cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

حکمت و معرفت (Dharma_emission)

🔹کانال و گروه تلگرامی "حکمت و معرفت (Dharma_emission)" 🔹 ❇️ زمینه فعالیت : مباحث مرتبط با آیین پژوهی, مطالعات تطبیقی در حوزه ادیان، جادو و رازوری، اسطوره شناسی، عرفان, فلسفه و مردم شناسی.

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
851
Obunachilar
+124 soatlar
+27 kunlar
+830 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

مراقبت و تنبیه (Discipline and Punish): مراقبت و تنبیه: تولّدِ زندان (به فرانسوی: Surveiller et punir) با عنوان فرعی زایش زندان (به فرانسوی: Naissance de la prison) عنوان کتابی است از میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی. فوکو در سالهای ۱۹۷۲ و ۱۹۷۳ سخنرانی‌هایی در فرانسه و برزیل شامل بررسی جامعهٔ جزایی و قدرت قضایی انجام داد. این پژوهش در سال ۱۹۷۵ به انتشار کتاب مراقبت و تنبیه: زایش زندان انجامید. در این کتاب، فوکو دودمان شکل‌گیری کالبد و ذهن را در چارچوب نظام‌های مراقبتی و انضباطی قدرت مورد مطالعه قرار می‌دهد و مدعی است که در نهادهایی چون مدارس، زندان‌ها، بیمارستان‌ها و کارگاه‌ها تکنیک‌های انضباطی خاص به کار می‌رود و در چارچوب آن‌ها مقررات حاکم بر رفتار و سلوک، اقدامات مراقبتی و شیوه‌های نظارت بر آن‌ها تدوین و به معرض اجرا در می‌آید. زندگی دانش آموزان، سربازان، بیماران و زندانیان در معرض مراقبت و نظارت و تهیه گزارش قرار می‌گیرد و رفتار بهنجار مورد تشویق و رفتار نامطلوب با اقدامات مجازاتی مواجه می‌شود. هدف غایی مراقبت و نظارت و انضباط، بهنجار نمودن فرد و از میان بردن بی انضباطی‌های اجتماعی و روانی و سر انجام تربیت انسان‌هایی مطیع و سودآور در جامعه‌است. فوکو می‌گوید در شیوه‌های مراقبتی و کیفری ماقبل مدرن روش‌های وحشیانه شکنجه و آزار بدنی به کار می‌رفت. اما به تدریج از قرن هجدهم به بعد مجازات‌های بدنی جای خود را به مجازات‌های ظریف روانی داد. از این تاریخ مجازات‌های جدید روح را آماج خود قرار داد، مجموعه کیفرشناسی جدید به جانب مراقبت فراگیر معطوف شد. از این تاریخ به بعد زندان‌ها، مدارس و آسایشگاه‌های روانی به منظومه‌هایی از نظارت فراگیر تبدیل شد که فرد را در معرض مراقبت دایمی و بدون وقفه قرار می‌داد و به تهیه پرونده و گزارش‌هایی تفصیلی از رفتار فرد و تدوین شناخت شناسانه از این داده‌ها مدد می‌رساند. در این منظومه که فوکو آن را «میکروسکوپ قدرت» می‌نامد، گفتمان علمی، اجتماعی و کیفیات سیاسی قدرت و ذهنیت فردی با هم تلاقی می‌کنند و به صورتی ظریف و پیچیده بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند. #میشل_فوکو #کتاب_مراقبت_و_تنبیه #توضیح_زندان_بیمارستان_مدارس @Dharma_emission
Hammasini ko'rsatish...
👍 1 1
آویاکتا (Avyakta): اویاکتا (انگلیسی: Avyakta)، تقسیم ناپذیر، غیرقابل درک، عنصر ازلی، ناموس خلاقه که کلیهٔ پدیده‌های جهان مادی از آن به وجود آمده‌است. مکتب و فلسفهٔ سانکهیا یکی از شش مکتب فکری هندی می‌باشد، معتقد است که اولین اصلی که کل عالم از آن تکوین یافته در حالت بنیادیش به عنوان اویاکتا (Avyakta) وجود دارد که به معنی وجه تجلی نایافتهٔ (مطلق) است، و به اولین تجلی آن ماهات (Mahat) – یعنی، عظیم، می‌گویند. اصل ناپیدا (Avyakta)، «اویکت a-vyakta»، «اَویاکتا، تجلی نیافته» اشاره به هیولای اولی (prakrti) در آئین سانکهیا است. سانکهیا ریشه و بطن کائنات و اشیاء و درجات آفرینش را «پراکریتی» prakrti و «پرادانا» Pradhāna می‌دانند. هر آن کس که به کمال برسد، به هدف مطلق (paramamgatim) که اصل ناپیدا (Avyakta) و فنا ناپذیر (aksara) عالم است راه می‌یابد. یوگی ابتدا با نیوریتتی (تزکیهٔ نفس reminciation) تا رودا که وجود نطفهٔ هستی است تصفیه می‌شود. دوم، با پراتیشتا (Pratishta) یعنی، (برقراری تزکیهٔ نفس) که اصل بالاتری است تصفیه می‌گردد، و به اویاکتا (Avyakta) می‌رسد. ولفگانگ اسمیت فیزیکدان سنت گرا از واژه ی آویاکتای هندو ها در توضیح فیزیک کوانتم بسیار بهره میبرد. #آویاکتا #هندوئیسم #غیب_الغیوب #ناپیدا @Dharma_emission
Hammasini ko'rsatish...
پل دیراک (Paul Dirac): (بخش دوم) در این موقع من به دیراک گوشزد کردم که او دارد دین را با کثافت‌کاری‌های سیاسی اشتباه می‌گیرد. اما او پاسخ داد: "من از اساس با دین مشکل دارم، چرا که آکنده از تناقض است. این همه صحبت از توبه و مشیت الهی و گناه فقط حقیقت را پنهان می‌کند. تسلیم به وجود و فرمان خدا یعنی کمک به حفظ ساختارهای کهنه، در حالیکه زندگی همانند علم است: باید در برابر مشکلات برخاست و برایشان راه حل اندیشید." در این زمان بود که متوجه شدیم که ولفگانگ پاولی در سکوت مبهمی فرورفته و به دیراک خیره شده. وقتی از او نظرش را در این مورد جویا شدیم، با کمی مکث پاسخ داد: "خب مشخص است که دیراک هم واسه خودش دین و مذهبی دارد؛ و شعارش هم این است: نیست اصلاً خدایی و دیراک رسول اوست." همه ما، از جمله خود دیراک، زدیم زیر خنده، و بحث داغ آن شب در لابی هتل مان با همین جمله پاولی خاتمه یافت. #پل_دیراک #برترین_فیزیکدانان_قرن_20 #برندگان_نوبل @Dharma_emission
Hammasini ko'rsatish...
در این زمان بود که متوجه شدیم که ولفگانگ پاولی در سکوت مبهمی فرورفته و به دیراک خیره شده. وقتی از او نظرش را در این مورد جویا شدیم، با کمی مکث پاسخ داد: "خب مشخص است که دیراک هم واسه خودش دین و مذهبی دارد؛ و شعارش هم این است: نیست اصلاً خدایی و دیراک رسول اوست." همه ما، از جمله خود دیراک، زدیم زیر خنده، و بحث داغ آن شب در لابی هتل مان با همین جمله پاولی خاتمه یافت. #پل_دیراک #برترین_فیزیکدانان_قرن_20 #برندگان_نوبل @Dharma_emission
Hammasini ko'rsatish...
پل دیراک (Paul Dirac): پل دیراک‏ (۱۹۰۲ – ۱۹۸۴)، فیزیک‌دان و ریاضیدان برجستهٔ بریتانیایی و از پایه‌گذاران مکانیک کوانتومی بود و در سال (۱۹۳۳) برنده جایزه نوبل شد. برخی دیراک را از نظر سواد ریاضی و مبانی نظری، تنها رقیب جدی هم‌عصر اینشتین می‌دانند و برخی مانند استیون هاوکینگ دیراک را بزرگترین فیزیک‌دان نظری از زمان آیزاک نیوتن تاکنون دانسته‌اند. بیوگرافی دیراک از او با لقب «صوفی اتم» یاد کرده‌است. دیراک با پدر خود رابطه عاطفی کم، و در همه عمر از او نفرت داشت. او در عوض به آلبرت اینشتین، احترام پدرانه زیادی می‌گذاشت. به گفته همسرش، وی تنها یک بار در زندگی خود گریست، و آن زمانی بود که خبر مرگ آلبرت اینشتین را دریافت کرد. او در سال ۱۹۲۶ یک فرمول‌بندی عمومی از مکانیک کوانتومی پیش نهاد که در هر دو نظریه‌های مکانیک ماتریسی هایزنبرگ و مکانیک موجی شرودینگر در حالت‌های خاص صادق بود. یکی دیگر از حالت‌های خاص این فرمول‌بندی عمومی، مکانیک کلاسیک بود. در ۱۹۲۸ دیراک، معادله دیراک را، که به نام او نامیده شده، از قاعده پائولی به دست آورد. این معادله که برخلاف معادله شرودینگر نظریه نسبیت خاص را نادیده نمی‌گیرد، برای توجیه تابع موجی الکترون‌ها در حالت نسبی در نظر گرفته می‌شود. این معادله از این رو، اثر زیمن را در نظریه‌اش توضیح می‌دهد. دیراک برای همین، پوزیترون را پیش‌بینی کرد و نشان داد که اسپین یک اثر نسبیتی است. این ذره برای نخستین بار در سال ۱۹۳۲ مشاهده شد. سال ۱۹۳۳ دیراک به همراه شرودینگر جایزه نوبل فیزیک را برای معرفی یک مدل اتمی جدید به دست آورد. ۱۹۵۲ نیز، دیراک صاحب مدال ماکس پلانک شد. از این گذشته به افتخار این دانشمند بزرگ، مدال دیراک برای تلاش‌های علمی دیگر دانشمندان، در نظر گرفته شده‌است. از دیگر مفاهیمی که از نظر اسم یا سابقه، به دیراک مربوط می‌شود می‌توان این‌ها را برشمرد: دریای دیراک ریسمان دیراک آمار فرمی-دیراک تک‌قطبی، تک‌قطبی مغناطیسی فرمیون دیراک اسپینور دیراک عملگر دیراک تابع دلتای دیراک دیراک برای دوستی و وفاداری زیادی که در سالیان زیاد با برخی دوستان روسی‌اش، به‌ویژه پیوتر کاپیتسا، پیدا کرده بود، تمایل چپ‌گرایانه داشت. اف‌بی‌آی در زمان جنگ ویتنام، به همسر دیراک، به دلیل مخالفت آشکارش با سیاست‌های آمریکا، بدگمان به فعالیت‌های کمونیستی شده‌بود. دیراک دانشگاه تگزاس در آستین را متهم کرد که او را یک کمونیست قلم‌داد کرده و برای همین دعوت آن دانشگاه برای پیوستن به هیئت علمی آن‌ها را رد کرد و در نهایت، سر از شهر گرمسیری تالاهاسی در فلوریدا درآورد. ورنر هایزنبرگ خاطره‌ای از دیدگاه دیراک دربارهٔ خدا در حاشیه کنفرانس سُولوِی در سال ۱۹۲۷، نقل کرده‌است. او در خاطرات خود می‌نویسد: «صحبت از دیدگاه‌های بوهر و اینشتین دربارهٔ خدا بود که دیراک با این پرسش وارد بحث شد: "من نمی‌دانم چرا اینجا همه دارند دربارهٔ خدا بحث می‌کنند. یک دانشمند باید صادق باشد؛ و اگر ما چنین باشیم باید بپذیریم که دین، مشتی گفته‌های واهی است که هیچ پایه و اعتباری در جهان واقعی ندارد. خدا اساساً زاییده تخیلات بشر است. وجود خدا برای انسانهای اولیه که از قدرتهای طبیعت می‌هراسیدند، قابل فهم است. اما برای ما، که امروزه پدیده‌های جهان را به خوبی می‌شناسیم، دیگر لازم نیست. وجود خدا پای پرسش‌هایی را به میان می‌کشد که هیچ دردی دوا نمی‌کند؛ مثلاً اگر خدا واقعاً هست، چرا در جهان بی‌عدالتی و ستم است. چرا دنیا طوریست که همیشه مرفهان در حال بهره‌کشی از فقیرانند. چرا او از این‌همه فاجعه جلو نمی‌گیرد. اگر هنوز دارند در جهان دین را تبلیغ کرده، گسترش می‌دهند، نه برای این است که دلایل قانع‌کننده‌ای دارد، بلکه برای این است که دین، ابزار قدرت برای کنترل جوامع است. مردم فرمان‌بر و مؤمن، قابل کنترل‌تر از مردم پرسش‌گر هستند. چپاول‌کردن و بهره‌بردن از یک ناراضی، مشکل‌تر از یک راضی است، که هیچ نمی‌پرسد و دستور بالاتری‌ها را می‌پذیرد. دین، افیونی‌ست که باعث می‌شود یک ملت به‌خواب رفته و ستمی که صاحبان قدرت بر آن‌ها روا می‌دارند را نادیده بگیرند. صاحبان قدرتی که همیشه با دین رابطه تنگاتنگ داشته‌اند. دین و قدرت، هر دو نیاز به خدایی دارند که به فرمان‌بران، وعدهٔ پاداش در آینده می‌دهد؛ و از این روست که انکار خدا را گناه نابخشودنی می‌دانند." در این موقع من به دیراک گوشزد کردم که او دارد دین را با کثافت‌کاری‌های سیاسی اشتباه می‌گیرد. اما او پاسخ داد: "من از اساس با دین مشکل دارم، چرا که آکنده از تناقض است. این همه صحبت از توبه و مشیت الهی و گناه فقط حقیقت را پنهان می‌کند. تسلیم به وجود و فرمان خدا یعنی کمک به حفظ ساختارهای کهنه، در حالیکه زندگی همانند علم است: باید در برابر مشکلات برخاست و برایشان راه حل اندیشید."
Hammasini ko'rsatish...
فرگشت هدفمند (Orthogenesis): فرگشت هدفمند، راست‌زایی یا ارتوژنز (انگلیسی: Orthogenesis)، نظریه‌ای است که فرگشت را جبری می‌داند و براساس آن، سیر فرگشت در ترکیب نطفه معین شده است و عوامل خارجی اثری بر آن ندارد. این فرضیه می‌گوید که فرگشت در خط مستقیم و به سوی هدف مشخص پیش می‌رود و گونه‌ها در یک جهت از پیش پیش‌بینی‌شده بدون انتخاب طبیعی فرگشت خود را پی می‌گیرند. براساس این فرضیه، تبارهای گونه‌ای ممکن است مسیر مستقیم از پیش تعیین‌شده‌ای را دنبال کنند که جهت آن به وسیلهٔ گزینش طبیعی تعیین نشده است. #نظریات_گوناگون_فرگشت #اورتوژنسیس #فرگشت_هدفمند @Dharma_emission
Hammasini ko'rsatish...
زنجیره کلان هستی (Great chain of being): اندیشهٔ اینکه جانوران و جانداران روی زمین همگی از سلسله مراتبی از هستی پیروی می‌کنند و بر حسب درجه عالی بودنشان، بالا یا پایین‌تر از دیگر جانداران قرار می‌گیرند، تاریخچه‌ای طولانی دارد که از یونان باستان آغاز شد و تأثیر بزرگی بر اندیشمندان مسیحی در سده‌های میانی گذاشت. این اندیشه با عنوان لاتین scala naturae (نردبان طبیعت) به ارزش‌دهی هر جاندار نسبت به جاندار دیگر می‌پرداخت. نردبان طبیعت همچنین با عنوان زنجیره کلان هستی نیز شناخته می‌شود؛ سامانه‌ای با ریشه‌های دینی که در آن جانداران (از جمله جانداران فراهستی)، از پست‌ترینشان تا والاترین (خداوند)، در سلسله مراتبی نردبان‌گونه قرار می‌گرفتند. کانی‌ها و مواد معدنی در پست‌ترین پایه‌های این رده‌بندی قرار می‌گرفتند، و سنگواره‌های جانوران – که چیزی میان مواد معدنی و موجودت زنده فرض می‌شدند – در رتبهٔ پس از آن‌ها. گیاهان، جانوران، انسان‌ها، موجودات آسمانی و در نهایت خدا در ادامهٔ این نردبان قرار داشتند. #زنجیره_هستی #نردبان_طبیعت #جهانشناسی_سنتی @Dharma_emission
Hammasini ko'rsatish...
دربارۀ سیاست اهلِ خانه، که مهم‌ترین مسائل مطرح شده در آن اینها ست: صفات زن و چگونگی رفتار با او که به شیوه‌ای روان‌شناسانه بر رفتار توأم با هیبت و کرامت تأکید دارد. نکتۀ قابل توجه در این فصل اصرار ابن سینا بر امر زناشویی است و آشکار نمودن این امر و کوشش در استواری پایه‌های آن تا آنکه از جدایی میان زن و شوهر تا حد امکان جلوگیری شود. در عین حال او به پیروی از آموزه‌های ارسطویی، زن را موجودی سست خِرد می‌داند که از خشم و هوس خویش پیروی می‌کند و به همین سبب روا نیست که درصدد تسلط بر مرد برآید و او را فرمانبر خویش سازد. وی همچون بروسن هدف مرد را در همسر گزینی، هم در مصلحت اقتصادی آن برای اندوختن و حراست اموال مرد و هم در تولید مثل و بقای نوع آدمی می‌داند. صفات شایستۀ زن از دیدگاه ابن سینا اینها ست: عاقل بودن، دینداری، حیا، زیرکی، مهربانی، زایایی، کوته‌زبانی، فرمان‌برداری و پاک‌دامنی. ابن‌سینا در عین حال از حرمت نهادن مرد به وی سخن می‌گوید و به رفتار با اخلاص مرد با زن ــ هر چند با احتیاط ــ توصیه می‌کند. #تدبیر_منزل #اکونومیا @Dharma_emission
Hammasini ko'rsatish...
تدبیر منزل: تَدْبیرِ مَنْزِل، دومین شاخۀ حکمت عملی در فلسفۀ مشائی که موضوع آن، چگونگی ادارۀ امور خانه و نحوۀ مشارکت مرد با زن و فرزند و خدمتکار است. ‌تدبیر منزل، از اقسام حکمت عملی در فلسفه مشاء. موضوع آن نحوه اداره منزل و مشارکت مرد با زن، فرزند، بندگان و خدمتکاران برای تنظیم امور منزل است. ارسطو در کتاب اخلاق نیکوماخس بحث‌ را با اهمیت‌ خانواده ‌آغاز ‌کرده و آنگاه بر اساس روابط حاکم بر هر منزلی، رابطۀ پدر و فرزندی و رابطۀ مال و صاحب مال، تقسیمات چهارگانۀ تدبیر منزل را مطرح کرده است. پس از ارسطو، سنت متأخر هلنی‌ ـ اسکندرانی، با ایجاد تغییراتی در تقسیم‌بندی سه‌گانۀ فلسفۀ عملی به «تدبیر منزل» و «قانون‌گذاری» و «سیاست مدن»، با توجه به کتاب « اخلاق نیکوماخس»، «اخلاق» را جانشین ‌«قانون‌گذاری» کرد و لذا در فهرستهای کهن جهان اسلام از این سه عنوان نام برده می‌شود. به مبحث تدبیر منزل در دوره یونان باستان و در ایران به عنوان اندرزنامه‌های پهلوی و بعد از ظهور اسلام هم در دوره‌های مختلف پرداخته شده است، ولی متأخرین حکما کمتر به این بحث پرداخته‌اند. ترکیب «تدبیر منزل» ترجمۀ اصطلاح «اویکونومیا»ی economia یونانی است که از دو جزء «اویکوس» به معنای «خانه» و «نوموس» به معنای «قانون» تشکیل شده است. اصطلاح تدبیر منزل در متون کهن معادلهای دیگری نیز داشته است، مانند «سیاست منزل»، «تدبیر الخاصه»، «حکمت منزلیه» و «الاقتصاد المنزلی». در واقع میتوان گفت که علم "اقتصاد" در عصر مدرن کاملا متفاوت با اکونومیا در سنت بوده است. کهن‌ترین کاربرد اصطلاح اویکونومیا را در بحثهای پراکندۀ افلاطون در کتاب «قوانین» می‌توان یافت. فیلسوفان مسلمان نیز با آموزه‌های او به خوبی آشنا بوده‌اند. با این حال، به واسطۀ آثار ارسطو در حکمت عملی و در پرتو نگـاه نقادانۀ او به فلسفـۀ سیاسـی‌ـ اجتماعی افلاطون بود که تدبیر منزل در ادبیات یونانی ـ هلنی جایگاه خاصی یافت. تدبیر منزل یا علم اکونومیا در گذشته به امور زیر میپرداخته و تمامی قابوس نامه و اندرزنامه های عصر ماقبل اسلام نیز شامل اکونومیا میشود: ۱. تأکید بر نیاز آدمی به زندگانی در جمع، برای برآورده شدن خواسته‌هایش از جمله تهیۀ غذا و پرداختن به صناعاتی مانند بنایی، نجاری و آهنگری که همۀ آنها از عهدۀ یک نفر برنمی‌آید. ۲. دربارۀ نیاز به مال یا نقود برای انجام معاملات و چگونگی گردآوری آن با بحث دربارۀ دوری جستن از «جور» و «عار» و «دنائت» در کسب. ۳. بیان چگونگی حفظ مال از راه تنطیم نسبت درآمد و مخارج و تأکید بر دوری جستن از ۵ خصلت «خست»، «تقتیر»، «اسراف»، «فخرفروشی» و «سوءتدبیر» به هنگام انفاق. ۴. در بحث از تدبیر خدمتکاران و بندگان، بندگی به رِقّ و شهوت و طبع تقسیم گردیده، و مطالبی مانند آراء ارسطو در کتاب نخست «سیاست» دربارۀ طبیعت بندگان و لزوم فرمان‌پذیری آنان یاد شده است؛ آنگاه از بندگانِ شهوت، پرهیز داده شده و بندگانِ به رقّ را که از فضایل انسانی بی‌بهره‌اند، برای انجام کارهای خاص و بندگانِ به طبع را شایستۀ کارهای دشوار دانسته است ۵. در بحث از تدبیر زن گفته می‌شود: غرض از همسر گزینی، از سویی بقای نوع و از سوی دیگر نیاز مرد به حضور شریکی است که حوایج او را در خانه برآورده سازد. ب ۶. سرانجام در چهارمین بخش از این رساله، مسئلۀ تدبیر فرزند از جنبه‌های گوناگون بررسی شده است. دربارۀ سیاست درآمد و هزینۀ خانه، که مهم‌ترین مباحث مطرح شده در آن اینها ست: اصناف مردم در معیشت، انواع صناعات اهل مروت و مسئلۀ زکات و صدقات و نفقات. در این فصل، ابن سینا آشکارا براساس تعالیم اسلامی سخن می‌گوید. در عین حال، سخنان او در مواردی چون شرایط نیکوکاری و تعجیل در آن و کوچک برشمردنش نزد دیگران و کتمان آن و استمرارش و اختیار موضع، به روشنی از آشنایی او با آموزه‌های اهل فتوت خبر می‌دهد؛ آموزه‌هایی که در رسالۀ العشق او نیز بازتابی آشکار دارند. گفتنی است که توجه وی به ضرورت آموختن صناعتی خاص و بحث از انفاق را در رسالۀ تدبیر منزل بروسن می‌توان دید.
Hammasini ko'rsatish...
ویلیام وردزورث (William Wordsworth): ویلیام وُردزوُرث (۱۷۷۰ - ۱۸۵۰) شاعر بزرگ انگلیسی سبک رمانتیک، کسی که همراه با سمیوئل تیلور کولریج با انتشار مشترک «ترانه‌های غنایی» در سال ۱۷۹۸ به شروع دوران رمانتیک در ادبیات انگلیسی کمک کردند. مهمترین اثر وردزورث را عموماً «پیش درآمد» می‌دانند، شعری زندگی‌نامه وار از دوران جوانیش که چندین بار توسط شاعر بازبینی و بسط داده شد؛ این اثر بعد از مرگ وی چاپ و عنوان گذاری شد و پیش از آن به شعر «خطاب به کولریج» معروف بود. وردزورث از ۱۸۴۳ تا زمان مرگش ۱۸۵۰ ملک الشعراء انگلستان بود. مهمترین اتفاقی که در دوران تحصیل وی رخ داد سفر وی به فرانسه در تابستان ۱۷۹۰ بود، فرانسه‌ای که به تازگی دستخوش انقلابی بزرگ شده بود. وردزورث جوان به شدت تحت تأثیر این انقلاب قرار گرفت و در بازگشت به لندن دیدگاهی انتقادی نسبت به فقر و بی عدالتی‌های جامعهٔ انگلستان در پیش گرفت. دیدگاهی که نمود آن را در اشعار وی در این دوره می‌توان یافت. سال ۱۷۹۵ وردزورث با کمک مالی یکی از دوستانش توانست دوباره با خواهرش دوروتی دیدار کند. دو سال بعد نیز به بریستول نقل مکان کردند، جایی که با سمیوئل تیلور کولریج شاعر آشنا شدند. طولی نکشید که هر دو شاعر با تأثیری متقابل بر یکدیگر شروع به سرودن ماندگارترین اشعار ادبیات دورهٔ رمانتیک کردند. سال ۱۷۹۸ و با انتشار مجموعه اشعاری با عنوان «ترانه‌های غنایی» ادبیات انگلستان وارد دوره‌ای جدید از تاریخ خود گردید؛ دورهٔ رمانتیک که تا حدود سال ۱۸۳۴ نیز ادامه یافت. دو سال بعد در مقدمهٔ چاپ دوم همین مجموعه اشعار است که وردزورث شعر خوب را حاصل غلیان خودجوش احساسات قوی معرفی می‌کند. سال ۱۷۹۹ ویلیام به همراه خواهرش به کلبهٔ خود در لیک دیستریکت (Lake District) نقل مکان کردند، ناحیه‌ای در شمال غربی انگلستان که به خاطر دریاچه‌ها، کوه‌ها و مناظر دل انگیزش الهام بخش بسیاری از اشعار وردزورث بود و بدین سان وی را شاعر طبیعت نیز می‌خوانند. سال ۱۸۰۲ وردزورث با دوست دوران کودکی اش، مری هاچینسن ازدواج کرد. دوروتی وردزورث نیز به همراه آنها زندگی می‌کرد و رابطهٔ عاطفی خوبی با مری برقرار کرده بود. وردزورث در اواخر عمر نیز از سرودن شعر دست نمی‌کشید ولی اشعارش دیگر آن موفقیت سالهای جوانی را نداشتند. از ۱۸۴۳ تا زمان مرگش ۱۸۵۰، وردزورث ملک الشعراء انگلستان بود، عنوانی که در ابتدا به علت کهولت سن از قبول آن امتناع می‌ورزید ولی نهایتاً مجبور به پذیرش آن شد. وی نهایتاً پس از هشتاد سال زندگی در ۲۳ آوریل ۱۸۵۰ چشم از جهان فروبست. #ویلیام_ودرزورث #شاعر_عصر_رومانتیک #ملک_شعرای_انگلستان @Dharma_emission
Hammasini ko'rsatish...