cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

چشم تو چشم

چشم تو چشم با خودم، لحظه ها و آدم هایم این منم @narjesbanoo1400 ولی اگه دلت خواست ناشناس حرف بزنی هم من می شنوم: http://t.me/BChatPlusBot?start=sc-bnsUYDVI3sFR

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
977
Obunachilar
-324 soatlar
-257 kunlar
+22230 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

"برگردیم به داستان من و تو تو بی‌نظیری و من نمی‌توانم دوستت نداشته باشم." #ناظم_حکمت @cheshmtoocheshm1402
Hammasini ko'rsatish...
🔥 2 1
Repost from N/a
‏دلتنگی خوشه انگور سیاه است لگدکوبش کن لگدکوبش کن بگذار ساعتی سربسته بماند مستت می کند اندوه شمس لنگرودی
Hammasini ko'rsatish...
1🔥 1
Repost from ابرکانه
تازه تصادف کرده بود و هنوز حالیش نبود، بلند شد، خودش رو تکوند و گفت: من خوبم! من خوبم! همه دیدن که ماشین چه‌جوری خورد بهش، چه‌جوری افتاد، همه آماده بودن بهش کمک کنن اما اون هنوز دردی رو حس نمی‌کرد. چند ساعت بعد، درست وقتی صحنه‌ی تصادف رو ترک کرد، وقتی آدم‌های آماده به کمک پراکنده شدن، تازه اون موقع درد پیچید توی جونش و این‌بار اگر آه و ناله می‌کرد همه با تعجب نگاش می‌کردن که چی شده؟ تو که خوب بودی؟ چرا یهو؟ نکنه داری ادا درمیاری؟ حالا مگه می‌شه واسه این آدما که اون لحظه توی صحنه‌ی تصادف نبودن تعریف کرد که چی شده؟ اصلا اگر تعریف کنی مگه باور می‌کنن؟ اگر باور کنن مگه درک می‌کنن؟ همیشه همین‌طوره! دردها و رنج‌ها این‌جوری حمله می‌کنن نه در لحظه‌ی اول بلکه می‌ذارن وقتی یه کم گذشت وقتی همه رفتن وقتی همه‌چی از تب و تاب افتاد تازه خودشون رو نشون می‌دن رنج‌ها، تنهایی گیرت میارن و خب! این بده! خیلی هم بده! صدیقه‌نوشته‌ها https://t.me/abrakaneh
Hammasini ko'rsatish...
👍 3🤣 1
اول دفتر سیصد برگِ سیمیِ قشنگی که چندوقتی ست خریده ام را امروز بالاخره از توی قفسه ی دفترهایم برداشتم. کارها و برنامه هایم جوری زیاد شده اند و احتمال گره خوردن شان در هم هست که چیزی غیر از بولت ژورنال نویسی ام نمی تواند کمکم کند و‌خیالم را راحت کند که اولویت های ریز و درشتم دارند به خوبی در کنار هم انجام می شوند و چیزی جا نمی ماند و چیزی زیادی انجام نمی شود. دوم استرس دارم. از دیشب و هنوز هم و حتما تا فردا و این استرس دارد خفه ام می کند و تقریبا فلجم کرده انگار. برای همین فکر کردم باید بیایم اینجا و از چیز دیگری بنویسم جز ترسم، تا شاید تهوعی که از استرس به جانم افتاده، کمتر بشود‌ و با نوشتنم فکر نکنم به اینکه فردا چه اتفاقی افتاده و کی رئیس جمهور شده است. و کاشکی فردا روز بهتری باشد برای زندگیِ همه ی ما،برای ایران. سوم دو هفته ی قبل خانه ام را برای پنج روز داده بودم به مهمان عزیز راه دوری که داشتیم تا راحت باشد و احتمالا باز از فردا باید از خانه ام بروم. کوچم به خانه ی مامان، البته که برایم آسان نیست ولی مهمان، عزیز بودنش از این وضعیت خیلی سخت، خیلی خیلی بیشتر است. بعد اینکه با این کوچ نادلخواهم قطعا روتین زندگی ام به هم می ریزد. و قطعا یک عالمه باید و نباید و خط کشی شروع می شود که کلافه ام می کند و قطعا به هم ریخته می شوم خیلی و این وسط کارهای زیادم و پروژه هام و کارگاه هایم هم هستند که اگر حواسم نباشد و از دستم بروند دیگر نمی توانم عقب افتادگی شان را جبران کنم و همین است که دست به دامان بولت ژورنال شده ام. چهارم خانه ی عصر جمعه، یک خانه ی به هم ریخته است که نتیجه ی دور هم بودن آخر هفته ای ست و باید قبل از رسیدن به شنبه و کش آمدنش تا چند روز بعدش، خیلی زود به سامان و مرتب شود. و امان از غروب جمعه ها. پنجم از فرداشب تا دو هفته قرار است شب هایم را با چهارتا از دوست هایم باشم‌. یکی از خیلی محدود جمع های امنی که منِ درون گرا را به شدت برون ریز می کند و پرحرف و خوشحال. و به خاطر این اتفاق و این دورهمی به شدت خوشحالم و می دانم چه اتفاق خوبی ست سرریز کلمات انباشته ام. ششم امان از غروب جمعه ها و امان از دلتنگی و تکرار مداوم این جمله که دوست داشتن تو، نه کهنه می شود نه کمرنگ. @cheshmtoocheshm1402
Hammasini ko'rsatish...
👍 2 1🔥 1
Repost from از دل
می‌دانید بچه‌ها انگار هر نسلی باید برای کلمه‌ها و اصطلاحات، تعابیر جدیدی بیان کند. مثلا یک نسلی قوی بودن را با خستگی‌ناپذیر بودن یکی می‌دانست اما ما یا حداقل من معتقدم، قوی بودن، خستگی ناپذیر بودن نیست. ما آدمیم و یک چیزهایی برای آدمی‌ست مثلا خسته شدن. قوی کسی است که خسته می‌شود، استراحت می‌کند و بعد ادامه می‌دهد، قوی کسی است که خسته می‌شود و ممکن است با خستگی هم ادامه دهد. از نظر من خیلی از آدم‌های جامعه ما قوی هستند. توی مترو، بی‌آرتی، خیابان‌ها، دانشگاه و... آدم‌های زیادی را می‌بینم و چهره‌شان داد می‌زند که خسته‌اند ولی دارند ادامه می‌دهند. خیلی از ما با وجود شرایط اجتماعی و سیاسی که همه‌مان از آن مطلعیم منهای شرایط شخصی و خانوادگی، در حال ادامه دادنيم، ما خیلی قوی هستیم که مدام برنامه‌هایمان را عوض می‌کنیم برای اینکه ادامه بدهیم ولی کاش همیشه یادمان بماند، نام قوی بودن را به قیمت از بین بردن خودمان یدک نکشیم. #از_زندگی @azdellchannel
Hammasini ko'rsatish...
👍 1💯 1
بروم رو به روزم با موهايم كه بوى شربت آلبالو گرفته، با قلبم كه سنگينِ سنگين است و فكر كنم كه روزگارى، شايد همان وقت كه من بچه بودم، مرباى آلبالو پختن، نشانه داشتن دل خوش بود. حالا ولى فقط تلاش مذبوحانه زنى است براى دوام آوردن. براى كمى نفس كشيدن. براى ادامه دادن. شيدا ١٢ تير ١٤٠٣ t.me/Mrs_Shin
Hammasini ko'rsatish...
2👍 1🥰 1
ترسم چو باز گردی، از دست رفته باشم‌. سعدی @cheshmtoocheshm1402
Hammasini ko'rsatish...
💔 1
Photo unavailableShow in Telegram
جلسه ی دیروز اینجا بود؛ اتاق فیروزه. با مبل های فیروزه ای دورتادورش. @cheshmtoocheshm1402
Hammasini ko'rsatish...
1😍 1
پدر بسیار عزیزم من همیشه از تو فرار کرده‌ام و به اتاقم، به کتابها، به رفقای سر به هوا، به افکار عجیب و غریب پناه برده ام. عدم امکان رابطه‌ای آرام میان من‌ و تو، نتیجه دیگری هم داشت: من استعداد صحبت کردن را از دست دادم. _نامه فرانتس کافکا به پدر
Hammasini ko'rsatish...
1
Repost from N/a
یه افسانه خیلی قشنگ هست که میگه: اگه کسی به دلت نشست حتما تویِ باطنش یچیزی هست که صدات کرده یا صداش کردی اون چیز از جنس توئه و تو انگار سال‌هاست میشناسیش.
Hammasini ko'rsatish...
👍 2 1
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.