cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

ܒܟ֗ࡅ߳ر ࡅ࡙ߺ߲ߊ‌߬ܝ࡙ߺܝ࡙ߺز ܨ ܩࡍ߭🍁

بسم الله الرحمن الرحیم♥️ ساعت پارت گذاری💗 رمان با رفتنت پاییز شد ساعت ۱۰ شب💜 رمان پایان من شروع تو شد ساعت ۱۱ شب💛 روزی یک پارت از هر رمان✨ نویسنده:زینب.ط🍷 کپی از رمان ها حرام و پیگرد قانونی دارد🚫

Ko'proq ko'rsatish
Mamlakat belgilanmaganTil belgilanmaganToif belgilanmagan
Reklama postlari
327
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
Ma'lumot yo'q7 kunlar
Ma'lumot yo'q30 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

به دختره میخوان #تجاوز کنن ولی دختره #فرار میکنه و خودش رو #نجات میده اما #عشقش به شدت #شکاکه و با سرووضعی که از دختره میبینه باور نمیکنه #دختر باشه! برای اینکه بفهمه راست گفته #دختره دختررو تو #پشت #بوم!...😱🔞 سریع با ترس از پنجره سمت پله های استراری اون #مهمونی پریدم که صدای #عربده های اون #عوضی ها بلند شد.. با سرعت بیشتری از پله ها بالا رفتم نه نه #سرنوشت امروز ازت #فرار میکنم نمیزارم #بی #آبرو شم !‼️🚫 صدای قدم های #تندشون رو پشتم میشنیدم.. رسیدم به در بالا #پشتبوم سریع بازش کردم و در محکم بستم و با #لرز و #ترس کلیدش رو برداشتم #قفل کردم !..‼️ یهو صدای #قدم های کسی با #بوی #عطر #تلخ آشنایی رو پشتم حس کردم با #شوک برگشتم که خوردم به اون #مرد‼️🔞 چشام رو باز کردم با دیدن #کاویان یخ کردم!..😨‼️ نگاه پر #خشم #برزخیش رو #لباسم که #پاره شده بود و #موهای بدون #شالم چرخید... با #عربده ای که زد تمام ستون های بدنم لرزید:_ اینجاااا تو #پارتی چه #گوهییی میخووورییی !؟ به کی #سرویس دادی که الان این وضعتهههه!؟؟؟)🔞‼️ _ک..او...یان من..من ..بخدا ..کاری..نکردم..خودت..که میدونی..من #دخترم.. بخدا)‼️🚫 دستش رو محکم رو #دهنم گذاشت و نزاشت حرف بزنم محکم #کوبندم به دیوار از #درد چشام رو بستم ❌ با خشم #غرید:_اگه راست گفته باشی که با #کاری که #میکنم الان معلوم میشه #دختری!♨️🩸 ولی اگه الان بفهمم به من #خیانت کردی و #دختر نیستی #میکشمت آدیا زنده به گورت میکنم!)💢 _ مگه ..چ..یکار م.. میخو..ای بکن..ی!؟؟)🔞‼️ پوزخندی زد و گفت:_ یعنی #نفهمیدی!؟)🔞 با بهت سرم رو به نشونه منفی تکون دادم که با صدای #خشداری گفت:_پس امشب میفهمی امشب یا مال من میشی یا مال مرگ!) ♨️‼️ بی درنگ #لباش رو #لبام گذاشت و با #خشونت بوسید و بقیه #لباسم رو سریع با #خشونت #پاره کرد و #پرتش کرد گوشه #بوم....🔞💯 میدونی این رمان تو تلگرام جنجال درست کرده دیگه همه دارن راجبش حرف میزنن!!!!🤯‼️ لینکش رو هر 2 ساعت یه بار عوض میکنه این اخرین لینک رایگانه رمانه!!!!‼️🤯 زودباش عضو شو که تا 10 دقه دیگه عضویت در کانالش پولیه!!!!😱‼️ فقط نگین من لینک رو پخش کردم🤯🔞👇 https://t.me/+a7cmN963BkE1MGQ0 https://t.me/+a7cmN963BkE1MGQ0
Hammasini ko'rsatish...
آܒܝ࡙ߺܭߊ‌

﷽ آغوش گرم انتظار(فایل شد) آدیکا(آنلاین) عشق واهی من (آفلاین) یک روز درمیان دو پارت آپلود میشه💫 ارتباط با نویسنده:

https://t.me/BiChatBot?start=sc-414328-D71VFF4

#نامادریش_بهش_تهمت_میزنه_پدرش_از_خونه #_میندازتش_بیرون_💦😢 با بغض به پدرم نگاه کردم که چطور حرف های اون زنش و قبول داشت ولی منی که دخترشمو نه. _اره خودم دیدمش داشتش با یه پسره تو خیابون #لاس میزد دختره #هرزه خواستم دهن باز کنم و بگم؛ به من نگو هرزه من کاری نکردم ولی با سیلی که تو صورتم خورد اشک هام سرازیر شد. _گمشو از خونه من بیرون دختره #هرزه. بدون اینکه فرصت حرف زدن بهم بدن؛ پرتم کردن. تو #کوچه؛ https://t.me/+cfmZW9Bz02FiMzdk https://t.me/+cfmZW9Bz02FiMzdk جوننن چه دختر #خوشگلی شبی چند میگیری خانومی؟ _برو گمشو مرتیکه دستی به #بدنم کشید، _اوفف زدم بالا جونن چه دافی هستی خوشگله دست شو روی #سینه هام کشید؛ _85 که میگن اینه ها سیلی محکمی روی #باسنم کوبید. _ولم کنن،کمک کمکککک کشون کشون به سمت ماشینش داشت میبرد که با دیدن امیر حسین... https://t.me/+cfmZW9Bz02FiMzdk
Hammasini ko'rsatish...
#به_پسر_مذهبی_میگه_تو_حشری_نمیشی_😂😂💦 به حرص به امیرحسین نگاهی انداختم، که بی خیال مشغول دیدن فوتبال بودش. لباس خواب #سکسی تن کردم، لب هامو رژ لب قرمز کشیدم، موهای فر شدن مو مرتب کردم. جلوی تلویزیون رفتم، که با دیدنم سریع سرشو پایین انداخت. _صدف خانوم این چه وضعیه لطفا برید لباس هاتون و عوض کنید. با لحن حرصی گفتم: _اصلا تو #حشری نمیشی؟ صدای هین گفتن شو شنیدم؛ لبخند #شیطونی زدم؛، رو پاش نشستم. لب هامو غنچه کردم. _امیر چرا باهام #رابطه برقرار نمیکنی؟ اگه نیاز مو برطرف نکنی منم مجبور میشم که، با گذاشتن لب هاش روی لبم، شوکه شده نگاهی بهش انداختم. https://t.me/+cfmZW9Bz02FiMzdk به خودم امدم و با لذت شروع به همراهیش کردم. بغلم کرد و به سمت اتاق خوابمون حرکت کرد. لباس خواب مو پایین کشید؛ به جون سینه هام افتاد. #لیسی دورشون زد، مثل بچه شیرخوار تند تند میک شون زد. _اههه امیر اوفف .... شورت مو پایین کشید؛ شلوار شورت خودشو هم همزمان پایین کشید. با دیدن مردونگی کلفتش..... جیغ بلندی کشیدم؛ که محکم فرو... https://t.me/+cfmZW9Bz02FiMzdk #بزرگسالان جوین شید سریع تا لینک باطل نشده. آموزش شب جمعه💦😈🔞
Hammasini ko'rsatish...
دنیایی تنهایی من ♡💍

﷽ رمان : دنیایی تنهایی من .... ژانر ؛ عاشقانه ، هم خونه ای ، غمگین روند پارت گذاری : روز دو پارت .... پایان خوش .... لینک کانال :

https://t.me/+cfmZW9Bz02FiMzdk

ارتباط با نویسنده : @alia61400 #همه_بنر_ها_واقعی_هستند

دیالوگ های باب اسفنجی 🥺
Hammasini ko'rsatish...
💛
منبع ویدیو های مود :) @bittermemories1 🖤✨
Hammasini ko'rsatish...
5.32 KB
𝙟𝙤𝙞𝙣 🖤✨
تلاش میکنی حالت خوب باشه یا میخوای ضعیف بمونی؟🙂🌿
Hammasini ko'rsatish...
تلاش میکنم :))🌿 %90
تلاش نمیکنم🚶🏻‍♂💔%10
#دنیای_تنهایی_من_ با ترس به اینور، اون ور نگاهی انداختم. با صدای لرزونی زمزمه کردم. _ام.. امیر. _جانم ببینمت صدف؟ صورت مو به سمت خودش گرفت، گفت؛ _ترسیدی؟ سرمو تکون دادم که، روی موهامو بوسه زد. زمزمه کرد‌. _دورت بگردم از چیزی نترس قشنگم من اینجام. _امیر تو این جنگل خوراک حیوون های دیگه نشیم؟ خنده ی جذابی کرد و گفت، _نوچ من نمیزارم حیوون ها اهوی خوشگل منو بخورن. با شنیدن صدای خش خش برگ ها. ترسیده جیغ بلندی کشیدم، خودمو تو آغوش امیر پرت کردم. با صدای بلند زدم زیر گریه. _هیشش اروم https://t.me/+cfmZW9Bz02FiMzdk از شدت سرما، دندون هامون به هم میخورد. اشاره ای، به بغلش زد، زمزمه کرد‌. _بیا اینجا صدف. روی موهامو بوسه زد، سفت بغلم کرد. تو بغلش، بی حال نشسته بودم، صدای فریاد، بلند شو شنیدم که. _صدف نباید بخوابی. لب شو روی لبم گذاشت، با شدت شروع به بوسیدنم کرد. همزمان دکمه های، مانتومو باز کرد، زیر لب زمزمه کرد. _ببخشید قشنگم مجبورم. شلوار، خودشو هم پایین کشید، ضربه ی محکمی.... https://t.me/+cfmZW9Bz02FiMzdk https://t.me/+cfmZW9Bz02FiMzdk #برای_اینکه_تو_جنگل_یخ_نزنن_با_دختره_ #برقرار_میکنه_😈😈🥺💦 #عاشقانه😍💦
Hammasini ko'rsatish...
دنیایی تنهایی من ♡💍

﷽ رمان : دنیایی تنهایی من .... ژانر ؛ عاشقانه ، هم خونه ای ، غمگین روند پارت گذاری : روز دو پارت .... پایان خوش .... لینک کانال :

https://t.me/+cfmZW9Bz02FiMzdk

ارتباط با نویسنده : @alia61400 #همه_بنر_ها_واقعی_هستند

دختری ک مجبور ب ازدواج اجباری میشه ولی اتفاقی میفته ک .....🥺🖤 + امیـــــــــــــــر با پاهایی سست کنار جسم بی جونش افتادم ..... ب لباس مردونه ای سفیدش ک قرمز شده بود نگاه کردم .... نه ، نه اون اومده بود تا منو از دست ساواش نجات بده ا ..اون ...... اشکام جاری شد و ب چشایی بسته اش نگاه کردم .... خواستم دستاش رو بگیرم ک کسی از پشت بلندم کرد ..... + جزایی تو هم مرگه منو دور می زنی نشونت میدم اول کاری می کنم زیرم جون بدی بعدم کاری میکنم ک هر روز آرزویی مرگ کنی .... + ولــــــــــــــــــــم کن عوضی ولم کن ... امیر- صـ ..صدف ... باصدای امیر تند چرخیدم ک ..... https://t.me/+cfmZW9Bz02FiMzdk
Hammasini ko'rsatish...
دختره-خوابه-ک-با-سنگینی-چیزی-روی دهنش-چشم-باز-میکنه-ک...😳💦 با احساس تنگی نفس و سنگینی چیزی روی دهن و بینیم چشم باز کردم ک ... فرد نقاب دار و مشکی پوشی بالا سر امیر وایساده بود و تفنگی رو روی شقیقش گذاشته بود ..... چشام گرد شد و تا خواستم داد بزنم ک چیزی سردی رو روی شقیقه ام حس کردم ... ترسیده برگشتم عقب ک یکی دیگه هم بالایی سر من نشسته بود .... خدا لعنتت کنه ساواش .... مرده آهسته اشاره کرد ک بلند بشم + بلندشو کار خطایی ازت سر بزنه مغز شوهرت رو منفجر میکنیم ..... از ترس زیاد اشکام جاری شد و ب سر وضعم نگاه کردم ... و عشق بازی های دیشبم با امیر یادم اومد تند پتو رو جلوم گرفتم و ملتمس بهشون نگاه کردم ک سرش رو ب معنی نه تکون داد و با همون وضعیت منو بردن 💦🥺... https://t.me/+cfmZW9Bz02FiMzdk کی می دونست دیشب اولین و آخرین عشق بازی من و عشقم بود .... ساواش منو از عشقم جدا کرد و کاری کرد ک ...... بیا بیبین چیکار میکنه با دختره آیا این دوتا عاشق میتونن دوباره همو بیبینن یا ....😔🥺❤️‍🩹💔💯🔞
Hammasini ko'rsatish...
دنیایی تنهایی من ♡💍

﷽ رمان : دنیایی تنهایی من .... ژانر ؛ عاشقانه ، هم خونه ای ، غمگین روند پارت گذاری : روز دو پارت .... پایان خوش .... لینک کانال :

https://t.me/+cfmZW9Bz02FiMzdk

ارتباط با نویسنده : @alia61400 #همه_بنر_ها_واقعی_هستند

Boshqa reja tanlang

Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.