cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

S4kin [ DO or DIE ]

به بادِ حادثه بالم اگر شکست ، چه باک؟ خوشا پریدن با این شکسته بالی‌ها! کنکوری ۰۳_ فعالیت متوسط_ عدم ارسال پارت بندی و گزارش _ بات غیرفعال شد_ خلوت گزینی مالکیت: S4kin ساکن انباری

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
952
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
-107 kunlar
-6130 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

Repost from N/a
دیگه رویا و هدف نیست ؛ راهِ نجاته... شایدم راهِ فرار ...
Hammasini ko'rsatish...
7
Repost from N/a
خب دیگه ؛ روزا رو به رنگ تلاش خودتون در بیارین نه اینکه تن بدین به رنگ سیاه زمانه
Hammasini ko'rsatish...
5
Repost from N/a
Photo unavailableShow in Telegram
خیر؛ کم اما نه خواب سیر ... وسط میدان مین های کاشته شده خودت و تانک های سازمان سنجش ؛ خواب؟!
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
Photo unavailableShow in Telegram
خیر؛ کم اما نه خواب سیر ... وسط میدان مین های کاشته شده خودت و تانک های سازمان سنجش ؛ خواب؟!
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
مچ دستام درد میکنن، چون جزوه هامو خودم مینویسم چون از تپه کوچیک جزوه ها و کتابا فرار کردم، چون پرینت برام صرفه نداره دیگه .چون نمیخوام به کسی رو بزنم ..... کمرم درد گرفته، پاهام کبود میشن، زانو دردام روز به روز شدید تر میشن. شناسنامه میگه ۲۰ ولی زانو هام ۶۰ شده و کمرم ۸۰. روح و روانم؟ مگه زنده ست هنوز ! آره خلاصه اوضاع خوب نیست ... دنبال کاسبی ترحم و خرید محبت و این داستان ها نبودم و نیستم... حتی افتخار میکنم که توی انباری درس میخونم با وجود همه سختی ها و به فنا رفتن ها..... گفت هرچی بیشتر سختی بکشی یادت باشه لایق تری؛ والله که خسته شدم، ولی مگه میتونم بکشم عقب؟! له له و داغونم، خستم و ممکنه با لغزشی دوباره نتیجه ها سابق تکرار شن. شکایت از کی؟! از خودم به خودم... که تکرار مکررات نکنه و به قول فاطمه، مامانه هدفش بمونه.... من خیلی ها رو با حرفام بیدار کردم اما نیاد روزی که خودمو به خواب بزنم.... بود و نبود کسی رو خیلی وقته دیگه از خدا نمیخوام، خیلی وقته دیگه نمیخوام گیر کنم توی روزای قبل، خیلی وقته دیگه اصرار نمیکنم، بزرگ شدم یا خنثی؛  نمیدونم... فقط ازش میخوام تو لبه این تیغ، حواسش مثل همیشه بهم باشه... اندازه کافی مو سفید کردیم پشت آرزو هامون، حداقل حامی شون بمونیم و تلخی هارو قورت ندیم بیش‌از این...... تهش چیه؟ نمیدونم فقط میدونم من اون سربازی زخمی روستایی ام که خیلی خوب نمیتونه با بقیه ارتباط بگیره، که پاش تیر خورده، چشماش تار میبینه،  دیدش خیلی کمه توی اون حجم گردوخاک، تو سرش پر از صدای ترسه، تو نگاهش خستگی بیداد میکنه..... ولی هنوز تفنگش دستشه :)
Hammasini ko'rsatish...
🤝 7 3👍 1
Hammasini ko'rsatish...
Hammasini ko'rsatish...
2
Repost from N/a
Photo unavailableShow in Telegram
بجز ایشون، نمای بهتری برای اشتراک نداشتم....
Hammasini ko'rsatish...
💔 6
Repost from N/a
کاش به یه چنل چند هزار نفری نفوذ داشتم یا اینقدر صدام بلند بود که به خیلی ها برسه بگم : ثانیه های الانتو سیاهپوش گذشته نکن.
Hammasini ko'rsatish...
9
Repost from N/a
توی قسمت شغل، از کارگر و دام دار و خانه دار بگیر تا پزشک و دندون پزشک وووو هیچ کدوم از اون مربع ها جایی برای یه پشت کنکوری نداشت که بشه تیک زد. حتی دانش آموز بودن شغل حساب میشد اما پشت کنکوری نه .... درد داشت؛ انگار هستی ولی در حقیقت نیستی....
Hammasini ko'rsatish...
8