♡دڵداده ؏شق ♡(بازی باسࢪنوشت)
سکوت میکنی که پنهانم کنی؟ همان سکوتت، منم! ♡ شرو؏ فصل دوم رمان دڵداده عشق☆ بازی_با_سرنوشت ژانڕ:؏اشقانه،استـاددانــشجویے بھ قلم:تــمنا❤️
Ko'proq ko'rsatish967
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
-107 kunlar
+5830 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
Repost from N/a
جلوی نامزش دختره رو میبوسه!!! 😱🔞
#پارتواقعیرمان
از پرهام خداحافظی کردم و وارد دانشگاه شدم. کولهام رو بالا کشیدم و متعجب به جمعیت جمع شده توی حیاط دانشگاه نگاه کردم. چرا اینقدر همهمه؟! چه خبر شده مگه؟!
از جمعیت که رد میشدم میشنیدم که میگفتن:
- وای دختر نگاهش کن...چقدر نازه!
- خوش بحال صاحبش...
- باید قبل از اینکه کسی تورش کنه بقاپمش.
- سیسپکاشو نگا پریسا....
_هوووی مال خودمه چشماتون رو درویش کنین.
وا اینا چشونه؟! دختر هم اینقدر سبک؟!
سر تاسفی تکون دادم و خجالت زده راهم رو میرفتم.
سرم پایین بود و از جمعیت رد میشدم که احساس کردم یکی دستم رو میکشه.
متعجب برگشتم و خواستم چیزی بگم که با قرار گرفتن لبای کسی روی لبام توی دنیایی از مبهمات فرو رفتم...
اون شخص کسی نبود جز آراد کیهانی!
استاد مغرور و جذاب دانشگاه که همیشه ازش فراری بودم!
با صدادی داد پرهام، نامزدی که تازه دوماهه عقد کردیم، تازه متوجه عمق فاجعه شدم.
جوین شو و بقیهش رو تو چنل پایین بخون ❤️🔥
https://t.me/+wxWt_zMT66RmZDE0
۲۳
800
Repost from N/a
بزرگترین مافیای خاور میانه و رئیس شرق و غرب با دیدن زنی که به عنوان وکیل بهش نزدیک میشه دل میده......طوری عاشق خانم وکیل میشه که حاضره قید همرو بزنه تا به غزل قصه برسه......اما خانم وکیل قصه همراهیش نمیکنه و اون شب جواب رد بهش میده .....اون شب مافیای بزرگ ایران جنون پیدا میکنه و دست به کاری میزنه که نباید....
لینک vipلو رفته و کافیه نویسنده بفهمه تا باطل کننده❌❌❌❌
https://t.me/+bVLqegjgLsc3YmQ8
فوق جنجالی و دارای محدودیت سنی🔞❌
#سرخوشی
۲۱
800
Repost from N/a
00:03
Video unavailable
شاهانی، مرد جدی و خشنیِ که آلفای قدرتمندترین مجموعهی گرگینههاست.
تو پارتیِ بالماسکه شریکش، جفتش رو پیدا میکنه و تو یه اتاق تاریک گیرش میندازه! 🔥🔞
ولی جفتش همون سیندرلای مو مشکی از دستش فرار میکنه و تنها یک لنگه گوشوارهش دست آلفای گرگینهها میمونه.
ولی اون مرد بیخیالش نمیشه🤤
مخصوصاً وقتی که میفهمه جفتش میتونه جانشین بزرگترین دشمنهاش... یعنی ساحرهها باشه!❌😱
https://t.me/+HWf2at-FFeY5NWNh
9 بپاک
4.21 KB
1200
Repost from N/a
من نیل ام...
همان نیلی که از هشت سالگی قلبش گره خورده بود به قلب او...
همان نیلی که شش سال پیش مرا با شناسنامه سفید از خانه اش بیرون کرد و نمیدانست قرار است برگردم اما این بار نه تنها...! این بار با دختری برگشته بودم که از خون او بود! دختر بچه ای با مو های فر و چشمان سبز درست مثل همان نیلِ هشت ساله که عاشق او بود!
خیال میکردم تا همیشه در قلب او ماندگار میشوم اما وقتی برگشتم فهمیدم کس دیگری جای مرا در قلبش گرفته!
آن عشق افسانه ای برای همیشه در گذشته مانده بود!
https://t.me/+8OjVfwPNwi4zMTk0
https://t.me/+8OjVfwPNwi4zMTk0
• ساعت ۲۰ پاک کن 🩵
1300
Repost from N/a
آلاء یه دختر دورگهی زیبا و آرومه که مرگ پدر و برادرش جلوی چشماش تبدیل شده به کابوسای شبانه و از دست رفتن آرامشش، به افسردگی حادی دچار شده، از همه دوری میکنه، اشتیاقی به زندگی نداره اما وقتی مجبور به همخونه شدن با دوست برادرش میشه داستان جور دیگهای رقم میخوره و یه شب بارونی اونا باهم...❤️🔥🥹
https://t.me/+wEOuAv69QtwwOWY0
۱۸
800
Repost from N/a
+ جون عجب چیزیه! این همون دختر خجالتی خودمونه که همیشه پنج سایز بزرگتر از خودش لباس میپوشه؟ راست میگن نباید از روی جلد قضا کردا...
اون سه تا پسر احمق بدون توجه به منی که پشت چمنها گریه میکردم داشتن در مورد نقاط خصوصیم نظر میدادن! نامزد عوضیم که قرار بود هفتهی دیگه عقد کنیم عکسام رو پخش کرده بود! حراست در به در دنبالم بود تا با پدرم تماس بگیرن! رسماً بیچاره شده بودم!
صدای اروند از تمام بلندگوهای دانشگاه پخش میشه.
- اهم اهم... خانومها و آقایون... کاپیتان صحبت میکنه... بنده همین الان از خانم سوگل تقاضای ازدواج دارم... پشیمونم از اینکه روز اول دانشگاه جلوی همه دست رد به سینهش زدم. مدیونین فکر کنین بخاطر عکسایی که دیدمه!!! نه!!! کلاً باطن آدما برام مهمه!!!
صدای خندهی رفیقاش توی بلندگو پخش میشه! صدای شکستن قلبم رو میشنوم! با پشت دست اشکهام رو پاک میکنم و مشتم رو بالا میارم. بیست عدد قرصی که داشتم رو قورت میدم. من این ننگ رو با کشتنم پاک میکردم! صدای محو کسی از بلند گو میاد: اروند دختره خودکشی کرده!
صدای دویدن کسی توی بلندگو اکو میشه.
https://t.me/+wxWt_zMT66RmZDE0
۱۸
1710
Repost from N/a
اون عاشق دختری شده بود
که سر سفره عقد با دشمنش نشسته🔞
ولی اون دختر شب عروسیش ناپدید میشه
حالا همه در به در دنبال عروسی که میگن فرار کرده میگردن...
غافل از اینکه...
آهو تو چنگ گرگی که زخمش زده... اسیر شده😱🔞
https://t.me/+no0N_6STG2IyMDM8
1000
Repost from N/a
پسرخالش با حیله عقدش کرده تا هرچی که داره رو مال خودش کنه😱🔞
_پس تموم این کثافط بازیا کار تو بود؟
یقهاش را محکم چنگ زدم:
_با نقشه قبلی وارد زندگیم شدی تا عقدم کنی؟ محمدرضا چیو میخواستی به دست بیاری؟
کمرم را چنگ زد و به دیوار پشت سرم کوبید:
_واسه به دست آوردنت هرکاری کردم نخواستی ببینی!
به سینهاش مشت کوبیدم و با بغض داد زدم:
_لعنت به این عشق کوفتیت که راضی شدی با آزار و اذیتهات تنمو به دست بیاری نه قلبم🔞
چانهام را گرفت و با غرش به چشمانم خیره شد... وحشی بود و عصبی!
-تو مجبورم کردی که واست یه مزاحم خیالی بسازم و خودم فرشته نجاتت بشم، اگر از اول باهام راه میومدی نیازی به چیدن نقشه نبود.
اشک ریختم که لب زد:
_الانم مثل همیشه باید از شوهرت تمکین کنی، گمشو تو اتاق تا بیام سر وقتت!
ادامه👇🏼
https://t.me/+aPYBpEINKrwyMmZk
https://t.me/+aPYBpEINKrwyMmZk
• ساعت ۱۵ پاک کن 🩵
1200
Repost from N/a
من آرزوام دختری که فکر می کردم سرگرد محمدی ،پسر سر به زیر محلو عاشق خودم کردم. اما طولی نکشید که اتفاقی متوجه شدم اون بود که برا رسیدن به اهدافش عمدا سر راه من قرارگرفت و منو عاشق خودش کرد.
در حقیقت براش یه طعمه بودم ،تا به برادرم برسه و تو شغلش ترفیع درجه بگیره.
با کارهایی که با من کرد. ضربه بدی خوردم ولی با خودم یه قرار گذاشتم همه تلاشمو بکنم تا دیوونه وار عاشقم بشه حتی نتونه بدون من نفس بکشه بعدش داغم وبه دلش بزارم
وهمین کارو کردم🔥
عاشقانه_پلیسی_هیجانی🤤🔞
https://t.me/+abfIsQ-KuspiYTBk
۱۳
700
Repost from N/a
- یکی پلیس خبر کنه این دختره دیوونه شده!
چشم میبندم و قطرهی اشکی از گونهم غلت میخوره و از ده طبقه میوفته پایین؛ کلی دانشجو پایین جمع شده بود و بعضیا که فیلم میگرفتند و میخندیدند!
- داری اون بالا آفتاب میگیری؟
چشمهام باز میشه. اروند بود! شر ترین و بیتفاوت ترین پسره دانشگاه! همونی که روز اول بهش اعتراف میکنم و اون جلوی همه ضایعم میکنه و با رفیقاش بهم میخندیدن. اهمیت نمیدم و قدمی جلو میرم که با حرفش چشمهام گرد میشه!
- از همون اولی که دیدمت چشمم گرفتت! نظرت با یه شب خوابیدن با جذابترین پسر دانشگاه چیه؟تو هم که عاشقم بو...
برمیگردم و عصبی داد میزنم.
- چی داری میگی احمق؟ نمیبینی دارم خودمو پرت میکنم پایین تا از شر زندگی نکبتیم خلاص شم؟ حالا وقت این حرفاست؟
شونهای بیتفاوت بالا میندازه و در کمال تعجب برمیگرده و میره! دستی برام تکون میده:
- خیله خب! کارتو بکن! منم اون پایین میبینمت و کاری که خواستم رو با بدن بیجونت میکنم!فعلاً خوشگله!
https://t.me/+wxWt_zMT66RmZDE0
نیمنوپ۱۳پ
2800
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.