cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

| دختر بد✨ |

_ یاد داری گفتی مِی ننوشتم جز لبت؟ بعد از لبت، همه‌ی لب هارا بوسیدم، من به یاد لب تـ💋ـو از همه لب نوشیدم🔥 ایدی ادمین: @Admiiin_vip_vida به قلم: ویدا🖋️ •| پارت گذاری به صورت منظم و روزانه✨ •| کپی ممنوع❗

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
4 306
Obunachilar
-524 soatlar
-567 kunlar
+44330 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

بریم پارت؟😍😍😍
Hammasini ko'rsatish...
👍 39❤‍🔥 3🐳 1🦄 1
_جنده کوچولوی من کو؟! با شنیدن صدای در سریع روی تخت دراز کشیدم و پامو باز کردم. لباس خواب مشکی تنم فقط نوکِ سینه‌م رو می‌گرفت و تنم ازادانه باز بود. انقدر داغ بودم که میتونستم همونجا انگشتم رو توی خودم بکنم و با خودم ور برم... درو که باز کرد، با دیدن من با اون لباس روی تخت خشکش زد. _پس جنده کوچولو اینجاعه! پامو بیشتر باز کردم و با اه بلندی شروع به مالیدن لای پام کردم. به آنی بلند شدن مردونگیش رو دیدم و آب دهنمو قورت دادم. _اوف پناه جرت میدم! شلوارش رو باز کرد که از جام بلند شدم و... https://t.me/+mIzMiQlA5MRhNTI0
Hammasini ko'rsatish...
👍 2
حمایت و لایک +300 ♨️🥹
Hammasini ko'rsatish...
پس عجله کنید و فرصت رو از دست ندید😊
Hammasini ko'rsatish...
🔺 رمان در vip یه تخفیف برایی کسایی ک میخوان رمان رو در vip بدون سانسور بخونن🙂 چنل vip از اینجا 550 پارت جلوتریم.〰 دو برابر اینجا پارتگذاری داریم.〰 چنل vip تبلیغات آزار دهنده نداره.❗️ پارتای س.کسی و روابط بین جانان و محراب رو در VIP بدون سانسور بخونید 🔞🔥🍑 پارتای س‌ک‌س‌ی 🍑 رمان به هیچ وجه اینجا گذاشته نمیشه و مختص به vip هستش 👅 برای دریافت vip مبلغ 30هزار تومان رو شماره کارت بگیرید واریز⬇️ و‌ رسید رو برای ادمین بفرستید⬇️ @Admiiin_vip_vida
Hammasini ko'rsatish...
#دختر_بد #پارت_۲۵۴ جانان_ چون خودم درست چند روز قبل آشناییم با تو میخواستم برم... نتونستم ادامه بدم اصن وی بود داشتم میگفتم لنتی این چه حرفی بود محراب_ میخواستی بری چی؟؟؟ سرمو بالا انداختم جانان_ هیچی ولش کن بیا بریم پامونو به آب بزنیم یکم بازمو گرفت و منو بر گردوند سمت خودش صورتش خیلی جدی بود تاکیدی گفت محراب_ میخواستی بری چی؟؟؟ پلک زدم تا اشک نشسته تو چشممو پس بزنم جانان_ صاحب خونه داشت بیرونمون میکرد، پولی نداشتم بچه ها شبا گشنه می‌خوابیدن مجبور بودم محراب_ چه غلطی میخواستی بکنی؟؟؟ جانان_ یه زنه بود که دختر جور میکرد واسه مردا میخواستم منم نتونستم ادامه بدم سخت بود برام نمیدونستم چجوری میخواستم انجام بدم اون موقع نتونستم جلو اشکمو بگیرم
Hammasini ko'rsatish...
🐳 16👍 9❤‍🔥 6
#دختر_بد #پارت_۲۵۳ محراب_ باید دید که طرف اصن زنده میمونه که بخواد ادامه بده به پرسیدن جانان_ این همه خشونت لازمه شونه ای بالا انداخت محراب_ لازمه کار ما خشونته نفس عمیقی گرفتم جانان_ تا چند ماه پیش اگه میگفتن خلافو ، شیشه و اینا می‌شنیدم سکته میکردم ولی الان... نگاهی بهش کردم که داشت نگام میکرد جانان_ یه خلاف کار بغل دستمه خنده ای کرد محراب_ چیه خوشحالی خندم گرفت جانان_ دیونه خوشحال چیه دیگه، اوف می‌دونی چیه بی پولی باعث میشه آدم هر کاری بکنه واقعا سخته، من خودم کشیدم میدونم واسه همین نمیتونم بهت خورده بگیرم پامو دراز کردم جانان_ چون خودم درست چند روز قبل آشناییم با تو میخواستم برم...
Hammasini ko'rsatish...
🐳 15👍 9
_جنده کوچولوی من کو؟! با شنیدن صدای در سریع روی تخت دراز کشیدم و پامو باز کردم. لباس خواب مشکی تنم فقط نوکِ سینه‌م رو می‌گرفت و تنم ازادانه باز بود. انقدر داغ بودم که میتونستم همونجا انگشتم رو توی خودم بکنم و با خودم ور برم... درو که باز کرد، با دیدن من با اون لباس روی تخت خشکش زد. _پس جنده کوچولو اینجاعه! پامو بیشتر باز کردم و با اه بلندی شروع به مالیدن لای پام کردم. به آنی بلند شدن مردونگیش رو دیدم و آب دهنمو قورت دادم. _اوف پناه جرت میدم! شلوارش رو باز کرد که از جام بلند شدم و... https://t.me/+mIzMiQlA5MRhNTI0
Hammasini ko'rsatish...
#پارت_۱ _ولم کن... ولم کن خدا لعنتت کنه. تو دیوونه ای! ولم کن روانی... روانی و دیوانه گفتن‌هام عصبیش می‌کرد صورتمو به تخمش چسبوند و با دوتا انگشتش دهنمو باز کرد. _یالا ساک بزن! جنده این همه کص و کونتو شارژ نمی‌کنم که الان ادا تنگا رو در بیاری بگی نمیخورم! یالا تا تخمامو باید بکنی توی دهنت! زود بـــاش... با گریه سرمو لای پاش بردم و از گوشه چشم نگاهم به یسنا افتاد که از لای در داشت نگاه می‌کرد. از ته دل هق زدم. خدایا! گناه من چی بود که بچه من باید از لای در تن فروشی منو برای پول می‌دید؟! حامی نگاهش به یسنا که گفت با عصبانیت موهامو ول کرد و سمت در رفتو در روی صورت یسنا بست. نمی‌تونستم! از خودم چندشم می‌شد‌... ولی حامی از پاهام گرفت و لای پام نشست و... https://t.me/+mIzMiQlA5MRhNTI0
Hammasini ko'rsatish...
پس عجله کنید و فرصت رو از دست ندید😊
Hammasini ko'rsatish...
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.