد. - اووف مامان چقدر تنگی اووم -اههه داشتم روی ک.یر نازش حرکت میکردم که با شنیدن چرخیدن کلید توی قفل در و اومدن شوهرم... https://t.me/+R7IFXou0AWk2ODI0 https://t.me/+R7IFXou0AWk2ODI0 نامادری با پسر شوهرش که ازش کوچیکتره رابطه
Hammasini ko'rsatish...
رمان #لزبین 🔞🤤 هردوتاتون دراز بکشین رو زمین ، چشماتون ببندین و دهناتون باز کنین جنده کوچولوهای مامانی ، سریع! کاری که بهشون گفتم انجام دادن و اول روی دهن جنده اولی نشستم و داد زدم _ ک صم زبون بزن، زبونت بیار داخلش و بکش وسطش آههههه دخترای مامانی بعد نیم ساعت روی دهن دختر جنده دیگم نشستم که با تموم توانش زبونش وسطش میکشید و طولانی مک میزد _ هرکسی زودتر بتونه مامان ارضا کنه جایزه داره ، جایزه!! https://t.me/+wVC3feMyafAyMzBk https://t.me/+wVC3feMyafAyMzBk
Hammasini ko'rsatish...
🔞 تـن‌شهـ💦ـوتی 🔞 #پارت_۹ وارد اتاق شدم که نیمه جون رو تخت بود طبق روال همیشه اشکان زیرش بود و از م. مه و ک. ص لذت می‌برد و من از کو.ن تنگش پشتش جا گرفتم و شروع کردم اشکان هم شروع کرده بود انگار مسابقه گذاشته بودیم هرکی زودتر به او. ج برسه برنده است این بین دو باری مهسا به اوج رسید ولی این کافی نبود بود؟ جامون و عوض کردیم این سری من زیر بودم‌ و و مهسا به پشت روم خوابیده بود  اشکان روش بود با فشاری که اشکان داد نا.له کردم و محکم تر د.اخل مهسا تلم. به زدم اشکان هم خودشو محکم تر و سری تر داخلش حرکت میداد. صدای تخ. م هامون و بدن های عرق کردمون که روی هم سر می‌خورد  تو اتاق پیچیده بود و فضا رو س.کسی تر می‌کرد. https://t.me/+uha-kBEYsuk4ZTY0 https://t.me/+uha-kBEYsuk4ZTY0 اشکان با ی نعره مردونه خودشو رو شکم مهسا خالی کرد ولی من هنوز نیاز داشتم و ادامه دادم...
Hammasini ko'rsatish...
خواهر کوچولومو به تخت بسته بودم و ک.ون قلمبشو به دوستای لاشیم نشون میدادم ..🍑🔞 دوستم که حسابی حشرش بالا زده بود ک یرشو تو دستش گرفت در حالی که جلو عقبش میکرد به سمتش رفت .. با صدای حشری گفت : _دوس داری چجوری ک.ص و ک.ون خواهرتو یکی کنم رفیق؟! سعید جلو اومد و رو به ماهان دیک سیاهشو نشون داد و خمار ادا کرد : _برو کنار شق درد گرفتم .. https://t.me/+vykjC2IlZhhkODNk https://t.me/+vykjC2IlZhhkODNk
Hammasini ko'rsatish...
•| مذه‍بیِ شهوتے💦👅 |• #پارت_41 موهام رو به چنگ کشیده بود و همچنان حالت داگی بودیم که گفتم: از کجا بلدی انقد خوب بکنی... با نفس نفس گفت: تو این موقعیت چرا یادت افتاده اینو بپرسی...؟ - اخه مثلا بچه مثبتی اما یه طوری میکنی که اون همه دوست پسرم با روابط متعدد نمی کردن. از کجا بلدی...نکنه زیر ابی می رفتی مثل الان؟ - خب ما هم یه جاهایی زیر ابی می ریم. - پس همه اش خدا و پیغمبر میکنید واسه ما خودتون تپه نریده نذاشتید هان. برم گردوند - تو که نمی‌خواستی بدون کاندوم بکنی. - حالا که مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم. پسر بسیجی دانشگاه‌ سر مچ شون رو موقع سک.س گرفته حالا میگه اگه میخوای به کسی نگم باید منم با دختره س.ک.س کنم و...💦🔞🫣🔥 https://t.me/+cM-YBlU90EY0ZGVk https://t.me/+cM-YBlU90EY0ZGVk
Hammasini ko'rsatish...
خواهر کوچولومو به تخت بسته بودم و ک.ون قلمبشو به دوستای لاشیم نشون میدادم ..🍑🔞 دوستم که حسابی حشرش بالا زده بود ک یرشو تو دستش گرفت در حالی که جلو عقبش میکرد به سمتش رفت .. با صدای حشری گفت : _دوس داری چجوری ک.ص و ک.ون خواهرتو یکی کنم رفیق؟! سعید جلو اومد و رو به ماهان دیک سیاهشو نشون داد و خمار ادا کرد : _برو کنار شق درد گرفتم .. https://t.me/+vykjC2IlZhhkODNk https://t.me/+vykjC2IlZhhkODNk
Hammasini ko'rsatish...
-من ک..صشو میخورم تو نوک سینه‌هاشو بکن تو دهنت بابا... با شهو..ت و لذت رو تخت مبخوابمو پاهامو برای بابام باز میکنم -بابای سک..سیه من... زبونتو تا ته بکن توم... آههه داداشم تنشو روی تنم میندازه و لباشو محکم روی لبام میکوبه -ناله هاتو تو دهنش خالی کن... قراره بابات ار..ضات کنه کوچولو انگشتشو روی شیاره های ک..صم میکشه و زبون خیس و داغشو روی چو.‌چولم میماله -باباا... لعنتی من کی..رتو میخوام... آییی... با زبونش تند تند تل..مبه میزنه انگشت فاکشو توی سوراخ کو..نم میفرسته. با گزیده شدن نوک سینم جیغی میکشم که در باز میشه و مامانم...😱💦 https://t.me/+SeQ0s98uTXI5M2Y0 https://t.me/+SeQ0s98uTXI5M2Y0 با بابا و داداشش #تری.سام میزنه که یهو مامانش میاد و...🔞🤤 #بزرگسالان #تری.سام #س.کس
Hammasini ko'rsatish...