✾࿐༅🍂 عشق سنگے من 🍂༅࿐✾

‍ ▁ ▂ ▄ ▅ ▆ ▇ █ 🎼🎹🎸 █ ▇ ▆ ▅ ▄ ▂ ✅یڪ جـرعہ شعر عصرگاهے ساعت :  ۱۵عصر✅ ⚜️در ویس چت  گپ دورهمی، روزهاے  فرد وزوج شعـر خوانی برگزار میباشد ⚜️ ❤️💖❤️💖❤️💖❤️💖❤️💖 📌دفتر شعر من اے دوست، ز تو نام گرفت قلمم از زخ زیباے تو  الهام گرفت مصرع اول هر بیت ،بجز یاد تو نیست تا ڪه  ابیاتِ  غزل ،از تو سرانجام گرفت هر چہ از عشق سرودم، همہ در وصف تو بود هر ڪلامے ڪہ نوشتم ،ز رُخَت وام گرفت دلم از دیدہ بہ هر سو  نگران ، داشت نگاہ تا تو را دید نگاهم ، دلم آرام گرفت مسجد و میڪدہ ،جز وصف جمال تو نبود سر بہ محراب و، دل از دست توأم  جام گرفت نظری  دل بہ دلِ حادثہ بسپار و  برو چون تو بسیار در این حادثہ ‌، ایام گرفت 💖❤️💖❤️💖❤️💖❤️💖❤️ ⚜️با سـلام و ارادت خدمت همراهان عزیز محفل ⚜️ توجه📣📢📣📢📣 ⚜️برنامہ ویسڪال روزهاے فـرد در ڪانال شعـر و ادب حضرت عشق وموسیقی ⚜️حضور شما زینت بخش محفل ما خواهد بود. ⚜️عصرهای یکشنبه ساعت :    ۱۵:۰۰ الے  ۱۷:۰۰ ⚜️     ✅لیدران توانمند محبوب حضرت عشق وموسیقی ✅ باحضور ارزشمند جناب آرش گرانقدر @Arash57891 ⚜️لیـدران تایم اجرا منتظر هنر نمایی وحضور ارزشمند شما عزیــزان شرڪت کننده در ویسڪال چنلمـــــــون حضرت عشق وموسیقی هــســـتـــند 🔹نقدوانتقادات خودرا به آیدی زیر برای بهتر شدن محفلمون ارائه بدهید🔹 🔹مالکیت عزیزمون جناب آرش گرامی🔹 @Arash57891 ‍ 💖Join👇 @hazratesher1 ▁ ▂ ▄ ▅ ▆ ▇ █ 🎼🎹🎸 █ ▇ ▆ ▅ ▄ ▂ 1403/04/10

بیا بگو که تنِ مُرده را، کجا ببرم..؟ پس از تو این دلِ آزرده را کجا ببرم..؟ چه اشک های پریشان، چقدر بارانم.. بگو، که گوهر نشمرده را کجا ببرم..؟ شکست چینیِ نازک‌دلم به لطف غمت.. صدای قلبِ تَرَک‌خورده را کجا ببرم..؟ طراوتِ دلم از بغضِ باغبان خشکید.. من این جوانه‌ی پژمرده را کجا ببرم..؟ چه واژه‌ها که به یادت غزل شد و حالا.. سکوت ِ دفتر خط خورده را کجا ببرم..؟ دلم گرفته عجیب از غم و نمی دانم.. که جانِ خسته و افسرده را کجا ببرم..؟ منِ بدون تو، با حسرتت کجا بروم..؟ خداااا، وفایِ قَسم‌خورده را کجا ببرم..؟ #نگار_حسینی 🌱 #غزل

دوری تو راحت روح و روانم را گرفت سخت شد ماندن  نبود تو امانم را گرفت شعله ور شد تا خیالت در تنور قلب من پاره ای آجر شد و از سفره نانم را گرفت هیچ از من جا نمانده من تمامی رفته است باد سرسر شد هوایت دودمانم را گرفت من به گلزار امید آلاله ی دل کاشتم حیف چشم هرزه گردت ارغوانم را گرفت پیش از اینکه مُهر حاشای تو را پنهان کنم بغض طوفان خورده ی تو ناگهانم را گرفت مکر کردی و به  ترفند طمع  بردی دلم تا گلویم تر شود  بغضی بیانم را گرفت مست و مدهوشت شدم دل باختم در پای تو پای تو دیوانه ای  سود کلانم را گرفت جار می زد چشمهایت مست یار دیگری بی وفایی های تو سر نهانم  را گرفت #اڪــرمـ_نورانی               ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‎❀═‌‎‌༅✨عشق سنگے من✨༅═‎‌‌‌‌❀ 🍂❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟🦋 ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌❀🍂

به کامم زندگی زهریست که شیرین نخواهد شد.. کلاغ پیر تقدیرم، دگر رنگین نخواهد شد.. به قلبم هر چه زخم بی‌امان داری، بزن دنیا.. دل آزرده‌ی من بیش از این غمگین نخواهد شد.. #نگار_حسینی 🌱

انگار نهنگی شده ای در دل تورم سنگین تر از آنی که رسد پای تو زورم با خود ببر این ماهیِ در خاک تپان را یک زخم عمیق سر و پا شورشِ مورم از مردگیِ خویش بریدم دو کفن آه با پای خودم آمده ام تا لب گورم آماس شده زخم نبودت به تن من لبریز رسوب است دلم؛؛ ماهیِ شورم نان دلت آجر نشود بخت پریشان چشمان مرا سر بکش از قلب تنورم من سلسله ی سوخته بر شانه ی بغضم از هرزگیِ باد ِ سرِ گردنه دورم از سینه ی چاک تو گرفتم دو قلم تاک تا پر شود از مستی تو جام طهورم مستانه زدم سر به سرِ خُم به ارادت تا شیخ نگیرد به مجازاتِ قصورم هر برگ که افتادی و دل تاب نیاورد تفسیر حکایات تو را دردِ قطورم از مرمر احساس تو جاری شده ام تا آرامش لب پر شده ی سنگ صبورم بنشین به مرور من و تنهاییِ سردم بهمن شده ام یخ زده گرمای حضورم #اڪــرمـ_نورانی

#چالش گلی 📣📣📣📣📣 فرتور امروز منتظر دلنوشته و متن واشعارو نظرات زیبای شماست کامنت😊 .

‍ نکشیدیم شرابی به رخ تازه صبح سینه ای چاک نکردیم به اندازه صبح عیش امروز علاج غم فردا نکند مستی شب ندهد سود به خمیازه صبح هر سری را نکشد دار فنا در آغوش سر خورشید سزد شمسه دروازه صبح نکند طول امل چاره کوتاهی عمر نشود تار نفس رشته شیرازه صبح دولت سرد نفس زود به سر می آید که بود یک دو نفس مستی جمازه صبح پیش چشمی که دل زنده شب را دریافت چون گل روی مزارست رخ تازه صبح گر دل زنده چو خورشید تمنا داری بشنو از صائب ما این غزل تازه صبح #صائب_تبریزی ‏  📝 دهم تیرماه روز بزرگداشت  شاعر بزرگ و نامدار سبک هندی،  صائب تبریزی است

شاید بیاید گر چه دیگر دیر خواهد بود دل از نوازش های دلبر سیر خواهد بود روزی، شبی، لیلا اگر دل مهربان گردد مجنون دلخون از جدایی پیر خواهد بود گر چه مرا افکنده در چنگ شب تقدیر او هم  اسیر پنجه ی تقدیر خواهد بود خواهم پرید از گوشه زندان ولی حرفم در گوش دیوار و در و زنجیر خواهد بود دل کند و دل کندم از این دلبستگی امّا بعد از من اینجا ناله شبگیر خواهد بود حک کرده‌ام بر دیده ام تصویر رویش را او می رود اما از او  تصویر خواهد بود گفتا خداحافظ ز پیشت می روم امروز گفتم برو، عمری دلت درگیر خواهد بود #مجتبی_رجبی_راوندی #فطرت

ز دلبرم که رساند نوازش قلمی کجاست پیک صبا گر همی‌کند کرمی قیاس کردم و تدبیر عقل در ره عشق چو شبنمی است که بر بحر می‌کشد رقمی بیا که خرقه من گر چه رهن میکده‌هاست ز مال وقف نبینی به نام من درمی حدیث چون و چرا درد سر دهد ای دل پیاله گیر و بیاسا ز عمر خویش دمی طبیب راه نشین درد عشق نشناسد برو به دست کن ای مرده دل مسیح دمی دلم گرفت ز سالوس و طبل زیر گلیم به آن که بر در میخانه برکشم علمی بیا که وقت شناسان دو کون بفروشند به یک پیاله می صاف و صحبت صنمی دوام عیش و تنعم نه شیوه عشق است اگر معاشر مایی بنوش نیش غمی نمی‌کنم گله‌ای لیک ابر رحمت دوست به کشته زار جگرتشنگان نداد نمی چرا به یک نی قندش نمی‌خرند آن کس که کرد صد شکرافشانی از نی قلمی سزای قدر تو شاها به دست حافظ نیست جز از دعای شبی و نیاز صبحدمی #حافظ