cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

دریچه‌ها

یا مُنَفِس عَن المَکروُبینَ ای دلگشای غمزدگان... https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1562429-CJMVY2y

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
2 857
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
Ma'lumot yo'q7 kunlar
-1830 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

تمام.
Hammasini ko'rsatish...
پیام پایانی: کانال، تعطیل شد.. برای هدف بزرگتر. تیر آخر ترکش/
Hammasini ko'rsatish...
😢 30👎 13
در سینه رازهایی دارم هر گاه سینه‌ام از آن‌ها به تنگ می‌آید با دست بر زمین می‌کوبم و راز دلم را برای زمین بازگو می‌کنم پس هر گاه زمین، گیاهی برویاند آن گیاه راز دلِ من است...
Hammasini ko'rsatish...
53👎 3
در سینه رازهایی دارم هر گاه سینه‌ام از آن‌ها به تنگ می‌آید با دست بر زمین می‌کوبم و راز دلم را برای زمین بازگو می‌کنم پس هر گاه زمین، گیاهی برویاند آن گیاه راز دلِ من است...
Hammasini ko'rsatish...
و فی صدری لباناتٌ إذا ضاقَ لها صدری نَکتّ الأرضَ بالکفِّ و أبدیتُ لها سرّی فمهما تُنبِتُ الأرضُ فذاک النّبتُ من بذری شاعر: #علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)
Hammasini ko'rsatish...
00:26
Video unavailableShow in Telegram
2.70 MB
45👎 3
بله، ای پناه هر دورافتاده و «یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ» ما برای امشب «هیچ» آورده‌ایم. اما شنیدیم در این دکان به هیچ، همه‌چیزمان دهند و اگر بخواهیم باز هم بیشتر عطا کنند. ای که پوشاننده هر عیب و خطایی، هیچ دکان دیگری نیافتم که «هیچ»م را از من بخرد. تو مگر دیوانه‌ای ای بوالهوس، کس به هیچی کی دهد چیزی به کس. این را گفته‌اند و رفتند. حالا امشب «هیچ» آورده‌ام برای فروش.
Hammasini ko'rsatish...
28😢 5👎 4
صوفیی می‌رفت در بغداد زود در میان راه آوازی شنود کان یکی گفت انگبین دارم بسی می‌فروشم سخت ارزان، کو کسی شیخ صوفی گفت ای مرد صبور می‌دهی هیچی به هیچی، گفت دور تو مگر دیوانه‌ای ای بوالهوس کس به هیچی کی دهد چیزی به کس هاتفی گفتش که‌ای صوفی درآی یک دکان زینجا که هستی برترآی تا به هیچی ما همه چیزت دهیم ور دگر خواهی بسی نیزت دهیم هست رحمت آفتابی تافته جملهٔ ذرات را دریافته رحمت او بین که با پیغمبری در عتاب آمد برای کافری
Hammasini ko'rsatish...
19👎 4
صوفیی می‌رفت در بغداد زود در میان راه آوازی شنود کان یکی گفت انگبین دارم بسی می‌فروشم سخت ارزان، کو کسی شیخ صوفی گفت ای مرد صبور می‌دهی هیچی به هیچی، گفت دور تو مگر دیوانه‌ای ای بوالهوس کس به هیچی کی دهد چیزی به کس هاتفی گفتش که‌ای صوفی درآی یک دکان زینجا که هستی برترآی تا به هیچی ما همه چیزت دهیم ور دگر خواهی بسی نیزت دهیم هست رحمت آفتابی تافته جملهٔ ذرات را دریافته رحمت او بین که با پیغمبری در عتاب آمد برای کافری
Hammasini ko'rsatish...
Photo unavailableShow in Telegram
شب قدر امسال رو خونه مامان‌انسی هستم.‌ پای تلویزیون. پارسال دقیقا همین ساعت تو فرودگاه به سمت مشهد بودیم. همه چشم امیدمون به امشبه و پس فردا، همین.
Hammasini ko'rsatish...
52👎 5
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.