cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

رمــღــان خورشیـدی کـ طلوع میـکند🌤آنشــرلــیــی مــن❣️

•﷽• #خورشیدی ک طلوع میکند در حال پارتگذاری #حیات فایل کامل #آنشرلی من در حال تایپ📝 کپی رمان حتی با ذکر نام نویسنده ممنوع می‌باشد🚫 به قلم: مبینا 💟جهت ارتباط و تب: https://telegram.me/BChatBot?start=sc-671277-nXiL4kx

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
243
Obunachilar
-224 soatlar
-117 kunlar
-4830 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

Repost from N/a
- میگه می خواسته بچه خودمون هم باشه... هه بچه خودمون... دوباره در همان حال سمتم آمد و اینبار در حالی که دستش بیخ گلویم بود، کار گوشم گفت: - چطوری از من عقیم حامله‌ای؟ هان؟ https://t.me/+vuCk-GQCgF8zYzRk https://t.me/+vuCk-GQCgF8zYzRk 〔ساعت ۳ پاک〕
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
فقط یک لحظه نگاهم به لبه‌ی تراس کشیده شد و با سرعت خودم را بالا کشیدم و روی لبه‌اش ایستادم. ولی قبل از صدای فریاد آن کثافت؛ صدای فریاد والا تمام نگاهم را به پایین ساختمان کشاند. - مهرو... مهرو... برو عقب... برو عقب عزیزم... بدبختم نکن... مهرو برو عقب... https://t.me/+vuCk-GQCgF8zYzRk https://t.me/+vuCk-GQCgF8zYzRk 〔۴ صبح پاک〕
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
- تو حامله‌ای؟ صدای کیپ شده‌اش از بین دندوناش اومد. با ترس نگاش کردم که نگاش به خون روی سرامیکا بود چرا انقدر داغ کرده بود؟ مگه نباید خوشحال می‌شد؟ مگه نمی‌گفت چقدر خوبه محیا هست و بچه داریم ما. با دستام اشکامو پاک کردم در حالی که با درد خودمو می‌کشیدم لبخند زدم و گفتم: - اره حامله‌ام، مگه نمی‌گفتی محیا خوبه، خواستم یکی هم از خودمون باشه. چشماش قرمز قرمز شده بودن، که یهو شروع کرد خندیدن. - میگه می خواسته بچه خودمون هم باشه... هه بچه خودمون... دوباره در همان حال سمتم آمد و اینبار در حالی که دستش بیخ گلویم بود، کار گوشم گفت: - چطوری از من عقیم حامله‌ای؟ هان؟ https://t.me/+vuCk-GQCgF8zYzRk https://t.me/+vuCk-GQCgF8zYzRk https://instagram.com/novel_berke 〔ساعت ۴ پاک〕
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
دختره رو دزدیدن و به عرب‌ها فروختن و 🔞💦 با پاره شدن لباسم، دیگر فاتحه عفتم رو خوندم، اصلا من اینجا و در این بار بین این عرب‌ها چیکار می‌کنم؟ https://t.me/+xdXz3PNP18RlN2M0 https://t.me/+xdXz3PNP18RlN2M0 ژانر: پلیسی، عاشقانه، ماجراجویی 〔ساعت ۸ پاک〕
Hammasini ko'rsatish...