👌🏻بهترین متن هاا👌🏻

صبح است گنجشک محض مے خواند... باید ڪتاب را بست باید بلند شد در امتداد وقت قدم زد گل را نگاه ڪرد ابهام را شنید باید دوید تا تهِ بودن باید به بوے خاک فنا رفت باید به ملتقاے درخت و خدا رسید باید نشست نزدیک انبساط جایے میان بیخودے و ڪشف! #سهراب_سپهری

ای کاش صداقت هستی بی پایان بود وطراوت یک لبخند چون نسیم صبح دم همیشگی.... --- 🍃🌹🍃_______

🎥🎼 شـــب هـجران چــو شــود صبـح و بـرآیـد خـورشیــد داســتان غـم دوشـنیـه فــرامــوش کـنیــم 🌸صـبحتـــون بـخیـــر و نـیکــی امــروزتــون ســراســر آرامــش و نـیکـبختــی☺️🌸

ميدانی جانم! صبح ها همين كه صدایِ سوت کشیدن کتری روی اجاق را بشنوی، بوی نان سنگک تازه‌ی صبح زود پدر به مشامت برسد، و صدای صبحانه حاضر کردن مادر از آشپزخانه بیاید... يا وقتی عطر قرمه سبزی هايی ظهر جمعه‌اش توی خانه می‌پيچد و هوش از سَرت ميبرد، همين كه چشمت ببينتشان‌و گوشَت نفس هايشان را بشنود، همین که آغوشِ گرمشان را لمس كنی‌و بگویی "چقدر دوستشان داری" يعنی "صبحت بخير" شده است... جمعه و شنبه‌اش فرقی نمی‌کند، صبح های بودنشان همیشه بخیر می‌شود ...

خدایا ! من همانم که گاه خندانم، و گاهی گریان.گاه شکرگزارم، و گاهی در حال گله کردن. گاه بنده توام،وگاهی بنده خویش! خدای همیشگی ام! من مبتلا به گاه و بی گاههای همواره ام. بیماری که همیشه به نسخه طبیب خویش عمل نمی کند! اسیر خویشتنم؛ و گاه و بی گاههای اسارت گونه ام مرا در برگرفته است... معبود آزاده ام! بندهای گاهها و بی گاههای زندان تنم را از هم جدا كن! ومرا ببخش بخاطرتمام گاه و بی گاههای مدامم وبه آغوش خویش دعوت كن! که تشنه ترینم به آن ... الهی امین ❤🍃❤🍃❤🍃

🌸اولین دوشنبه تیر ماهتون عالی 🌱و پـراز مـوفـقیـت 🌸امروزتان شاد وسرشاراز 🌱عــشق و رضایـت 🌸سلامتی ساکن جانهایتان 🌱ولبخند جاری بر لبهایتان باشد 🌸کسب و کارتـون خـوب 🌱شـادیهاتون دائمی 🌸و زندگیتون عالی باشـه 🌱روزتـون سرشـار از زیبـایی

‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌اگر ڪسی را دوست داری،💖 هوایش را داشته باش اما 💖 اگر برای پر ڪردن💖 تنهایی خود، او را میخواهی!💖 هوایی اش نڪن ..! 💖 شاید دیگر، به هیچ هوایی💖 غیر تو عادت نڪند ..💖 ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

بیا بنشین کنارم جان بده ابیات خالی را کمی در شعر من سامان بده شوریده حالی را شبی مهمان کن این تن را به آغوش غزل پوشت تحقق بخش با بوسه تو این عشق خیالی را دلم می خواست عاقل باشم اما درمسیر عشق چگونه باید آدم کرد قلب لاابالی را اگر تاوان دل دادن به تو یک عمر تنهایی است صبورانه تحمل می کنم این گوشمالی را بیا ای بغض پنهان در گلوی شعرهای من که ممکن می کند اعجاز عشقت هرمحالی را .

رخٺ دیدم پسندیدم چه زیبایی چه مسٺانه مسـٺ و دلبربایی ڪَیسوی پریشون ڪرده داری رُخ بشاش و افسون ڪرده داری شدم محوِ ٺماشای رُخ زیبا ٺو لیلایی و من مجنون