cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

رمان هراتی

اگر دعوت شدی به اینجا :) بدون خدا میخواد معجزه ای بهت هدیه بده❤️ فکرتو عوض کن زندگیت خودش عوض میشه💪 Start:1400/9/26 https://t.me/+h_PQYUWrRl44ODU9

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
940
Obunachilar
-324 soatlar
-117 kunlar
-5730 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

00:08
Video unavailableShow in Telegram
#شخصیت‌های‌اصلی‌رمان ✨ مهتاب❤️ یما🩵 @Roman_Herate
Hammasini ko'rsatish...
4.54 MB
پایان رمان ✨ @Roman_Herate
Hammasini ko'rsatish...
《♡روزگاری روز من هم می رسد♡》 #پارت57 #نویسنده:مرسل بارکزی♡ #مهتاب: یک سال میشه از عروسی ما و خیلی خوشبختیم و خداوند روی خوشی بماهم نشون داد یماجان مه کار میکنن و صبح میرن شوم میاین و شکر خدا زنده گی پر از آرامش داریم #یما: خوشبختی خدا بری مه داد با دادن همیشه گی مهتاب مه کار میکنم و یک روزی حلال میارم به زن خو خداوند همیشه ما خوشبخت دیشته باشه... #مهتاب: 4 ماه میشه که خداوند جوجه گک نازی بما داد و داکتر رفتم سونوگرافی کردم🙊 خداجان بمه یما دگه هم میده 🙊 پسری خداااا مه فدایی شم.. یما مم خیلی خوشحاله همه گی خیلی خوشحالن.... و تصمیم گریفتیم مه و یما جان که اسم پسر خو یاسر جان بگذاریم🙊چون مه ای اسم خیلی خوش دارم... #یما: مهتاب مه خوشبختی هایی که آرزویی دیشتم تک تک نا بمه بداد اول که به عشق زنده گی خو رسیدم دوما زنده گی پر از آرامش که آرزو دیشتم داد بمه سوما جوجه گکی بخیر بمه میده مه فدا هر دوتاینا بشم🥺❤️ بی حد خوشحالم و زنده گی خیلی خوبی داریم شکر خدا.... #مرسل بارکزی♡ یما و مهتاب دو عاشقی که بعد از خیلی مشکلات و سختی هایی که بهم رسیدن و راز پیروزی نا هم صبری که دیشتن بود و خدا برینا بهترین زنده گی داد .... هر داستانی پایانی داره انشالله خوشبخترین بشین همه زوج ها .... پایان..... #کوپی ممنوع❌
Hammasini ko'rsatish...
《♡روزگاری روز من هم می رسد♡》 #پارت57 #نویسنده:مرسل بارکزی♡ #مهتاب: یک سال میشه از عروسی ما و خیلی خوشبختیم و خداوند روی خوشی بماهم نشون داد یماجان مه کار میکنن و صبح میرن شوم میاین و شکر خدا زنده گی پر از آرامش داریم #یما: خوشبختی خدا بری مه داد با دادن همیشه گی مهتاب مه کار میکنم و یک روزی حلال میارم به زن خو خداوند همیشه ما خوشبخت دیشته باشه... #مهتاب: 4 ماه میشه که خداوند جوجه گک نازی بما داد و داکتر رفتم سونوگرافی کردم🙊 خداجان بمه یما دگه هم میده 🙊 پسری خداااا مه فدایی شم.. یما مم خیلی خوشحاله همه گی خیلی خوشحالن.... و تصمیم گریفتیم مه و یما جان که اسم پسر خو یاسر جان بگذاریم🙊چون مه ای اسم خیلی خوش دارم... #یما: مهتاب مه خوشبختی هایی که آرزویی دیشتم تک تک نا بمه بداد اول که به عشق زنده گی خو رسیدم دوما زنده گی پر از آرامش که آرزو دیشتم داد بمه سوما جوجه گکی بخیر بمه میده مه فدا هر دوتاینا بشم🥺❤️ بی حد خوشحالم و زنده گی خیلی خوبی داریم شکر خدا.... #مرسل بارکزی♡ یما و مهتاب دو عاشقی که بعد از خیلی مشکلات و سختی هایی که بهم رسیدن و راز پیروزی نا هم صبری که دیشتن بود و خدا برینا بهترین زنده گی داد .... هر داستانی پایانی داره انشالله خوشبخترین بشین همه زوج ها .... پایان..... #کوپی ممنوع❌
Hammasini ko'rsatish...
《♡روزگاری روز من هم می رسد♡》 #پارت56 #نویسنده: مرسل بارکزی♡ #مهتاب: بلاخره یماجان مه بعد از ایگذر کار و زحمت که کشید و به ملک قریب بود بیاماد به خبی و سلامتی.... کارا مم پیش رفته وسایل خونه گریفتیم تقریبن دل یما جان مه از هر جهت خوش بود... شکر کارا پیش رفته و بخیر محفل ما هم به خوبی پیش بره دگ هیچ غمی ندارم🥺... #یما: شکر هرات جان آمدم و خیلی خوشحالم مادر خو دیدم که بی حد اونار یاد کرده بودم 🥺 بعد یک شبی مونده گی خو کم کردم و صبا شبی هم پیش مهتاب خو رفتم .... انگار بسته دنیا بمه دادن وقتی مهتاب خو بقل خو کردم انگار زنده شدم ادلی.... هر چی دلتنگی بود به ای دوسال رفع شد و بی حد خوشحال بودم.... چند روز بعدی بخیر عروسی مانه و کمی دگم مهتاب مه کار داره کارایی خلاص شه محفل مانه بخیر 😁🥰 بلاخره بعد از دو سال خاری و زحمت کشی و شب بیداری بلاخره ای شب تاریک روز شد بسر مه و حالی خیلی خوشحالم ... بهترین حسیه یک عمر چشم آدم طرف عشق آدم بیفته و کنارش ب خوبی و خوشی زنده گی آغاز کنی و ادامه بدی و خوشبختی تجربه کنی😍❤️ #کوپی ممنوع❌
Hammasini ko'rsatish...
《♡روزگاری روز من هم می رسد♡》 #پارت55 #نویسنده:مرسل بارکزی♡ #مهتاب: و دگه برار کلون مر نمزاد کردیم ... ای روزا دگه سخت مصروف کارا خونه و مهمونی ها هستیم ... میاین جا سبزی خوهر مه ... مادر مم مصروف تیار کردن جهیزیه هستن بمه.... مم گاهی به اونا کمک میکنم... #یما: دو سال کامل دور از فامیل خو مخصوصاا مهتاب خو بودم و به خیلی سختی کار می‌کردم ... شکر خدا خونه گیرویی بشد مصرف عروسی پیدا کردم دگه هیچ غمی ندارم.... فقط خدا همی هفته هم بالی مه تیر کنه به آسونی بخیر روز شنبه آینده حرکت میکنم طرف هرات جووووو بی حد خوشحال بودم و حس خبی دیشتم بلاخره میرم هرات جو از ملت غریب میرم میرم پیش عشقه زنده گی خو ... هیچی از دلتنگی بدتر نیه🥺 ولی شکر که خلاص میشه🤲🏻 #مهتاب: بلاخره بعد از دو سال میایه یماجان مه😍... وای دلتنگی خلاص میشه خدایا شکر 🤲🥰... جهیزه ها خو هم آماده میکنم هم یماجان بیایه بخیر عروسی مانه و خیلی خوشحالم بابت آمدن یماجان خو🥰.... #کوپی ممنوع❌
Hammasini ko'rsatish...
《♡روزگاری روز من هم می رسد♡》 #پارت54 #نویسنده:مرسل بارکزی♡ #یما: مهتاب خودی مه جر و بحث داره که پوهنتون میرم و درس میخونم... خودی میفهمه ما مردم قیدی برار کاکا ها مه قیدن خودم به ایران مهتاب خو چی رقم بگذارم خطر داره میترسم در نبود مه کدام  اتفاق بریو بفته خدانکرده.... خلاصه رضایت ندادم هر چی اسرار کرد از مه دو ماه قهر بود ای دوماه برابر ده سال بسر مه تیر شد ... خلاصه فرشته خیر نمی‌فهمم کی به شانه ها مهتاب مه سوار کرد و مهتاب مه نت فعال کرد  وخودی مه آشتی کرد.... اوخ فدا خانم مقبول و مغرور خو بشم❤️😍 درسته مغروره ولی دل مهربون داره بی‌حد اور مام.... #مهتاب: بعد از 7 ماه که خیاطی میرفتیم یک دفعه استاد ما از خونه خو بار کرد و برفت جا دگه از خونه ما خیلی دور بود و دگه مم خسته شده بودم از خیاطی چون رنج خیلی داره ... دو ماه میشه بخونه هستم و مادر مم کم کم جهیزه بمه تیار میکنم مم خودی اونا کمک میکنم... بعد از دو سال صبر و دلتنگی خداجان مایه خوشی بده بما .‌‌‌‌.... به طول ای دو سال که یماجان رفت تحولات زیادی شد.... از جمله خوهر مه که خودی مه شیرینی خوری کردن عروسی کرد و یک دخترک نازی داره خداوند اور حفظ کنه ... خوهر مه معاون داکتر هم نمزاد شد به ظرف هشت ماه نمزادی بلاخره آمدن  عروسی بچه خو ب خوبی خوشی کردن و فامیلی  به ایران رفتن خاهر مرم خودی خو بردن شکر خدا بی‌حد خوشحاله و خوشبخته 🤲🏻 #کوپی ممنوع❌
Hammasini ko'rsatish...
《♡روزگاری روز من هم می رسد♡》 #پارت53 #نویسنده:مرسل بارکزی♡ #مهتاب: ازی موضوع خیلی ناراحت بودم و بعد ازو هم دو ماهی از یما قهر بودم نت فعال نمیکردم... ایکه یما پشیبان مه میبود بمه خیلی مهم بود و ارزش دیشت یک نوع دلگرمی بود😔 حیفففف به خونه هم رنج شده بودم تا ای که خوهر مه گفتن بتو یک جایی پیدا میکنم ک خیاطی درس بده  برو هم ساعت تو تیر میشه هم یاد میگیری... مم که از خدا مه بود ک هم هنر یاد بگیرم هم از خونه شیشتن بهتر بود و میتونستم بخونه هم خیاطی کنم.... خلاصه جایی پیدا کرد خوهر مه و رفتم شامل شدم ... کورس خیاطی بود. اونجی رفتم و بهترین استاد دیشتیم و 10 نفر بودیم ما صنفی ها ... خلاصه خیلی ساعت تیری بود و هم هنر خبی بود بری مه و شرایط زنده گی مه ... استاد مه که اور بی حد ماستم و مثله خوهر کلون مه بود از مه کمی درباره زنده گی و نمزاد و اینا پرسید... بگفتم تمام جریانه که یک دو ماه میشه نت گوشی خو فعال نکردم  و از ای  که بسر درس گپ ها ما پیچ تاو خورد ازو قهرم... استاد ما گفت کار اشتباهی میکنی تیز خونه رفتی   نت گوشی خو فعال میکنی بریو زنگ میزنی فهمیده شد؟😒... گفتن گناه داره او بخاطر تو کار میکنه زحمت میکشه بخاطر تو صب و شوم خو نمی‌فهمه ته ملک غریبی جون میکنه تو ازو قهر میکنی بخاطر درس یا دگه چیز ....زنده گی ها خوب خو خراب نکنن هموته که خودیم خوب بودیم هموته پس آشتی کنیم و همیته بدون گپی پیش بریم... هیچ چیز ارزش ای نداره که اوقات خب خو تلخ کنیم... خلاصه خیلی مر نصیحت کردن... مم پَی دلخوافتادم و  قناعت کردم ... شب گوشی خو وردشتم کردت ها انداختم  نت فعال کردم ... وقت نت فعال شد بسم الله کرده داده ها گوشی خو روشن کردم ... دیدم بیش از دو صد بار زنگ و مسیج از طرف یما آمده... بی‌حد نگران شده بود.... وقت دید نت گوشی مه فعال شد  دِستی زنگ زد... مم دگ دلمه بزوبسوخت اوکی کردم دگ گپ زدیم و آشتی کدیم... روزا و شبا تیر میشد ... 7 ماه رفتم خیاطی همیگذر یاد گریفتم که به خود خو و خوهرا خو و مادر خو لباس بدوزم.... #کوپی ممنوع❌
Hammasini ko'rsatish...
《♡روزگاری روز من هم می رسد♡》 #پارت52 #نویسنده:مرسل بارکزی♡ #مهتاب: چند وقت بخونه بودم گاهی به مهمونی میرفتم ساعت مه تیر شه دیق نیارم رنج نبرم بخونه..... نزدیک امتحان کانکور شد به یماجان گفتم که مه مام امتحان کانکور بدم آماده گی ام ندارم... مچم چکار کنم؟ گفت امتحان کانکور مایی چکار 12 سال بخوندی بسه تونه.... گفتم یعنی چی بسه مه12 سال زحمت کشیدم درس خوندم همه زحمت ها مه بیهوده باشه نه مه پوهنتون میرم.... گفت پوهنتون نمایه تیاره همی 12 که خوندی... گپ هایی خیلی بدلم درد کرد بجایی که مر تشویق کنه بگه درس خو بخون پیش ببر زحمت خیلی کشیدی ایته میگه .... باز آقا جان مه و مادر مه میگفتن برو چانس خو امتحان کن کامیاب شدی رشته دلخا خو باز نمزاد توام اجازه میده بخیر و میتونی درس خو ادامه بدی .... مم بگپ بابا خو و مادر خو کردم و بی خبر از یما جان امتحان کانکور دادم😑🙂.... چند ماه بعد نتیجه آمد و به انتخاب دوم خو افتادم نرسنگ عالی🙊❤️😍 بی حد خوشحال بودم چون رشته یی که میخاستم کامیاب شدم داکتری😍❤️ آرزو مه بود ... وقتی به یماجان خبر دادم که کامیاب شدم گفتن از اول بمه نگفتی بی صدا رفتی امتحان دادی حال کامیاب شدی افرین تو بشی بخونه 4 روز استراحت دنیا بکن.... هر کار کردم هر چی گفتم موافقت نکردن که مه درس خو ادامه بدم 😔 #کوپی ممنوع❌
Hammasini ko'rsatish...
《♡روزگاری روز من هم می رسد♡》 #پارت51 #نویسنده:مرسل بارکزی♡ #یما: یک ماه میشه از کار مه اولین حقوقی که گریفتم کمی غرض ها خو دادم و دگرا هم یک گوشی خریدم بخو چون نمیشد دگه طاقت کرده نميتونستم که مه یک هفته چشم براه باشم تا جمعه بشه و شرایط برابر شه که خودی مهتاب خو گپ بزنم... باید حداقل شاو یک بار صدایو  بشنوم... بلاخره گوشی بشد و انترنت فعال کردم و گاهی میگفتم مهتاب جو میرفت خونه مادر مه تا خودی مادر خو گپ بزنم.... #مهتاب: امتحانا بخیر تیر شد و نتیجه یو هم معلوم شد هفتم نمره شدم ... از پنجم برفتم به هفتم 😔 گناه مم نیه دگه خیلی سختی کشیدم مسافر دیشتم تا رسید نصف عمرمم خلاص شد خیلی کاره همی هفتم هم بشدم روزا به روال عادی تیر میشد گاهی سخت و خیلی دشوار و گاهی بی حد دلتنگ میشدم... اولا با یماجان هفته یک بار گپ میزدم حالی شکر گوشی گریفتن و هر شاو گپ میزنیم و از احوال نا با خبرم.... گاهی خاله مم گپ میزنن خودی یماجان و مر خیلی دعا میکنن ای دعا ها خاله جان مه خیلی بمه با ارزش بود.... درس ها خیلی سخته و هوش مم برد کانکور هم بود که خدا میدونه ایشته امتحان بدم نه آماده گی دارم و نمی‌فهمم چکار کنم... امتحانها سالانه هم به شدت جریان دیشت ... کمی دلم آروم شده بودم ازی که یماجان بسر کار خو هست و به ایران هست حال دگه خیلی غم و قصه نمیخوردم فقد صبر و شکر خو به خدا کردم.... شکر خدا امتحانها سالانه هم به خبی تیر شد... #کوپی ممنوع❌
Hammasini ko'rsatish...
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.