cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

دختر دهاتی

به قلم:مهتاب.ر رمان های انلاین📚 خانوم معلم عروس نحس توکا ارباب زاده ماهاراجه رمانای دیگه مون🍓 @Tokam @styllgrafi @khAT00Nam @maharajee 🔵پارت اول https://t.me/c/1879995851/15 رمانای تکمیل شده و انلاین: https://t.me/+Qbh3v72GYTRjZjNk

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
12 342
Obunachilar
+3724 soatlar
+2147 kunlar
+33030 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

- #سکس تو #آب بهترین تجربه ایه که میتونی داشته باشی!💦😈 https://t.me/+tIsNsR1w3z00NWI0 https://t.me/+tIsNsR1w3z00NWI0 وا رفته به فرزامی خیره شدم که با #لذت داشت به وسط پام نگاه میکرد! پس بگو چرا کامل استخرو برای خودمون رزرو کرد! لبخندی زدم و گفتم - حالا که فکر میکنم یه چیزی تو رختکن جا گذاشتم! و خواستم از دستش فرار کنم که سریع از #پشت منو کشید تو #بغلش که جفتمون رفتیم زیر آب! با چشمای گرد شده نگاهش کردم و خواستم بیام رو آب تا #نفس بگیرم که دستشو رو سرم #فشار داد! عصبی دستشو پس زدم و اشاره ای به #دهنم کردم... دیگه داشتم نفس کم میاوردم! هلش دادم اونور و خواستم از آب خارج شم که پام گرفت! #وحشت زده به پای راستم خیره شدم و سعی کردم تکونش بدم ولی هیچ فایده ای نداشت! یهو کشیده شدم ته آب! سرمو بلند کردم که فرزام #شیرجه زد طرفم و دستشو دور #کمرم حلقه کرد! سریع #لباشو رو #لبام گذاشت و جوری که آب وارد دهنم نشه #نفسشو فوت کرد تو #ریه هام! انگار دوباره جون به بدنم برگشت... منو کشوند بالا و نشوند رو سرامیکا... همینجور که آروم میزد پشت دو کتفم گفت - نفس بکش...! نفس عمیقی کشیدم که محکم زدم تو سینه‌ش و غریدم - داشتی به خاطر یه #بوسه به کشتنم میدادی روانییییی! خندید و با دست موهامو فرستاد عقب. نگاهی به #لبای باد کردم انداخت و گفت - اشتباه میکنی! با یه #بوسه جونتو #نجات دادم... چشم غره ای بهش رفتم و گفتم - پام گرفته! با شنیدن حرفم چشماش برق #عجیبی زدن! - خوبه! پس دیگه نمیتونی ازم #فرار کنی! و هلم داد تو آب! سریع دستمو به میله هایی که کنار #استخر بود بند کردم و داد زدم - فرزاااااامممم... از #پشت نزدیکم شد و گفت - جون فرزام؟ خودم هواتو دارم توله سگ... و کامل بهم چسبید و گفت - قراره تا وقتی بیهوش بشی توت #تلمبه بزنم... اینقدر #میکنمت که به گریه بیفتی! و بی معطلی خودشو #واردم کرد که کلی #آب واردم شد و صدای نالم هوا رفت... #مک ریزی به گوشم زد و زمزمه کرد - #تلافی تموم فرار کردناتو امروز ازت میگیرم اروند! و با خشونت...🔞🥵 https://t.me/+tIsNsR1w3z00NWI0 https://t.me/+tIsNsR1w3z00NWI0 https://t.me/+tIsNsR1w3z00NWI0 https://t.me/+tIsNsR1w3z00NWI0 به اجبار #برده‌ی قاتلی شدم که پرده از #گذشتش بردارم ولی نمیدونستم که با این کار...💦😨
Hammasini ko'rsatish...
「افشاگـ🔥ـࢪ」

مبارزه عشق و نفرت دو سر باخته:)🥂🔞 ❌نکته بسیار مهم❌ این رمان روانشناختی بوده و شخصیت های اصلی با اختلالات روانی مختلف خلق شدن! بعضا رمان دارای صحنه های خشن و دلخراشه، پس با آگاهی کامل این رمان جذاب رو شروع کنید!😈🫵🏻 نویسنده:مآه پنهان‹ هانیـــه ›

00:05
Video unavailable
-با وا.ژن بشین روی دهنم میخوام شیره وجودتو بکشم محیا... -من... ر روم نمیشه دایی.. چنگ به باس.ن ژله‌ای دخترک زد و روی تنش کشید. -حرف نزن وسط س.کس فقط باید چهارتا کلمه بشنوم، بگو بخور... بکن، بمال، محکم‌تر... همینکه وا.ژن خیس دخترک روی دهان مرد نشست، ته‌ریشش تن دخترک را به قلقلک انداخت و با خجالت پایش را بست. -پاتو نبند توله سگ... میخوام قشنگ زبون بکشم لای پاهات. با اولین لیسی که غلام بین پای محیا زد... https://t.me/+XKelhIMb96Q2NTQ0 https://t.me/+XKelhIMb96Q2NTQ0 #رابطه_دایی‌ناتنی_با_خواهرزاده🔞
Hammasini ko'rsatish...
00:07
Video unavailable
#پیام_ناشناس📫 سلام ببخشید یه رمان بود که پسره اختلال دو قطبی داشت و وقتی اون خوی شر و شیطونش فعال می شد می رفت پارتی با دخترا سکس گروهی می کرد رو دارید؟ به خاطر صحنه های باز و خشنی که داشت ترسیدم مامانم بفهمه لفت دادم الان در به در دنبالشم 😭💔 #پاسخ سلام عزیزم بله این رمان به شدت هاته و صحنه های به شدت بازی داره برای آخرین بار لینکه رو می ذارم دلی به خاطر فی*لترینگ سریع پاک می کنم پس تا لینک باطل نشده سریع عضو شو 👇🔞❌ https://t.me/+qQKhQKImXkY4MjI0 https://t.me/+qQKhQKImXkY4MjI0 #پارت18 یک لیوان #شراب برای خودم ریختم که سه تا دختر با نیم تنه باز و شو.*رت کوتاه بهم نزدیک شدند شراب رو خوردم و شروع به #بوسیدن لب هاشون کردم اوففف چه #جیگرایی بودن! اسپنکی به باس*.ن یکیشون زدم که منو بلند کردند و توی یه اتاق خالی بردند و دوتاشون شروع به در اوردن لباس هام کردند و یکیشون شروع به #بوسیدن لب هام کرد ازش جدا شدم و لب یکی دیگشون که موهای مشکی و چشم های #آبی داشت رو شروع به بوسیدن کردم. اون دوتای دیگه اون پایین ...😈💦🔞 https://t.me/+qQKhQKImXkY4MjI0 https://t.me/+qQKhQKImXkY4MjI0 پارت واقعی ورود افراد زیر 20 سال ممنوع❌🔞
Hammasini ko'rsatish...
👍 1
به آن کسی که بار اندوه بر شانه اش سنگینی میکند بگو، آسوده باش که پروردگارت حالت را میداند..
Hammasini ko'rsatish...
01:00
Video unavailable
🔮طلسم دفع بیماری🪄 💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍 💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎 🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم ❤️‍🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️‍🔥 ✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه 🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇 https://t.me/telesmohajat 💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان ³ ƙĥ 👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇 🆔@ostad_seyed_hoseyni ☎️  09213313730 ☯ @telesmohajat
Hammasini ko'rsatish...
👍 1
Photo unavailable
ببرش حمام ترو تميزش كنين!نبينم يه تارمو رو تنش باشه! مادرم كه اين حرفهارو زد چشمهاى ترسيده اش به روم افتاد و دلم سوخت ايروهامو در هم كردم و گفتم: كسي بهش دست نميزنه! مادرم هم ابروهاشو در هم كرد: يه نگاه بهش انداختى؟ چطورى ميخواى باهاش بخوابى؟ خودم ميبرمش حمام!... مادرم لبخندى شيطنت اميز زد: اومد بيرون خودم چكش ميكنما! يه تار مو... دستش رو گرفتم و به سمت حمام بردم و گفتم : همه از اتاق بيرون برين! با ترس دستشو كشيد: عاقا ماهنوز بهم محرم نشديم! ببين ! اگه طبق دلخواه مادرم رفتار نكنيم اذيتت ميكنه! بسپر به من حواسم بهت هست نميزارم اذيت شى! و ژيلت رو به دستش دادم. عاقا من بلد نيستم ازش استفاده كنم! پوفففففف! وقتى يه بچه رو شوهر ميدن همينه ديگه! __ برو تو لباستو درار تا من بيام! با خجالت وارد حمام شد و لباسش رو دراورد و خودشو يه گوشه جمع كرد وقتى وارد شدم سعى كردم نگاهش نكنم تا بيشتر از اين نترسونمش اما وقتى كف رو به دست گرفتم و خم شدم روى پاش بزنم نگاهم به اون پاى كشيده و سفيد افتاد و ناخودآگاه نگاهم بالاتر رفت و ....... https://t.me/+ye-CsHpWeyEzMmFk
Hammasini ko'rsatish...
👍 2
_این هلو🍑 سفید و تپل چجوری تا حالا دست نخورده مونده؟ دکتر زیر لب میگه و سرشو خم میکنه لیسی به تپلم میزنه💦 جیغی از لذت میکشه که پرده سفید رو میکشه و مردونگی کلفت و رگ دارشو از شلوار بیرون میکشه که...🔞 https://t.me/+8rOlh-Y6_WVkNjg0 دختره میره مطب دکتر و میبینه دکترش همون استاد جذاب دانشگاهشه و باهاش....🤫
Hammasini ko'rsatish...
00:07
Video unavailable
💦مافیای هات - جوری که ابتو میندازم داداشم میندازه؟ لبه های لزج بهشتش رو به سالارم مالید و تشنه نگاهم کرد. - نه. - واست میخوره؟ سرمو بین پاهای خوش بوش بردم و بوسه ای به اونجاش زدم و لیس عمیقی زدم. شل شد و سرمو گرفت که... https://t.me/+XbdY9n7CXOs1ZTZk 💦رئیس مافیای هات و خشنی کا دزدکی نامزد برادشو جوری میکنه که...
Hammasini ko'rsatish...
لیسی به سالار استاد فیزیکم زدم که استاد ریاضیم #حشری اسپنکی روی #کو*نم کوبید... اولش فقط میخواستم واسه نمره بهشون سرویس بدم، اما کم کم خودمم ازین #گروپای‌سکسی👅 خوشم اومده بود... استاد ریاضی هر دو انگشتش رو یه ضرب وارد سوراخ تنگم کرد که جیغی کشیدم و با فرو رفتن کلفت استاد فیزیکتوی حلقم صدام خفه شد و... https://t.me/+8rOlh-Y6_WVkNjg0 #تریسام با استاد‌های #حشری توی آبدارخونه دانشگاه‌‌‌‌‌‌‌...😈♨️
Hammasini ko'rsatish...
👍 1
00:01
Video unavailable
سکس رئیس مافیا با دختر کوچولوی چشم سبزی که دزدیده تا هر شب🔞😈 اسپنک محکمی بهم زد روی کلفت دیار می‌شینم و با شهوت خودم رو روش بالا و پایین میکنم و ... https://t.me/+XbdY9n7CXOs1ZTZk
Hammasini ko'rsatish...