« آرشیو خاطرات آبدانان »

من الان ۴۱سالمه وتو سن ۳۵سالگی بعد از۳۵سال زندگی پراز درد ورنج و سختی وتحمل بیماری و.....تو سن ۳۵سالگی ، با ی آقای به تمام معنا توسط ی فامیل اشناشدم و بدجور عاشق ودلبسته ش شدم، با وجودیکه از ازدواج اولش ی پسر ۹ساله داشت ، الان مستاجریم و همسرم شغل آزاد داره ....کمی وکاستی هست .نیش وکنایه بوده وهست، حتی گاه اوایل ازدواج می‌شنیدم تو جمع هاشون مسخره م میکنن که آرایش نمیکنم وبی کلاسم ....پسرهمسرم ک هیچ فرقی با فرزندخودم نداره اگ چاق میشد میگفتن وای چاقه،اگ لاغر میشد میگفتن وای نون بهش نمیده هامیره ،....خلاصه چون از عشق وعلاقه همسرم و خودم نسبت بهم خوب آگاهم هیچوقت برام مهم نبودن ونیستن، اینم بگم به خانواده وطایفه همسرم افتخار میکنم چون واقعا آدم های بزرگوار وعاطفی و بامحبتی هستند برخلاف طایفه خودم ک فقط طبق معیارها وبرتری ها روابط برقرار میکنن ،اگ برگردم عقب و خیلی سن ازدواج برام بیاد پایین بازهم همسرعزیزم انتخاب میکنم، هیچوقت به زبان نیاورده ونمیاره ک دوسمداره اما من از رفتارش و حرکت چشما ولبخند رو لب هاش قشنگ متوجه هستم چقدر دوسمداره و به من وبچها چقدر اهمیت میده ،همیشه هم از تلخی ها بخاطر عشق وعلاقه ای ک بهمسرم دارم گذشت کردم، همسرم واسم اسطوره صبر،تحمل،مهربانی،سخاوت وگذشت هستش، خلاصه کنم قشنگی دنیا و دلیل آرامش م هست . بمونی برام عشقم ❤️😘😘😘 ادمین--برای شما وهمه ی زوجهای جوان بهترینهارو آرزو میکنم❤️

خانم هستم من اگه برگردم عقب یه درصد هم با همسرم ازدواج نمیکنم،ی خانواده شناس تو آبدانان هستن ولی یکم بویی از انسانیت نبردن از بیرون مردم و از داخل مارو سوزاندن،اگه بگی عروس کی هستم و همسر کی هستم و بگی چ خانواده هستن،بخدا اگه باور کنن،مادر از دختر بدتر دختر از برادر بدتر پدرش ک دیگه نگم،اگه یه روزی کالبدشکافی شم،قلب و جگرم خونه ازشون،افسردگی گرفتم هر روز یه ماجرا جدید یه داستان جدید دارن،مدام دنبال فت و فات هستن دهن بین، دو بهم زن،و دو رو🤦‍♀،از همسرم نگم با ۳۲سال سن عین یه بچه ۱۶ساله رفتار میکنه،ن میدونه مسئولیت زن و بچه میدونه،نه بلده تو جم مث یه مرد رفتار کنه،شاید بگید اگه اینجوری بود چرا ازدواج کردی،بخاطر پدر و مادرم،پدر مادری که از روزی یادمه باهم دعوا میکردن حتی ترک دیوار باعث میشد یه دعوا درست بشه که یک هفته ادامه داره تو اون خونه نکبت،پدری که با۶۰سال هنوز بند ناف وابستگیش از مادر نکبتش جدا نشده،مادرم که اگه اسم برادرشو بدون پسوند دایی بیاری حتما قطع عضو میشی،پدر مادرم از هیچ آزار و اذیتی ب بچه هاشون دریغ نکردن،از بس کتک خوردم بی دلیل که ۱۷سالگی تا یکی بهم گفت عزیزم گفتم وای مرد رویا هام،مردی که الان همسرمه،ولی همون عزیزم در همون دوران موند،دیگه نه محبتی دیدم نه عشقی،اگر پدر و مادرم خوب بودن هیچ وقت با این آدم و این خانواده ازدواج نمیکردم ادمین ---ن موقعیت ن پول ونه ثروت زیاد شعور اجتماعی به دنبال نداره مهم اینه ادم ها شعور ودرک درستی داشته باشند   ‌          @arshivekhaterateabdanan

زنم بهترین زن عالمه منو از اعتیاد ورفیق ومواد کشید بیرون بهم شخصیت داد لباس پوشیدن وطرز رفتار وگفتارمو عوض کرد ولی خانواده اش تا تونستن بخاطر من سرکوفتش زدن ودم نزد از ته قلبم میگم تمام هست ونیست وهرچی که دارم فدای یه تار موی زنم اون نباشه من دق میکنم وتنها ادمیه که انتخابش میکنم ادمین___ثابت کردین که_ع ش ق دوای هر دردیه 😍❤️   ‌          @arshivekhaterateabdanan

من اگه برگشت بخورم به عقب فقط وفقط از دست مادرشوهرم وخواهرش ن با اینا بلکه با هیچ مردی تو دنیا ازدواج نمیکردم چونکه من رو نقره داغ کردن دائم درحال نقشه کشیدن ودعا وجنبل وجادو هستند ۵ساله عروسم سرجمع۳ماه زندگی نداشتم همش به غم میگذره ادمین---به جای غم سعی کن زندگیت رو حفظ کنی با محبت و توجه ومهربونی شوهرت رو جذب خودت کنی بعد بهترین دفاع حمله اس نه با بی احترامی ودعوا نه ولی مودب هر چیزی ک دونستی ظلم به تواه جواب بده واز حقت دفاع کن ولی با گیس وگیس کشی نه به روش درستش   ‌            @arshivekhaterateabdanan

سلام ممنون از کانالتون من اگه برگردم عقب فقط از دست برادر خانومم با این خانواده وصلت نمیکردم وقت و بی وقت میاد خونمون ما تازه عروسی کردیم دوسدارم تنها باشیم بریم بیرون فیلم ببینیم باهم باهم حرف بزنیم متاسفانه تمام امورات ما سه نفره میگذره وجدیدا شباهم اینجاست خسته شدم دیگه میترسم چیزیم بگم بگن اول بسم الله هنوز داماد نشده قلدری میکنه ادمین_بهترررررین راه حل اینه محترمانه به همسرت بگی که من این توقعات رو دارم خودش به داداشش یا خانواده اش بگه            @arshivekhaterateabdanan

سلام همسر من آدم خوبیه فقط امان از مادرش دم ب دقیقه زنگ که چیکار میکنی کجایی چه میکنی کجا میرید چی خریدین کجا تفریح رفتین چقدر خرج کردین فقط از دست ناهید خانوم این داستان برگردم عقب بخدا نمیذاشتم حتی بیان خونمون ادمین-- ناهید خانوم ایشاالله تنت سلامت باشه سایت مانا ولی گوشیت بسوزه😅   ‌            @arshivekhaterateabdanan

#اعتراف سلام خانومم ۲۵سالمه ۱۹سالم بود ازدواج کردم اهل آبدانانم دوقلو دارم اگه برگردم عقب یک درصد حتی یک درصد هم با این خانواده وصلت نمیکردم چون بشدت بد دهن و اهل دخالت هستند وحتی ب خرید روزانه ما کار دارند زندگیمو تباه کردند فقط وفقط خانوادش با دخالتهاشون منو روانی کرده اند   ‌            @arshivekhaterateabdanan

صدای شهروند آبدانان: #چالش چرا من باید با خوندن این پیام خون گریه کنم چرا باید قفسه ی سینم داغ شه و تپش قلب بگیرم چرا حتی یه لحظه بعد این همه سال نتونستم فراموشش کنم چرا این درد عشق منو نمیکشه که راحت شم بعد بیست سال😭😭💔💔 تقریباً بیست سالِ پیش، زمانی که سال سوم دبیرستان بودم یه روز غروب از مدرسه برگشتم خونه و دیدم باز پسرعموم از دانشگاه برگشته و طبق معمول با موتور خوشگلش اومده خونمون، دمِ غروب بود و من تا وارد حیاط شدم چشمم به چشمای پسرعمو افتاد یه دل نه صد دل عاشقش شدم(البته که از قبل بارها و بارها دیده بودمش ولی اون حس رو نداشتم )، ما هیچ وقت به هم ابراز علاقه نکردیم ولی چشمامون عجیب با هم حرف میزد و بماند که اون دوران چه زجری کشیدم.. خلاصه خاستگار خیلی میومد از دوران دبیرستان تا زمان دانشجوییم و من هربار بهانه میاوردم و همه رو رد میکردم و منتظر بودم بالاخره پسرعمو بیاد که نیومد که نیومد... بعد چندسال منو به زور به غریبه دادن هیچ وقت یادم نمیره روز عروسی از خونمون تا خونه ی همسر تو ماشین اشک ریختم و کل میکاپ عروسیم خراب شد، یادم نمیره پدر و برادرم چقد برای دور کردن من از پسرعمو تلاش کردن، حالا کوتاهی کردن  پسرعمو در این مورد دردناک تر از همه چی بود 😔، یادم نمیره چه شبها که تا خود صب بهش فکر میکردم و گریه میکردم و فرداش چشمام چنان پف میکردن که به زور باز میشدن(البته این روال اشک ریختن و بیصدا گریه کردن همچنان ادامه داره بخصوص از دو سه ماهه پیش تا الان که مسائلی پیش اومد)، سختی های زیادی کشیدم که اگه بخوام این بیست سال رو به قلم بیارم یه رمان هزار صفحه ای میشه💔💔 بیست سال گذشت و من طی این همه سال حتی یه ثانیه هم نتونستم فراموشش کنم اولین عشق و آخرین عشقم بود نه قبل از اون کسی رو دوس داشتم و نه بعد از اون کسی وارد قلبم شد تمام قلبم تا روزی که بمیرم متعلق به پسرعموم خواهد بود . امان از اون روزی که متوجه شدم اونم منو دوس داشته.. از روزی که اینو شنیدم دیگه روحم برای همیشه مُرد و مطمئنم که اگه جدیداً منو ببینه شوکه میشه که به چه حال و روزی افتادم و چطور شکسته و غمگین شدم بخصوص از دو سه ماهه پیش تا الان اندازه ی ده سال پیر شدم طوری که از صورتم همه متوجه تغییر یهوییم میشن😔 ولی افسوس که چند سال یه بارم شاید همو نبینیم 💔 #من اگه به عقب برگردم غروب همون روز که دلبسته و وابسته ی پسرعمو شدم بهش میگفتم.. از عشق و علاقه ی واقعیم براش میگفتم از عشقی که گمان نکنم تو دنیا مثل و مانندش وجود داشته باشه ووووو ولی هزاران افسوس این غرور لعنتی تمامِ زندگیِ منو تباه کرد (عزیز دوستداشتنی😊) دلتنگتم چرا دیگه به خوابم نمیای 😭😭😭عشقت ریشه کرده تو کل وجودم،قلبم تا مغز استخوانم تیر میکشه ‌تا جان به تنم باشد یادت به سرم باشد تا سر ندهم بر باد هرگز نروی از یاد... از مخاطبان این کانال خواهش میکنم اگه از صمیم قلب عاشق کسی شدید حتما حتما حتما بهش بگید ما هیچ تلاشی برای رسیدن نکردیم ولی شما تلاش کنید تا برسید (رسیدن قشنگه) نزارید حسرت این عشق تا ابد همراهتون باشه  اگه عشقتون واقعی باشه تا ابد نمیتونید فراموشش کنید

#چالش اگه برگردم به گذشته خیلی راحت به اون کس که دوست ش داشت م میگفتم دوست دارم صادقانه و بدون ریا... و هرگز نمیذاشت م از دست م بره اون که اونم من و دوست داشت دیوونه وار بقول خودش... اما افسووس دیگه خیلی دیر شده بود واسه گفتن این حرفااا... اما شاید غرور و سکوت هردو تای ما مارو تا ابد از هم دور کرد ووو فقط موند داغ یاد و خاطرات اون روزهای که همیشه و هرکجا که بودیم با چشم هامون با هم حرف می‌زدیم معنی دار هر نظر...😔😔😔🖤🖤🖤🖤 @kanaltabliqhateabdanan

#ارسالی کاربران سلام دلم گرفته و کسی رو ندارم از خونه از فامیل از حتی پدر ومادرم رهاُشدم حتی شوهرمم منو ول کرده منو شوهرم فامیلیم دقیقا دوسال پیش همین شب بود که با خواهرشوهرم بخاطر صدایی که ازم ضبط کرده بود وراجب جاریم حرف میزدیم وبه اون نشون داده بود دعوای وحشتناکی کردم اونم گفت که پسرم بمیره اگه اینکارو کردم وزد زیر کل داستان سه روز از این قسمش گذشت که پسرش دم مدرسه اش تصادف کرد وبه کما رفت و بعدش تموم کرد 😭😭😭😭😭😭😭😔بخداقسم دلم برا اون طفل معصوم خون ولی همه شاهد دعوای ما بودند ومنو مقصر میدونن و میگن تو باعث این اتفاق شدی بخاطر تو قسم خورده دوساله آواره ام پدر ومادرم همسرم هیچکس منو راه نداد😔😔😔😔😔😔😔تو یه رستوران کار میکنم حتی گفتم بیا طلاقم بده جوابمو نداد تک وتنها شدم تو شهر خودم غریب ترین آدم روی زمینم😔😔😔😭😭 @kanaltabliqhateabdanan