دشمن عزیز🥰
سه رمان توی یه کانال😍 شروع از پایان به قلم الهه اسدیان پور دشمن عزیز به قلم نبیان ستیزه جو به قلم فاطمه خشنو
Ko'proq ko'rsatish8 146
Obunachilar
-924 soatlar
-667 kunlar
-23530 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
Repost from N/a
Photo unavailable
🔥داستان سک،سی "سحر، جنده ای که میگفت تا حالا دست کسی بهش نخورده"🔞
⛔️ مشاهده داستان ⛔️
55900
Repost from N/a
00:02
Video unavailable
انقد منو شوهرم تو سکـ.س پوزیشن جدید عوض میکنیم ک همش منتظرم شب بشه و برم تو بغل عشقم🥵
این کانال پر از پوزیشن زناشوییه😀
فقط،نخاب پیش شوهرت
یادبگیر بهش حال اساسی بدی💦💦
@Sexoloqy
47200
👩❤️💋👨 بازگشت معشقوق و یا همسر ۱۰۰ درصد تضمینی
👰♀🤵♂ بخت گشایی و جفت روحی تضمینی
🖤جادو سیاه
🕯 باطل کردن انواع سحر و جادو و طلسم
💰 رزق و روزی و ثروت ابدی
🔓🔑 راهگشایی و مشگل کشایی
🪞 آینه بینی با موکل گفتن کل زندگی شما
💍 انگشترهای موکل دار تضمینی
🫀👅 تسخیر قلب و زبان بند قوی
🧞♀ احضار هر فردی که مدنظر باشد
🎓قبولی در آزمون و کنکور و استخدامی
❌ظرفیت کارها محدوده❌ 1r
https://t.me/joinchat/AAAAAE57mXt6dkjF0iovog
https://t.me/joinchat/AAAAAE57mXt6dkjF0iovog
👍 1
1 46900
این جملهی امیلی دیکنسون رو با تموم وجودم حسش کردم :
یک روز خودم را خواهم بخشید
از آسیبی که به خویش روا داشتم
از آسیبی که اجازه دادم
دیگران بر من روا دارند
و چنان محکم خویش را در آغوش خواهم کشید
که هرگز ترک خود نکنم.
1 33550
00:03
Video unavailable
معشوقهی خراب🔞💦
ساناز اپراتور لیزره و بدون اینکه مدرک تخصصی لیزر داشته باشه، واحد بالایی خونهاش رو کرده سالن لیزر و مشتری میاره. اما داستان از اونجایی شروع میشه که مشتریها خبر ندارن ساناز حین انجام دادن لیزر از لای پاشون عکس میگیره میفرسته واسه دوست پسرش و حتی گاهی میمالتشون! تا اینکه یه روز یکی از مشتریهاش با مالش دست ساناز خیس میشه و وقتی آرش دوست پسر ساناز سر میرسه تریسام...🔞🔞💦
https://t.me/+wI4zx6FWqds4MjEx
https://t.me/+wI4zx6FWqds4MjEx
3 71140
#غمزه_شیطان
#پارت1
_برام یه نود از اون سینه های مرمریت بده عروسک.
پوزخندی زدم و براش نوشتم:
_خرج داره، شماره کارتم و که داری اول پولش و بزن تا ببینم چقدر دست و دلبازی
به دقیقه نکشید نوتیف پیامک واریزی بالای صفحه نمایان شد.
واسه یه نودِ سی.نه پونصد زده بود؟!
_پونصد زدم ولی میخوام عکس اون کلوچه ی صورتیت و هم برام بفرستی بد خمارتم دختر..
چه خوش اشتها!
طوری که صورتم مشخص نشه، فقط لبام مشخص بود زبونم و روی سینه ام گذاشتم و عکس گرفتم.
سی.نه های سفید و گرد و بزرگم با اون ن.وک صورتیش خودمم ح.شری میکرد چه برسه به یه مرد!
عکس و فرستادم، دو تیک خورد.
_اووف عجب چیزی هستی ش.ق کردم برات دختر.
عکس ناناست و هم بفرست برام.
بدون اینکه جوابش و بدم نتم و خاموش کردم و از تلگرام اومدم بیرون.
_بمون تا برات بفرستم مرتیکه ی پفیوز.
لباسم و مرتب کردم و از اتاقم زدم بیرون.
صدای آه و ناله از تو اتاقِ نازی میومد، باز اون پسره ی ک...مشنگ و آورده بود خونه.
صد بار بهش گفته بودم با خودت پسر نیار ولی ک.نی خانوم آدم نمیشد.
صداشون بالا رفته بود و بد تو مخم بود.
به سمت اتاقش پا تند کردم و به شدت درو باز کردم.
با دیدنشون لخت تو بغل هم...
ادامه 👇👇
https://t.me/+PFIg3lngchpmMWNk
https://t.me/+PFIg3lngchpmMWNk
https://t.me/+PFIg3lngchpmMWNk
من کرشمهام.
دختر فاحشه ای که دل بستم به مرد مذهبی و جذابی که مال من نبود.
اون لعنتی فقط نگاهش پی زن مریضش بود ولی منم کرشمه بودم و بلد بودم چطور با نازو عشوه هام دل ببرم.
یه روز که صبرم لبریز شد تنها خفتش کردم و تنِ لختم و از پشت چسبوندم به تنش!
طوری که نتونست پسم بزنه و شد همون چیزی که میخواستم.!!
غـمـزهِ شیـطـان
به قلم: راحله dm بزرگسال و اروتیک🔥 نویسنده ی رمان های بیوه ی برادرم/ گیوا و...
👍 2
3 88240
𝙃𝙤𝙩 𝙈𝙖𝙣🔞
•••••••••••••••••••
#Part_1
سوتینی که پوشیده بودم نوک سینه درشت و خوش فرممو به نمایش میذاشت.
شورت لامبادای مرواردی رو پام کردم و نگاهی به خودم تو آینه انداختم.
تو آینه نگاهی به لای پاهام انداختم.
بیکینیم سفید بود و شیار بهشتم صورتیِ صورتی
موهای بلوندم به چشمای آبی رنگم خیلی میومد.
روی لبای قلوهایم رژ صورتی ماتی کشیدم و برق لبی برای درخشش لبای شهوت انگیزم روی لبم کشیدم.
با شبنم هر چند وقت یه بار میرفتیم تو نخ یه مرد مایه دار و اسکلش میکردیم.
این بار پیشنهاد من عمو پارسا بود.
عمو دوست قدیمی بابام بود و باهم رفیقای گرمابه و گلستان هم بودن.
خیلی جذاب و سکسی بود و با دیدنش آب از دهن هر دختری روونه میشد و به خاطر همین کرمم گرفته بود تا یه خورده اذیتش کنم.
شبنم توی یکی از اتاقا داشت خودشو آرایش میکرد که صدای زنگ در اومد
دویدم و در خونه رو باز کردم.
با رسیدن عمو پارسا لبخند پر عشوه ای زدم و گوشهی لبمو گاز گرفتم.
-خوش اومدی عمو جوننن
درحالی که از سر و وضعم جا خورده بود اخم خفیفی کرد و گفت:
-بابات کجاست؟!
دستمو دور گردنش حلقه کردم و بهش چسبیدم.
از کارم متعجب شد.
با عشوه دم گوشش و مماس با لالهی گوشش لب زدم:
-بابا خونه نیست عمو جووون
+ یعنی چی؟! مگه بهت زنگ نزدم گفتم کارش دارم گفتی خونه است!
با شیطنت ابرو بالا انداختم:
- دروغ گفتم!
متعجب نگاهم کرد:
+چرا؟!
اهمیتی ندادم و خودم رو بالا تر کشیدم و گفتم: عمو این لباس بهم میاد؟
- نه اصلا برو درش بیار...
- عمو راستش یه چند وقته میخواستم یه چیزی بهت بگم...
نفس هاش کش دار شده بود و میخواست به عقب هولم بده اما من بیشتر بهش چسبیدم.
- عمو نمیدونم چرا چند وقته هر وقت می بینمت وسط پاهام داغ میشه اونجام نبض میزنه و خیس میشه... تو میدونی چرا این طور میشم؟
ادامه رمان👇🏻🔞💦
https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk
https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk
https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk
https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk
https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk
https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk
https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk
نگین دادخواه دختر ۱۷ سالهی شر و شیطونی که هرشب مزاحم یکی از مردای کله درشت اطرافش میشه و اونا رو اغوا میکنه اما باهاشون رابطه برقرار نمیکنه ، اما شبی که نوبت به پارسا رفیق پدر نگین میرسه پارسا نگین رو..🔞🙈
رابطه با مرد سن بالا🔞
#هات❤️🔥 #سکسی💦
👍 1
4 24970
00:09
Video unavailable
🏳🌈⃟•بــردهٔ شیطان•
#part_1
دست بسته شدهم به تخت رو مشت کردم
چشمهام رو محکم بستم لبم رو گاز گرفتم
که ناله ای نکنم
از شدت تلمبه زدن به واژنم سیـ*ـنه هام به لرزش افتاده بودن
شدت تلمبه زدنش رو بیشتر کرد
کشیده ی محکمی به سیـ*ـنه های لرزونم زد
+ناله کن ، برام ناله کن زود باش هـ_ـرزه کوچولو
چنگی به سیـ*ـنه هام زد با قدرتی که داشت
بارِ دیگه دیلـ*ـدوی کلفت رو واردم کرد
از شدت درد ناله ای کردم ، ثانیه ای بعد
تنم به شدت به تخت کوبیده شد
و ارضـ*ـا شدم
بی حال چشمام بسته شدن ، با ضربه ی محکمی که به واژنم خورد
با وحشت چشم باز کردم ردِ شلاق روی پوست نازک واژنم نمایان شد ...🔞⛓
https://t.me/+5C5sHtYyPVMzYzcx
https://t.me/+5C5sHtYyPVMzYzcx
https://t.me/+5C5sHtYyPVMzYzcx
https://t.me/+5C5sHtYyPVMzYzcx
سکـ🔞ـسی ترین رمانهای لزبین 🤤💦
سکس خشن بین دوتا دختر لزبین ح.شری🙈💦🔞
4 57630
#بـــرگ_زیـــــتون🍃
#پارت_چهل_یک
انگار آریو پاکت لباس هایی که خریده بودم رو زیر و رو کرده و چشمش اون نیم تنه ی قرمز رو گرفته بود که یقه ی بندی و بازی داشت.
قرارمون این بود که تحـ×ریکش کنم و دخترم رو بگیرم، این مابین هم می تونستم کمی برای خودم شیطونی کنم.
اون نیم تنه قرمز رنگ رو با یه لگ مشکی جذب پوشیدم و در حالی که موهام رو می بافتم از اتاق بیرون رفتم.
- نخودی بخند... بخند دیگه عه...
آریو روی مبل دراز کشید و در حالی که نیاز روی سیـ×نه ش بود، سعی داشت تا بخوندش.
با خنده خودم رو کنارشون جا کردم که نیاز با دیدن سـ×ینه هام از قسمت بازی لباسم، خودش رو به سمتم کج کرد.
آریو آروم روی نوک بینیش کوبید و لب زد:
- ای پدر سوخته چه لبخندیم میزنه، اون انارای سفید مال منه ها.
از حرفش نخودی خندیدم.
نیاز رو که بغل گرفتم سرش رو روی سینه مگذاشت و لبه ی یقه لباسم رو به دندون گرفت.
- نگار خانوم قرارمون این نبودا.
متعجب نگاهش کردم و پرسیدم:
- چی شده مگه؟
دست به سینه و حق به جانب با تخسی گفت:
- قرار بود لباس جا دست دار برای من بپوشی نه توله ت!
همچنان گیج و نامفهوم نگاهش می کردم که دستش رو از قسمت باز یقه م رد و درست جایی نزدیک به سر نیاز رو لمس کرد و گفت:
- چه جا دستیم داره لامصب.
راحت میتونم این کیسه ماستای آویزونتو دست بگیرم!
از قصد این حرف رو زد تا عصبیم کنه.
.#مامیش #پوشکش میکنه 🍓🔥
+ این امروز برات میبندم چون مریضی حق بیرون رفتن برای جیش نداری فعلا !
دراز کشیدم که پاهام باز کرد و شلوارم آروم پایین کشید . با ترس بهش نگاه کردم که یکم پماد بچه رو دستاش ریخت و بعد #دستای #پمادیش آروم به #پایینم زد
نفسم حبس شد که انگشتش محکم تر بهم فشار داد و بعد رو به داخل حرکت داد و انگشتاش چرخوند!
+ داخل هم پماد بزنم دختر کوچولو ؟
_ آه #مامی .
( براش مای #بیبی میبنده 😱)
https://t.me/+7XO7ca4vqVlmYjc8
https://t.me/+7XO7ca4vqVlmYjc8
👍 11❤ 3
1 53020
Photo unavailable
🥰 بازگشت معشقوق و یا همسر ۱۰۰ درصد تضمینی
😘 بخت گشایی و جفت روحی تضمینی
😇جادو سیاه
🤩 باطل کردن انواع سحر و جادو و طلسم
❤️🔥 آموزش چشم سوم
💖 رزق و روزی و ثروت ابدی
💘 راهگشایی و مشگل کشایی
❣️ آینه بینی با موکل گفتن کل زندگی شما
😉 انگشترهای موکل دار تضمینی
🤗 تسخیر قلب و زبان بند قوی
🥹 احضار هر فردی که مدنظر باشد
😜قبولی در آزمون و کنکور و استخدامی
❌ظرفیت کارها محدوده❌ 31sh
https://t.me/joinchat/AAAAAE57mXt6dkjF0iovog
https://t.me/joinchat/AAAAAE57mXt6dkjF0iovog
2 11400