نبات کوچولو ³/ پسری از جنس ماه/
شروع رمان :نبات کوچولو ³ 🍼ژانر ددی لیتل گرل BDSM🍼 رمان های تکمیل شده ماه من هر دوفصل فروشی نبات کوچولو دو فصل فروشی انتقام هر دو فصل «فصل دوم فروشی» جهت خرید vip فایل رمان ها به ایدی زیر مراجعه کنید @Simasht
Ko'proq ko'rsatish4 040
Obunachilar
-1824 soatlar
+1217 kunlar
+3830 kunlar
Post vaqtlarining boʻlagichi
Ma'lumot yuklanmoqda...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Nashrni tahlil qilish
Postlar | Ko'rishlar | Ulashishlar | Ko'rish dinamikasi |
01 سایه شمس یه زن ۲۴ سالهی هاته که به اجبار خانواده به عقد پولدار ترین مرد شهر میثم خدادادی در اومده.
سایه با وجود جذابیت فراوون شوهرش هیچوقت بهش دل نداده و همیشه دنبال یه رابطه بوده که بتونه خوب توش حال کنه تا این که توی کلینیک پرسینگ با امیر علی پرسینگ کار قهار و البته دختر بازی رو به رو میشه و باهاش وارد رابطه میشه تا این که میثم...🔞
https://t.me/+FRYy4a-yx781NzUx
https://t.me/+FRYy4a-yx781NzUx | 1 | 0 | Loading... |
02 منبع کلی رمان و داستانک دوست داشتنی و جذاب💦💋
👈از همه ژانر ها (یائویی🤡، یوری، هنتای🍒، رمنس، تاریخی، بی دی اس ام😾 و فوتاناری🤤 و صحنه دار 🔥...)
🔞 همه ی رمان های جدید و جذاب و خفن🫦 رو تنها با کیفیتو رایگان بخونید!🍀
https://t.me/+Dz_QhknZt-1mYzk0
https://t.me/+Dz_QhknZt-1mYzk0
https://t.me/+Dz_QhknZt-1mYzk0
ʰᵒˡʸ ˢᵉⁿˢᵉ ᵇᵃⁿᵉʳ
بمال رو لینکو حالشو ببر...🤙🎀سک.سی ترین کلاب برای بیبی های عاشق رمان 📚🍓 | 11 | 0 | Loading... |
03 خشن💯
صحنهدار⚠️
#ویدیوهای_دوستشو_تو_دارک_وب_میبینهکه🙈❤️🔥
#دخترک رو #بانداژ کرده بود طوری که به حالت خمیده روی زمین افتاده بود. از بالاترین نقطهی #طناب گرفت و علارغم #نالههای از سر دردش، روبه #دوربین نگهش داشت.
_ این سزای دختریه که از دستور اربابش سرپیچی میکنه
و لگد محکمی به باسن دختر زد
https://t.me/+mdx18jzWWHkxYmY0
https://t.me/+mdx18jzWWHkxYmY0 | 11 | 0 | Loading... |
04 👼#پسری_از_جنس_ماه🌙
#part225
🍷#Miss_Aylar🍷
❄آریل❄
وقتی مسیر شهری رو رد کرد و مسیر جنگلی و میون کوه رو گذروند و به یه عمارت متروکه رسیدیم بی اختیار آب دهنم رو صدادار قورت دادم.
انگار صداش رو شنید که تنها با پوزخندی ماشین رو جلوی پله های ورودی عمارت نگه داشت و از ماشین پیاده شد.
ماشین رو دور زد و در سمتم رو باز کرد و بدون اینکه مهلت بده خودم پیاده بشم از بازوم گرفت و کشیدم سمت پله ها و گفت:
حالا از خونه میزنی بیرون و فرار میکنی و مثلا خودت رو گمو گور میکنی که دستم بهت نرسه احمق...هان؟!
پله ها رو با گام های بلندش دو تا دو تا بالا میرفت و من هم چند بار زانوهام به لبه ی تیز پله ها برخورد کرد و نالون و توسط بازوهاش قدرتمندش کشیده شدم!
وقتی در ورودی عمارت توسط بادیگاردش باز شد پرتم کرد کف سالن و وقتی پخش زمین شدم صورتم از درد سرخ شد.
وقتی اومد سمتم خواستم بلند بشم که با پاش کوبید تخت سینه ام که دوباره افتادم روی زمین و نالیدم.
پای غول پیکرش رو روی جناق سینه ام گذاشت و عصبی لب زد:
باید میدونستی که رحیل چقدر خودخواهه و وقتی بابت چیزی هزینه میکنه یعنی باس پیش خودش باشه تا ابد و حتی لحظه و صحنه ی مرگش رو هم خودش انتخاب میکنه...افتاد؟!
با بغض و با دو تا دستم به پاش چنگ انداختم و حرصی گفتم:
داری میکشیم...پات رو بردار...خیلی سنگینه...لعنتی...حرومی...
وقتی پاش رو برداشت و خم شد و به موهام چنگ انداخت بی هوا مشتم رو رها کردم سمتش که توی صورتش کوبیده شد! | 57 | 0 | Loading... |
05 لای بهشتشو باز کردم و چنگی به سینه های خوش فرمش زدم.
-زیر اون بی شرف حال میکردی هان؟!
+آخ سینم ، ولم کن میثم کندی سینموووو
بی توجه به نالیدنش سیلی محکمی به سسنه های تازه پرسینگ شدش زدم و دوباره نوکشو لای انگشتام گرفتم.
دوتا از انگشتامو تو سوراخ پر آبش فرو کردم که جیغی زد
-آخخخخ درد داره میثممم
ک.صش هنوز ارضا نشده بود و معلوم بود بد موقع ای رسیدم.
وقتی زیر یه مرد غریبه دیدمش...
با پرسینگ کارش وارد رابطه میشه که شوهرش میفهمه و...🔞😱
https://t.me/+FRYy4a-yx781NzUx
https://t.me/+FRYy4a-yx781NzUx | 1 | 0 | Loading... |
06 سه سال از رفتن دایان می گذره و سورنا تموم زندگیش رو وقف کارش کرده!
بعد سه سال پسری داخل شرکتش مشغول به کار میشه و سورنا با دیدنش یاد گذشتهاش میوفته و کارن رو اسیر خودش می کنه...
کارن با فهمیدن گذشته سورنا سعی داره ازش فرار کنه ولی سورنا با زور و تجاوز نگهاش می داره...
با برگشتن دایان عشق قدیمی سورنا همه چی بهم می ریزه و سورنا مجبوره انتخاب کنه یا کارن یا دایان....!
https://t.me/+DydELKbuYVNlZDFk
گی عاشقانه کل کلی رمانی پر صحنه های خنده و 🔞🏳🌈💦 | 15 | 0 | Loading... |
07 🏳️🌈🏳️🌈🏳️🌈💦💧💦
بدنش حسابی شل شده بود و از لذت مدام آه و ناله میکرد. دستم رو به نیپلش رسوندم و بین انگشتهام فشارش دادم که دوباره ناله کرد.💦💦
. آه ... 👨❤️💋👨عقشم ... آه ... دیونه ام کردی.... دارم .... دارم ...👬
تا فهمیدم داره میاد دیکش🔞 رو از دهنم بیرون آوردم. حسش پریده بود اما 🏳️🌈دیکش🏳️🌈 داشت منفجر میشد.
لبخند شیطانی رو لبم نشوندم و پشت بهش خم شدم.
. کجاش رو دیدی؟💦🔞🏳️🌈
https://t.me/+mgZSyZQkJsxmZWU0
پارت واقعی💦🔥
#گی 🔞🔞 | 24 | 0 | Loading... |
08 ⚠️بیاید اینجا ببینید اینبار براتون چی اوردم🔞
https://t.me/+lbwWUvlGj8Q1YjMx
20 آموزش به دام ها برای بانداژ کردن سابهاشون👇🏻🪢
https://t.me/+lbwWUvlGj8Q1YjMx
همه اطلاعات اس امی و ایده تنبیه و افترکر و تکست های هات👇🏻📚
https://t.me/+lbwWUvlGj8Q1YjMx
پروف های کیوت و کلیپ های سکسی و گیف های ناب 👇🏻🔥
https://t.me/+lbwWUvlGj8Q1YjMx
❌بزن روش تا پاک نشده❌ | 40 | 0 | Loading... |
09 #پارت1
کارن
- سوراخت دیگه ار*ضام نمی کنه بهتره فکر چاره باشی پسرجون!
د*یک گندهاش رو توی باسنم چرخوند و چکی روی کمرم کوبید. عصبی دستی به صورت عرق کردهام کشیدم. با پوزخند محکم کمرش رو بهم کوبید.
- شل کن پسر کوچولوی بابا کو*نت باز خونی نشه!
از درد نعره زدم و سورنا د*یک گنده و خونیش رو توی ک*ون جر خوردهام فرو کرد.
- پاره شدم سورنا جرت میدم!
انگشت فا*کش رو دم کو*ن برجستهام چرخوند با تفش کمی وازلین رو به سوراخم زد.
- جان بابایی؟ دلت دی*ک ددی رو میخواد؟ ای جانم پسر کوچولوی خجالتیم الان بهت آبنبات میدم!
قبل اینکه چیزی بگم دیک*ش رو توی باسن چرب و لزجم فرو برد.
- اخخخ خودم کون*ت میذارم!
بی توجه ت*لمبه زد و یهو صدای کسی اومد.
- سورنا داری با کی حرف می زنی!
https://t.me/+DydELKbuYVNlZDFk
https://t.me/+DydELKbuYVNlZDFk | 40 | 0 | Loading... |
10 شب زفافشون، پسره داره شوهرش رو اذیت میکنه👨❤️💋👨🔞🏳️🌈
. خیر سرمون امشب شب عروسیمون.
دستش روی موهای صورتم حرکت کرد، احتمالا داشت کنارشون می زد.
. آخه نامرد این طوری خودت رو پتو پیچ کردی که من حتی نمی تونم بغلت کنم، خدایی می کشتیم آسونتر بود که.
🥺😭🔞🏳️🌈
. نگاه تو رو خدا حتی نمی تونم یه بوسه ی ریز روی لبهاش بنشونم، یکم رحم می کردی به دلم.👬👨❤️💋👨
به زور لبم رو از داخل بین دندونهام کنترل کردم تا پقی نزنم زیر خنده،
. خدایا کاش با یه چیز دیگه امتحانم می کردی، یعنی تو همه ی عروسی ها همین بساط؟ پس چی میگن شب زفاف کم از صبح پادشاهی نیست؟ این الان پادشاهی؟ 💦
خدا بگم چیکارت نکنه بشر که غر زدنتم مثل زنهای پونصد ساله اس.
. خدای منم کریمه، امشب که تموم میشه برگردیم بریم ایران.
پتو رو یکم بالا کشید،
. غصه نخور پسرم، تلافی میکنیم.💦😂😂😂🫠😩🔞🔞🏳️🌈
https://t.me/+mgZSyZQkJsxmZWU0
https://t.me/+mgZSyZQkJsxmZWU0 | 1 | 0 | Loading... |
11 ی ایس پلی امون نشه؟؟
کانال بیدیاسام ♨️
تکست های خفن 🚧
𝐷𝑜𝑚𝑖𝑛𝑎𝑛𝑡🧊𝑆𝑢𝑏𝑚𝑖𝑠𝑠𝑖𝑣𝑒💦
اطلاعات های کامل و بروز ✅
پروف های جذاب لیتل ددی ها 💞
برای مامی و میسترس ها گیف دارن 💄
https://t.me/+lbwWUvlGj8Q1YjMx
https://t.me/+lbwWUvlGj8Q1YjMx
https://t.me/+lbwWUvlGj8Q1YjMx
nuntab | 17 | 0 | Loading... |
12 👼#پسری_از_جنس_ماه🌙
#part224
🍷#Miss_Aylar🍷
🌈راوی🌈
این آدم رو خوب میشناخت.
خوب میدونست که تا چه اندازه میتونه کله خر باشه و اگه نره سمت ماشینش میتونست اینجا رو به رگبار ببنده و جون همه به خطر میوفتاد!
حتما حال داداش کوچولوش هم اوایل همین بود!
وقتی پدرشون فروختش به اون مرتیکه ی عوضی ارشد!
اما خب مثه اینکه آدم خوبی از آب دراومده بود و یه خانواده تشکیل دادن و الآن حال داداش کوچولوش حتی از وقتی که پیش هم بودن هم بهتره!
سرنوشت خودش خواهرشون هم مثه خودشون بود.
پدرشون خواسته با ناخواسته بچه هاش رو میداد دست هر کسی که اراده میکرد و در ازای ازدواج یا بردگی بچه هاش پول با مقام میخرید از آدم های بزرگ دسته ی مافیاها!
با بغض به جای خالی اون مرتیکه نگاه کرد.
یعنی باید میرفت؟!
یعنی باید تسلیم سرنوشت میشد؟!
مثه اینکه فعلا چاره ای نداشت و باید برای بهم نخوردن این جشن و مهمونی هم که شده دست رد به خواسته ی اون مرتیکه ی حیوون صفت نمیزد!
با سر و شونه های خمیده سمت حباط رفت و بوگاتی مشکی رنگی که انتهای حیاط پارک بود رو دید که شیشه ی سمت راننده اش پایین بود و میدونست هیکل همانند غول اون مردک رو ببینه!
نفهمید کی به در سمت شاگرد ماشینش رسید.
وقتی درش رو باز کرد و نشست نتونست خشم و غضبش رو کنترل کنه و در رو با صدای نسبتا بلندی بست.
مرد تنها پوزخندی زد و دکمه ی استارت ماشین رو زد و ماشین رو راه انداخت و از اون عمارت دور و دورتر شدن! | 176 | 0 | Loading... |
13 #قهربامزهلیتلبویباددیش😍😂🔞
#Gay🔥💦
#ددی_لیتلبوی👨🍼
-نمیخوام اصلانشم #قهرم.💁♂
- برم #بابای یکی دیگه #بشم؟🤥♨️
#بیخیال شونه ای انداختم بالا گذشت زمانی که با اینا #حرص میخوردم .
- برو منم میرم #پسر یکی دیگه #میشم😂🤦♂
- ببخشید چی #فرمودین جناب؟
پر رو جواب دادم: #عرض کردم شما تشریف ببرین #ددی یکی #دیگه بشین منم #پسر یکی...اااایییی گوووشممم!!!
زیر گوشم لب زد: هوس #کتک کردی؟🔞⚠️ اره؟ #میخاری بگو خودم #میخاروندم چرا #زحمت میدی به خودت پسرم؟💢 💦
https://t.me/+qNWSEZ5Cu-VjMTk8
https://t.me/+qNWSEZ5Cu-VjMTk8 | 36 | 0 | Loading... |
14 #گی🏳🌈 #امپرگ👨❤️👨
#شوگرددی
#پسره_حامله_زیر_شوگرددیش_جر_میخوره🙈🙊
دراز کشید و پاهاش رو از هم باز کرد🔞❤️🔥
با ناله گفت:
_بیا بکن توم♨️
اخمی کردم و گفتم:
+بچه ضرر داره
#داگی استایلش کرد و بعد از گذاشتن بالشت کوچیکی زیر سینه هاش رون هاش رو محکم بهم چسبوند و #آل*تم رو بین رون هاش گذاشتم و شروع به عقب جلو کردن خودم کردم💢🔴
همین طور که بین رون هاش ضربه میزدم
#سوراخ نبض دارش رو انگشت میکردم
و برایان با صدای بلند برام #ناله میکرد💦❌
پارت واقعیه چنل نبود لفت بده🔞
زود جوین شو تا لینکو باطل نکردم⭕️❌
https://t.me/+LGvF7Qm5UvtlNTI0
https://t.me/+LGvF7Qm5UvtlNTI0 | 35 | 0 | Loading... |
15 _ آییی استاد وقتی ک🍓صمو میخوریش نمیتونم درست روی درسم تمرکز کنم.
دور لبش رو شهو.انی لیسید و سرشو بالا اورد.
_ چطوره تو واسه ددی بخوری من واست درس رو توضیح بدم؟
انگشت روی #بهشت خیسم کشیدم و لب گزیدم:
_ آخه مال #ددی زیادی بزرگه ...دهنم پاره میشه ...
کتاب رو جلوی صورتم گرفت.
_ پس میکنم توش؛ معادله رو تا وقتی ار.ضا شدم حل کن!
https://t.me/+mY0HMZT0GJIxMmVk
https://t.me/+mY0HMZT0GJIxMmVk
سر کللاس تپل دانشجو کوچولوشو میخوره و...💦🤤 | 60 | 0 | Loading... |
16 پلاگ رو توی #دهن اریک میزارم و پستونکشو توی دهنش میزارم.
_پستونکو میک بزنه.
با میکی که به #پستونک میزنه پلاگ داخل سوراخش شروع میکنه به لرزیدن و صدای ناله های پر لذت و #دردش بلند میشه.
کنار پاهای لرزونش میشینم و نوک سینه های نرم و صورتی حساسشو بین انگشتام میگیرم و میمالم و #نیشگون میگیرم.
با شهوت صورتشو به کلفت سیخ کردم میماله و پستونکو بین دندوناش #محکم فشار میده که پلاگ با آخرین درجه داخل سوراخش میلرزه و صدای جیغش بلند میشه.
پلاگچ از توی سوراخ تنگ و ملتهبش بیرون میارم و #انگشتامو جایگزین میکنم.
انگشتمو روی دیواره های سوراخش میکشم که با برخورد دستم با #پروستاتش کل بدنش میلرزه و آبش با شدت...💦🔞
https://t.me/+jeyM2kukmh81ZGJk
https://t.me/+jeyM2kukmh81ZGJk
امین ددی که پسر #کیوت و لیتلی رو جلوی مغازه پستونک فروشی میبینه و... | 63 | 0 | Loading... |
17 👼#پسری_از_جنس_ماه🌙
#part223
🍷#Miss_Aylar🍷
❄آریل❄
ترسیده به چشای درنده اش چشم دوختم.
پوزخندی زد و دستش رو روی صورتم گذاشت و با انگشت شست با خشونتی که خاص خودش بود روی گونه ام رو نوازش کرد و خیره به لبام لب زد:
هه...چیه انتظار نداشتی بیام سراغت شاه پسر...هوم؟!
سعی کردم خودم رو گم نکنم و اخمی میون ابروهام نشست و از مچ دستش گرفتم و لب زدم:
ببینم واقعا فکر کردی من بخاطر اون معامله ای که با پدرم داشتی میام پیشت و کنارت وایمیستم و کار میکنم؟!
تکخنده ای کرد.
زد روی دوشم و گفت:
هه...گل پسر اون معامله ای که میگی از قضا برای این بوده که من خریدمت برای خودم و نه برای کار کردن!
شوکه به چشای شیطانیش چشم دوختم.
محال بود پدر با من چنین کاری کرده باشه!
یعنی اون مردک بی صفت فقط بچه آورده بود تا با فروختنشون و با پولی که ازشون به دست میاورد به جایگاه بالاتری برسه؟!
عصبی و محکم تخت سینه اش کوبیدم و به عقب هولش دادم و گفتم:
خفه شووو...توی حروم لقمه حق نداری بهم بگی برای توام...من کونی نیستم...اشتباه گرفتی...
در حالی که از خشم پره های بینی اش باز و بسته میشد از گردنم گرفت و کوبیدم به دیوار و از درد صورتم جمع شد.
صورتش یه سانتی صورتم بود و در حالی که نفس نفس میزد روی لبام لب زد:
جوری آدمت کنم که بی جا و اضافه چیزی توی اون مغزت و دهنت تفت ندی...حالا هم سرت رو میندازی پایین و میای دم ماشینم که انتهای حیاط پارک شده...آریل...
با بغض بهش خیره بودم که انگشت اشاره اش رو جلوی چشام گرفت و ادامه داد:
آریل...وای به حالت اگه تا دو سه دقیقه ی دیگه اون بیرون و کنار ماشینم نبینمت! | 260 | 0 | Loading... |
18 شنیدم رمان جدید نداری بخونی😏‼️
با چه ژانــــــــــــــــــــری #رمان می خوای کیوتم🤤🔥
رمان گــــــــــــــــــــی #فورســـــــــــــــــــام می خونی توله؟🙌🏻 انواع ژانر های گـــــــــــــــــــی، لزبیــــــــــــــــــن، صحنـــــــــــــــه دار🔞 ددی لیتل بــــــــــــــــــوی👼🏻🍼 #ددی لیتل گــــــــــــــــــرل🍫 استریت #اجتماعی #چاپی #فروشی
سریع جوین شو لینکش قراره باطلشهه♨️
https://t.me/+Jhb3AqVDHUZkZGJk
https://t.me/+Jhb3AqVDHUZkZGJk
رمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــان📚
هر رمانی که بخوای بدون اد زدن میتونی درخواست بدی😍✨پر از رمان های چاپی و فروشی😍✨ | 5 | 0 | Loading... |
19 رمان خون های عزیز🫠✨
یه چنل فایل معرفی می کنم تک تک رمان هایی که فایلشون رو پیدا نکردی اینجا پیدا می کنی❤️🔥🧸
رمان با هر ژانری و هر سلیقهای که شما دارین🌚❤️🩹
ژانر های
لزبین مامی لیتل گرل ددی لیتل بوی
عاشقانه و گی لاو انتقامی
جنایی پلیسی💦
ژانرهای ممنوعه✨
صکصی و خشن🔥
تجاوزی پر صحنه💧
فایل رمان چه نویسنده های قدیمی چه جدید اینجاست😍
تموم رمان هایی که چندین ماهه دنبال فایلشونم رو اینجا گیر آوردم هرچی ژانر
لزبین و میستریس ددی لیتل گرل
مامی لیتل بوی و عاشقانه بود رو فایلش رو گذاشتن🌈🍼
https://t.me/+Jhb3AqVDHUZkZGJk
https://t.me/+Jhb3AqVDHUZkZGJk | 14 | 0 | Loading... |
20 بعد مدت ها بهش اعتراف میکنه که گیه و شبو باهم #سکس میکنن...💦
- عااااححححح اومممممم فکر نمیکردم اینقدر بزرگ باشه کارن...! چطوری اینو داخلم جا بدم؟
کارن دستی با لبخند روی موهام میکشه:
- لوبریکانت استفاده میکنم پسرم نمیذارم درد بکشی...! تو فعلا #بستنی ددی رو بخور...🍦🍆👅
با لذت #دیک بزرگ کارن رو تو دستام میگیرم و مشغول خوردنش میشم...
صدای ناله های پر از لذت کارن بلند میشه:
- عوممممم همینههههه آباننننن... پسر قشنگم...
ذوق زده از تعریفش تندتر و عمیق تر براش میخورم که یکدفعه با احساس مایعی داخل دهنم...💧
https://t.me/+tYTxy7dhP_wzOWM0
https://t.me/+tYTxy7dhP_wzOWM0
آبان پسری که بیماری پارانویا داره یه روز کارن رو میبینه... کارنی که فوبیای لمس شدن رو داره میبینه و زندگیش عوض میشه..💜🏳🌈 | 37 | 0 | Loading... |
21 #Part1
-آههه اههییی تند تر توم تلمبه بزن هومانن اوووممم
الت کلفتشو لای چ.وچ.ولم بالا پایین میکرد و داشتم زیر کلفتی صاحب خونمون جر میخورد و آب تپلم راه افتاده بود
ناگهان در باز شد و مامانش وارد اتاق شد
با دیدن ما لبشو گاز گرفت و لخت شد
-پسرم بیا دوتایی ناز این دختر کوچولو رو پاره کنیم!
با باسن گندش روی دهنم نشست و خودشو تکون میداد و الت پسرش... 💦🍌
با زن و پسر صاحب خونه سک..س میکنه😈💦
https://t.me/+Eit7edK3SKA2N2Y0
https://t.me/+Eit7edK3SKA2N2Y0 | 46 | 0 | Loading... |
22 _چطور شده پسری که حالش از من بهم میخورد و فکر میکرد من قاتل خواهرشم الان عاشقم شده؟!⁉️😏
#آب دهنم رو قورت دادم و #نزدیکش شدم:
_خودمم نمیدونم!
تو #چیز خورم کردی که #عاشقت بشم‼️
قهقهه ای زد و چنگی به کمرم زد:
_عیبی نداره!
#حالا که #خودت میخوای #منم با کمال #میل انقدر توت #میکوبم که دیگه #هوس عشقِ من به سرت نزنه پسر کوچولو!🔞
https://t.me/+igwzJqk_J0s4NjY0
https://t.me/+igwzJqk_J0s4NjY0
پسره عاشق مظنون پرونده قتل خواهر ۵ سالش شده😐❗️ | 63 | 0 | Loading... |
23 تریسام💜 لزبین💜
BDSM⚡️ کنترلارگاسم💦
#دختره_گیر_دوتا_میسترس_روانی_افتاده♨️❤️🔥
🍒🍒🍒🍒
#بوسهی محکمی به لبهای #خونین مونیکا زد و ازش فاصله گرفت. با #غرور به صندلی تکیه زد و گفت:
_ میشنوم
مونیکا #ناله کرد:
_ سرورم ازتون... خواهش میکنم. #التماس... لطفا بذارین #ارضا...
دایان با پشت دست به دهن دخترک #کوبید و بیحوصله گفت:
_ مثل آدم حرف بزن #توله
https://t.me/+ONVWhNjiyTcwNzI8
https://t.me/+ONVWhNjiyTcwNzI8 | 17 | 0 | Loading... |
24 پسرِ گیر یه روانی افتاده و میخواد بکشتش تا خودش رو نجات بده
ولی...🤤🔞
_ #جنده ها خودشونم #لذت میبرن میدونستی؟😏🍌
#تفی روی سوراخش انداخت که #چندشش شد و خودش رو #جمع کرد .
سامین لباسای خودش رو داشت درمیآورد که
نیشاد گلدون رو برداشت.محکم به سمت سامین پرتش کرد؛
ولی سامین سرش رو پایین برد تا کتش رو زمین بندازه.
پس گلدون با صدای بدی به در خورد و شکست‼️
سامین سرش رو بالا اورد و #نیشخندی زد.
_میبینم #وحشی شدی.قرار بود اون توی #سر من بخوره #نه⁉️
#انگشتش رو به سر #نیشاد کوبید
_ #متاسفم که مغز #فندقیت نتوسته #نقشه بهتری بکشه...
ولی #عیبی نداره.#تقاص مغز #فندقیت رو #کونت میتونه #پس بده.🍑
https://t.me/+igwzJqk_J0s4NjY0
https://t.me/+igwzJqk_J0s4NjY0 | 1 | 0 | Loading... |
25 کمرم و به دیوار کوبید..
با چشمهای اشکی بهش خیره شدم و که غرید:
_توکه قرار بود واسه پول لنگت و واسه همه باز کنی چرا از اول نیمدی پیش خودم؟
دکمههای یونیفرم مدرسشو و باز کرد و کرواتش و دور دستم بست..
خم شد و کنارم گوشم غرید:
_چیزی که مال خودمه م•یگام..💦
پولشم میدم ولی حق نداری پاهات و واسه کسی غیر من بدی هوا فهمیدی؟🔞🔥
https://t.me/+CmepSAqNuLwyNGNh
https://t.me/+CmepSAqNuLwyNGNh
#گی #مدرسهای #اجباری | 24 | 0 | Loading... |
26 وسط مهمونی مجبورش میکنن کفشاشونو برق بندازه و برای پاهاشون س_اک بزنه💦
#لزدام🖤⛓
#خونآشامی🩸🌡
#دومیسترس_اسلیو_گرل🩺💊
با #لوندی #لیس عمیقی به کف پای تانیا زد و با ناز #با_سنش رو برای دایان تکون داد.
_ #توله رو ببینا، چه لوس میشه😏
تانیا درجهی #ویب_راتورو زیادتر کرد و به #اسل_یو هایی که زیر دست #میسترسها و #مسترهای ماهر بودن، نگاه کرد.
_عوم...سرورم...لطفا...😓
دایان خم شد و بوسهای روی چونهی مانیکا زد که چند ثانیه صدای مهمونی قطع شد.🤫
_جلوی همهی این آدما قراره #ار_ضا بشی #بیب ؟🤤
بیشتر #باس_نشو تکون داد و تانیا با #لذت به #آبی که از #ک_ص مانیکا روی زمین میریخت نگاه کرد.😯💦
_چه دختر #ح_شریای نصیبم شده دایان🤔
https://t.me/+ONVWhNjiyTcwNzI8
https://t.me/+ONVWhNjiyTcwNzI8 | 11 | 0 | Loading... |
27 طوفان !
خدای خلاف...
بی رحم و یاغی سردسته خلافکار های خاورمیانه
مردی که مثل آب خوردن خون میریزه و چند سال بخاطر سادیسمش توی برترین تیمارستان کشور بستری بوده و از هیچ کدوم از پرستارها نگذشته...🍑🍆💦
اومده دنبال خونبها و به جای دختر اینبار پسر خانواده خونبس میشه...
خونبس مردی که آلوده به نفرت و انتقامه🎀🔗
سامین بی گناهی که خونبس مردی سادیسمی میشه💔🤍
https://t.me/+OBBpmWUKtqU3MjQ0
https://t.me/+OBBpmWUKtqU3MjQ0
#گیلاو #اسلیومستردارک😈🍾💦 | 17 | 0 | Loading... |
28 کمرم و به دیوار کوبید..
با ترس به اطراف نگاه کردم که یقه لباسم و توی مشتش گرفت و غرید:
_توکه قرار بود واسه پول لنگت و واسه همه باز کنی چرا از اول نیمدی پیش خودم آقا معلم؟
دکمههای یونیفرم مدرسشو و باز کرد و کرواتش و دور دستم بست..
خم شد و کنارم گوشم غرید:
_چیزی که مال خودمه م•یگام..💦
پولشم میدم ولی حق نداری پاهات و واسه کسی غیر من بدی هوا فهمیدی؟🔞🔥
#گی #مدرسهای #اجباری
https://t.me/+CmepSAqNuLwyNGNh
https://t.me/+CmepSAqNuLwyNGNh | 25 | 0 | Loading... |
29 #گیلاو🏳🌈👨👩👦 #اسلیو_مستر 🍆💦 #خشن_اتاقسرخ🛏🩸
پسره خونبس مافیای خشنی شده و با بچهاش فرار کرده و پسرش باباش رو می خواد🔗🔞😭
گیج و منگ به سقف زل زدم و چشم هام روی صورت طوفان نشست
- اون حرومزاده کی بود که بهت گفت بابا؟ وقتی زیر من می خوابیدی از کی بچه پَس انداختی؟🔞🍆
قفسه سینهام رو بیشتر فشار داد که نفسم گرفت
- بچ.. ام.. ر.. و چی... کار .... کردی؟ 🥹🥹
سیلی به گونهام زد و دستش رو بین پایین تنهام کشید
- جواب سوالمو ندادی میخوام رحمت رو پر از اسپرم های خودم بکنم سامین!👅💧
لیسی به بهشتم زد که تنم لرزید و یاد تجاوزهاش و در آخر حاملگیم ازش افتادم
- طوفان بچهام کجاست؟ ماهورم میترسه از تنهایی...🍓🧸🎀
چشم های سرخش رو بهم دوخت و سر دیک سی سانتیش رو دم ورودی واژنم گذاشت تکونی به تنش داد که رحمم سوخت
- انقدر نگو بچم! خودم شکمتو بالا میارم سامین لیتل حقیر باید انقدر بکنمت که تن نجست پاک بشه و نطفهام به رحم بکشی! 🔞🍑
https://t.me/+OBBpmWUKtqU3MjQ0
https://t.me/+OBBpmWUKtqU3MjQ0 | 50 | 0 | Loading... |
30 👼#پسری_از_جنس_ماه🌙
#part222
🍷#Miss_Aylar🍷
❄آریل❄
عصبی از حضور آنیل توی آغوش اون مرتیکه و ناچار برای پذیرفتن رابطهشون سمت در خروجی عمارت رفتم.
اونقدری توی خودم فرو رفته بودم که نفهمیدم کی به جسم سختی برخورد کردم!
نزدیک بود بیوفتم که یهو دستش از بازوم گرفت و محکم نگه داشتم!
به مردی با کتک و شلوار مشکی و ماسک مشکی روی صورتش و چشای نافذش چشم دوختم.
چرا حس کردم برام آشناست یا حتی یه لحظه ازش ترسیدم؟!
لبخند کنجی لباش نشست و گفت:
مراقب باش پسر...اینجوری که تو افسارت رو میدی دست افکارت خطر داره واست!
دستم رو کشیدم و عصبی لب زدم:
فکر نمیکنم این موضوع بهتون ربطی داشته باشه!
خواستم از کنارش رد بشم که دست تنومندش از پشت مچ دستم رو قاپید و یهو به سمتی کشیده شدم!
تا خواستم مقاومت کنم وارد اتاقی شدیم و در رو بست و من شوکه به مرد مقابلم چشم دوختم!
دقیق شدم روی نیمی از صورتش که مشخص بود و چشاش و ابروهاش و موهاش و بدن هیکلیش که تقریبا دو برابر من بود!
چرا همهشون بهم نوید میداد که مرد مقابلم کسی جز رحیل نیست؟!
دست هاش دو طرف بدنم روی دیوار پشت سرم بود و تنها بهم خیره بود.
دستم رو با تردد سمت ماسکش بردم و سریع از روی صورتش کشیدمش.
نفسم لحظه ای با دیدنش رفت.
خودش بود! | 338 | 0 | Loading... |
31 کت سیاهشو به زور از تنش بیرون میاره🔞 و اهسته دم گوشش میگه ساکت وگرنه مهمونا میفهمن پسر حاجی داره به برادرش ک_ون میده🔞🔥
گی#درام#سادیسم#
https://t.me/+QwkIs7eumjllYTE0
https://t.me/+QwkIs7eumjllYTE0 | 1 | 0 | Loading... |
32 دوتا زناشو مجبور میکنه بهشت همو بخورن و خودشم تو نازشون تلمبه میزنه🍓🔞💦
لای نازمو باز کردم و به دهن سپیده چسبوندم
احسان موهای سپیده رو گرفت و به ناز صورتی و تپلم چسبوند
-خوب بخور براش تا بکنمت!
از لذت زیاد نالیدم
-آهههه ایییی اوممم خیلی حال میدههه
لبامو به دهن گرفت و التشو تو ناز تنگ سپیده فرو کرد
تند تند تو ناز سپیده تلمبه میزد و...
https://t.me/+-KiUAimfDb0xMmI0
https://t.me/+-KiUAimfDb0xMmI0 | 28 | 0 | Loading... |
33 قاتلی که برای انتقام مرگ زنش برادر سرهنگ رو میدزده و به زور باهاش میخوابه و فیلمای براش میفرسته
آخرین ضربه رو بهش زدم و توش خالی شدم
_هیچ وقت فکرشو میکردی زیر یک مرد اولین بارتو تجربه کنی کیان؟
https://t.me/+QJXxKWBqniMwODQ0
https://t.me/+QJXxKWBqniMwODQ0
#گی #پلیسی | 25 | 0 | Loading... |
34 بهادر پسری ک همه عاشقش میشن😂 چه تو زندان ک قرار اعدام بشه 😢چه بیرون زندان
ک چشم مردو زن دنبالشه این پسر چشه ؟!
#گی🔞🔥💦
کیان با شیطنت پرسید مگه چیه نکنه ازم
میترسی ؟
بهادر که سر لج افتاده بود گفت:
- چرا باید ازت بترسم .کیان روی صندلی
جابه شد و گفت :
-نمیدونم شاید فکر کنی نتونم علاقه ای
ک بهت دارمو سرکوب کنم و بهت تجاوز کنم و به فاکت بدم😱💦🔞 ..
https://t.me/+QwkIs7eumjllYTE0
https://t.me/+QwkIs7eumjllYTE0 | 25 | 0 | Loading... |
35 #تریسام 🔞🍼
#Part1
با دیدن ناز سفید و صورتی زنم نفسام سنگین شد.
بدن بی نقص و سک.سیش آماده بود تا یه سک.س فوق العاده رو باهم داشته باشیم.
قری به کمرش داد وه باعث شد اون ناز محشرش از دیدم قایم بشه.
با خشونت پاهاشو گرفتم و از هم بازش کردم
اهی کشید که منو جری تر میکرد
لای ناز تپل سفیدش رو باز کردم و با دیدن چ.وچول صورتی رنگش دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم
یه بند انگشتم رو توی سوراخش فرستادم که با ناز گفت:
-آههه احسان جونم ، آروم تر خیلی تنگه آیییی
با صدای فوق حشریش بند دیگهی انگشتم رو توی بهشتش فشردم
https://t.me/+-KiUAimfDb0xMmI0
https://t.me/+-KiUAimfDb0xMmI0
تریسام کارگردان معروف با زن و خدمتکارش💦🔞 | 59 | 0 | Loading... |
36 پسر مذهبی که عاشق برادرش میشه ولی وقتی بهش میرسه میفهمه اشتباه کرده
گ🔞ی لا🏳🌈و _پارت واقعی
کیان با چشمای به خون نشسته بهم نگاه کرد
_دوست دخترته ؟ چیه نکنه #حاملش کردی حالا موندی چی کار کنی ؟
یا نه خوب سرویس میده و چون من تاحالا اینکارو نکردم رفتی یکی رو آوردی که ..
رفتم سمتش و با عصبانیت دستشو گرفتم
_بس کن کیان
_چیه این ؟ بگو تا خفه شم ،زیر خوابته ،آره؟چه ..
یکی خوابوندم تو گوشش
_ازت متنفرم دانیال
_مهم نیست ،امشب نوبت توعه لنگاتو بدی بالا برام ، یکجوری جرت بدم که خفه شی
https://t.me/+QJXxKWBqniMwODQ0
https://t.me/+QJXxKWBqniMwODQ0 | 61 | 0 | Loading... |
37 #گی #اروتیک
پسری که اسیر یه قاچاقچی انسان شده، سعی میکنه فرار کنه اما توسط رئیس همون تشکیلات گیر میوفته.
و توسط بادیگاردهای مرد اذیت میشه.⛓🤯
-
اولین باره میبینم رئیس یه پسرو به عمارت میاره. حتما سوراخت خیلی راضی کننده است.
مرد محافظ انگار که فکر میکرد اون هم یکی از همخوابههای رئیسشه اعلامی کرد و زبونش رو روی لبهاش کشید.
پسر با حالتی که انگار چندشش شده نگاهش رو گرفت هرچند همین حرکتش مرد بادیگارد رو عصبانی کرد. طوری که به سمتش خیز برداشت و گلوش رو چنگ زد.
- تو فقط یه هرزه برای گایـ/یدنی. وقتی باهات حرف میزنم به من نگاه کن.
https://t.me/+T8gZymUP0QRkMWM8
https://t.me/+T8gZymUP0QRkMWM8 | 20 | 0 | Loading... |
38 گلومو رو گرفت چسبوندم به دیوار♨️
گز گز #اسپنکای قبل و گیره هایی که به چـو*چـول و نوک سینه هام وصل شده بود و ناله هام کل اتاق رو پر کرده بود👅
بهشتم خیس شده بود و داشتم پاهامو بهم میمالیدم که با دیدن بهشتم پوزخندی زد و گفت: جنـ*ـده کوچولوی من امادست.😈🍑
بعد دو تا انگشتشو برد توی بهشتم که از درد چشمام درشت شد و نفسام تند تر.
از لذت کاراش روی دستش ارضـ*ـای شدیدی شدم و توی بغلش شل شدم و چشمامو بستم🤤💦
اما اون با ارضـا شدنمم بیخیال نشد و با قرار دادن جسم بزرگی روی #سوراخ پشتم ترسیده اومدم تکونی بخورم که با یک حرکت منو به سمت عقب کشید که یهو...🫦
https://t.me/+E2hm9Ch1qz85ZGRk
https://t.me/+E2hm9Ch1qz85ZGRk | 21 | 0 | Loading... |
39 گنده لات محل که با رییسش میخوابه و هر شب به یه شکلی مجبورش میکنه باهاش بمونه
با لبخند عقب میره و کجکی نگام میکنه.
-امروز دیگه برنامهت چیه؟
جلو میرم و دستامو دور بدنش حلقه میکنم.
-امروز برنامهم اینه تا میتونم بکنمت. برام ساک بزنی تا هفتهی دیگه نتونی راست راه بری.
با خنده سرش رو روی گردنم میذاره.
-یه ذره خشن نیست؟ شما لاتها قبلا یکم مرام و معرفت داشتین مثلا!
-الان دیگه نداریم، نه وقتی همچین تیکهی خوشگلی جلومه.🔥🔥💦
https://t.me/+VHXNFfcvss5lOTBk
https://t.me/+VHXNFfcvss5lOTBk
https://t.me/+VHXNFfcvss5lOTBk | 39 | 0 | Loading... |
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
سایه شمس یه زن ۲۴ سالهی هاته که به اجبار خانواده به عقد پولدار ترین مرد شهر میثم خدادادی در اومده.
سایه با وجود جذابیت فراوون شوهرش هیچوقت بهش دل نداده و همیشه دنبال یه رابطه بوده که بتونه خوب توش حال کنه تا این که توی کلینیک پرسینگ با امیر علی پرسینگ کار قهار و البته دختر بازی رو به رو میشه و باهاش وارد رابطه میشه تا این که میثم...🔞
https://t.me/+FRYy4a-yx781NzUx
https://t.me/+FRYy4a-yx781NzUx
100
Repost from N/a
منبع کلی رمان و داستانک دوست داشتنی و جذاب💦💋
👈از همه ژانر ها (یائویی🤡، یوری، هنتای🍒، رمنس، تاریخی، بی دی اس ام😾 و فوتاناری🤤 و صحنه دار 🔥...)
🔞 همه ی رمان های جدید و جذاب و خفن🫦 رو تنها با کیفیتو رایگان بخونید!🍀
https://t.me/+Dz_QhknZt-1mYzk0
https://t.me/+Dz_QhknZt-1mYzk0
https://t.me/+Dz_QhknZt-1mYzk0
ʰᵒˡʸ ˢᵉⁿˢᵉ ᵇᵃⁿᵉʳ
بمال رو لینکو حالشو ببر...🤙🎀سک.سی ترین کلاب برای بیبی های عاشق رمان 📚🍓
1100
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
Photo unavailable
خشن💯
صحنهدار⚠️
#ویدیوهای_دوستشو_تو_دارک_وب_میبینهکه🙈❤️🔥
#دخترک رو #بانداژ کرده بود طوری که به حالت خمیده روی زمین افتاده بود. از بالاترین نقطهی #طناب گرفت و علارغم #نالههای از سر دردش، روبه #دوربین نگهش داشت.
_ این سزای دختریه که از دستور اربابش سرپیچی میکنه
و لگد محکمی به باسن دختر زد
https://t.me/+mdx18jzWWHkxYmY0
https://t.me/+mdx18jzWWHkxYmY0
1100
👼#پسری_از_جنس_ماه🌙
#part225
🍷#Miss_Aylar🍷
❄آریل❄
وقتی مسیر شهری رو رد کرد و مسیر جنگلی و میون کوه رو گذروند و به یه عمارت متروکه رسیدیم بی اختیار آب دهنم رو صدادار قورت دادم.
انگار صداش رو شنید که تنها با پوزخندی ماشین رو جلوی پله های ورودی عمارت نگه داشت و از ماشین پیاده شد.
ماشین رو دور زد و در سمتم رو باز کرد و بدون اینکه مهلت بده خودم پیاده بشم از بازوم گرفت و کشیدم سمت پله ها و گفت:
حالا از خونه میزنی بیرون و فرار میکنی و مثلا خودت رو گمو گور میکنی که دستم بهت نرسه احمق...هان؟!
پله ها رو با گام های بلندش دو تا دو تا بالا میرفت و من هم چند بار زانوهام به لبه ی تیز پله ها برخورد کرد و نالون و توسط بازوهاش قدرتمندش کشیده شدم!
وقتی در ورودی عمارت توسط بادیگاردش باز شد پرتم کرد کف سالن و وقتی پخش زمین شدم صورتم از درد سرخ شد.
وقتی اومد سمتم خواستم بلند بشم که با پاش کوبید تخت سینه ام که دوباره افتادم روی زمین و نالیدم.
پای غول پیکرش رو روی جناق سینه ام گذاشت و عصبی لب زد:
باید میدونستی که رحیل چقدر خودخواهه و وقتی بابت چیزی هزینه میکنه یعنی باس پیش خودش باشه تا ابد و حتی لحظه و صحنه ی مرگش رو هم خودش انتخاب میکنه...افتاد؟!
با بغض و با دو تا دستم به پاش چنگ انداختم و حرصی گفتم:
داری میکشیم...پات رو بردار...خیلی سنگینه...لعنتی...حرومی...
وقتی پاش رو برداشت و خم شد و به موهام چنگ انداخت بی هوا مشتم رو رها کردم سمتش که توی صورتش کوبیده شد!
❤ 5
5700
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
00:08
Video unavailable
لای بهشتشو باز کردم و چنگی به سینه های خوش فرمش زدم.
-زیر اون بی شرف حال میکردی هان؟!
+آخ سینم ، ولم کن میثم کندی سینموووو
بی توجه به نالیدنش سیلی محکمی به سسنه های تازه پرسینگ شدش زدم و دوباره نوکشو لای انگشتام گرفتم.
دوتا از انگشتامو تو سوراخ پر آبش فرو کردم که جیغی زد
-آخخخخ درد داره میثممم
ک.صش هنوز ارضا نشده بود و معلوم بود بد موقع ای رسیدم.
وقتی زیر یه مرد غریبه دیدمش...
با پرسینگ کارش وارد رابطه میشه که شوهرش میفهمه و...🔞😱
https://t.me/+FRYy4a-yx781NzUx
https://t.me/+FRYy4a-yx781NzUx
tumblr_f573dfdc7d58fca566af85c887311c77_a32d637b_540.gif.mp41.33 KB
100
Repost from گسترده نگاره سومی😍🧿
سه سال از رفتن دایان می گذره و سورنا تموم زندگیش رو وقف کارش کرده!
بعد سه سال پسری داخل شرکتش مشغول به کار میشه و سورنا با دیدنش یاد گذشتهاش میوفته و کارن رو اسیر خودش می کنه...
کارن با فهمیدن گذشته سورنا سعی داره ازش فرار کنه ولی سورنا با زور و تجاوز نگهاش می داره...
با برگشتن دایان عشق قدیمی سورنا همه چی بهم می ریزه و سورنا مجبوره انتخاب کنه یا کارن یا دایان....!
https://t.me/+DydELKbuYVNlZDFk
گی عاشقانه کل کلی رمانی پر صحنه های خنده و 🔞🏳🌈💦
1500
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
🏳️🌈🏳️🌈🏳️🌈💦💧💦
بدنش حسابی شل شده بود و از لذت مدام آه و ناله میکرد. دستم رو به نیپلش رسوندم و بین انگشتهام فشارش دادم که دوباره ناله کرد.💦💦
. آه ... 👨❤️💋👨عقشم ... آه ... دیونه ام کردی.... دارم .... دارم ...👬
تا فهمیدم داره میاد دیکش🔞 رو از دهنم بیرون آوردم. حسش پریده بود اما 🏳️🌈دیکش🏳️🌈 داشت منفجر میشد.
لبخند شیطانی رو لبم نشوندم و پشت بهش خم شدم.
. کجاش رو دیدی؟💦🔞🏳️🌈
https://t.me/+mgZSyZQkJsxmZWU0
پارت واقعی💦🔥
#گی 🔞🔞
2400
Repost from N/a
⚠️بیاید اینجا ببینید اینبار براتون چی اوردم🔞
https://t.me/+lbwWUvlGj8Q1YjMx
20 آموزش به دام ها برای بانداژ کردن سابهاشون👇🏻🪢
https://t.me/+lbwWUvlGj8Q1YjMx
همه اطلاعات اس امی و ایده تنبیه و افترکر و تکست های هات👇🏻📚
https://t.me/+lbwWUvlGj8Q1YjMx
پروف های کیوت و کلیپ های سکسی و گیف های ناب 👇🏻🔥
https://t.me/+lbwWUvlGj8Q1YjMx
❌بزن روش تا پاک نشده❌
4000
Repost from گسترده نگاره سومی😍🧿
#پارت1
کارن
- سوراخت دیگه ار*ضام نمی کنه بهتره فکر چاره باشی پسرجون!
د*یک گندهاش رو توی باسنم چرخوند و چکی روی کمرم کوبید. عصبی دستی به صورت عرق کردهام کشیدم. با پوزخند محکم کمرش رو بهم کوبید.
- شل کن پسر کوچولوی بابا کو*نت باز خونی نشه!
از درد نعره زدم و سورنا د*یک گنده و خونیش رو توی ک*ون جر خوردهام فرو کرد.
- پاره شدم سورنا جرت میدم!
انگشت فا*کش رو دم کو*ن برجستهام چرخوند با تفش کمی وازلین رو به سوراخم زد.
- جان بابایی؟ دلت دی*ک ددی رو میخواد؟ ای جانم پسر کوچولوی خجالتیم الان بهت آبنبات میدم!
قبل اینکه چیزی بگم دیک*ش رو توی باسن چرب و لزجم فرو برد.
- اخخخ خودم کون*ت میذارم!
بی توجه ت*لمبه زد و یهو صدای کسی اومد.
- سورنا داری با کی حرف می زنی!
https://t.me/+DydELKbuYVNlZDFk
https://t.me/+DydELKbuYVNlZDFk
4000
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
00:03
Video unavailable
شب زفافشون، پسره داره شوهرش رو اذیت میکنه👨❤️💋👨🔞🏳️🌈. خیر سرمون امشب شب عروسیمون. دستش روی موهای صورتم حرکت کرد، احتمالا داشت کنارشون می زد. . آخه نامرد این طوری خودت رو پتو پیچ کردی که من حتی نمی تونم بغلت کنم، خدایی می کشتیم آسونتر بود که. 🥺😭🔞🏳️🌈 . نگاه تو رو خدا حتی نمی تونم یه بوسه ی ریز روی لبهاش بنشونم، یکم رحم می کردی به دلم.👬👨❤️💋👨 به زور لبم رو از داخل بین دندونهام کنترل کردم تا پقی نزنم زیر خنده، . خدایا کاش با یه چیز دیگه امتحانم می کردی، یعنی تو همه ی عروسی ها همین بساط؟ پس چی میگن شب زفاف کم از صبح پادشاهی نیست؟ این الان پادشاهی؟ 💦 خدا بگم چیکارت نکنه بشر که غر زدنتم مثل زنهای پونصد ساله اس. . خدای منم کریمه، امشب که تموم میشه برگردیم بریم ایران. پتو رو یکم بالا کشید، . غصه نخور پسرم، تلافی میکنیم.💦😂😂😂🫠😩🔞🔞🏳️🌈 https://t.me/+mgZSyZQkJsxmZWU0 https://t.me/+mgZSyZQkJsxmZWU0
gay-cute.mp41.57 KB
100