cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

توییتر فارسی

به بزرگترین کانال توییتر فارسی خوش آمدید ❤️ ادمین تبلیغات : @twiiterads @twiiterads

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
281 589
Obunachilar
-52224 soatlar
-3 0447 kunlar
-26 71330 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

امیر حسین، این چیه کشیدی؟! بتمن قهرمانِ ما بود 😭😭 Scorpion @twitter_farsy
Hammasini ko'rsatish...
«برایت آرزو می‌کنم که دوام بیاوری، در روزگاری که شغل اولِ انسان‌ها، زخم زدن بر یکدیگر است.»🌱 💬vira ClovE @twitter_farsy
Hammasini ko'rsatish...
بعد از دو سال هنوزم زندگی توی هلند برای من شبیه یک رویا میمونه، رویایی که دارم توش قدم میزنم. 💬Boby Cloud ClovE @twitter_farsy
Hammasini ko'rsatish...
ما نیازمند شجاعت حذف‌کردن هستیم، حذف جزئیات، حذف گذشته، حذف نامه‌ها،حذف صداها، حذف دلتنگی و همچنین حذف برخی از افراد ... 👤 جبران خليل جبران ClovE @twitter_farsy
Hammasini ko'rsatish...
با انکار کردنِ زخمی که از گذشته ایجاد شده، نمی‌توان آن را بهبود بخشید. انکار، سازوکاری موقتی‌ست برای التیامِ موقتی، زیرا که درمانِ زخم‌ها درد دارد و افراد غالباً نمی‌خواهند که این درد را تاب بیآورند. اما مگر درمان بدونِ درد، ممکن است؟ 💬وحید اکبری ClovE @twitter_farsy
Hammasini ko'rsatish...
نام اثر: احساس آزادی Havepeper Silverfox @twitter_farsy
Hammasini ko'rsatish...
‏با يه پسره بار اول بود حرف ميزدم، گفت من خيلى از تو خوشم مياد، گفتم دنبال چه مدل ارتباطى هستى؟ گفت اسم روش نذاريم، دوست دارم يه آغوش امن باشم تو زندگيت بعد بلافاصله نوشت اهل استخر هستى؟ 💬 Juniorkhanum Silverfox @twitter_farsy
Hammasini ko'rsatish...
‏عطر خودمو دیگه نمیتونم بزنم چون بوی اون ورژن از خودمو میده که بهش حسودیم میشه و دلم براش تنگ شده. 💬 inammannistam Silverfox @twitter_farsy
Hammasini ko'rsatish...
خیلی سال پیش پول تو جیبی هامو جمع کرده بودم می خواستم دستبند بخرم واسه همین با برادرم رفتیم بازار زرگر ها، همون مغازه اول چشمم خورد به دستبند با نگین سبز خیلی خوشم اومد، ولی وقتی فروشنده وزن کرد و قیمتش رو گفت فهمیدم پولم بهش نمیرسه، نا امید سرمو‌انداختم پایین و اومدم بیرون چند تا مغازه هم بعد اون رفتیم ولی چشمم دنبال همون دستبند بود، برادرم که اینو متوجه شده بود گفت من و بابا چند وقتیه دنبال کسی هستیم که به حساب کتاب مغازه برسه فاکتورهارو جمع بزنه حساب مشتری اقساطی چک کنه، میتونی در روز چند ساعتی برای این کار وقت بذاری؟ گفتم آره، جواب داد خیلی خوبه حالا بیا برو اون دستبند رو بخر باقی پولش هم من از حقوق اولین ماهت کم می کنم اینجوری شد که من اون دستبند رو خریدم. چند سالی گذشت همه چی عوض شد بابا دیگه نبود برادرمم اوضاعش خوب نبود مامانم باهاش لج کرده بود و همه چی رو ازش گرفته بود به من و خواهرمم سپرده بود اگه برادرتون باهاتون تماس گرفت حق ندارین جواب بدین. یه شب از یه شماره ناشناس یه پیام اومد بازش کردم فهمیدم از سمت برادرمه، نوشته بود لیلا داری …بهم قرض بدی؟ داشتم اما به خاطر حرف مامانم نوشتم نه و گوشی رو بستم، چشمم خورد به آیینه دیدم از خجالت نمی‌تونم تو چشمام نگاه کنم یادم افتاد اون روز که نا امید بودم هرچند جنس ناامیدی فرق می کرد براش نوشتم شماره حساب بفرست. راستش اون لحظه برام مهم نبود که مامانم باهام مخالفه برام مهم نبود این پول بهم برمی گرده یا نه حتی مهم نبود که پول صرف چی می کنه تنها چیزی که اهمیت داشت این بود که آخرین امید برادرمو ناامید نکنم این آخرین حلقه پیوند اون با خانواده رو پاره نکنم. خداروشکر اون روزا تموم شده. اینارو نوشتم تا اگه روزی آخرین امید و پناه کسی برای اتصال به زندگی بودین هیچ وقت دریغ نکنین چون دیگه نمیتونین به چشمای خودتون نگاه کنین زندگی به همه ما یه بار بیشتر فرصت نمیده 💬 Leila_AQvarius Silverfox @twitter_farsy
Hammasini ko'rsatish...
جدیدترین محصول کمپانی سامسونگ با فناوریNFC😎 که تصویر زمینه گوشی شما را مطابق با تصویر روی قاب شما از طریق تغییر می‌دهد🤩 چقدر باحاله؟ Silverfox @twitter_farsy
Hammasini ko'rsatish...