cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

تاوان خیانت / رمان صحنه دار

بوی گند خیانت تمام شهر را گرفته مردهای چشم چران زن های خائن پس چه شد … ؟ چیدن یک سیـب و این همه تقـــاص ؟ بیچاره آدم بیچاره آدمیت Elham.

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
2 981
Obunachilar
-624 soatlar
+307 kunlar
+12630 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

تاوان خیانت(#قسمت_اول).pdf1.08 MB
تاوان خیانت(#قسمت_دوم).pdf8.42 KB
لطفا ایدیتون رو هم بزارید
Hammasini ko'rsatish...
👍 180💔 90👎 18🌚 14👌 12🍾 11🍓 8❤‍🔥 6 4
دوستان یکیو میخوام به مدت حدودا یکسال مدیریت چنل رو داشته باشه بهش لینک وی ای پی رو هم میدم پارت گذاری انجام بده اگر کسی مایله و صد در صد مطمئنه که میتونه تمام این یکسال رو پارت گذاری انجام بده ناشناس بده
Hammasini ko'rsatish...
👍 280💔 84👎 20 14🍓 10👌 7😍 5🍾 5🌚 3❤‍🔥 2🥰 2
❤️‍🔥✨❤️‍🔥✨❤️‍🔥✨ ❤️‍🔥✨❤️‍🔥✨ ❤️‍🔥✨ ✨ #تاوان_خیانت3 #پارت_87 با جیغم چند لحظه ای صبر کرد ، نفس عمیقی کشیدم که بقیشو یه دفعه داخلم کوبید. - اوه . نیما کمرمو گرفت و آروم شروع کرد به تلمبه زدن. -الان عادت میکنی. لبامو غنچه کردم و گفتم : - دردم گرفت بوسم کن. با لبخند روم خم شد که حجم بیشتری ازمردونگیش داخلم فرو رفت. صدای جیغم با لباش خفه شد. لبامو حرفه به بازی گرفته بود جوری که کم کم درد پایین تنم از یادم رفتم و جاشو به لذت داد‌. صدای ناله ها و برخورد بدنمون توی اتاق پیچیده بود و از لذت تو اوج آسمون بودیم. دلم نمی خواست تلمبه های قویش داخل بدنم هیچوقت تموم بشه ولی کم کم تمام لذت تو یه نقطه جمع شد و انگار بدنم با کلی انرژی منفجر شد و ارضا شدم . با نفس نفس به نیما نگاه کردم ، بعد از چندتا ضربه ی سنگین مردونگیشو بیرون کشید و روی شکمم خالی شد. بی حال زمزمه کردم : -بازم کاندوم یادت رفت نیما . خنده ی بلندی کرد و کنارم دراز کشید. -اینجوری بیشتر حال میده ، میتونم کامل بدن داغتو حس کنم ، داخلت... دستمو سریع روی دهنش گذاشتم و تند گفتم : - بسه بسه ، الان دوباره اون پایین قد علم میکنه. دستشو روی دستم گذاشت و کف دستمو بوسید. - پس بدو بریم حموم یه دوش آب سرد بگیریم تا بلند نشده. -آه خودت برو من حال ندارم . دستمو گرفت و از روی تخت بلندم کرد. -بدو بیا تنبل خانم.
Hammasini ko'rsatish...
❤‍🔥 310👍 94🤣 26 22🆒 18👎 14🍓 14😍 11🌚 10🥰 9👌 4
00:03
Video unavailableShow in Telegram
sticker.webm2.20 KB
🤣 128👍 11💔 7🌚 6🍾 4❤‍🔥 3👌 1
Hehe
Hammasini ko'rsatish...
73🤣 15🍓 14👍 4🥰 2🆒 2
اهنگ بفرستید بقیشو بزارم
Hammasini ko'rsatish...
🤣 116👍 12💔 8🌚 4🆒 4🍓 3🥰 1👌 1
❤️‍🔥✨❤️‍🔥✨❤️‍🔥✨ ❤️‍🔥✨❤️‍🔥✨ ❤️‍🔥✨ ✨ #تاوان_خیانت3 #پارت_86 -نکن. انگشتشو داخلم عقب و جلو کرد و گفت : -چیکار نکنم؟ دلم میخواست سرش داد بزنم . بدنم بدجوری داغ کرده بود و بهشتم خیس آب بود. نیما وقتی دید چیزی نمیگم سرشو پایین تر آورد و کنار گوشم لب زد : -چی میخوای آوا ، بگو . نفس داغشو توی گوشم خالی کرد که بدنم زیرش لرزید. با لذت کارشو دوباره تکرار کرد که یه دفعه سرمو توی گردنش بردم و دندونامو روی نبضش که میزد فرو کردم و گاز محکمی گرفتم. داد بلندی بغل گوشم کشید که چشمامو بستم و دندونامو محکمتر فشردم. - آیی ول کن آوا... وقتی مطمئن شدم جای دندونام روی گردنش مونده آروم مکیدمش و ول کردمش. دستشو از توی شلوارم بیرون کشید و روی تخت نشست. خیسی گردنشو با دستش پاک کرد و گفت : -این چه کاریه؟ چشمی دور دادم و گفتم : - تا تو باشی لب چشمه نبریم بعد سوال بیخود کنی. ابروهاش بالا پرید و زمرمه کرد : -وحشی مغرور. تک خنده ای کردم که جری شد و یه دفعه بهم حمله کرد . جیغ خفیفی کشیدم و داد زدم : -نيما... پیرهنمو از تنم بیرون کشید و گفت : -جیغاتو نگه دار لازمت میشه عزیزم . تقلا کردم تا از زیر بدنش بیرون بیام اما نیما توی چند ثانیه کوتاه کامل لختم کرد ولباسای خودشم در آورد. پاهامو توی دستش گرفت و بین پاهام نشست و گفت : - خوبه هنوز خیسی چون عجله داری دیگه کرم لازم نیست. مردونگیشو روی بهشتم گذاشت و فشاری داد ، سرش محکم واردم شد . - نه....
Hammasini ko'rsatish...
🥰 146👍 62 24🍓 13❤‍🔥 12🤣 8😍 5🆒 5 3💔 3🌚 2
آهنگا ذو از اینجا میتونید لود کنید https://t.me/musicam_o_inharfa
Hammasini ko'rsatish...

🍓 23🆒 4❤‍🔥 3👍 2🌚 2💔 1
وقتی حتی اهنگاتونم صحنه داره🤝
Hammasini ko'rsatish...
🤣 114🍓 6👍 3🌚 2🍾 2🥰 1