cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

♯𝕱𝖚𝖉𝖔𝖘𝖍𝖎𝖓 𝕯𝖆𝖎𝖑𝖞

کلبه ی چوبی یک پیرمرد حوصله سربر باروح فودوشین شده. https://t.me/TeleCommentsBot?start=sc-326724-Pxse6D4 http://t.me/HidenChat_bot?start=1923897250

Ko'proq ko'rsatish
Mamlakat belgilanmaganTil belgilanmaganToif belgilanmagan
Reklama postlari
135
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
Ma'lumot yo'q7 kunlar
Ma'lumot yo'q30 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

#𝕗𝕦𝕕𝕠𝕤𝕙𝕚𝕟𝕋𝕚𝕞𝕖𝕔𝕠𝕟𝕥𝕚𝕟𝕦 دوتا جام کنار اینه که براش از چشماش با ارزش تر بودن رو روی میز گذاشت. بطری الکل رو برداشت و توی جام ها رو پر کرد. واقعا شکه شده بودم از این کارش. هیچ وقت اون روزی که ابدارچی داشت با دستمال جام هارو تمیز میکرد و مچش رو حین دست زدن به اون جام ها گرفته بود و با یک تیر به اون دنیافرستاده بودش فراموشم نمیشه. حالا داره توشون الکل میریزه؟! نوشیدنی ای که خوردنش اینجا ممنوعه و ازش متنفره!! _بیا برش دار و بخورش انتظار نداری که برات بیارم؟! قبلا گفته بودی دوست داری این طعم رو امتحان کنی. میدونی چی باعث شد تا حالم اینقدر گرفته بشه؟ جرعت مخالفت نداشتم. درحالی که الکل رو سر می کشیدم با پرسشگری بهش نگاه کردم و منتظر ادامه ی حرفش بودم. _ صبح بهم خبر رسید با سمی که توی نوشیدنیش ریخته و خورده خودکشی کرده. ته الکل پرید تو گلوم و به سرفه کردن افتادم برای اینکه بتونم نفس بکشم شیشه الکل رو برداشتم و سرکشیدم _ به نظرت چرا دارم هنوز به زندگی ادامه میدم؟ برای سوالش جوابی نداشتم. به چشمام نگاه کرد برای اولین بارقلبم با نگاهش یخ زد. تاحالا این چشمارو این طوری بی روح ندیده بودم. _بروبیرون وده دقیقه دیگه برگرد p4
Hammasini ko'rsatish...
21. چیزی ک بنظرمیاد از پسش برنمیای چیه؟ چیزی نیست که بخوام و از پسش برنیام فقط اگه عوامل بیرونی مانع نشن. #𝔇𝔞𝔦𝔩𝔶
Hammasini ko'rsatish...
#𝕗𝕦𝕕𝕠𝕤𝕙𝕚𝕟𝕋𝕚𝕞𝕖𝕔𝕠𝕟𝕥𝕚𝕟𝕦 وقتی روحی برات باقی نمونه انسانیت هم تو وجودت میمیره و کم کم خودت متوجه میشی که با یک عوضی هیچ فرقی نداری. خیلی صبر کردم و بارها گفتم درست میشه میتونی یکی دیگرو دوست داشته باشی و دوباره خودت رو از نوع بسازی.و اون شخص باعث میشه که یک قدم به سمت زنده کردن روحت برداری ولی هربار به پوچی بیشتری خوردم و بمبست بیشتر. انگار که اون یک نفر تنها ادمیه که روحم باهاش ارتباط برقرار میکنه. میفهمی خواستن روح یک ادم‌یعنی چی؟! بعضیا در طول زندگیشون به همه عشق میدن و برای همه ادم خوبی ان. ولی من نمیتونم من فقط میتونم به خاطر یک نفر زندگی کنم و زندگیم رو براش ریسک کنم و الان اون ادم رو ندارم و هیچ وقت هم نخواهم داشت. صداش به شدت گرفته بود. این اولین باریه که دارم میبینم گریه میکنه. همین ادمی که اگه جلوی چشماش خودش رو اتیش بزنی میخنده و میگه : هه همین بود؟ خوب دارم میمیرم. الان اینقدر حالش به خاطر یک نفری که معلوم نیست وجود داره یانه گرفته است. فکر نمیکردم احساسی توی این ادم وجود داشته باشه. تنها چیزی که ازش دیدم یک ربات بی احساس و سخت گیره. ولی الان داره روی خط قرمزای خودش هم پا میزاره و بریده. p3
Hammasini ko'rsatish...
فکر میکنم خنده مثل مواد اعتیاد اور عمل میکنه. برای همین از همون قدیم میگفتن بعد هر خنده ای اشک و غم وجود داره. درست مثل اینکه تو مواد خاصی مصرف کنی و باعث حالت سرخوشیت بشه و وقتی اون مواد توی بدنت کم بشه حس غم و خلا شدیدی بهت دست بده. شاید برای همینه که هرچی بیشتر به شکل فیک یا حتی واقعی میخندیم تهش بیشتر توی مرداب فرو میریم. و حتی وقتایی که روز خوبی رو گذروندیم و لبخند رو لبمونه تهش دلمون میگیره و میخوایم ادامه داشته باشه. شاید هم مواجه شدن با حقیقت و سنجیدن تمام مقاومتا و روشن بودن واقعیتِ شادی های فیک باعث این حالت بشه. نمیدونم چرا ولی به نظرم ماهیت خنده و خندیدن و شاد بودن میتونه ترسناک تر از چیزی باشه اصلا وجود داره. البته ایناها همش میتونه ترشحات یک ذهن شلوغ باشه و حرفی مفت. ولی به وضوح توی زندگیم مشاهده کردم روزایی رو که در طول روز حالم خوب بوده و خندیدم وقتی اون روز به ته رسیده حالم به بد ترین شکل ممکن رسیده و حتی بعدش تا یک مدت طولانی توی همون حالت موندم و روزایی که سخت شروع شده و در طول اون روز جون کندم و پاره شدم حتی از سختی و فشار موجود اشک ریختم ولی تهش رضایت درونی بیشتری داشتم. شاید هم فقط به این سبک زندگی عادت کردم. هرچند نامربوط ولی خیلی مشابه این مثاله : وقتی که دورمون پر از ادم باشه و همش وقتمون با ادمای متفاوت پر، وقتی یک روز مگس پر نمیزنه دلمون میگیره حتی اگه مجازی باشه. ولی وقتی هیچی و هیچ کسی نیست از اول ارامش خاطر بیشتری هست و تهشم حال بدی درکار نیست. #𝒇𝒖𝒅𝒐𝒔𝒉𝒊𝒏
Hammasini ko'rsatish...
19. چیزی ک هیچوقت باعث نشده حس بد کنی؟ هیچی؟! شاید امید به اینده؟ نمیدونم. #𝔇𝔞𝔦𝔩𝔶
Hammasini ko'rsatish...
صبحتون بخیر روز خوبی بسازین.
Hammasini ko'rsatish...
#𝕗𝕦𝕕𝕠𝕤𝕙𝕚𝕟𝕋𝕚𝕞𝕖𝕔𝕠𝕟𝕥𝕚𝕟𝕦 همیشه ادم عجیبی بود. هیچ وقت‌ نمی شد فهمید توی ذهنش چی میگذره یا قراره به چی ختم بشه و غافل گیرم میکرد. رفت سمت پنجره و دوباره نفس عمیقی‌کشید. _دلم تنگ شده، این دلِ لامصب دلش برای اشتباهی ترین ادم زندگیش تنگ شده. کسی که اولین و بزرگ ترین اسیب رو بهم زد. طوری که بعدش کنار گذاشتن ادما رو خوب یاد گرفتم. نمیدونم چرا یهویی بعد گذشت این همه سال باز دوباره باید یادم بیاد. خیلی عجیبه که با این همه فاصله عطرش رو حتی نفسش رو حس میکنم. چطوری میتونم نسبت به همه چیز و همه کس بی اهمیت باشم ولی تا بحث اون یک نفر میشه همه چیز فرق میکنه. قلبم مچاله میشه وقتی به این فکر میکنم که، اون ادم الان حتی من رو یادش نیست و اصلا نمیدونه چطوری دوسش دارم. میدونم الان میگی صبرکن درست میشه عادت میکنی ولی بعد گذشت ده سال دیگه هم‌ مثل همین ده سالی که گذشت فقط بیشتر عادت میکنم‌ به تنها بودن و نخواستن ادما. ولی بازم روحم نسخ اون چشماش باقی میمونه. خیلی دلم میخواست میتونستم دستای زیباش رو دوباره توی دستم بگیرم و ببوسم یا توی ارامش بغلش غرق بشم ولی چیزی که نمیشه، نمیشه. فقط اتیشش خاکسترت میکنه و روحی برات باقی نمیزاره. p2
Hammasini ko'rsatish...
#Day 5
Hammasini ko'rsatish...
نمیشد یه 10 ، 15 نفر دیگه میومدن اینجا؟
Hammasini ko'rsatish...
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.