cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

دوربرگردونِ میم‌صاد

تک‌نگاری‌های گاه و بیگاه در مورد فرهنگ، هنر و رسانه به همراه کمی جامعه و سیاست که این روزها، همه چیز سیاسی است

Ko'proq ko'rsatish
Eron209 600Forsiy201 029Toif belgilanmagan
Reklama postlari
229
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
Ma'lumot yo'q7 kunlar
Ma'lumot yo'q30 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

Photo unavailableShow in Telegram
📌 حرفه‌ای تر شدن کلاهبرداران ایمیلی این روزها کلاهبردارهای ایمیلی حرفه‌ای‌تر شده‌اند. نمونه؟ چنین ایمیل‌هایی! استفاده از یک نام خیلی عمومی و خیالی مثل «خانم محمدی»، اشاره به «خدمات شما» و تاکید روی صحبتی که با «تلفنی» با شما شده است. شما هم که یادتان نیست دوشنبۀ هفته گذشته ناهار چه خورده‌اید چه برسد به اینکه با چه کسی تلفنی صحبت کرده‌اید. یک اسم عمومی مثل «محمد صراف» هم انتخاب می‌کنید. طبیعی است که اگر مثلاً «پانته‌آ» بود شک برانگیز بود چرا که بالاخره مگر چند تا «پانته‌آ» داریم که بخواهد به ما زنگ بزند ولی روزی سه چهار تا «محمد» و «ممد جان» به ما زنگ می‌زنند؟ خلاصه که مواظب این ایمیل‌ها و عواقبش هم باشید. کار هم ساده است: Spam را بزنید و تمام. ☑️ @kar_kasb
Hammasini ko'rsatish...
درباره شریفی‌مقدم و هم‌میهن دیکتاتوری رسانه‌ای دو طرفه سه‌شنبه صبح بود که در برنامه «صبحانه ایرانی» شبکه دو، المیرا شریفی‌مقدم موقع مرور روزنامه‌ها، با ادبیات تندی به روزنامه هم‌میهن بابت عدم وجود تیتر یا خبری در مورد سومین سالگرد شهادت حاج‌قاسم، تاخت. ویدیوی این بخش خیلی سریع وایرال شد و در شبکه‌های اجتماعی چرخید. بعد از این ماجرا، بحث تیترهای اجباری مطرح شد و کاربران فضای مجازی از حلقه‌ی تنگ آزادی بیان گفتن؛ که «آیا مالک رسانه، حتی در حد انتخاب ترکیب صفحه اول روزنامه بخش خصوصیش هم آزادی عمل نداره؟» مدافعان محتوای ویدیو میگن «بحث اجبار نیست» و معتقدن در ادبیات حرفه‌ای روزنامه‌نگاری، در اینکه «موضوع سومین سالگرد شهادت حاج‌قاسم ارزش خبری داره» شکی وجود نداره. و باید یا در تیتر صفحه یک یا در صفحات داخلی، حتماً به این موضوع پرداخته می‌شد. بدیهیه که هر رسانه در دروازه‌بانی خبر‌ و محتوا، آزادی داره و نمیشه گفت «پرداخت یا عدم پرداخت به یک موضوع خاص، نشانه‌ی حرفه‌ای بودن یا نبودن اون رسانه‌‌ست.» با قبول این گزاره که خبر مذکور ارزشمنده، اما باز هم نمیشه تمام رسانه‌ها رو مجبور کرد حتما توی رسانه‌شون خبرهای ارزشمند کار کنن! اصلاً یه رسانه تصمیم گرفته به خبرهای بی‌ارزش بپردازه! همین‌طور که بی‌نهایت رسانه زرد داریم که دارن خبرهایی پوشش می‌دن که از کمترین ارزش خبری برخوردارن. (دیسکاور گوگل پر شده از این سایت‌ها) به نظرم ماجرا، ریشه در تفکری مبتنی بر دیکتاتوری رسانه‌ای داره، که به وجود همه‌ی ما نفوذ پیدا کرده و متاسفانه، بر خلاف اینکه هر کس، طرف مقابل رو‌ بهش متهم می‌کنه، هر دو طرف ماجرا رو درگیر خودش کرده. یه طرف روزنامه‌های اصولگرا رو بابت عدم پرداخت جدی به ماجرای هواپیمای اوکراینی، متهم به غیرحرفه‌ای بودن می‌کنه و در طرف مقابل، بعضی‌ها روزنامه‌های اصلاح‌طلب رو بابت شدت و حدّت پرداخت به ترور حاج‌قاسم مورد محاکمه قرار میدن. اصلاح‌طلبان میگن چرا تلویزیون فلان موضوع رو بایکوت کرد. تلویزیون هم میگه چرا روزنامه‌های اصلاح‌طلب به فلان موضوع نپرداختن. در حالی که هر رسانه متناسب با سیاست‌های خودش تصمیم می‌گیره به خبرها و موضوعات ارزش/ضریب بده و موضوعی رو پررنگ یا کم‌رنگ پوشش بده. حالا اگر اون موضوع ملی باشه، و عدم پوششش، مخاطب رو آزرده‌خاطر کنه، اون رسانه مخاطبش رو از دست میده و ضرر می‌کنه. به دیگری ربطی نداره! کاش همه متوجه باشیم به هیچ وجه کسی به کسی نمی‌تونه دستور بده چه رویکردی به موضوعات داشته باشه. نه شبکه دو به هم‌میهن و نه هم‌میهن به شبکه دو. مخاطبان و مردم، با انتخاب یا عدم انتخاب رسانه‌ها، خودشون تصمیم می‌گیرن که چه رویکردی رو‌ دنبال کنن و چه رویکردی رو دنبال نکنن. کاش این یه قلم رو دیگه دستوریش نکنیم! 🗞 @Dorbargardoun
Hammasini ko'rsatish...
Photo unavailableShow in Telegram
درباره اکانت‌های جعلی توییتر این قسمت: علی دایی یک سری اکانت توییتر با تعداد فالوور بالا هست که هر خبری در مورد هر کسی منتشر میشه، بلافاصله اسم و عکس اکانت به سوژه مورد نظر تغییر پیدا می‌کنه و‌ از زبانش جملات غلط‌انداز اما غیرواقعی و گاهی هم جملات کپی شده از پست‌های اینستاگرام یا بریده گفتگوهای سوژه، توییت میشه. در جدیدترین نمونه، یه اکانت کاملاً فیک با ۱۱۳هزار فالوور، اسم و عکس علی دایی رو گذاشته، یه توییت از جانبش نوشته و بیشتر از ۲۵۰هزار بازدید و چندده‌هزار لایک گرفته! و گویا برای هیچکس دیگه اصالت‌سنجی ماجرا اهمیت نداره، و تعداد این اتفاقات هم اونقدر زیاد شده که رسانه‌ها دیگه خبر فیک بودن اکانت رو کار نمی‌کنن و به امری عادی در توییتر تبدیل شده. خلاصه که نه اکانت وریا غفوری، نه اکانت یحیی گل محمدی و نه اکانت علی دایی، متعلق به خود این بزرگواران نیست و حتی اگه میلیون‌ها فالوور داشته باشه و هر توییتشون هم صد هزار تا لایک بخوره، باز هم دلیل نمیشه که فیک نباشن. مراقب سواستفاده‌ها و بهره‌برداری‌های سیاسی که از محتوای توییت‌های این اکانت‌های فیک میشه، باشیم. 🗞 @Dorbargardoun
Hammasini ko'rsatish...
🔹 منظور رسانه‌ها از مردم چیه؟ 🔹 در حال حاضر، ما با یک مسئله‌ی رسانه‌ای در مورد «مصادره مردم» مواجهیم. هر رسانه، بر اساس سیاست‌های خودش، تعریفی از مردم ارائه می‌کنه. ▪️ تلویزیون یه تفسیر متفاوت از مردم داره ▪️ مسوولان یه تفسیر خاص از مردم دارن ▪️ رسانه‌های رسمی یه تفسیر از مردم دارن ▪️ رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور یه تفسیر دیگه از مردم ارائه می‌کنن ▪️ خودِ مردم (در ساحتِ صاحب رسانه: به این مفهوم که هر کسی اکانت اینستاگرام و توییتر و تلگرام داره، به نوعی خودش صاحب رسانه حساب میشه) هم یه تفسیر کاملاً متفاوت از مفهومِ مردم دارن! که اغلب توأم با خطای شناختی‌ه و تصویر مردم براشون بر اساس اطرافیان‌شون شکل می‌گیره. تفسیر هیچکدوم جعلی نیست اما هیچکدوم رو هم نمیشه تفسیرِ درستی از مردم دونست. چرا؟ 🔻 من، فارغ از تعریفِ «مردم» در علوم انسانی و جامعه‎شناسی و سیاست، به «بخشِ حداکثری از جمعیت کشور» میگم «مردم». تا قبل از انتخابات سال گذشته، به خاطر ثبتِ مشارکت بیش از 50 درصدی در انتخابات، این مفهومِ حداکثری رو راحت‌تر می‌شد به مردم اطلاق کرد. (مشارکت در تمام انتخابات ریاست جمهوری، به جز 1400 بالای 50 درصد بوده) اما از خرداد 1400 و وقتی که فقط 48 درصدِ مردم (کمتر از نصفِ جامعه) پای صندوق رأی رفتن، این مفهومِ اکثریتِ جامعه، دچار مشکل شد. فقط 30 درصد واجدان شرایط و تنها 20 درصد جمعیت کشور به ابراهیم رییسی رای دادن. و این یعنی از بین رفتن این گزاره که دیگه به نتیجه‌ی انتخابات ریاست جمهوری، برای تعیین نظرِ اکثریت جامعه، تحتِ عنوان «مردم» نمیشه استناد کرد. با این تعریف، حالا می‌بینیم که وقتی رسانه‌های رسمی و عمومی کشور، از صداوسیما تا خبرگزاری‌ها، میگن «مردم»، منظورشون اکثریت جامعه نیست، بلکه دارن مفهوم «مردم» رو به این بخش 17 - 18 میلیونیِ از جامعه اطلاق می‌کنن. و وقتی رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور و یا بخشِ معترضِ جامعه میگن «مردم»، اینطور خودشون رو قانع می‌کنن که داریم درباره یک جامعه 67 میلیونی که به رییسی رأی ندادن، حرف می‎زنیم. که البته این دیدگاه هم درست نیست. چرا؟ در حال حاضر، نمی‌تونیم با معیارهای دقیق (مثل انتخابات آزاد) نظر و دیدگاهِ اکثریتِ جامعه‌ی حدوداً 90 میلیونیِ ایرانی (داخل و خارج کشور) رو دقیق ارزیابی کنیم. هر کس بر اساس دانسته‌های خودش این اکثریت رو به یه جریانِ خاص متمایل می‌دونه و اغلب هم این تفسیر، واجد خطاهای متعدد شناختیه. 🔹 با این تفاسیر، به نظر من، تا اطلاع ثانوی، «در مورد استفاده از واژه «مردم» به هیچ رسانه‌ای اعتماد نکنید.» 🔹 کلیدواژه مردم در تمام خبرها و در تمام رسانه‌ها و ادبیات مسوولان و دیالوگ‌های روزمره، یعنی «بخشی از جامعه که ما اونها رو اکثریت می‌دونیم ولی لزوماً اکثریت جامعه نیستند» 🗞 @Dorbargardoun
Hammasini ko'rsatish...
00:45
Video unavailableShow in Telegram
به عصر واقعیت مصنوعی خوش آمدید... وارد دوره‌ی جدیدی از رسانه شدیم؛ این ویدیو دیپ فیک (جعل عمیق) از مورگان فریمن بازیگر سرشناس هالیوودی که با جمله‌ی «من مورگان فریمن نیستم» شروع می‌شه، واقع‌گرایانه‌تر از اونیه که فکرش رو بکنید. این ویدیو میلیون‌ها بار در توییتر دیده شده و نشون‌دهنده پیشرفت فناوری‌های مدل‌سازی و دیپ فیک در سالهای اخیره. احتمالاً باید بزودی منتظر ویدیوهای جعلی از شخصیت‌های مختلف باشیم، که انصافاً پذیرش تکذیب‌شون، کار سختیه. 🗞 @Dorbargardoun
Hammasini ko'rsatish...
1.54 MB
جنجالِ تصاویرِ فتوشاپی چند روزیه که با حجم گسترده‌ای از تصاویر جعلی در شبکه‌های اجتماعی روبرو هستیم و بازار عکس‌های فتوشاپی داغ شده. (دو نمونه از اونها رو در تصاویر این پست می‌بینید) این تصاویر اغلب در اکانت‌های بی‌نام‌ونشانِ توییتری منتشر میشن، هر کدوم (احتمالا به کمکِ ربات‌ها) هزاران لایک می‌گیرن، بعدش وارد چرخه‌ی استوری‌های اینستاگرام میشن، از اونجا به اکانت هنرمندانِ میلیون فالووری راه پیدا می‌کنن و در نهایت، جعلی بودنِ تصاویر مشخص میشه و با موج حمله‌ی جدید به هنرمندان، به انتها می‌رسه. داخل پرانتز بگم در بی‌سوادیِ هنرمندان پرفالوور شکی نیست. (ماجرای پستِ عجیبِ النازشاکردوست رو حتماً بخونید.) اما باید حواس‌مون بیشتر به این تصاویر جعلی باشه. چرا؟ اول اینکه ساختارهای معیوب رسانه‌ایِ کشور باعثِ مرجعیت پیدا کردنِ سوشال‌مدیا به جای رسانه‌های رسمی شده. این معضل اونقدر گفته شده، دیگه نیاز به تکرار نداره. دوم اینکه این تصاویرِ جعلی بخشی از جنگ روانی و رسانه‌ای علیه معترضانه. برخی جریان‌ها میخوان با بمباران تصاویر جعلی، اصالتِ بقیه‌ی تصاویرِ جنجالیِ این روزها که بخش زیادی‌شون واقعی هستن رو از بین ببرن. خیلی سخته؛ اما حواس‌مون به چند تا چیز باشه: ▫️ هر عکسِ جنجالی رو بی‌دلیل بازنشر نکنیم. ▫️ به هیچ اکانتِ بی‌نام‌ونشونِ توییتری اعتماد نکنیم ▫️ این رو هم بپذیریم، استوری کردنِ یک عکس توسط هنرمندانِ پرفالوور، لزوماً به معنای درست‌بودنِ اون عکس نیست. چون تجربه نشون داده سلبریتی‌های ما اغلب دانشِ لازم در حوزه رسانه ندارن. 🗞 @Dorbargardoun
Hammasini ko'rsatish...
دوربرگردونِ میم‌صاد

فکت‌چکینگ درباره صحت‌سنجی گزاره‌های خبری منتشر شده در رسانه‌ها فکت‌چک، یکی از نیازهای اساسی این روزهای فضای رسانه‌ایِ ماست. اینکه گروهی، خبرها و فکت‌ها/گزاره‌های مطرح شده در سخنرانی‌ها و شایعاتی که در شبکه‌های اجتماعی به شکل پرفشار بازنشر میشن رو بررسی/صحت‎سنجی کنن، چند تا مزیت داره: ▫️ تکلیف ما رو به عنوان مخاطب، در مورد اون گزاره‌ی خاص مشخص می‌کنه. ▫️ با آگاهی ما، جلوی بازنشر بیشتر اون خبر/گزاره‌ی اشتباه گرفته میشه. ▫️ در بلندمدت، کمک می‌کنه که شناخت‌مون از خبرها/گزاره‌ها بیشتر بشه و حتی قبل از فکت‌چک، بتونیم گزاره‌های اشتباه رو تشخیص بدیم در حال حاضر، چندین مجموعه از جمله «آنتی‌فکت» (که با لحن تمسخر آمیز و به شکل کاملاً جهت‌دار، صرفاً فکت‌های خاص رو بررسی می‌کنه) و کانال آموزش سواد سایبریِ دکتر سیدعلی موسوی (که فراتر از فکت‌چک، آموزش سواد سایبری منتشر می‌کنه)، به این کار پرداختن. اما توصیه‌ی من دنبال کردن «فکت‌نامه» است. مجموعه‌ای که در حال حاضر صحت‌سنجی گزاره‌های مطرح شده از مسوولان ایرانی رو انجام میده. بنیانگذارانش، بعد از «روحانی سنج» این مجموعه رو راه‌اندازی کردن و به گزاره‌های مسوولان ارشد ایرانی، نشان‌های «درست»، «نادرست»، «گمراه‌کننده» و «شاخ‌دار» میدن. 🔗 آدرس کانال تلگرام فکت‌نامه: https://t.me/factnameh ... با توجه به پخش ویدیوهای این مجموعه از شبکه تلویزیونی ایران اینترنشنال به شکل وله، و همچنین حضور بنیانگذارش در کشور کانادا، و همچنین جهت‌گیری خاصِ انتخاب فکت‌ها از میان مسوولان و رسانه‌ها، باید گفت که حداقل در مورد «انتخابِ گزاره‌ها» بی‌طرفانه عمل نمی‌کنن اما در اغلب موارد، فکت‌ها با داده‌های معتبر و شناسنامه‌دارِ منتشر شده در فضای مجازی صحت‌سنجی میشن و از اعتبار بالایی برخوردارن. 🗞 @Dorbargardoun
Hammasini ko'rsatish...
FactNameh | فکت‌نامه

فکت‌نامه اولین سایت درستی‌سنجی (فکت‌چکینگ) سیاسی درباره‌ی ایران است. وبسایت: factnameh.com بات تلگرامی فکت‌نامه:‌ @FactnamehBot ارتباط مستقیم: @FactNamehAdmin twitter.com/factnameh fb.com/factnameh instagram.com/factnameh

Photo unavailableShow in Telegram
یکی از روش‌های مرسوم برای انتشار اخبار جعلی، سواستفاده از برندهای رسمی در عکس و عنوانِ اکانت‌هاست. کانالی با عنوان «خبررسان شبکه یک» با لوگوی شبکه یک تلویزیون، (در توضیحاتش هم آدرس صداوسیما رو نوشته برای جلب اعتماد!) از اواخر شهریور دست به خبرسازی و انتشار اخبار متناقض و جعلی زده. توی آخرین مورد، سعی کرده نسبت به حادثه شاهچراغ افشاگری کنه و این مطلب، به شکل گسترده در گروه‌های تلگرامی و اینستاگرام پخش شده. یکی از دلایلِ بازنشر گسترده‌ی این مطلب، حضور عکس و نامِ «کانال یک»ه که در بین کاربران و حتی اهالی رسانه، این تصور رو ایجاد کرده که احتمالاً این کانال معتبره. بررسی محتوای کانال نشون میده محتواش، پر از مطالب و محتوای متناقضه که همدیگه رو نقض می‎کنن. به عنوان مثال یه‌سری از مطالب، از کانال‌های اصولگرا و یه‌سری از مطالب از کانال‌های برانداز کپی شدن که نشون‌دهنده تلاش کاذب برای جذب مخاطب و جعلی بودن کاناله. ضمن اینکه شبکه یک سیما هیچ کانال خبررسانی در شبکه‌های اجتماعی نداره. پس این کانال جعلیه هیچ ارتباطی به شبکه یک نداره محتواش هم از هیچ اعتباری برخوردار نیست. 🗞 @Dorbargardoun
Hammasini ko'rsatish...
محکوم به نوشتن... چرا دوباره تصمیم گرفتم، مستمر بنویسم؟ از ده سالگی که فهمیدم چطور حروف رو به کلمه، کلمات رو به جمله و جملات رو به مطالب دارای مفهوم تبدیل کنم، از وقتی اولین انشاء رو نوشتم، همیشه مشغول «نوشتن» بودم. چند تا سالنامه برای دوره نوجوانی (سال‌های ۸۰ تا ۸۴) دارم که صفحات زیادیش رو سیاه کردم و خاطرات روزانه نوشتم. که امیدوارم بتونم بخش‌های قابل انتشارش رو دیجیتالی منتشر کنم. بزرگتر که شدم، خوندن روزنامه‌ و گسترش وبلاگ‌نویسی باعث شد از ۱۶ سالگی (سال ۸۴) وبلاگ پشت وبلاگ بسازم و تا سال ۸۸، «رسمی نوشتن» رو تجربه کردم. حضور معجزه هزاره سوم فرصتی بود برای سیاسی‌نویسی؛ هنوز کمی از آزادی‌های مدنیِ یادگار دوم خرداد باقی مونده بود و اجازه طنزنویسی می‌داد. طنز سیاسی در اوج خودش بود. (انصافاً محمود و کابینه‌ش سوژه‌ی خوبی برای طنزنویسی بودن) وارد اجتماع طنزنویسان شدم. بعد، تجربه‌ی نوشتن در نشریات دانشجویی، قلمم رو پخته‌تر کرد. اما هشتاد و هشت، مثل یک صاعقه خورد وسط زندگی‌مون. اوضاع مملکت باعث شد قید نوشتن پرریسک و غیررسمی در وبلاگ رو بزنم. به مرور وارد مطبوعات شدم و خودم رو مجبور کردم در چارچوب نظارت و قوانین سختگیرانه بنویسم. بعدش ورود به تلویزیون و نظارت بیشتر و محافظه‌کاری بیشتر... از اوایل دهه نود، شبکه‌های اجتماعی جایگزین وبلاگ شدن؛ من هم مسیر شغلیم طوری پیش رفت که روزنامه‌نگاری کمرنگ‌تر و کمرنگ‌تر شد. جسته گریخته وبلاگ نوشتم، اما نشد. چند دوره مستمر و جدی در اینستاگرام نوشتم، اما نشد. متأسفانه وبلاگ خونده نمی‌شد. اینستاگرام جای حرف‌های مستمر و جدی نبود. توییتر فقط به درد روزمره نویسی می‌خورد. کانال تلگرام رو هم اختصاص داده بودم به معرفی مسابقات داستان نویسی. این سال‌ها، در اوج پراکنده نویسی بودم. در عین حضور در تمام شبکه‌های اجتماعی، حس بی‌رسانه بودن می‌کردم. و حالا دوباره بازگشت به تلگرام. تلاش می‌کنم اینجا در تلگرامِ عصر جدیدِ پسا شهریور ۱۴۰۱، هر چه در این سالها یاد گرفتم رو به کار ببندم، چیزی بنویسم و طوری بنویسم که دردی از درد مردم دوا کنه. تا جلوی تخریب بیشتر روح و روان‌‌مون رو بگیرم. و تا اونجا که میشه از شیطنت‌های رسانه‌ای، بنویسم. که به نظر من، نیاز مهمِ این روزهای جامعه، «سواد رسانه‌ای»ه امیدوارم تجربه موفقی از آب دربیاد... 🗞 @Dorbargardoun
Hammasini ko'rsatish...
صفحه اصلی - خانه امن مجازی مهدی صالح‌پور

وبلاگ مهدی صالح پور، نویسنده، کارگردان و فعال فرهنگی. در این وبگاه نوشته های روزانه و مطالب رسمی منتشر می شود...

Po'stilar arxiv
Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.