روزنوشتها | دکترزهرادادآفرید
Ko'proq ko'rsatish
268
Obunachilar
+324 soatlar
+107 kunlar
+930 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
کمی برای دیگری
نمیدانم این چندمین باری است که میروم اردوی جهادی. البته این اسم را دوست ندارم. اسم کار خیریه، یا کار دندانپزشکی رایگان برایش بهتر است. اولین بارش را خوب یادم میآید. دانشجو بودم. سال آخر. به نجمه دوستم (دکتر خاکساران) گفتم میخواهم دستم راه بیفتد. گفت بیا برویم ماهین. روستایی نزدیک قزوین. آنجا آنقدر محروم است و بیمار زیاد است که اگر نخواهی هم دستت راه میافتد.
نصفهشب راه افتادیم و آن تکانهای ماشین لندروری که از خاکیها و تپهها رد میشد تا برسد روستا، بین چرتزدنهایم، خوب یادم میآید. سه صبح رسیدیم ماهین. کولهپشتیمان را زیر سرمان گذاشتیم. با همان مقنعه و مانتو، گوشهی کلاس مدرسه و روی موکتهای سرد، دو سه ساعت خوابیدیم. از ۷ صبح شروع کردیم. دو روز متوالی برای ۴۵ بیمار کار کردیم.
حالا اوضاع مثل قبل نیست و امکانات خیلی بهتر شده است. یونیت سیار داریم و مواد خوب. هر چند هنوز هم صندلیهایی که مینشینیم رویشان، خشکاند و پدر مهرههای کمرمان را درمیآورند و صدای گردنی را که از قبل هم آسیبدیده بود بیشتر.
اما به لطف دکتر صلواتی، این بار رادیوگرافی و تجهیزات عصبکشی دندان بود و هر کداممان برای چندین بیمار عصبکشی انجام دادیم. بعضی همکارها دو روز را پشتسر هم آمده بودند. خدا خیرشان بدهد. من فقط یک روزش را توانستم.
اینها را مینویسم چون هر وقت از این دورهمیهای خیریه نوشتهام چند نفر پیام دادهاند که کی میروید و ما هم میخواهیم بیاییم. در اردوهای بعدی همراهمان شدهاند و این بار ده دندانپزشک بودیم. به همین سادگی نیکی گسترش مییابد.
به همکارم گفتم، مگر زندگی مجالی بدهد و اینجا دوستان را ببینیم و گپی بزنیم و انرژی بگیریم و باز هم همان سوال تکراری را بپرسیم که «دکتر جان اوضاع مطبت چطوره؟»
برای ما دندانپزشکان کموبیش گرفتار در معبد مطبهایمان، که گاهی مدتها جز بیماران و دستیارانمان، که حتا آنها را بیشتر از اعضای خانوادهی خود میبینیم و میشناسیم، این اردوهای خیریه، هم کار است و هم تماشا.
دکتر زهرادادآفرید
۲۲تیر ۱۴۰۳
اردوگاه شیخانصاری
لینک یادداشتهای من در کانال تلگرام
https://t.me/drzahradadafarid
#مطب_نوشت
#دکترزهرادادآفرید
❤ 2
خلق بهترین تصویر
بیشترین تاثیری که این روزها دارم میبینم ناشی از تصویرسازی ذهنی است. تصویری که با جزییات، روز اول فروردین برای امسالم ترسیم کردم. دفترم را گذاشتم جلویم و نوشتم. تصویری از زهرایی که دوست دارم باشم و نبودم. در تمامی جنبههای زندگی. سلامتی، کسبوکار، نوشتن، روابط، رشد شخصی. البته که در بعضی جنبهها هنوز نتوانستهام تصویر روشنی بسازم. اما تصویرسازی نیازمند تمرین است و باید تبدیل به یک عادت روزانه شود.
در اینجا خلاصهای از بخشی از کتاب «محدودهی آسایش» نوشتهی «کریستن باتلر» و در زمینهی تصویرسازی آوردهام که امیدوارم برای شما هم سودمند باشد:
«سه عنصر اصلی ابراز وجود در زندگی اینها هستند:
تصویری که از خود داریم،
انتخابها،
فعالیتها.
تصویری که از خود داریم ریشه از ضمیر ناخودآگاه ما دارد.
و ریشه تمام مشکلات ما تصویری است که از خود داریم.
گاهی نگاهی که به خود دارید با نگاه دیگران به شما متفاوت است. اگر عادت دارید دربارهی هر چیزی گله و شکایت کنید به چشم دیگران منفیباف و به چشم خود یک قربانی هستید. اگر به مشارکت در بحث علاقهای نشان نمیدهید، به چشم دیگران عبوس و مغرور و به چشم
خودتان خجالتی هستید.
اگر با ارزیابی دیگران موافق نیستید باید به تصویر خود نگاهی دوباره بیندازید. چرا که نوع نگاه به خود در شیوهی خودابرازگری تاثیرگزار است. دستاوردها هم همینطور هستند. اگر آرزوهای بزرگ دارید و حس میکنید به قدر آرزوهایتان بزرگنیستید و لیاقت دستیابی به آن را ندارید، هیچ کدام از انتخابها و فعالیتها شما را به سوی آن هدف هدایت نمیکند.
تصویر شما از خودتان شاید مثبت و نیروبخش باشد و به شما اعتمادبهنفس و عزتنفس فوقالعادهای ببخشد. شاید هم منفی و تضعیف کننده باشد و وجودتان را مملو از ناباوری کند.
حتا امروز صبح، پیش از آنکه شروع به نوشتن کتاب کنم، نیمساعتی خاطره نوشتم و روی این تصویر ذهنی کار کردم.
میتوان بر اساس هدف تصویر ایدهآلی از خود ساخت.
در نهایت همانی را به دنیا نشان میدهید که خود در آینه میبینید.
هر وقت خود را زیبا و قوی نمیبینم و تصویر ذهنیام دچار مشکل میشود تمرینی انجام میدهم. زیر دوش میایستم، تمام افکار و احساسات منفیام را در نظرم مجسم میکنم و همه را با آب به چاه فاضلاب میفرستم.
وقتی کارم تمام شد به چهرهی خودم نگاه میکنم و میگویم: «عاشق ککومکهایم هستم»، «عاشق صورتم هستم» «عاشق سرسختیام هستم». آنقدر این کار را تکرار میکنم تا آرامشی عمیق را تجربه کنم. کافیست ۵ دقیقه مقابل آینه بایستم تا تصویر ذهنیام و انتخابها و فعالیتهایم در باقی روز تغییر کند.»
#دکترزهرادادآفرید
#روزنوشت
#خلاصهی_کتاب
۲۱تیر ۱۴۰۳
❤ 8👍 3👏 1
Repost from N/a
🔹🔹🔹برای زهرا دادآفرید دوست دندانپزشک نویسنده ام.
یادگیری و آموزش در کلاس های آنلاین را بسیار دوست دارم. هزینه ی رفت و آمد به آموزشگاه ها و کلاس ها و زمانی که صرف این رفت و آمدها می شود به نفع ماست.
برای منی که وقتی روانه ی کلاسها می شوم خریدهایی هم انجام می دهم کلاس های آنلاین و مجازی بهترین گزینه و انتخاب است.
اما همین من که کلاس های آنلاین بهترین گزینه برایم می باشند، وقتی بنا به هر دلیلی نتوانم آنلاین در کلاس حضور داشته باشم تمایلی به گوش دادن و یا دیدن آن جلسه به صورت آفلاین ندارم. هنگامی که خودم را مجبور می کنم که« باید گوش دهی یا ببینی» آنگونه که از جلسه ی آنلاینَش با شوق چیزهایی دستگیرم می شود، نمیشود که نمیشود. یکجورهایی رفع تکلیف برای مادرِ سختگیرِ درونم می باشد. یا بهتراست بگویم خودم را گول زدن است.
عادت ها و همین جمله که مدام می گوییم من عادتم این است که اینکار را اینگونه انجام بدهم یا عادت دارم حتما بعدغذا چای بخورم با اینکه از مضرات آن آگاهیم و خیلی موارد دیگر که باعث می شوند برای تغییر دادن عادت های خود تلاشی نکنیم.
🔗🔗برخی ریزعادت و عادت ها ما را به اوج می برند و برخی ریزعادت ها و عادت ها ما رابه پَسگَرد می برند.
جانم برایتان کوتاه سخن کند که وقتی پیشنهاد شما را برای گوش دادن اپیزود "خواب خوب، حال خوب" دیدم، دیدن حال خوب و خواب خوب من را قلقلک می داد جَلدی بپَرَم و بر روی بام اپیزود "حال خوب خواب خوب" بنشینم و آوازش را به جان دل گوش بسپارم.
این راهم بگویم که قدردان توضیحات صوتی شما برای پادکست جافکری که عاشقش شدم، هستم دوست خوبم.
🔗🔗 با گفتن من عادت ندارم یا من عادت دارم و من اینگونه نیستم و جمله هایی این شکلی به خودمان تغییر نکردن و حرکت نکردن را تلقین نکنیم.
زهراجان همان پیام من به شما و صوت شما به من، من را متحول کرد تا مهارت گوش دادن های آفلاینی و فایل های صوتی را تمرین کنم و مشتاقشان شوم.
با این که یادگیری من دیداری است و ترجیح می دادم درنود درصد موارد برای آموزش هاحضور داشته باشم اکنون روی یادگیری به صورت صوتی را نیز در حال آموزش هستم و روزی یک الی دوساعت به این روش اختصاص می دهم.
تمرین برای این مهارت را مدیون پیشنهاد جافکری شما هستم.
🔗🔗ریزعادت های خوبِ حالخوبکنِ خود را پیدا کنیم. بی خیالِ تلنگرها و قلقلک های درونی خویش نباشیم.
و چشمان و گوش های من همیشه منتظر پیشنهادهای خوبِ تجربه های شما هستند.
🔗آموزگارعاشق نوشتن وخواندن: مریم حَموله
#یادداشتروز
@maryam1260
👍 6❤ 4
خانم غول غرغرو
«شاید نوشتن شکلی از نق زدن باشد. بعضیها بهتر از بقیه غر میزنند.» چارلز بوکوفسکی
احساس میکنم اگر ننویسم، میمیرم یا میپُکم و یا تبدیل به آدم غرغرویی میشوم که تحملش برای خودش هم ممکن نیست چه برسد به دیگران. و واقعن هم همین بلا سرم میآید. شاید روزی داستان کودکش را بنویسم.
خانم غول غرغرویی بود که در کوهی دور زندگی میکرد و صدایش آنقدر بلند بود و زبانش آنقدر نامفهوم که کسی نمیفهمید چه میگوید. تازه اگر هم میفهمیدند مگر بقیه حوصلهی غرهای او را داشتند. یک روز با قلم و کاغذ آشنا شد. دید چقدر کاغذ مهربان است و قلم حرف گوشکن. و فهمید هر چه مینویسد دلش میخواهد بیشتر بنویسد. آنقدر نوشت و نوشت که نمیتوانست ننویسد.
حالا عاشق نوشتن شده بود و روزهایی که کم مینوشت تبدیل به همان غول غرغرویی میشد که قبلن بود و تحملش ناممکن. بنابراین قلم و کاغذ شد مثل شیشهی عمرش و همهجای خانهاش قلموکاغذ گذاشته بود تا یادش نرود باید همیشه بنویسد.
#ازنوشتن
#دکترزهرادادآفرید
۲۰تیر۱۴۰۳
❤ 9👍 4👌 3👏 2
از مضرات آگاهی
رفتهام باشگاه. منشی همان منشی هشت سال پیش است که میرفتم. آن موقع آریا دو سالش بود و تازه از شیر گرفته بودمش و میخواستم فکری به حال اضافه وزنم کنم.
همان زمان هم مینشست پشت میز و خیره میشد به ما. الان هم همینطور است. یک ساعتی که برای ما به رقص و ورزش میگذرد، او مینشیند. دلم میخواهد دستش را بگیرم و بگویم نباید بنشینی، زیاد نشستن یعنی دعوت بدن به مرگ. بیا با ما ورزش کن.
بعد فکر میکنم الان است که بگوید به شما چه مربوط.
هفتهی گذشته که خانهی یکی از آشنایان دعوت بودیم به جای جعبهی شیرینی، میوه گرفتم، تا سم قند مصنوعی را به خورد عزیزانم ندهم.
حالا از دیدن افرادی که یک جا مینشینند و به فکر سلامتیشان نیستند اذیت میشوم. یا از دیدن بیمارهای جوانم. وقتی روی یونیت خوابیدهاند و میگویم دهانتان را بشویید. آنقدر از عضلاتشان کار نکشیدهاند که نمیتوانند بدون کمک گرفتن از دستهی یونیت کمرشان را صاف کنند و بنشینند. دلم میخواهد بگویم بهانهها را کنار بگذارید. یک گوشی دستتان است، یک سرچ و هزاران فیلم ورزش رایگان در منزل.
به جرات میتوانم بگویم که بخشی از زندگیم به قبل و بعد از آشنایی با پادکست «جافکری» تقسیم شده.
در خیلی از یاددداشتهایم به مطالبی که از جافکری آموختم اشاره کردهام. جوری که فکر میکنم خواننده ممکن است بگوید نکند سودی از تبلیغش نصیبم میشود.
اما چیزی را که سازنده است چرا نباید گسترش داد؟
چرا نباید بخواهیم دنیا جای بهتری برای زندگی دیگران شود؟
همین بهتر شدن زندگی دیگران، روی زندگی ما هم اثرگذار خواهد بود.
اگر جافکری در بالا رفتن کیفیت زندگی من و دیگران موثر بوده میتواند به بقیه هم کمک کند. و از طرفی تکرار موضوعی سودبخش، اثربخشی بهتری خواهد داشت.
اوایل هر قسمتی را که خوشم میآمد گوش میدادم. دیدم ارزشش بالاتر از این حرفهاست. پس از اپیزود یک شروع کردم و به ترتیب جلو میروم و روزی یک قسمت گوش میدهم. سعی میکنم هر از آن چه یاد میگیرم به صورت یادداشتی منتشر کنم.
برای گوش دادن به پادکست جافکری:
۱- برنامهی کستباکس را دانلود کنید.
۲- کلمهی جافکری را در آن جستوجو کنید و به اپیزود انتخابیتان گوش دهید.
۳- جافکری در هر فصل موضوعی را از ابعاد مختلف بررسی میکند، پس به شمارهی اپیزود هر فصل دقت کنید تا به ترتیب گوش دهید.
۴- میتوانید هیچ کدام از این کارها را نکنید و جافکری را از طریق سایتش گوش دهید.
#دکترزهرادادآفرید
#روزنوشت
۱۹تیر ۱۴۰۳
Episode 09 - Move, Live (حرکت کن، زندگی کن)
<p>یکی از عوامل نگرانی برای سلامت نسل جدید و نزدیک به جدید، لیست وسیع بیماری های همراه با کم تحرکی است. محققین به کرات به این مسئله رسیده اند که غالب ای...
👏 6❤ 3👍 2👎 1
به شرط روکش
عصر تماس گرفته بود. گفت دندانی که برایش عصبکشی کردم شکسته. منشی که قطع کرد گفت: «شوهرش از این شرهاس صداش از اونور میاومد.» پرونده و عکسش را نگاه کردم. یک پوستهی نازک از دندان مانده بود.
در پرونده نوشته بودم: «توصیه اکید به روکش»
و یادم آمد به شرط انجام روکش قبول کردم که دندانش را درستش کنم.
نوبت دادیمش برای فردا. آمد. قدش حدود ۱۸۰ بود. لاغر. با مانتو مشکی بلند و فروغی که از چشمهایش رخت بربسته بود. گفت «خانم دکتر چقدر از یک ماه پیش لاغرتر شدی.»
نگفتم که تاثیر باشگاه است و حذف تقریبی قند. از دقتش خوشم آمد.
گفت: «باهام راه بیاین. شوهرم خیلی خسیسه. پول نمیده بهم. رفتم انگشترم را فروختم.»
گفتم: «باشد تا جایی که بشه، چشم.»
پسر ۷ سالهاش در سالن بود. گاهی میآمد داخل و سرکی میکشبد. با پسرش حرف میزدم.
«خوبی؟ شما مواظب دندونات هستی؟»
«دوست داری برات بگم چی کار میکنم؟»
چشمانش را میدزدید. نمیخندید. جواب نمیداد.
پسربچه که رفت بیرون، گفت: «شوهرم سر شکستن دندان دعوای شدیدی باهام کرده. البته ناراحت نشین، شوهرم سر همه چیز دعوا راه میندازه و این هم بهونه بود.»
نگاهی به دندانش کردم. پوستهی نازک کناری شکسته بود و پایه و موادی که برایش گذاشته بودم همه سر جایش بود. «گفته بودم بلافاصله باید روکش کنی.»
«آره گفته بودین، ولی مگه قبول میکرد.»
وسط کار از دستیارم پرسید: «پسرم نیست تو سالن.کجا رفت؟»
«با شوهرتون رفتن پایین.»
«شوهرم نیست. با بابام اومدم. الانم برای اینکه شوهرم گیر نده گوشیم رو گذاشتم رو هواپیما.
چند بار تا پای طلاق رفتم، خانوادهام نمیگذارن. چون میترسن نوه شون رو نبینن. خیلی سخته با مرد بداخلاق و خسیس. هر بار میاد التماسم میکنه گولم میزنه برگرد. عوض میشم. ولی درست نمیشه. از اول اینجوری نبود. اینجوری شد.»
چند روز پیش مطلبی میخواندم راجع به اینکه بچهها برای دعوای پدر و مادر داستانی میسازند. و معمولن داستانشان چیزی شبیه این جملات است: «بابا و مامان دعوا میکنن چون من دوستداشتنی نیستم، من مقصرم، من اضافیام، من اگه نبودم شاید بابا و مامان خوب بودن با هم.»
روانشناس میگفت: «ترجیح این است که بچهها شاهد دعوای پدرو مادر نباشند. در غیر این صورت باید برای کودک توضیح داده شود که اگر من و بابا با هم بحث میکنیم ربطی به تو نداره و ما خیلی دوستت داریم.»
و معمولن در خانوادههای پرتنش، این توضیحات، به بچهها داده نمیشود.
وقتی داشت میرفت، به چهرهی جوان و زیبایش نگاه کردم. به بچهای که چشم از من میدزدید شاید به این دلیل که در خانه آسایش نداشت و از بزرگترها احساس امنیت نمیگرفت. به دعواهای مردی سر شکستگی دندان زنش. به خانوادهای که اصرار دارند باید سر زندگیات بمانی با آنکه میدانند یک جای کار بدجوری میلنگد. به اینکه این زن تا چه حد تاب میآورد و بلاخره چه زمانی تصمیم میگیرد.
کارش که تمام شد گفتم: «شما رعایت کن دندانت رو، منم به لابراتوار سفارش میکنم زودتر آمادهاش کنه.»
#مطب_نوشت
#دکترزهرادادآفرید
۱۸ تیر ۱۴۰۳
❤ 6👍 2
اهمیت فراغت برای بهتر کار کردن
در بخش دوم کتاب «کار عمیق»، کال نیوپورت به ضرورت داشتن فراغت بعد از کارهای طولانی و فکری میپردازد. و برای آن چند دلیل میآورد:
دلیل ۱: داشتن فراغت به تفکرمان کمک میکند
ما برای حل مسائل ریاضی و یا تحلیلی به ضمیر خودآگاه نیاز داریم. اما برای انجام کارهای خلاقانه و پیدا کردن راه حل برای تصمیمات مبهم به ضمیر ناخودآگاه نیازمندیم.
ضمیر خودآگاه مثل کامپیوتری است که میشود با برنامهریزی دقیق جوابهای درست برای مسائل محدود پیدا کند. اما ضمیر ناخودآگاه مثل پایگاه عظیم گوگل است، تا در بین چندین هزار داده جستجو کند و راهحلهای حیرتآوری پیدا کند.
بنابراین استراحت دادن ضمیرخودآگاه به ضمیر ناخودآگاه فرصت میدهد تا چالشهای شغلی را سروسامان دهد.
دلیل ۲
داشتن فراغت باعث تجدید قوای انرژی مورد نیاز برای کار عمیق میشود
قدم زدن در طبیعت و انجام کارهای آرامشبخش میتواند توجه و تمرکزتان را به سمتی دیگر معطوف کند.
گپ زدن با دوستان،
گوش دادن به موسیقی،
بازی کردن با کودکان همگی حکم تجدید قوای ذهنی را دارند.
بعد از تمام شدن کار سراغ کارهای مربوط به شغلتان نروید.
دلیل ۳
کارهایی که به جای فراغت به سراغشان میروید معمولن آنقدرها هم دارای اهمیت نیستند
طبق تحقیقات یک تازهکار حدود یک ساعت میتواند در کارش عمیق شود. اما یک حرفهای میتواند چیزی حدود ۴ ساعت مداوم به کار عمیق بپردازد.
باید تشریفات مشخصی برای اتمام کارتان داشته باشید مثلن بگویید: «کار تمام شد. تعطیل.»
داشان تشریفات این سرنخ را به ذهنتان میدهد که بتواند با خیال راحت افکار مربوط به کار را کنار بگذارد. کارهای نیمه تمام ممکن است برای ذهنتان کشمکش ایجاد کنند و توجه شما را در وقت فراغت به خود جلب کنند. میتوانیم برنامهای برای ادامهی کار در روزهای آینده و روش و زمانبندی برای انجامش بنویسیم و در انتها بگوییم کار تمام شد تا فردا.
لازم نیست حتمن کار تمام شود تا آن را در ذهنمان خاموش کنیم.
خلاصه
استراحت دادن منظم ذهن کیفیت کار عمیق را بهبود میبخشد. وقتی کار میکنید با تمام وجود کار کنید. وقتی کار را خاتمه میدهید دیگر به سراغش نروید.
#خلاصهی_کتاب
#زهرادادآفرید
۱۶تیر۱۴۰۳
👍 6❤ 4
کار عمیق
«بگذار ذهنت مثل ذرهبین باشد که اشعههای تمرکزت را همگرا میکند. بگذار روحت کاملا در خدمت چیزی باشد که در ذهنت به طور برجستهای شکل گرفته،فکری که عمیقا در آن غرق شدهای.» *
آنتونین دالماس
دیروز تمام یک ساعتی که در آرایشگاه منتظر بودم کتاب «کار عمیق» را میخواندم. چقدر خواندن این کتاب برای نویسندهها و هر کسی که میخواهد کار ماندگار و خلاقانهای انجام دهد، واجب بود.
فهمیدم در دنیای امروز کسانی برندهاند که بتوانند به مدت طولانی و بدون حواسپرتی روی یک کار تمرکز کنند.
فهمیدم این از شاخه به آن شاخه پریدنهای ما وسط هر کاری چقدر ما را از عمیق شدن دور میکند.
وسط کتاب خواندن، مابین نوشتن، مابین تمرینات ورزشی و هر کار مهمی که داریم، هوس گوگلگردی و چک کردن شبکههای اجتماعی میزند به سرمان.
میشود در بازههای زمانی یکونیم ساعته، این عمیق شدن در کار را تمرین و تجربه کرد. خیلی از افراد موفق صبحها زودتر بیدار میشدهاند تا از ساعات خلوتی صبح استفاده کنند.
طبق مثالهای این کتاب، خیلی از آدمهای مشهور در دورههایی که روی پروژهی اصلیشان کار میکردهاند از فضای مجازی دور بودهاند. حتا یونگ و داروین هم که در زمانی زندگی میکردهاند که خبری از اینترنت نبوده، برای عمیق شدن روی هدفشان ساعتهایی از روز و یا روزهایی در هفته، از همه چیز فاصله میگرفتند و روی کارشان تمرکز میکردهاند.
از دیروز که این کتاب را خواندم مثل کسی که آب سردی رویش ریخته باشند، از خواب پریدهام. دیروز تا میتوانستم شبکههای مجازی را چک نکردم و حاصلش ۲۰۰ صفحه کتاب خواندن شد.
چقدر حس خوبی از این کار گرفتم و این عمیق شدن به آرامش بعدش میارزید.
*کار عمیق
نشر شمشاد
ترجمهی محمدجواد شیری بازنچه
زهرادادآفرید
#روزنوشت
۱۵ تیر ۱۴۰۳
👍 14❤ 2
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.