⋆⊱ᬷ‌لایت ناول‌هایی از انیمه‌ها⊰⋆

سلین.. دکتر داروسازیه ترک تبار. دختری که خیلی وقته دلش گیره پسره حاجی بازاریِ بالاشهره تهرانه و واسه یه نگاه مردونش تب میکنه. اما دختر بد شانس قصمون خبر نداره قراره تو یک غروب  غم انگیز خردادماه.. بدترین تراژدی عمرش و تجربه کنه  و مردم اسم داستانشون و بذارن عشق و خاکستر.💞 قسمتی از داستان جذابمون با بیش از 500 پارت آماده: 👇 - سرکار خانم سلین افراشته آیابنده وکیلم شمارا به عقد دائم آقای احسان مرادی در بیاورم!؟ اشک کاسه چشم عروس طفل معصوم را خیس کرد و زیر توری که روی صورتش انداخته بودند هق زد..  عماد نیامده بود..  مرد رویاهایش کسی که از جان او را بیشتر دوست داشته بود نیامده بود و  فقط لحظه آخر  میان دستان آدم های پدرش فریاد زده بود: - حرومه معشوقه کسی رو به کِس دیگه دادن.. حرومـــه..  اون دختـــر مال منه..  جون منو ازم نگیرین..  جون منو ازم نگیر حاجی. اما عاقد بار دیگر…. #مهم #توصیه_ویـــژه_نویسنده.  #عشقی_پاک_و_ممنوعه_بین_خانوم #دکتر_و_پسر_حاجی_بازاری_بالاشهر 1شب پاک https://t.me/+dZ7oV6B3Kc5jNThk https://t.me/+dZ7oV6B3Kc5jNThk https://t.me/+dZ7oV6B3Kc5jNThk

سلین.. دکتر داروسازیه ترک تبار. دختری که خیلی وقته دلش گیره پسره حاجی بازاریِ بالاشهره تهرانه و واسه یه نگاه مردونش تب میکنه. اما دختر بد شانس قصمون خبر نداره قراره تو یک غروب  غم انگیز خردادماه.. بدترین تراژدی عمرش و تجربه کنه  و مردم اسم داستانشون و بذارن عشق و خاکستر.💞 قسمتی از داستان جذابمون با بیش از 500 پارت آماده: 👇 - سرکار خانم سلین افراشته آیابنده وکیلم شمارا به عقد دائم آقای احسان مرادی در بیاورم!؟ اشک کاسه چشم عروس طفل معصوم را خیس کرد و زیر توری که روی صورتش انداخته بودند هق زد..  عماد نیامده بود..  مرد رویاهایش کسی که از جان او را بیشتر دوست داشته بود نیامده بود و  فقط لحظه آخر  میان دستان آدم های پدرش فریاد زده بود: - حرومه معشوقه کسی رو به کِس دیگه دادن.. حرومـــه..  اون دختـــر مال منه..  جون منو ازم نگیرین..  جون منو ازم نگیر حاجی. اما عاقد بار دیگر…. #مهم #توصیه_ویـــژه_نویسنده.  #عشقی_پاک_و_ممنوعه_بین_خانوم #دکتر_و_پسر_حاجی_بازاری_بالاشهر 1شب پاک

#جنگلی پر از درخت های بلند و سر به فلک کشیده،حشراتی غول آسا،#چشمه ای به رنگ خون،آسمانی #صورتی رنگ،کوتوله های موذی،حیوانات سخنگو و... نیروی جادو داخل بدنم #غرشی کرد و با #قدرت بیشتر به بیرون جهید. دستانم را از روی #زمین برداشتم و چشمانم را به آرامی بستم کردم. لبخند #عمیقی روی لبانم شکل گرفت. داخل جنگل جادویی بودم! نویسنده: lili https://t.me/+g8LUuy2BsqFiODM0 https://t.me/+g8LUuy2BsqFiODM0 https://t.me/+g8LUuy2BsqFiODM0 _وقتی #بچه بودم اتفاقی کتاب طلسم مادرمو خوندم.چیز #زیادی ازش یادم نمیاد ولی یادمه که نوشته بود خروج روح از بدن و و داشتن مرگ ناموفق منجر به #تغییر رنگ چشم به #نارنجی میشه.

جادوگراعظم❤️‍🔥the great wizaed❤️‍🔥 #پیشنهادی‌ادمین 😌🤌🏻

اگه از رمانای عادی و کلیشه ای خسته شدی، جادوگر اعظم با 100 پارت آماده میتونه بهت کمک کنه تا با دنیای جدیدی آشنا بشی🤭💓 #جادویی #فانتزی #ماجراجویی #معمایی 1شب پاک

من آرزوام دختری که فکر می کردم سرگرد محمدی ،پسر سر به زیر محلو عاشق خودم کردم. اما طولی نکشید که اتفاقی متوجه شدم اون بود که برا رسیدن به اهدافش عمدا سر راه من قرارگرفت و منو عاشق خودش کرد. در حقیقت براش یه طعمه بودم ،تا به برادرم برسه و تو شغلش ترفیع درجه بگیره. با کارهایی که با من کرد. ضربه بدی خوردم ولی با خودم یه قرار گذاشتم همه تلاشمو بکنم تا دیوونه وار عاشقم بشه ‌حتی نتونه بدون من نفس بکشه بعدش داغم وبه دلش بزارم وهمین کارو کردم🔥 عاشقانه_پلیسی_هیجانی🤤🔞 https://t.me/+OZmRGegj_N4xYWM0 https://t.me/+OZmRGegj_N4xYWM0 • ساعت ۲۰ پاک کن 🩵

فانتزی🔥جادویی🔥ماجراجویی🔥معمایی

همانطور که خون از دهانش بیرون میریخت به زحمت اخرین جملاتش را گفت: +سلن یادت باشه!اگه بعد از جنگ مُردم شمشیر ملکه آدیسا رو از چنگ مردم سرزمین رِن دربیار.اون نماد کشورمونه! سلن همانطور که #ونسای غرق در خون را به خود میفشرد هق هق کرد و رو به او #غرید: _تو حق نداری #بمیری.من تازه پیدات کردم،تازه معنی زندگیو با تو #فهمیدم،تازه فهمیدم با امید #نفس کشیدن یعنی چی.حالا میخوای تنهام بزاری؟تو مگه #نامیرا نیسی؟؟؟پس این خونی که از دهنت بیرون میاد یعنی چی؟؟؟تو بهم #دروغ گفتی که نامیرایی؟؟؟ #سلن یک دستش را روی صورت پر از خون ونسا گذاشت و عمیق #گریست اما ونسا دیگر توان پاسخ دادن نداشت.درهمین حین #یکی از شوالیه ها به #سلن نزدیک شد و گفت: +علیاحضرت ما باید از اینجا بریم نفوذیا به زودی به اینجا میرسن... و بی توجه به صورت بهت زده و خیس سلن دستش را گرفت و از ونسا دورش کرد. ونسایی که دیگر نفس نمیکشید.... https://t.me/+g8LUuy2BsqFiODM0 https://t.me/+g8LUuy2BsqFiODM0 https://t.me/+g8LUuy2BsqFiODM0 https://t.me/+g8LUuy2BsqFiODM0 نویسنده: lili ولیعهد سرزمین دیمیتریوس برای نجات سرزمینش کلی دنبال جادوگر اعظم میگرده و بعد از اینکه پیداش میکنه فوری اونو....😭💔 رمان با 100 پارت جذاب و جادویی داخل چنل آماده خوندنه🔥🤌🏻

جادوگراعظم✨ the great wizard✨

19پاک

اگه دنبال منبع رمان های جدید عاشقانه صحنه دار🚷 خارجی سیاسی کتاب ها و رمان های ناب 🔞💦 میگردی یا رمان درخواستی داری بیا اینجا😍🫶 کلی رمان ممنوعه رایگان😱❌ https://t.me/+XRkCc5RZWiQwYmI8 https://t.me/+XRkCc5RZWiQwYmI8 https://t.me/+XRkCc5RZWiQwYmI8 19پاک

من ارسلانم سرگرد سازمان امنیت واطلاعات کشور .با وجودیکه بخاطر شغلم تصمیم نداشتم با کسی وارد رابطه بشم اما ، دختر هم محله ایم دلمو برد و منو عاشق خودش کرد . اینقدر می خواستمش که حاضر بودم جونمم براش بدم . اما تو یه ماموریت فهمیدم برادرش سر کرده یکی از باندای قاچاقه . شک اینکه نکنه با نقشه برادرش با هام وارد رابطه شده دیوونم کرد وباوجود علاقه شدیدی که بهش داشتم از خودم روندمش . وقتی به خودم اومدم که فهمیدم توسط یکی از باندای خلاف دزدیده شده و داره شکنجه میشه تا مرز دیوونگی رفتم ودنبالش گشتم وبالاخره …… https://t.me/+OZmRGegj_N4xYWM0 https://t.me/+OZmRGegj_N4xYWM0 بیا وببین چطور آتیش عشقی که بین این دو نفره ،سختی هایی که براشون بوجود میاد و آسون می کنه . هر ثانیه این رمان پر از هیجانه . راحت از کنارش رد نشو. هم عاشقانه ناب داره هم عبرت • ساعت ۱۵ پاک کن 🩵

-THE GREAT WIZARD🌙 (جادوگراعظم)✨ دو قلمرو بزرگ درحال اماده شدن برای یکی از خطرناک ترین #جنگ های تاریخ هستند. در #دورترین نقطه سرزمینِ دیمیتریوس جادوگری نامیرا زندگی میکند که سرنوشت جنگ در #دستان اوست. حال باید در #جست و جوی اویی که ردی از خود باقی نگذاشته لحظات سختی را تجربه کند #ولیعهدِ سرزمین دیمیتریوس! در سرزمینی که وجود #جادوگران ممنوع و حضورشان نفی میشود پیدا کردن وَنِسا ناممکن است. اما باید دید خود جادوگر اعظم چه خیالی در سر دارد؟کمک به ولیعهد در جنگ یا #انتقام از بی عدالتی در حق جادوگران؟؟✨🩶 نویسنده: lili https://t.me/+g8LUuy2BsqFiODM0 https://t.me/+g8LUuy2BsqFiODM0 https://t.me/+g8LUuy2BsqFiODM0 شروع یکی از جذاب ترین رمان ها با ژانری جادویی و ماجراجویی با بیش از صد پارت آماده😍🔥 اگه داستانای جادویی مثل هری پاتر و ارباب حلقه ها رو دوس داری از دستش نده😏❤️ #پیشنهادی ادمین 🤌🏻 زودتر جوین شو لینکش ظرفیت کمی داره🫣❤️‍🔥 12پاک

هلو گایز 👋 🎭  اگه اهل رمان خوندنی حتما یه سر اینجا بزن پشیمون نمیشی🔥🔥 ⚠️منبع رمان های #داخلی و #خارجی #ممنوعه #عاشقانه #انتقامی #دانشجویی #خون_بسی #ارباب_رعیتی #مافیایی #خوناشامی هرچی که بگی ⚠️ حتی درخواست هم داریم😍 ✨#جدیدترین ها داغ 🔥داغ تازه از تنور در اومده✨ https://t.me/+XRkCc5RZWiQwYmI8 https://t.me/+XRkCc5RZWiQwYmI8 https://t.me/+XRkCc5RZWiQwYmI8 12پاک

پاهای ارزو را میون پاهای خودش قفل کرد؛ اختیاراز دست‌داده بود‌وآرز‌و‌ رو به‌سمت خودش کشید.🔥🔥 —بیا اینجا ببینم از چی فرار می کنی؟ آرزو با ناز گفت: اینطوری نکن ارسلان .ازت می ترسما... +اخه از چی من میترسی ؟تو که هنوز از من چیزی ندیدی ؟ترست مال بعده عشقم . ارزو نا خواسته چشمش به پایین افتاد که از زیر شلوار مشخص شده بود. هینی کشید و با خجالت سرش وبالا آورد ارسلان راست می گفت چیزی که پیدا بود واقعا ترس داشت. -آرزو دیگه تحمل ندارم. عزیز قرار خواستگاری رو گذاشت وا بده. آرزو بعد از کمی فکر با عشوه شروع به باز کردن دکمه‌های لباسش کرد و ارسلان با یه حرکت…🔥💦 https://t.me/+OZmRGegj_N4xYWM0 https://t.me/+OZmRGegj_N4xYWM0 • صبح پاک کن 🩵