قوم لر(سیاسی،فرهنگی،اجتماعی،ادبی، گردشگری)

سرگذشت واقعی  از یک دکتر واقعی و وطن پرست :::::  قسمت:  پنجم   کلاسهای زبان زیر نظر دکتر علیرضا  و کلاسهای دیگر زیر نظر مهندس شریکش فرهنگسرا  شروع به کار کرد و با آگهي د روزنامه همشهری و روزنامه های دیگر تبلیغات شروع شد و دانشجوی زیادی از انواع رشته ها جذب کردند ، چون دکتر  توی تهران خیلی مشهور شده بود و اینقدر با دلسوزی و کاردانی درس میداد و تا دانشجو کاملا یاد نگرفته بود کلاس را تعطیل نمیکرد دانشجوی زیادی برای یادگیری زبان ثبت و نام کردند ، چند تا استاد دیگه از مبتدی به بالا درس می‌دادند و خود دکتر علیرضا   آخرین مرحله تافل و ترجمه فیلم و آیلتس  درس میداد کار فرهنگسرا رونق پیدا کرد ، حتی اگر دکتر ۲ ساعت دیر به کلاس می‌رسید دانشجوها بدون اینکه ناراحت بشن منتظرش ایستادند تا بیاد ، چون هر ساعتی که دیر می‌آمد چند برابر جبران میکرد و با نوع درس دادنش تا یک ترم دانشجوها دیگه انگلیسی صحبت می‌کردند، وقتی آگهی توی روزنامه زده میشد بنام مدرس زبان  دکتر علیرضا  آوازه اسمش از شمال تا جنوب و غرب و شرق تهران با این همه راه برای یادگیری هم میامدند و ۵ تا منشی هم جوابگوی جواب تلفن نبودند  ، مهم یادگیری بود کاری با مسافت دور نداشتند،    تا ۲ سال به خوبی گذشت تا اینکه بخاطر اختلاف با مهندس شریکش از هم جدا شدند و کلاسهای خصوصی را توی خانه خود درس میداد تا اینکه یک خانم کارمند صدا و سیما که قبلا شاگردش بود به دکتر   پیشنهاد داد که سرمایه از او و سواد از دکتر یک موسسه دایر کنند و دکتر قبول کرد یک موسسه شیک و باکلاس در منطقه ونک  دایر کردند ، موسسه آماده شد و با اولین آگهی توی روزنامه تا اسم دکتر علیرضا  را توی روزنامه دیدند دانشجوی زیادی برای ثبت و نام آمدند، چند تا استاد استخدام کردند برای تدریس مبتدی به بالاتر   و خود دکتر کلاسهای تافل و ترجمه فیلم را عهده دار شد و موسسه شروع به کار کرد ، با درآمد خوب کار را ادامه دادند تا ۵ ماه گذشت، چون خانم شریک دکتر مشکل خانوادگی داشت همیشه مشکلات خانوادگی را به موسسه می‌آورد و با همه کارمندها و استادها و منشی ها و بیشتر با دکتر علیرضا  بدرفتاری میکرد ،  دکتر  هر چند کسی نبود که زیر بار حرف زور بره ولی آدم ریلکس و فهمیده ای بود و با زبان خوش با او برخورد میکرد ، کم کم داشت از اخلاق دکتر سو استفاده میکرد و پول شهریه ها را خودش میگرفت تا دو ماه پول دکتر را به او نمی‌داد، تا اینکه دکتر بش گفت داری روی اعصابم راه میری حواست باشه داری با کی بد رفتاری میکنی ؟ ، اگر برم دیگه بر نمیگردم، ولی خانم شریکش چون یک استاد زبان فامیل خودش  استخدام کرده بود خیال کرد اگر دکتر بره هیچ مشکلی نداره او جای دکتر را می‌گیرد،   دکتر  وقتی دید طرف اصلا تغییر نمیکنه و پشتش به استاد فامیل گرمه از فردا بی خبر دیگه برای تدریس به موسسه  نیامد ، چند روز گذشت دید که دکتر نمیاد استاد فامیل خودش را به جای او جایگزین کرد تا تافل درس بده ، و دکتر هم کلاسهای خصوصی خود را توی خونه برگزار میکرد احتیاجی به موسسه نداشت،   چند روز گذشت وقتی دانشجوها فهمیدند دکتر  دیگه برای تدریس نمیاد دیگه برای ترم بعدی ثبت و نام نکردند و هر چی آگهی توی روزنامه میزد جواب نداد ، خانم شریک هر چی به دکتر  زنگ  میزد و التماس میکرد که برگرده  موسسه داره تعطیل میشه ولی دیگه برنگشت  ، کم کم موسسه از رونق افتاد تا بعد از سه ماه ورشکست شد و موسسه تعطیل شد ، دکتر هم توی خانه به تدریس خودش ادامه میداد بعضی موقع  آگهی میزد برای تدریس خصوصی و ادرس منزل را میداد ، دانشجوهای قبلی ادرس او را پیدا کردند و آمدند،   چون توی خونه کلاس عمومی جا نبود فقط چند تا خصوصی ۲ نفره انتخاب میکرد توی خانه درس میداد و بقیه را به یک موسسه آشنا و همکار قبلا که خودش موسسه زده بود معرفی کرد که برن آنجا که کلاسهای عمومی را آنجا درس بده ، دیگه کلاسهای خصوصی توی خونه و کلاسهای عمومی را داخل موسسه دوستش که نصف شهریه را بعنوان کرایه به او میداد شروع کرد .     عباس  (  اریا )  ادامه داره ..... https://t.me/lorhistory

معرفی موسیقی، فرهنگ وپوشش لرستان در دانشگاه سیمون رودیگز آمریکا توسط لُربانو آیدا امیری مقدم تلاشهای دختران لر برای احیا و معرفی فرهنگ و پوشش لری طی سالهای اخیر قابل تقدیر و ستودنیست. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┌˚❀̥──◌─ ✵ ☞‌𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍  ⇶@aznakhaje

چنو جا کردیه خش دی دلِ مِه  مری جونی هنی ها دی کلِ مه  گمونم روز مرگم سس نکم وت اگر یه گل بونی دس دی ملِ مه جهانشاد  https://t.me/lorhistory

در جامعه ای زندگی می کنیم که کهن ترین اثرش زن با دوک ریسندگی است ، جامعه ای که هنر ابدی اش بافندگی زنان است و اگر نفت از رگ های اینشوشیناک بیرون نمی زد اقتصادش تار و پود گلیم و زیلو و فرش بود . تاریخ ما یک روایت زنانه دارد که تاریخ سقوط و صعود سلسله ها نیست ، تاریخی است که در نقش هایی که زنان خلق می کنند ، زبانی که زنان با آن سرود می خوانند ، شادمانی و شیون می کنند منتقل می شود .  زنی که تسلیم هیچ شمشیری نشد . و تنها با کودکان مصیبت زده اش از گردنه های برفگیر شکنجه های تاریخ عبور کرد . زمان و زمین را او از سفر پیدایش بهتر نقش مایه هنرش کرد . هنری که نامیراست و زنانی که به جوهر ابدیت چنگ زدند و از دل رنگ ها ، رنگ جاودانگی را گزیدند . جایی که از زنان دور شدیم شکستیم فروپاشیدیم و در تاریکی هزاره ها بیرق عَصبیت و استبداد را برافراشتیم . آنقدر زندگی گرفتیم و مرگ دادیم تا تنها زنی بماند برای زندگی و آغازی دوباره . در فلات ایران بمانند مردم لُر کمتر پیدا بشود که از سپیددم تاریخ راز ایستادگی و استقامت بداند . مردم لُر به مانند یک ملت ازلی و ابدی راز جاودانگی اش در نقش  و جایگاه زنان است . https://t.me/lorhistory

درود🖐 صحوتون وا نون تیری روزتون قشنگ حونه هاتون پرمهر سهم امروزتون خووی سهم زندیتون عشق سهم قلبتون مهروونی سهم تیاتون زیبایی و سهم عمرتون عزت صحوتون پر ز خیر و برکت 🍃🌺 🍃🌼🍃🌼🍃🌼 https://t.me/lorhistory

چنو جا کردیه خش دی دلِ مِه  مری جونی هنی ها دی کلِ مه  گمونم روز مرگم سس نکم وت اگر یه گل بونی دس دی ملِ مه جهانشاد 

به نام اولین و آخرین همراه پروردگار بی همتا صعود اعضا پرتوان باشگاه کوهنوردی آوای کوهستان کوهدشت به🏔 قله بیستون🏔 کرمانشاه 🔺️جمعه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ 🔺️سرپرست برنامه:آقای علی مستی پور 🔺️مسئول فنی:آقای آرش میرزایی ✍روابط عمومی باشگاه کوهنوردی آوای کوهستان کوهدشت لرستان http://avakohestan.blogfa.com https://t.me/+WtuyAjawyo80NDg0